چکیده

ایران، در اوایل دهه 1350، برای ایجادمحیط زیستی سالم، تمایل جدی نشان داد. هر چند کسی انتظار نداشت که ایران، رشد اقتصادی را فدای محیط زیست کند. لذا برخی اصول در قانون اساسی لحاظ شدند که باعث شد برنامه های کنترل آلودگی و حفاظت محیط زیست با برنامه های جاری توسعه ترکیب شود تا اطمینان حاصل شودکه فعالیت های زیست محیطی بخشی از توسعه ملی تلقی می شوند. برنامه های عمرانی و توسعه ایران نشان می دهند که در تشویق و حفظ محیط زیست، نقش دولت در قبل و بعد از انقلاب اسلامی به جای ترویج رقابت، کارایی و حفاظت از طریق ساز و کار بازار، دستور و نظارت مستقیم بوده است. در این باره ضعف برنامه های اجرایی، نبود آگاهی عمومی و شانه خالی کردن افراد و کارخانه ها از سیاست ها و قوانین، قرار گرفتن اولویت های تخصیص بودجه های سالانه در عرصه های دیگری به غیر از محیط زیست باعث ناتوانی سیاست های کنترل محیط زیست در ایران شده است. لذا پاسخ به دو سوال اساسی در آینده بسیار مهم است. آیا باورهای افراد جامعه برای تخریب محیط زیست اهمیتی قایل هستند و خواستار اقدامی جدی برای مقابله با مخاطرات زیست محیطی هستند؟ آیا حاکمیت بستر و امکان مناسب را برای حفاظت از محیط زیست فراهم نموده است؟ پاسخ به این سوالات منجر به تدوین سیاست ها و اجرای عملیاتی آنها در قبال مسایل زیست محیطی دربرنامه و بودجه کشور می شود و موفقیت سیاست ها بستگی به پاسخهای این سوالات دارد.

تبلیغات