آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۶

چکیده

متن

تاریخ اجتماعى و تحولات مربوط به آن چندى است مورد توجه قرار گرفته است. پژوهش در این باب نه‏تنها براى شناخت روش‏ها، عوامل، مؤفه‏ها و آراى تاریخى ـ اجتماعى مورخان ضرورى مى‏نماید، بلکه سبب ایجاد دگرگونى‏هاى قابل توجهى در نتیجه‏گیرى‏هاى صورت گرفته درباره علل ظهور، سقوط، اعتلا و... جوامع گذشته خواهد شد. از این رو مى‏توان ادعا کرد تجدیدنظر و حتى بازنویسى بسیارى از موضوعات تاریخى که تاکنون بدون توجه به تاریخ اجتماعى نگارش یافته، ضرورى است.
تحقیق درباره تاریخ اجتماعى عصر اسلامى و به‏خصوص تاریخ اجتماعى شیعیان، به سبب پراکندگى آن در منابع متعدد و نبود منابع کهنِ مختص به این موضوع، امر دشوارى به نظر مى‏رسد.
نوشتارى که در پى مى‏آید تحقیقى است در مورد برخى عوامل و مؤفه‏هاى تاریخ اجتماعى شیعیان در نیمه نخست قرن نهم (800 ـ 850ق). این دوره، مصادف است با حکومت تیموریان بر سرتاسر ایران و برخى مناطق مسلمان‏نشین اطراف آن، که تحقیق حاضر درصدد پاسخ‏گویى به برخى ابعاد تاریخ اجتماعى آن عصر مى‏باشد.
واژگان کلیدى: تاریخ اجتماعى، شیعیان، عوامل شکل‏گیرى، مؤلفه‏ها و تیموریان.
مقدمه
تاریخ اجتماعى به معناى امروزى آن، از غرب وارد علوم ما شده است. برخى گفته‏اند: تاریخ اجتماعى، تاریخ‏نگارى‏اى است که عنصر سیاست در آن دخیل نباشد.2 این تعریف، دقیق نیست، اما محدوده گسترده‏اى را شامل مى‏شود. تعریف دیگرى که بیان کرده‏اند، ویژگى‏هاى تاریخ اجتماعى را بیان مى‏کند: تاریخ‏نگارى اجتماعى، تاریخ‏نگارى‏اى است که نگاه خُرد (نه نگاه کلان) دارد؛ نگاهى از پایین به تاریخ انداختن و به روابط انسانى همه آحاد آن توجه کردن. به بیان دیگر، تاریخ اجتماعى به لایه‏هاى زیرینِ حوادث اجتماعى نگاه مى‏کند و در مقام تحلیل و تبیین مسائل تاریخ ـ برخلاف شیوه سنتى که به چهره‏هاى برجسته توجه مى‏کرده3 ـ به همه اقشار جامعه نگاه مى‏کند. علاوه بر این، در این تاریخ‏نگارى به جاى توجه به ابعاد شناخته شده، توجه به ابعاد ناشناخته حوادث است. همه توصیف فوق یک معنا را ارائه مى‏کند:
تاریخ اجتماعى نوعى فهم از تاریخ است که در مقام تحلیل و تبیین حوادث به گرایش‏هاى فکرى و ویژگى‏هاى اخلاقى و سبک و سیاق زندگى عامه مردم به عنوان یک عامل اثر گذار بر روند حوادث تکیه مى‏کند.
محورهاى کلى بحث در تاریخ اجتماعى
الف) عوامل مؤر بر شکل‏گیرى تاریخ اجتماعى
مهم‏ترین این عوامل عبارت‏اند از:
1. نژاد: منظور همان توالى نسل‏ها و همبستگى خونى مى‏باشد. شناخت این عامل، دریچه‏اى به روى ما باز مى‏کند که ریشه زندگى اجتماعى آنان را بهتر درک کنیم. براى استفاده از این عامل در بحث تاریخ اجتماعى باید کتاب‏هاى مردم‏شناسى را مطالعه نمود.
2. دین/ مذهب: اندیشه‏هاى دینى همواره بر شیوه زندگى مردم اثرگذار بوده‏اند؛ این تأثیر، گاه در حیطه اندیشه‏هاست و گاه در حیطه رفتارها. در بحث دین باید به دو نکته توجه کرد: اول، آن‏که برخى مسائل متأثر از آموزه‏هاى دینى هستند؛ یعنى رابطه مستقیم با دین ندارند، بلکه با واسطه، رنگ دینى به خود مى‏گیرند. به عنوان مثال، تکیه، حسینیه، زینبیه و... دستور دینى مستقلى براى تأسیس آن‏ها در دست نیست، بلکه آن‏چه وارد شده تکریم شعائر و زنده نگهداشتن اهل‏بیت علیهم‏السلام است که سبب شکل‏گیرى نهادى خاص در زندگى اجتماعى شده است. این مورد نه دینى خاص است و نه جزء امور لاینفک زندگى مردم، بلکه متأثر از آموزه‏هاى دینى است. دوم، بحث تطبیق‏پذیرى دین با محیط‏هاى مختلف و هنجارهاى اجتماعى است. با بررسى دقیق مى‏توان روش‏هاى تطبیقى پیروان یک دین را با محیط‏هاى مختلف به دست آورد. به عنوان مثال، شیعیان در محیط‏هاى مختلف به شکل‏هاى مختلف با گروه‏هاى دیگر تعامل مى‏کنند، چنان‏که شیعیان در هند، پاکستان، افغانستان، ایران، عراق و لبنان هر کدام به گونه‏اى خاص زندگى مى‏کنند. بحث تطبیق‏پذیرى پیروان دین واحد با محیط‏هاى مختلف اجتماعى از عرصه‏هاى بررسى در تاریخ اجتماعى است.
3. اقلیم/ سرزمین (شرایط آب و هوایى): محیط طبیعى که انسان در شکل‏گیرى آن اثرگذار نیست بر چگونگى زندگى اجتماعى انسان‏ها اثرگذار است. مثلاً پوشش مردان و زنان، نوع سرپوش، خوراک و نگهدارى آذوقه در محیط‏هاى پرباران شمال، برفى کوهستانى و کویرى و خشک با هم تفاوت دارد. هم‏چنین نوع ساخت و مهندسى مسکن و مصالح به کار رفته در آن، هنرها و صنایع دستى و هم‏چنین ابزار دفاعى در مناطق مختلف جغرافیایى، با توجه به نیاز آن‏ها متفاوت است. به عنوان مثال، پشت‏بام‏ها در مناطق برفى و بارانى به صورت شیب‏دار و در مناطق کویرى، مثل یزد صاف و همراه با بادگیرهاى متعدد است که هر یک به نوبه خود حرفه و هنرمندانى خاص را مى‏طلبد. بنابراین، تنوع شرایط آب و هوایى باعث تنوع زندگى اجتماعى مى‏گردد.
4. باورها و اعتقادات: هرچند قسمت عمده باورهاى مردم دینى است، اما پاره‏اى از باورها منشأ دینى ندارند یا منشأ دینى داشتن آن‏ها محل اختلاف و تشکیک است. مثلاً در بین هندوها مسئله تناسخ وجود دارد که الزاما بحثى دینى نیست.
5. مهاجرت: علم به این‏که افراد ساکن در این منطقه بومى هستند یا مهاجرت کرده‏اند و به این منطقه آمده‏اند براى فهم تاریخ اجتماعى آن منطقه بسیار مهم است، مثل بومى یا مهاجر بودن فاطمیان مصر یا وجود قطعه‏اى منحصر به فرد که از مختصات هنرى یک منطقه جغرافیایى خاص است، در منطقه‏اى دیگر مى‏تواند حاکى از مهاجرت (اختیارى یا اجبارى) هنرمندان و ساکنان آن منطقه به منطقه جدید و تولید آن قطعات هنرى در مکان فعلى باشد.
6. کارکردهاى اجتماعى نهادهاى غیر اجتماعى: مثل اقتصاد، سیاست و... . هیچ نهاد اجتماعى نیست که بتواند تنها در محدوده خودش باقى بماند، بلکه تأثیرى بر دیگر نهادها و مناطق اطراف خودش خواهد داشت.
7. نظام ارتباطى: آسان بودن ارتباط عامه مردم با عالمان و دانشمندان باعث شیوع اندیشه‏ها و شکوفا شدن آن‏ها مى‏شود، اما عدم ارتباط عالمان و دانشمندان با مردم (مثل رابطه ائمه علیهم‏السلام با مردم که در غالب اوقات محدود بود) باعث ایجاد و شیوع انگیزه‏هاى افراطى، تفریطى و... خواهد شد. پس نظام تولید، توزیع و دریافت پیام یکى از وجوه اثرگذار بر زندگى اجتماعى است که مى‏توان به جرئت گفت فهم زندگى اجتماعى مکانى بدون توجه به چگونگى تولید، توزیع و دریافت پیام، ممکن نیست. مسئله نظام ارتباطى و ارتقا یا کاستى‏هاى آن، به‏خصوص در جوامع اسلامى اثر خود را بسیار واضح‏تر نشان مى‏دهد.
8. حوادث مهم طبیعى و غیر طبیعى: مثل زلزله، سیل، طوفان و جنگ. گاه پس از یک زلزله شدید تمام الگوهاى معمارى به یک باره کاملاً دگرگون و باعث ایجاد تحول در زندگى مى‏شود یا پس از جنگ با ورود قوم غالب به درون قوم مغلوب، الفاظ، هنجارها، مناصب و حتى گاه بازى‏ها تغییر مى‏یابد.
البته این عوامل در همه جا یک‏سان وجود ندارد، بلکه یک عامل در جایى بسیار اثرگذار است و در جایى دیگر اصلاً اثرى ندارد یا اثر آن بسیار کم است.
ب) مؤفه‏هاى تاریخ اجتماعى
برخى از این مؤفه‏ها عبارت‏اند از:
1. سبک زندگى: مراد الگو یا مجموعه نظام‏مند کنش‏هاى مرجح است. مؤفه‏هاى سبک زندگى به اختصار عبارت‏اند از: 1. شیوه تغذیه (شامل نوع غذاهاى مصرفى و مواد به‏کار رفته در آن، شیوه نگهدارى مواد غذایى یا غذاى خاص یک منطقه) 2. خودآرایى (پوشاک، مد و...) 3. نوع مسکن (شامل معمارى، دکور، اثاثیه و...) 4. وسائل حمل و نقل 5. شیوه‏هاى استفاده از اوقات فراغت 6. رفتارهاى اجتماعى (منظور رفتارهایى است که انسان براى بیان احساسات، عواطف و ... انجام مى‏دهد).
2. نمادهاى غیر زبانى: یعنى نشانه‏هایى که پیامى را به دیگرى منتقل مى‏کند. نمونه‏هایى از نمادهاى غیر زبانى عبارت‏اند از: پرچم، لباس و ابزارهاى اطلاع‏رسانى مثل طبل، شیپور و... . در این مقوله آن‏چه یک قوم ابداع مى‏کند حائز اهمیت است، مثل کلاه (یا عمامه) ابداعى ـ اختصاصى قزلباش‏ها که دوازده گره داشته است.
3. نمادهاى زبانى: این مؤفه خود شامل دو قسم کتبى و شفاهى است. نمادهاى زبانى کتبى، مثل متن کتیبه‏ها، نوشته روى سنگ قبرها، مقبره‏ها، سکه‏ها و... . نمادهاى شفاهى، مانند ضرب‏المثل‏ها، داستان‏ها، اسطوره‏ها، الفاظ وارداتى و تکه کلام‏هایى که در مدت کوتاهى رواج پیدا مى‏کند. اطلاعاتِ شفاهى مربوط به تاریخ اجتماعى در مقایسه با نمادهاى کتبى، بیشتر است، زیرا گوینده، اولاً: چون در تحولات حضور داشته یا با واسطه آن را نقل مى‏کند و مهارتى در تاریخ‏نگارى ندارد آن‏چه دیده و فهمیده است بیان مى‏کند و سعى مى‏کند فضا را به گونه‏اى ترسیم کند تا شنونده خوب آن را بفهمد. ثانیاً: سطح فکرى جامعه آن زمان را روشن مى‏سازد. ثالثاً: بیان کننده سطح مشارکت مردم در وقایع است و... . در مؤلفه شفاهى هرچه گوینده در رده‏هاى پایین‏تر و دورتر از چهره‏هاى اصلى باشد، بهتر مى‏تواند ما را به تاریخ اجتماعى خود برساند.
4. آداب و رسوم: مثل جشن‏ها، عزادارى‏ها، بازى‏ها، مراسم مراحل مختلف زندگى انسان، مانند تولد، ختنه کردن، مدرسه، جشن تولد، ازدواج و مرگ. هم‏چنین در این بخش مى‏توان به آداب پزشکى متداول میان شیعیان اشاره نمود، به عنوان مثال، توسل به اولیا، زیارت و نذر براى شفا گرفتن.
5. حرفه‏ها و مشاغل: برخى حرفه‏ها و مشاغل، خاص هستند؛ بدین معنا که گاه متعلق به جغرافیاى خاصى مى‏شوند یا اعتقادات دینى مردم منطقه‏اى باعث ایجاد حرفه‏اى خاص مى‏شود که در دیگر نقاط دنیا دیده نمى‏شود. این حرفه و وسایل مرتبط با آن از ویژگى‏هاى یک منطقه یا مربوط به برهه‏اى خاص از زمان است. به عنوان مثال، هنر، حرفه و مهندسى ساخت قلعه روى کوه‏هاى صعب‏العبور در برهه‏اى خاص توسط اسماعیلیان ایران انجام مى‏شد.
6. فضاى کالبدى شهرى: نوع پراکندگى خانه‏ها، اماکن، کارگاه‏ها، دانشگاه‏ها، مراکز دولتى و حکومتى، مساجد و... و این‏که در کجاى شهر قرار گرفته‏اند در شناخت تاریخ اجتماعى یک منطقه بسیار حائز اهمیت است. به عنوان مثال، آن‏چه در بازارهاى قدیمى جلب توجه مى‏کند وجود اماکنى، همچون مسجد، مدارس علمیه و حمام در آن‏هاست که در بناهاى جدید این اماکن وجود ندارد.
7. نهاد خانواده: این نهاد یکى از مهم‏ترین نهادهاى اجتماعى در دنیا و به‏ویژه بین مسلمانان مى‏باشد و از قداست خاصى برخوردار است. بحث حساسیت نسبت به ناموس یکى از ویژگى‏هاى بارز این مؤفه است. آداب خاص برخى مناطق یا خانواده‏ها در مراسم خواستگارى، عقد و ازدواج، گاه از ویژگى‏هاى منحصر به فرد آن‏ها به شمار مى‏آید و آن‏ها را از سایرین متمایز مى‏نماید. هم‏چنین اهتمام برخى ادیان یا مذاهب، مثل تشیع به برگزارى مراسم‏هاى مربوط به ازدواج در اماکن، مثل حرم ائمه علیهم‏السلام یا شهر مدینه منوره یا زمان‏هاى خاص، مثل ایام ولادت معصومان علیهم‏السلامو اعیاد شعبانیه و غدیر، قابل توجه مى‏باشد.
یادآورى این نکته، ضرورى است که در مواردى، از آداب یا سنت‏هاى مرسوم میان شیعیان یاد مى‏کنیم که زمان آن مربوط به اواخر قرن هشتم یا نیمه دوم قرن نهم مى‏باشد که در این گونه موارد نباید اشکال شود که این مسئله مربوط به نیمه نخست قرن نهم نیست، چراکه یک رسم و عادت اجتماعى مثل یک جشن یا یک بازى یا یک حرفه و صنعت، معمولاً براى سال‏هاى متمادى باقى مى‏ماند، مگر این‏که اتفاق بزرگى، مثل جنگ، زلزله یا... رخ دهد که آن‏ها را تحت تأثیر قرار دهد.
اکنون پس از معرفى اجمالى عوامل و مؤفه‏هاى تاریخ اجتماعى، بحث تفصیلى تاریخ اجتماعى شیعیان ایران در نیمه نخست قرن نهم هجرى را آغاز مى‏کنیم.
عوامل شکل‏گیرى تاریخ اجتماعى شیعیان ایران
1. نژاد طبقه حاکم در این دوره
تاریخ اجتماعى این دوره از تاریخ، مقارن است با دوره حکومتى تیموریان. تیمور مؤس این سلسله در شهر کَشّ (به معناى شهر سبز) در نزدیکى سمرقند به دنیا آمد و دوران کودکى و احتمالاً نوجوانى خود را در آن‏جا سپرى کرد. نژاد تیموریان «قراوناس» نام داشت. این اصطلاح در مورد مغولانى به کار مى‏رفت که نژاد مختلط (مغولان ترک‏زاده) داشته و در منطقه مرزى هند و ایران زندگى مى‏کردند.4
2. دین ـ مذهب تشیع و تطبیق‏پذیرى آن با هنجارهاى مختلف
تیموریان زمانى حکومت را در دست گرفتند که وضع اجتماعى ـ مذهبى شهرهاى مهم ایران، به نفع شیعیان گرایش یافته بود و مسلماً آنان ناگزیر از توجه به شیعیان و مظاهر و شعائر مذهبى آنان بودند. تیموریان در ابتداى ورود به ایران با حرکت‏هایى از طرف برخى شیعیان روبه‏رو شدند که هرچند به پیروزى شیعه و عقب‏نشینى تیموریان نینجامید، اما نشانه‏اى از روحیه ظلم‏ستیزانه شیعیان بود5 و در شکل‏گیرى برخوردهاى بعدى تیمور مؤر واقع شد و تیمور را به انعطاف و ملایمت و مدارا با آنان واداشت. به عنوان نمونه، مى‏توان به اهداى کتاب عمده الطالب تألیف ابن‏عِنَبه که در مورد شیعیان و علویان نوشته شده بود و به تیمور اهدا گردید، اشاره کرد. این نوشته از نظر موضوع و تقدیم آن به تیمور، اهمیت دارد. جرئت اهداى کتابى با موضوع شیعیان و پذیرفته شدن آن توسط تیمور، خود گواهى بر وضع سیاسى ـ مذهبى دوره تیمور و رشد، اعتبار، نفوذ و آزادى شیعیان مى‏باشد،6 هم‏چنان‏که نشان دهنده آن است که تیمور مجبور به پذیرش و احترام شیعیان بوده است.7
از طرف دیگر، شیعیان نیز بر حفظ موقعیت سیاسى ـ مذهبى به دست آمده پاى مى‏فشردند و در مواردى نیز روى خوش به تیمور و تیموریان نشان مى‏دادند، چنان‏که سربداران به لشکریان تیمور پیوستند و قابلیتى که از خود نشان دادند، موجب توجه و اعتناى ویژه وى به آنان شد.8 علاوه بر این، هنگامى که سپاهیان تیمور به نواحى مرکز تا جنوب ایران هجوم بردند، امیر مجدالدین مظفر کاشى که از طرف سلطان زین‏العابدین مظفرى (خواهرزاده خود) فرمانرواى اصفهان و کاشان بود در بدو ورود سپاهیان این مهاجم تازه‏نفس با حسن سیاست و زیرکى، از قتل و غارت آن‏ها جلوگیرى کرد. هرچند که بعدها بر اثر تجاوزات تاتارها، مردم (سنى مسلک) اصفهان به جان آمده و آن‏ها دست به گریبان شدند و لشکریان تیمور نیز با قتل‏عام وحشیانه شورش را در هم شکستند، ولى شیعیان کاشان در این مرحله از مخاطرات برکنار و سالم ماندند.9 هم‏چنین خواندمیر از استقبال شیعیان از حکومت تیمور خبر مى‏دهد و مى‏نویسد:
سادات عظام واجب‏الاحترام، مانند افتخار اولاد خیرالانام سید برکه و قدوه احفاد ائمه اثنى‏عشر خان‏زاده ابوالمعالى و... از اشراف و اعیان طوائف انسانى که در قبة الاسلام بلخ مجتمع بودند بر سلطنت آن امیر کشورگیر اتفاق نمودند.10
شیعیان در این برهه در مواردى نقش شفاعت کننده و تعدیل کننده ظلم تیموریان را نیز بر عهده داشتند. به گزارش میرخواند، در حمله تیمور به کرمان سلطان اویس و مردم از امیر شمس‏الدین بمى که از شیعیان بود، خواستند تا به اردوى تیمور رفته، از آنان شفاعت نماید. او چنان کرد و براى مردم کرمان امان گرفت.11
3. نظام ارتباطى و نمادهاى زبانى
حضور شاعران نامور در قرن نهم در شهرهاى نیشابور و سبزوار باعث گسترش تشیع در این مناطق شد. شاعران و اشعار آن‏ها از ابزارهاى مهم تبلیغاتى در عصرهاى گذشته به حساب مى‏آمد. با کمى اغماض مى‏توان شاعران آن زمان را به رسانه‏هاى عمومى امروز تشبیه کرد که نفوذ زیادى داشتند و حوزه ارتباطى‏شان گسترده بود.
شیخ فخرالدین حمزة بن على بیهقى، متخلص به آذرى، یکى از مشاهیر مشایع و بزرگان شعراى قرن نهم به شمار مى‏آید. قاضى نوراللّه‏ شوشترى در مورد وى مى‏نویسد: «اکثر قصیده‏هاى دیوان شیخ در مناقب اهل‏بیت علیهم‏السلام واقع شده است».12
یکى دیگر از شاعران قرن نهم، شمس‏الدین محمد بن عبداللّه‏ کاتبى نیشابورى13 بوده است. وى در مناقب ائمه علیهم‏السلام، مصائب شهداى کربلا و نیز به صورت موعظه، اشعارى سروده است.14
4. حوادث غیر طبیعى
عاملِ جنگ
تیمور و سپاهیان وى به برخى از شهرهاى شیعه‏نشین قرن نهم هجوم بردند که در ذیل به برخى از آن‏ها اشاره مى‏شود. نکته قابل توجه در تمامى این شهرها عمق ویرانى و فجایع انسانى آن‏هاست.
قم: شهر قم به دلیل مقاومت در برابر حمله تیمور در آستانه نیمه نخست قرن نهم هجرى چنان ویران شد که آثار آن نه‏تنها در طول این قرن، بلکه تا اواخر قرن دهم نیز باقى بوده است. فیض در کتاب خود ضمن اشاره به این واقعه و هم‏چنین قتل‏عام انجام شده توسط تیمور مى‏نویسد:
تیمور که خود را اهل فضل و کمال مى‏پنداشت مردم قم را مستوجب قتل مى‏انگاشت، علاوه در یورش‏هاى خویش چون با مقاومت مردم مواجه مى‏گردید پس از تسخیر آن شهر به قتل‏عام مى‏پرداخت که از این جهت هم اهل قم را طبق معمولِ خود، لازم‏السیاسه مى‏دانست، زیرا مردم قم دروازه‏ها را بر روى تیموریان ببستند و به حصاردارى پرداختند، پس فرمان داد تا در پناه خرک‏ها نقب‏هایى تا زیر بارو بزدند و آن‏ها را از باروت پر ساخته منفجر کردند و قسمتى از باره را منهدم گردانید. پس به شهر درآمده به استثناى دانشمندان و هنرمندان، به قتل‏عام بقیه مردم پرداخت. جان کارترایت سیاح انگلیسى که در سال 1600 میلادى (حدود 984ق) قم را دیدار کرده در یادداشت‏هاى خود مى‏نویسد در اثر ویرانى‏هایى که تیمور لنگ به جاى گذاشته است این شهر زیبا تقریبا تا نصفِ مساحت واقعى خود کوچک شده است.15
به فاصله چند سال پس از این واقعه، بار دیگر شهر قم توسط تیموریان و این بار توسط اسکندر، فرزند عمر شیخ و نوه تیمور مورد هجوم قرار گرفت. اسکندر بارها به قم لشکر کشید، حتى یک بار به مدت دو سال قم را در محاصره خود داشت،16 ولى هر بار با مقاومت مردم و فرمانرواى این شهر به نام خواجه محمد قمى روبه‏رو شده، بدون دست‏یابى به نتیجه‏اى عقب مى‏نشست. سرانجام با خیانت یکى از معتمدین خواجه محمد قمى به نام مظفر فراهانى این شهر در سال 815ق سقوط کرد و به دست اسکندر تیمورى افتاد و اموال بسیارى را از این شهر به غارت بردند.17
کرمان و اصفهان: این دو شهر نیز در سال 816ق به سبب حمله‏هاى شاهرخ متحمل خرابى‏هاى زیادى شد.18
رى: از جمله شهرهاى شیعه‏نشینى که در اثر حمله تیمور ویران شد مى‏توان به شهر رى اشاره کرد. رى که در آن زمان شهرى بزرگ و آباد بوده و نواحى اطراف آن نیز به نام رى خوانده مى‏شد، توسط تیمور به کلى ویران و اهالى آن متوارى یا کشته شدند و به شهرى متروک تبدیل گردید. کلاویخو19 در این باره مى‏نویسد:
از تهران به راه افتادیم و پس از پیمودن دو فرسخ در جانب راست، بناهاى شهرى عظیم را دیدیم که متروک مانده و ویران گشته بود. این، آثارِ همان شهر رى است.20
کاشان: هرچند شهر کاشان از حمله، تخریب و قتل‏عام تیموریان در امان ماند، اما پس از رفتن سپاهیان تیمور، امیران محلى به نام‏هاى شاه منصور و سلطان زین‏العابدین به جان هم افتادند و آتش جنگ میان آنان شعله‏ور و دامن‏گیر شهر و مردم کاشان شد. این جنگ به شدت تمام ادامه یافت تا آن‏که شهر به دست شاه منصور افتاد.21
مؤفه‏هاى تاریخ اجتماعى شیعیان ایران
1. حرفه‏ها و مشاغل
الف ـ تولید پارچه
در زمان حکومت تیمور هرگاه شهرى شورش مى‏کرد لشکریان وى قتل‏عام وسیعى را در آن به راه مى‏انداختند. این قاعده فقط در چند مورد استثنا شده است که شهر یزد یکى از آن‏هاست. این شهر پس از شورش توانست از انعطاف تیمور بهره گیرد و تیمور دستور داد نه شهر را غارت کنند و نه مالى از آنان بگیرند و حتى مالیاتى را که بر اهالى شهر بسته بودند به مدت دو سال بخشید. برخى علت انعطاف تیمور با اهالى یزد و نجات آنان را از قتل‏عام، به حرفه و شغل آنان ربط داده و نوشته‏اند: «یزد مرکز تولید منسوجات بود و تیمور به صنایع آنان احتیاج داشت».22
ب ـ کاشى‏کارى و معرق‏کارى، حرفه و تبلیغ تشیع
قم: شغل کاشى‏کارى که علاوه بر جنبه حرفه‏اى و شغلى، ابزار تبلیغاتى نیز به شمار مى‏رفت، در این قرن وجود داشته است. در این راستا مى‏توان به کاشى‏کارى‏هاى موجود در امام‏زاده ابراهیم که تاریخ 805ق روى آن‏ها نصب شده، اشاره نمود.23
یزد: از مشاغل شیعیان این شهر در این دوره مى‏توان به معرق‏کارى اشاره کرد. کاشى‏هاى معرق که به صورت یک کتیبه و به سال 837ق در بقعه یکى از امام‏زاده‏هاى یزد به نام ابوجعفر محمد بن على (از سادات عریضى) نصب شده و کتیبه معرق دیگرى شامل اسامى دوازده امام که در ایوان اصلى مسجد جامع یزد به تاریخ 836ق نصب گردیده،24 نشانه وجود چنین شغلى در آن زمان در شهر یزد مى‏باشد.
قزوین: صندوق منبت‏کارى شده به تاریخ 806ق روى قبر امام‏زاده حسین در قزوین نشان دهنده وجود چنین شغلى بین شیعیان (ساکن در این شهر یا دیگر نقاط ایران) در قرن نهم است. این صندوق بنابر آن‏چه در کتیبه بدنه شرقى آن (پایین پا) دیده مى‏شود توسط دو برادر به نام‏هاى استاد على و استاد بایزید، فرزندان بابا خواجه تبریزى ساخته شده است.25
ج ـ تجارت منسوجات دستى و پارچه
آمبروسیو کنتارینى، سفیر ونیز به دربار اوزون حسن که اندکى پس از نیمه نخست قرن نهم هجرى از شهرهاى شیعه‏نشین قم و کاشان عبور کرده، درباره این دو شهر مى‏نویسد: قم شهر کوچک، ولى زیبایى است که در دشتى قرار گرفته و به‏وسیله دیوارهاى گلى محصور شده است. همه چیز به حد وفور در آن یافت مى‏شود و داراى بازارهاى خوبى است که مرکز داد و ستد فرآورده‏هاى دستى و فاستونى‏هاى آن است... کاشان (هم) داراى حصار و بازارهایى شبیه قم بود، ولى روى هم رفته از قم بهتر بود.26
با توجه به نزدیکى زمان عبور وى از این دو شهر شیعه‏نشین با نیمه نخست قرن نهم و با ضمیمه کردن این مقدمه که یک شهر به یک باره به مرکز تجارى تبدیل نمى‏شود، مى‏توان مرکز تجارت منسوجات بودن شهر قم را در این برهه از زمان نتیجه گرفت.
د ـ سفال‏سازى
شهرهاى شیعه‏نشین رى و کاشان در قرن نهم از مراکز بزرگ سفال‏سازى بوده‏اند. بزرگى و گستردگى کار آنان تا بدان جاست که برخى نویسندگان خارجى مدعى شهرت آن‏ها در سرتاسر کشورهاى شرقى اسلامى شده‏اند. این شهرت تنها مربوط به چند سال یا چند دهه نبوده، بلکه قرن‏هاى ششم تا نهم هجرى را دربرگرفته و پس از آن نیز تا قرن یازدهم به طور نسبى ادامه یافته است. محصول کارخانه‏هاى این دو شهر شیعى به حدى زیاد بوده است که ظرف‏هاى سفالین آن‏ها در دست‏رس طبقات مختلف جامعه بوده و همه از آن‏ها استفاده مى‏کرده‏اند.27 زکى محمد حسن مى‏نویسد:
شهر کاشان در تاریخ صنایع خزف‏سازى و سفال‏کارى ایران مقامى خیلى ارجمندتر از آن را که اخیرا مورخین فنون صنایع اسلامى براى آن قائل شده‏اند دارد... . خلاصه آن‏که شهر کاشان یکى از مراکز بسیار مهم صنعت خزف‏سازى28 بود و در قرن‏هاى ششم و هشتم هجرى شهرت کارخانه‏هاى این شهر سراسر کشورهاى شرقى اسلامى را فرا گرفته و حتى در قرن نهم هجرى هم آن شهرت و مقام را از دست نداد و بهترین گواه ما در باقى ماندن شهرت صنعتى کاشان تا قرن نهم، وجود آجرى از کاشى است که فعلاً در موزه متروپولیتان نگهدارى مى‏شود.29
از سخنان پروفسور پوپ، محقق و دانشمند امریکایى نیز مى‏توان رقابت تنگاتنگ دو شهر شیعى رى و کاشان را در قرن نهم در صنعت سفال‏سازى استفاده نمود. وى مى‏نویسد:
برخلاف تصور عموم، مرکز سفال‏سازى ایران کاشان بوده نه رى. کاشان از قرن پنجم تا قرن یازدهم پایتخت این هنر شمرده مى‏شد. تیله شکسته‏هایى که در آن‏جا به دست آمده، لااقل پنج برابر جاهاى دیگر است و این خود کثرت تولید صنعت سفال‏سازى را در آن شهر ثابت مى‏کند.30
ه ـ فرش‏بافى
صنعت فرش‏بافى در ایران از زمان سلاجقه آغاز شد و با رواج آن در بسیارى از شهرها در قرن نهم هجرى دوران جوانى خود را تجربه مى‏نمود. بهترین انواع قالى ایران در چند شهر، از جمله شهرهاى شیعه‏نشین قم و کاشان بافته و صادر مى‏شد.31
2. سبک زندگى
الف ـ تغذیه
کلاویخو، سفیر مسیحى کشور اسپانیا در دربار تیمور، درباره تغذیه مردم خراسان تا سمرقند که شامل مناطق شیعه‏نشین مشهد و اطراف آن نیز مى‏گردد، به چگونگى نگهدارى خاص و بسیار جالب خربزه اشاره مى‏کند. از کلام وى مى‏توان علاقه مردم به این محصول کشاورزى و در نتیجه، تولید بسیار زیاد آن توسط کشاورزان آن زمان را به‏دست آورد. وى مى‏نویسد:
خربزه در این سرزمین بسیار زیاد و خوب است و در فصل عید میلاد خربزه و انگور فراوان و بسیار مرغوب است. هر روز شتران با بارهاى خربزه از اطراف مى‏رسند و به راستى مایه شگفتى است که چه مقدار از آن در بازار فروخته و مصرف مى‏شود. در همه روستاهاى پیرامون شهر، خربزه به قدرى فراوان است که در فصل به‏خصوصى آن را خشک مى‏کنند و مانند انجیر یک سال نگه مى‏دارند و به کار مى‏برند. خربزه را بدین گونه خشک مى‏کنند:
آن را پاره‏پاره و به قاچ‏هاى بزرگ تقسیم مى‏کنند و پوست آن را مى‏گیرند و آن گاه در جلوى آفتاب مى‏گذارند تا خشک شود. به مجرد آن‏که این تکه‏ها کاملاً خشک شوند آن‏ها را به هم مى‏بندند و در سبدهایى مى‏گذارند و انبار مى‏کنند و دوازده ماه نگاه مى‏دارند.32
ب ـ سرپوشِ خاصِ مردان خراسان
کلاویخو در مورد سرپوش مردان خراسان مى‏نویسد: ایرانیان این حدود، دستارى را که با پیچیدن و تاب دادن تکه‏اى پارچه مى‏سازند، بر سر مى‏گذارند؛33 چیزى شبیه عمامه که هم‏اکنون نیز بین قدیمى‏هاى خراسان مرسوم است.
ج ـ چگونگى پوشش زنان در جشن‏ها
با توجه به گرایش برخى از خاندان تیمور به تشیع مى‏توان بحث «پوشش زنان و شاه‏زادگان تیمورى» را به عنوان بخشى از جامعه شیعه آن زمان مطرح کرد. کلاویخو در مواردى34 به چگونگى پوشش زنان شاه اشاره کرده و در یک مورد به تفصیل درباره آن مى‏نویسد:
چون مراسم براى جشن [عروسى یکى از شاه‏زادگان] آماده شد، دیدیم زن بزرگ اعلى‏حضرت از یکى از حصارهاى نزدیک که در کنار غرفه شاهى قرار داشت، آمد. جامه‏ها و آرایش او به این شیوه بود:
جامه روى او از پرند سرخ زردوزى شده و بسیار گشاد و با دامنى بلند بود که بر زمین مى‏کشید. این جامه بى‏آستین بود و تنها روزنه‏اى که داشت همان بود که سرش را از آن بیرون کرده بود و نیز دو سوراخى که از آن‏ها بازوانش بیرون مى‏آمد.
یقه پیراهنش تا بالا بسته بود. پیراهن او پیش‏سینه جدا نداشت و دامن وى فوق‏العاده پهن و عریض بود و دنباله آن را پانزده خانمى‏که ملازم او بودند مى‏کشیدند تا او بتواند راه برود. چهره خانم کاملاً با سفیداب سرب یا چیزى مانند آن آرایش شده بود و چنان مى‏نمود که گمان مى‏کردى بر چهره، نقابى سفید دارد... بقیه قسمت‏هاى سرش شباهت بسیار به «کلاه خود» داشت از آن گونه «خودهایى» که ما مردان به هنگام نیزه‏بازى در میدان مى‏پوشیم منتها این «خود» او از پارچه سرخ و دو کنار آن بر روى شانه‏هایش افتاده بود. قسمت پشت «خود» او بسیار بلند و با مرواریدهاى گرد بسیارى که همه از مرواریدهاى خوب شرق بودند، آرایش گشته بود و نیز بر آن، «سنگ‏هاى گران‏بها»، «لعل بدخشان» و «فیروزه» با سلیقه‏هاى بسیار دوخته بودند. لبه‏هاى این سرپوش با نخ زرى، گلدوزى شده بود و بر گرد آن «تاج گلى» نهاده بودند از زرِ ناب که با مرواریدهاى درشت و گوهرهاى گران‏بها آرایش گشته بود. از این‏ها گذشته، بر نوک این «روسرى یا خود» برجستگى بود که بر آن سه لعل بدخشان که هر یک به درشتى دو بند انگشت بودند و رنگ روشنى داشتند و در نور مى‏درخشیدند، کار گذاشته بودند. بالاى آن‏ها پر سفیدى به بلندى یک گز گذاشته بودند. این پر، چنان به پایین خم گشته بود که برخى از قسمت‏هاى آن روى او را تا پایین دیدگانش مى‏پوشاند. این پر با مفتول زرین به هم استوار گشته و در نوک آن دسته‏اى از پر بود که با مروارید و سنگ‏هاى گران‏بها آراسته شده بود.
ضمن پیش آمدن او این روسرى موج مى‏زد و پس و پیش مى‏رفت. گیسوان وى هم چنان آشفته بر شانه‏هایش ریخته بود. رنگ گیسوان وى بسیار سیاه بود، زیرا این رنگى است که نزد آنان بسیار احترام دارد. به دیده آنان موى سیاه از هر موى دیگر زیباتر است و زنان گیسوان خود را رنگ مى‏کنند تا سیاه بشود. براى نگهدارى این سرپوش و دیگر آرایش‏هاى سنگین، گروهى از زن‏هاى ملازم وى در کنارش راه مى‏پیمودند و برخى دست خویش را بلند کرده و بر آن روسرى نهاده بودند... . آن گاه زنان دیگر اعلى‏حضرت (و همسر نوه او) با همان آداب و همان ظواهر آمدند.35
نتایج و تحلیل این گزارش را مى‏توان بدین صورت ارائه نمود:
1. وجود حرفه زردوزى و آشنایى مردان و زنان این منطقه با هنر دوخت زیورآلات و سنگ‏هاى گران‏بها بر روى لباس‏ها؛
2. استفاده از وسایل آرایشى و هم‏چنین وجود حرفه تولید آن‏ها در این منطقه جغرافیایى؛
3. استفاده زنان آن دوران از وسایل آرایشى که البته با توجه به موقعیت اجتماعى آنان مقدار و نوع کالاى آرایشى یقیناً متفاوت بوده است؛
4. مرسوم بودن پوشیدن دامن‏هاى بلند که قطعاً بلندى آن با توجه به موقعیت اجتماعى، تغییر مى‏کرده؛
5. استفاده از رنگِ مو و تولید آن.
د ـ مهمان‏نوازى
کلاویخو در مورد مهمان‏نوازى ایرانیان و با توجه به عبور وى از شهرهاى شیعه‏نشین سبزوار، تبریز، نیشابور و مشهد مى‏نویسد:
در این کشور، رسم چنین است که در هر منزل سفر، اعم از ده یا شهر به مجرد رسیدن ما فوراً خوراک براى ما و همراهان بیاورند. بنابر این رسم، میوه براى ما و جو براى دواب ما سه برابر بیش از آن‏چه نیاز ما بود مى‏آوردند.36
وى در جاى دیگر مى‏نویسد:
مردم شهر به خوبى از ما پذیرایى کردند و آن‏چه نیاز ما بود به فراوانى به ما دادند؛ به راستى که این عادت و رسم در همه جاى این سرزمین برین جارى است.37
3. نمادهاى غیر زبانى
الف ـ ضریح طلا و نقره‏کارى شده امام رضا علیه‏السلام
اهتمام شیعیان به ساخت ضریح مرقد امام هشتم از طلا و نقره را که هم‏اکنون نیز مرسوم است، مى‏توان در آن زمان نیز اثبات نمود. کلاویخو در این باره مى‏نویسد: «وى (امام رضا علیه‏السلام)... در تابوتى که در نقره و طلا گرفته شده است، مدفون است».38 جالب آن‏که کلاویخو تصور مى‏کرده قبرى که در وسطِ ضریح قرار دارد، تابوت امام رضا علیه‏السلام مى‏باشد.
از مطالب یاد شده مى‏توان وجود منابع مالى تأمین‏کننده هزینه‏هاى ساخت ضریح، اعم از هدایا، نذورات و موقوفات را به‏دست آورد. هم‏چنین وجود حرفه‏هاى قالب‏ریزى، ساخت ضریح، طلاکارى، نقره‏سازى و ساخت خشت‏هاى طلا (جهت نماکارى گنبد) در این عصر را مى‏توان نتیجه گرفت.
ب ـ ردیه‏نویسى
شاید بتوان ردیه‏نویسى را نیز از مؤفه‏ها و جزء نمادهاى کتبى به شمار آورد. از جمله کتاب‏هاى ردیه‏اى که در این قرن نوشته شده مى‏توان به الانوار البدریه فى رد شبه القدریه اشاره کرد که توسط عزالدین حسن بن شمس‏الدین محمد بن على مهلبى حلبى نوشته شده است.39
4. فضاى کالبدى شهر
با توجه به فضاى کالبدى شهر اصفهان و استفاده از بحث: اماکن و مسائل متأثر از آموزه‏هاى دینى مثل حسینیه و کنار هم قرار گرفتن این مکان با مساجد و مدارس مى‏توان وجود شیعیان و اماکن شیعى و وجود الگوى رفتار جمعى بین آنان را در محدوده‏هاى مرکزى شهر اصفهان نتیجه گرفت. مسائل فوق از عبارتى که در مورد زندگى و محل سکونت شاه علاءالدین محمد (مقتول به سال 850ق) نقل شده به دست مى‏آید. هم‏چنین مى‏توان «نظام ارتباطى شیعیان» آن دوره با حاکمان از طریق «نقبا» را استنتاج نمود. در این باره نوشته‏اند:
در مجاورت مسجد جامع، بقعه‏اى مشرف به حسینیه و مدرسه است به نام بقعه شَهشَهان که نخست، محل اقامت شخصى عارف بوده که برخوردار از مقام نقابت بوده است.40
5. تعامل شیعیان با حاکمان
الف ـ کاشان
ارتباط شیعیان کاشان با دستگاه حکومتى تیموریان در عهد تیمور و شاهرخ را مى‏توان به خوبى ارزیابى کرد، چنان‏که آورده‏اند: تیمور و سپاهیانش متعرض شهر کاشان نشدند ولى در اصفهان قتل‏عام کردند.41 هم‏چنین شاهرخ به دلیل تمایل اهالى کاشان به شخصى به نام رستم بهادر، حکومت کاشان را که در دستان الیاس نامى بود، از وى گرفته و به رستم بهادر واگذار کرد.42
همسر امیرجهانشان ترکمان قراقیونلو به نام بیگم، هنگام سفر به شیراز و عبور از کاشان به تعمیر و تزیین پاره‏اى از اماکن خیریه این شهر اقدام نمود و موقوفات فراوانى براى کارهاى فرهنگى و امور خیریه پیش‏بینى کرد.43
ب ـ مشهد
شیلا اس.بلر و جاناتان ام. بلوم درباره شهر مشهد به نکاتى اشاره مى‏کنند که حاکى از قدرت روزافزون شیعیان در نیمه اول قرن نهم هجرى است و به همین علت است که شهر مشهد در این زمان تبدیل به مرکزى براى ارائه نوآورى‏هاى معمارى مى‏گردد. آن‏ها در این باره مى‏نویسند:
شاهرخ، خراسان را بنا به خواست همسر قدرت‏مندش، یعنى گوهرشاد (م1457 میلادى) مرکز نوآورى‏هاى معمارى و بناهاى جدید در نیمه اول سده پانزدهم میلادى [و نهم هجرى] قرار داد. براى خشنودى و آرام کردن شیعیان که روز به روز قدرتشان در ایران رو به افزایش بود، به دستور گوهرشاد حرم امام رضا علیه‏السلام در مشهد به صورت با شکوهى در سال‏هاى 1416 تا 1418 میلادى بازسازى و نوسازى شد... .44
گوهرشاد، همسر شاهرخ که شاهد افزایش هر روزه زوار حرم امام رضا علیه‏السلام بود، دستور داد براى رفاه حال و اقامت آن‏ها، مسجد جامع بزرگى و دو تالار بزرگ محل اجتماع به نام‏هاى دارالسیاده (خانه سادات) و دارالحفاظ (خانه حافظان قرآن) در کنار آرامگاه امام رضا علیه‏السلام بنا کردند.45 ساخت این بنا دوازده سال به طول انجامید و سرانجام در سال 821 ق و 1418م به پایان رسید.46
6. ارزش‏ها و رسم‏هاى مشترک میان شیعیان
الف ـ زیارت قبور ائمه علیهم‏السلام
کلاویخو که قبلاً از او یاد کردیم در این باره، مطالبى نوشته که موارد ذیل را مى‏توان از آن به‏دست آورد:
ـ شیعیان در این عصر به صورت گسترده براى زیارت امامرضا علیه‏السلام به شهر مشهد مى‏رفتند.
ـ مراسم استقبال از زائران در آن زمان، رایج بوده به حدى که براى یک فرد غیر شیعه و حتى غیر مسلمان جلب توجه مى‏کرده است.
ـ بوسیدن گوشه قباى زائران مشهد مقدس از رسوم رایج میان شیعیان آن زمان بوده است.
ـ تعصبى براى جلوگیرى از زیارت یا مشاهده قبر امام (نسبت به پیروان سایر ادیان) اعمال نمى‏شده است. این عدم تعصب، حتى در میان توده مردم نیز دیده مى‏شد که به زائر قبر امام رضا علیه‏السلام احترام مى‏گذاشتند، اگرچه آن زائر از پیروان دیگر ادیان باشد.
ـ اوج قداست این مکان در اذهان ایرانیان را مى‏توان از مطالب فوق نتیجه گرفت.
عبارت کلاویخو چنین است:
مشهد شهر عمده زیارتى همه این حوالى است و سالانه گروه بى‏شمارى به زیارت آن مى‏آیند. هر زائرى که به آن‏جا رفته باشد، چون بازگردد، همسایگانش نزد او مى‏آیند و لبه قباى او را مى‏بوسند، چون دریافته‏اند که وى از زیارت چنین محل محترمى بازگشته است. چون به این شهر [مشهد] رسیدیم ما را براى زیارت این مکان مقدس و آرامگاه بردند. سپس چون در ایران راه مى‏پیمودیم و بر سر زبان‏ها افتاده بود که ما به زیارت مشهد مشرف شده و آن مکان مقدس را دیده‏ایم، مردم همه مى‏آمدند و لبه قباى ما را بوسه مى‏زدند، به این بهانه که ما از گروهى هستیم که فیض زیارت مرقد و بارگاه قدیس بزرگ خراسان را درک کرده‏ایم.47
ب ـ سنت عزادارى
از جمله آداب اجتماعى شیعیان در آن دوره، مسئله عزادارى براى امام حسین علیه‏السلام است. در دوره حکومت سلسله تیموریان و به‏ویژه پس از مرگ تیمور، عزادارى براى امام‏حسین علیه‏السلام که میان اهل‏سنت نیز جا باز کرده بود، به تدریج گسترش یافت و حتى به دربار تیموریان نیز راه یافت.48 در این باره برخى نوشته‏اند:
برابر اسناد موجود، مراسم عزادارى از همان آغاز سلطنت، به‏ویژه در زمان یکى از مهم‏ترین آنان، یعنى شاهرخ میرزا (810 ـ 850 ق) به دربار سلاطین تیمورى سنى‏مذهب راه یافت. شاهرخ میرزا و اسلاف وى افزون بر استماع سخنان سخنوران معروف، همچون شاه نعمت‏اللّه‏ ولى (730 ـ 827 ق)، قاسم انوار تبریزى (م 835 ق)... و شرکت در جلسات سخنرانى، وعظ و مرثیه‏خوانى، مجالسى را به طور اختصاصى تشکیل داده، به عزادارى مى‏پرداختند.49
نتیجه
تاریخ اجتماعى شیعیان در نیمه نخست قرن نهم هجرى مصادف است با حکومت مغولان ترک‏زاده‏اى که به تیموریان شهرت یافتند. هرچند برخوردهاى اولیه آنان با شیعیان بسیار تند و همراه با قتل‏عام و تخریب شهرها بود، اما پس از گذشت چندى به انعطاف وملایمت تبدیل شد. علل این تغییر رویه را مى‏توان در موارد ذیل جست‏وجو نمود:
1. تطبیق‏پذیرى شیعیان با هنجارهاى مختلف و استفاده مناسب از موقعیت‏هاى سیاسى محدود به‏وجود آمده؛
2. پافشارى آنان بر حفظ آیین‏هاى خاص مذهب تشیع، همچون عزادارى و زیارت امام رضا علیه‏السلام در مشهد. شدت و اهتمام شیعیان بر حفظ این آیین‏ها را مى‏توان از ساخته شدن مسجد گوهرشاد (براى رفاه حال و اقامت شیعیان) و بازسازى و نوسازى حرم مطهر توسط تیموریان به دست آورد. هم‏چنین برپایى مراسم عزادارى براى امام حسین علیه‏السلام در دربار سلاطین تیمورى، همچون شاهرخ میرزا (810ـ850ق) از دیگر شواهد این مدعا است؛
3. حضور دانشمندان، مشاهیر و شاعران نامور در این عصر. این دسته با استفاده از علم و شعر خود که ابزار مهم تبلیغاتى عصرهاى گذشته به شمار مى‏آمد، باعث گسترش و نفوذ تشیع در بین سایر مسلمانان و حتى تیموریان گردیدند؛
4. در اختیار داشتن برخى از حرفه‏ها و مشاغلى که مورد نیاز تیموریان بود یا به آن علاقه داشتند، همچون تولید منسوجات و تجارت آن‏ها و معمارى.
در مجموع مى‏توان حرکت رو به رشد تشیع را در این دوران نتیجه گرفت؛ حرکتى که سرانجام با فراگیر شدن مذهب تشیع در ایران همراه بود.
منابع
1. اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان، تاریخ طبرستان، تصحیح میترا مهرآبادى، چاپ اول: تهران، دنیاى کتاب، 1373.
2. بلر، شیلا اس. وبلوم، جاناتان ام، هنر و معمارى اسلامى در ایران و آسیاى مرکزى دوره ایلخانان و تیموریان، ترجمه محمدموسى هاشمى گلپایگانى، چاپ اول: تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان چاپ و انتشار، 1382.
3. ترکمنى‏آذر، پروین، تاریخ سیاسى شیعیان اثنى عشرى در ایران، تهران، مؤسسه شیعه‏شناسى، 1383.
4. جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، ج 2 و 3، قم، انصاریان، 1375.
5. حبیبى، عبدالحى، هنر عهد تیموریان و متفرعات آن، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 2535.
6. خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، تهران، خیام، [بى‏تا].
7. دهخدا، على‏اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 1347.
8. رویمر، «تیمور در ایران»، تاریخ ایران دوره تیموریان، ترجمه یعقوب آژند، چاپ اول: تهران، جامى، 1378.
9. رویمر، «جانشینان تیمور»، تاریخ ایران دوره تیموریان، ترجمه یعقوب آژند، چاپ اول: تهران، جامى، 1378.
10. زکى محمد حسن، صنایع ایران بعد از اسلام، ترجمه محمدعلى خلیلى، [بى‏جا]، کتاب‏فروشى و چاپخانه اقبال،1320.
11. سمرقندى، دولتشاه، تذکرة الشعراء، به کوشش محمد رمضانى، چاپ دوم: تهران، انتشارات پدیده، 1366.
12. سمرقندى، کمال‏الدین عبدالرزاق، مطلع السعدین و مجمع البحرین، به اهتمام عبدالحسین نوایى، چاپ اول: تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى ،1383.
13. فقیه ایمانى، مهدى، تاریخ تشیع اصفهان از دهه سوم قرن اول تا پایان قرن دهم، چاپ اول: ناشر: مؤف، 1374.
14. فیض، گنجینه آثار قم، چاپ اول: قم، مهر استوار، 1349.
15. کلاویخو، سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجب‏نیا، چاپ سوم: تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1374.
16. کنتارینى، آمبروسیو، سفرنامه آمبروسیو کنتارینى، ترجمه قدرت‏اللّه‏ روشنى، تهران، امیرکبیر، 1349.
17. گولد، جولیوس و کولب، ویلیام ل، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه گروهى از مترجمان، چاپ اول: تهران، انتشارات مازیار، 1376.
18. مدرسى طباطبایى، سیدحسین، برگى از تاریخ قزوین، قم، انتشارات کتابخانه حضرت آیت‏اللّه‏ مرعشى نجفى، 1361.
19. ــــــــــــ، سیدحسین،تربت پاکان، قم، چاپخانه مهر، 1355.
20. ــــــــــــ، سیدحسین،قم نامه، قم، کتابخانه آیت‏اللّه‏ مرعشى نجفى،1364.
21. مؤسه شیعه‏شناسى، سنت عزادارى و منقبت‏خوانى در تاریخ شیعه امامیه، چاپ اول: تهران، مؤسه شیعه‏شناسى، 1384.
22. میرخواند، روضة الصفا، تهران، پیروز، 1339.
23. نراقى، حسن، تاریخ اجتماعى کاشان، تهران، مؤسه مطالعات و تحقیقات اجتماعى، 1345.

--------------------------------------------------------------------------------

1 نکته مهمى که جاى دارد در ابتداى این مقاله به آن اشاره شود، تشکر از زحمات استاد ارجمند حجت‏الاسلام و المسلمین دکتر الویرى است که با بیان دقیق مفاهیم بنیادین، عوامل و مؤفه‏هاى تشکیل دهنده تاریخ اجتماعى در کلاس درس «تاریخ اجتماعى شیعیان» راه‏گشاى ارائه این مقاله گردیدند. امورى که یافتن، ارائه، تحلیل و توضیح درباره آن‏ها به دلیل نوظهور بودن این علم قطعاً کارى دشوار و مستلزم صرف زمان بسیار بوده است.
2. جولیوس گولد و ویلیام ل کولب، فرهنگ علوم اجتماعى، ص202، ذیل عنوان تاریخ اجتماعى.
3. برخى نویسندگان غربى، تاریخ اجتماعى و تاریخ اقتصادى را واکنشى علیه تاریخ محدود سیاسى، به‏خصوص تاریخ حکومت و سیاست‏مدارى مى‏دانند، ر.ک: جولیوس گولد و ویلیام ل کولب، همان، ص201.
4. رویمر، «تیمور در ایران»، تاریخ ایران دوره تیموریان، ص 52ـ53.
5. ر.ک: کمال‏الدین عبدالرزاق سمرقندى، مطلع‏السعدین و مجمع‏البحرین، ج 1 از دفتر 2، ص653ـ654 و محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، تاریخ طبرستان، ص 258.
6. با دقت در برخوردهاى اولیه تیمور با شیعیان این مسئله بیشتر روشن مى‏گردد. طبق نقل کمال‏الدین عبدالرزاق سمرقندى، پس از آن‏که تیمور موفق به شکست حصار قلعه «ماهانه سر» شد ابتدا دو تن از بزرگان آنان به نام‏هاى سید کمال‏الدین و سید رضى‏الدین و فرزندان آنان بیرون آمدند. در ابتداى ملاقات به واسطه عقاید بدى تشیع که به ایشان نسبت مى‏دادند، امیر تیمور سخن‏هاى درشت به آنان گفت و... سپس به آنان فرمود: مى‏باید معتقدات پدران‏شان را ترک کرده، بر طریقت سنت و جماعت زندگانى کنند. اما برخورد تیمور با دیگر شیعیان این قلعه چنین نبود، بلکه دستور داد که تمامى آنان را از دم تیغ گذراندند (مطلع السعدین و مجمع البحرین، ج1 از دفتر 2، ص 654ـ655).
7. پروین ترکمنى‏آذر، تاریخ سیاسى شیعیان اثنى‏عشرى در ایران، ص310.
8. ر.ک: رویمر، «تیمور در ایران»، تاریخ ایران دوره تیموریان، ص 102.
9. حسن نراقى، تاریخ اجتماعى کاشان، ص71.
10. خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ج3، ص419.
11. میرخواند، روضة الصفا، ج6، ص637.
12. دولتشاه سمرقندى، تذکرة الشعراء، ص 300.
13. برخى او را محمد کاتبى ترشیزى مى‏خوانند.
14. دولتشاه سمرقندى، همان، ص 288.
15. فیض، گنجینه آثار قم، ج1، ص169-170.
16. سیدحسین مدرسى طباطبایى، قم نامه، ص30.
17. همان، ص29-33.
18. رویمر، «جانشینان تیمور»، تاریخ ایران دوره تیموریان، ص 112.
19. سفیر و جهانگرد دربار پادشاه اسپانیا به دربار تیمور.
20. کلاویخو، سفرنامه کلاویخو، ص 176.
21. حسن نراقى، تاریخ اجتماعى کاشان، ص74.
22. رویمر، «تیمور در ایران»، تاریخ ایران دوره تیموریان، ص 65 ـ 66. از دیگر شهرهایى که در این دوره صاحب چنین صنعتى بودند مى‏توان به اصفهان، کاشان و تبریز اشاره نمود. دکتر زکى محمد حسن معتقد به صادر شدن منسوجات این شهرها به اطراف و اکناف عالم اسلامى است، ر.ک: زکى محمد حسن، صنایع ایران بعد از اسلام، ص239.
23. سیدحسین مدرسى طباطبایى، تربت پاکان، ج 2، ص 74.
24. همان، ص 743.
25. همو، برگى از تاریخ قزوین، ص 42.
26. سفرنامه آمبروسیو کنتارینى، ص 38.
27. زکى محمد حسن، صنایع ایران بعد از اسلام، ص214.
28. به فارسى آن را سفال گویند لغتنامه دهخدا، ج21، 517ـ518.
29. زکى محمد حسن، همان، ص 204 و 210.
30. حسن نراقى، تاریخ اجتماعى کاشان، ص200.
31. زکى محمد حسن، صنایع ایران بعد از اسلام، ص156.
32. سفرنامه کلاویخو، ص 283.
33. همان، ص 195.
34. به عنوان نمونه، ر.ک: همان، ص273.
35. همان، ص 258 ـ 260.
36. همان، ص 194.
37. همان، ص 304.
38. همان، ص 192.
39. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج2، ص799 به نقل از: موقف الشیعه من هجمات‏الخصوم، ص 38.
40. فقیه ایمانى، تاریخ تشیع اصفهان از دهه سوم قرن اول تا پایان قرن دهم، ص336.
41. حسن نراقى، تاریخ اجتماعى کاشان، ص 73.
42. همان، ص 74.
43. همان.
44. شیلا بلر و جاناتان بلوم، هنر و معمارى اسلامى در ایران و آسیاى مرکزى دوره ایلخانان و تیموریان، ص 65.
45. همان، ص 68.
46. عبدالحى حبیبى، هنر عهد تیموریان و متفرعات آن، ص 93.
47. سفرنامه کلاویخو، ص 192.
48. ر.ک: مؤسه شیعه‏شناسى، سنت عزادارى و منقبت‏خوانى در تاریخ شیعه امامیه، ص 95.
49. همان، ص 104.

تبلیغات