آتشکده هاى روشن، یادآور تسامح اسلام و مسلمانان با اهل کتاب (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
آتشکده یکى از ادیان بزرگ جهانى، دین اسلام است. پیروان این آیین اکنون بیش از یک میلیارد انسان این کره خاک را در برمى گیرند. دین مبین اسلام با شعار توحید و عدالت در قلوب بسیارى از انسان هاى آزادى خواه جاى گرفته است. اما باید به خاطر داشته باشیم که این روند به تدریج صورت گرفته و به جز پاره اى از دوران ها هیچ گاه اجبار و زورى در کار نبوده است. در این مقاله سعى شده نمونه هایى از برخوردهاى مسلمانان در قرن هاى اول تا هفتم هجرى با زرتشتیان در ایران با توجه به شواهد و مدارک تاریخى بررسى شود تا هر چه بیشتر روحیه تساهل و تسامح مذهبى اسلام با پیروان ادیان آسمانى آشکار گردد. گفتنى است یکى از دلایل این برخورد، وجود آتشکده هاى زرتشتیان در آن دوران است.
واژگان کلیدى: اسلام، زرتشتیان، اهل کتاب، تسامح، تساهل، آتشکده و اهل ذمه.
مقدمه
کشور پهناور ایران از دیر گاه مهد تمدن و فرهنگ و عرصه تفکرات عرفانى و آسمانى و ماورایى بوده است. این امر باعث شده تا بسیارى از دانشمندان به پژوهش هاى بیشترى درباره این سرزمین تشویق شوند. شرق همواره بهواسطه غناى فرهنگى و پشتوانه عظیم فرهنگ و تمدن خویش، بر مغرب زمین برترى داشته است. برخوردهاى تمدن ها و فرهنگ ها و ادیان مختلف همواره باعث رشد و تعالى تفکرات بشرى شده است. ایران به عنوان دالان عبورى در منطقه مشرق زمین یکى از محل هاى مهم ارتباط هاى میان شرق و غرب محسوب مى شده است.
یکى از تفکرات مذهبى که وارد ایران شد، اسلام بود. این آیین که در حد کمال و بى نقص بر مردم عرضه شد متأسفانه به دلیل بى لیاقتى هاى برخى حاکمان ظالم که به نام اسلام بر مردم ظلم روا مى داشتند دست خوش بى مهرى هاى زیادى شد و در نتیجه برخى از ایرانیان از اسلام دست برداشته یا از ایران مهاجرت کردند. با وجود این، شواهد و اسناد بسیارى بر این مطلب دلالت دارد که همان حاکمان و والیان بى لیاقت به دلایل گوناگون با تسامح و گذشت با پیروان ادیان مختلف و زیردستان خویش در امپراتورى اسلامى برخورد کردند تا آن جا که این روحیه زیبا موجبات تحسین بسیارى از مستشرقان را فراهم کرده است. زرتشتیان ایران نیز بخشى از همین گروه ها هستند که آزادانه تا قرن ها در آتشکده هاى روشن، به مراسم عبادى خود مى پرداختند و بى پروا اوستا را قرائت مى کردند. و باز همین روحیه تسامح باعث شد تا اکنون نیز این گروه ها در ایران به فعالیت خویش ادامه دهند.
در این مقاله به اختصار تنها به نمونه هایى مستند از آزادى مجوسان ایران (که مورد تأیید قرآن بودند و اصطلاحاً اهل ذمه خوانده مى شدند) در انجام مراسم عبادى پرداخته شده است. و گاه به ندرت پاره اى از بى مهرى هاى زمامداران (چون بنى امیه) نسبت به ایشان باز گو شده است.
نخستین آتشکده هاى ایران قبل از اسلام
تا پیش از رواج آیین زرتشت در ایران، آیین ایرانیان را مجوس مى گفتند که مبتنى بر پرستش عناصر و قواى طبیعت و اجرام آسمانى بود.2 در پى رواج آیین زرتشت که مردم را به توحید3 مزدایى (پرستش اهورا مزدا) به جاى آیین مشرکانه مجوسى گرى فرا مى خواند، آیین ایرانیان به «مزدا پرستى» تغییر یافت، گرچه رهبران آیین جدید نیز همان «مغان»، یعنى روحانیان شرک کهن آریایى بودند، و از همین رو آیین توحیدى زرتشت را به شدّت شرک آلود ساختند. پس از اسلام بر زرتشتیان کلمه مجوس اطلاق شد، زیرا قرآن کریم پیروان زرتشت را با لفظ مجوس خواند که اشاره لطیفى است به تهى شدن آیین توحیدى زرتشت از محتواى اصیل خود و انباشته شدن معارف ما قبل زرتشت آن با دیدگاه هاى مشرکانه مغان. پور داود به نقل از یسنا مجوس را پیروان دین مزدیسنا یا زرتشتیان مى داند.4 کلمه مجوس در تورات و انجیل هم آمده و از این قوم یاد شده است.5 از آن جا که هدف این مقاله پرداختن به مکان هاى مذهبى زرتشتیان و تعامل آن ها با اسلام است به سایر مباحث درباره این آیین پرداخته نمى شود.
محل عبادت زرتشتیان اصطلاحاً «آتشکده» نام گرفته است. به اعتقاد زرتشتیان، آتش همان نور است که در مقابل ظلمت قرار گرفته و به همین دلیل در جهنم، تاریکى و ظلمت هست و از نور خبرى نیست.6 به طور کلى قبل از ساسانیان آتشکده هاى بسیارى در ایران وجود داشت، چنان که بر اساس برخى گزارش ها گشتاسب شاه (از پادشاهان متأخّر کیانى در ناحیه بلخ و حامى زرتشت) فقط حدود 23 هزار آتشکده در ایران ساخته است.7 در اسطوره ها آمده است که قدیمى ترین و نخستین آتشکده اى که در ایران شناخته شده از آنِ هوشنگ شاه نوه کیومرث بود که پس از کشف آتش بنا نهاده است. فرزانه بهرام بن فرهاد صاحب شارستان عقیده دارد پیش از ظهور آشور زرتشت در شهرهاى سکستان و پارس و اصفهان آتشکده هایى بوده است. داستان پیدایش آتش و ساختمان آتشکده ها بسیار دلکش و شیرین است. آتشکده هاى بعدى را تهمورث و فریدون شاه ساختند. فریدون در بخارا و خراسان آتشکده هایى بناکرد.8 کیخسرو در اردبیل آتشکده آذر کاوس را بنا نهاد. در طرف راست صحراى مرودشت در دامنه کوه هاى بلند رو به روى تخت جمشید یک نقش مذهبى از زمان ایلامیان در کوه تراشیده اند و برج آتش گاه بزرگى که در آن جا ساخته اند به نام کعبه زرتشت معروف و از زمان هخامنشیان (پیش از اسکندر) مى باشد.9 خرابه هاى آتشکده هاى بسیارى از زمان هخامنشیان بر جاى مانده است.10 آتشکده نوبهارِ بلخ محل عبادت و اعتکاف متدیّنان و بزرگ ترین و گرامى ترین پرستش گاه ایران بود و تا زمان اردشیر بابکان توسط پادشاهان همیشه آباد و با رونق نگهدارى مى شد.11 اما این آتشکده به مرور ودر پى نفوذ گسترده آیین بودا در شرق ایران، به معبدى بودایى تبدیل شد، لذا نام «نوبهار» نیز واژه اى سنسکریت و به معناى «دیر نو» مى باشد، هم چنان که سیوآن تزان، زائر چینى سده هفتم میلادى نیز از آن به عنوان دیرى بودایى یاد کرده است.12 اجداد خاندان برامکه از مقربان هارون الرشید از خادمان همین مکان بودند.13
از آتشکده هاى زمان اسکندر و جانشینان او و دوره اشکانیان خبر چندانى نداریم، اما بى تردید در عصر ساسانیان آتشکده ها گسترش چشم گیرى یافت. یعقوبى از چگونگى ساخت آتشکده اى در اردشیر خره توسط اردشیر ساسانى به تفصیل خبر داده است.14 در حوالى محلى به نام جارجو (بین راه یزد و تهران) نیز خرابه هاى بسیارى دیده مى شود که گویا محل شهرى بوده با هفت آتش گاه که از بناهاى بهرام گور بوده است.15
گزارش مورخان مسلمان چون مسعودى حاکى است که ایرانیان آتش را نمى پرستیدند و تنها به عنوان عنصرى به آن احترام مى گذاشتند. با وجود این، هنوز هم برخى به آتش پرست بودن آن ها اعتقاد دارند.16 مسعودى در باب کیفیت و اهمیت نور و آتش نزد ایرانیان توضیحاتى مفصل داده است مبنى بر آن که ایرانیان آتش را واسطه میان خدا و مخلوق و نیز مایه هر چیز زنده و مبدأ پیدایش همه چیزهاى نمو کننده، مى دانستند.17 موبد در اصل «مغبد» (مگوپت) یعنى رئیس مغان، عنوان روحانیان عالى رتبه زرتشتى بود که همراه هربدان به امور مذهبى زرتشتیان و مسائل آتشکده ها مى پرداختند، از جمله مانند زمزمه کردن که موبدان و هیربدان زرتشتى همواره در کنار آتش مقدس داشتند.18
چهار طاقى ها همراه با گنبدى سر پوشیده که گرداگرد آن را از چهار طرف دالان و راهرویى فرا مى گرفت، پلان اصلى آتشکده هاى ایران از قدیم بوده است. معمولاً اطراف آن مکان را گل کارى مى کردند که اکنون شباهت فراوانى در نماى آتشکده هاى یزد و کرمان از این حیث مى توان دید.
نام هفت آتشکده مهم دوره ساسانى به شماره هفت ستاره بزرگ، عبارت است از: آذر مهر، آذرنوش، آذر بهرام، آذر آیین، آذر خرداد، آتش زرد تشت.19 بر اساس روایات تاریخى، زرتشت آتشى مقدس داشت که پس از وى نیز مقدس و محترم شمرده مى شد و براى آن که حفظ شود آن را به چند مکان بردند و از آن نگهدارى کردند که سه آتشکده بزرگ به نام هاى آذرگشنسب (در شیز آذربایجان)، آذر برزین مهر (در حوالى روستاى مهر سبزوار یا در ریوند نیشابور) و آذر فرنبغ (در کاریان فارس) از آن جمله است. و این سه مکان مذهبى به ترتیب به نام جنگاوران، کشاورزان و موبدان اختصاص یافته بود.20 شایان توجه است که این آتشکده ها در اواخر عهد ساسانى دیگر پناه گاه فکرى و دینى مناسبى براى مردم ایران به شمار نمى رفتند. وضعیت دین زرتشت متزلزل بود و به قولى «از آتشکده بزرگ شیز و آتشگاه هاى کوچک و بى تکلف دهات دود برمى خاست، ولى به عظمت گذشته کیش زرتشتى لطمه وارد آمده بود».21
وضعیت آتشکده ها پس از اسلام وچگونگى برخورد مسلمانان با آن ها تاقرن هفتم هجرى
به منظور اشاعه دین مبین اسلام در دوره عمر(13-23ق) فتح بسیارى از مناطق ایران صورت گرفت. سالیانى چند نگذشته بود که مسلمانان به نام اسلام بر تمام سرزمین پهناور ایران حکومت کردند. تا قرن هفتم هجرى پس از چهار خلیفه اول (11 ـ 40 ق) خلفاى اموى و عباسى این روند را ادامه دادند. متأسفانه در دوره خلافت تعدادى از این خلفا، بر اقوام مغلوب به نام اسلام ظلم و ستم بسیار روا شد. با وجود این در یک بررسى تحلیلى مى توان به این واقعیت پى برد که همچنان آزادى مذهبى در انجام اعمال عبادى، شامل حال ملل غیر مسلمان مى شد، گرچه در پاره اى موارد سیاست زور و فشار نیز در مورد آن ها اعمال مى گردید. برخى نویسندگان توجه داشته اند که نباید به این قضیه با رویکردى مطلقاً منفى و توأم با تعصب و تند روى نگریست. چنان که زرین کوب در نوشتار خود در کتاب تاریخ ایران بعد از اسلام سخنان قبلى خویش را در کتاب دو قرن سکوت تا حدى مورد بازنگرى و دقت بیشترى قرار داده که حاکى از همین مطلب است.
بسیارى از آتشکده ها پس از اسلام هم چنان به فعالیت خویش ادامه دادند و بسیارى از دانشمندان چون گوستاولوبون، آرنولد، جرجى زیدان و دیگران بر این تسامح معترف اند. حتى برخى محققان، تداوم آتشکده ها را دلیل استقامت مذهب زرتشت مى شمارند. در تاریخ سیستان گفت و گویى میان اهالى آن جا و سپاه اسلام آمده که حکایت از آن دارد که سپاهیان مسلمان متقاعد شدند که آتشکده، حکم محراب عبادت آنان را دارد و با این گفتار که «همه، معاهدند، میان معبد و جاى ایشان چه فرق کنیم»22 آتشکده ها را به حال خود مى گذاشتند. معین در کتاب مزدیسنا و ادب پارسى از قول مغرضانه سر جان ملکم انگلیسى آورده است:
پیروان پیامبر عربى شهرهاى ایران را با خاک یک سان ساختند، آتشکده ها را سوختند،موبدان را از دم تیغ گذراندند، کتاب ها و کسانى را که کتاب ها در اختیارشان بود از بین بردند، موبدان را مجوس و ساحر دانستند و کتب ایشان را کتب سحر مى خواندند.
به گفته شهید مطهرى این قضیه مغرضانه تنها به دست دشمنان اسلام صورت مى گیرد و ساخته و پرداخته ذهنیت آن هاست در حالى که به شهادت تاریخ، آزادى مذهبى زرتشتیان حفظ شد.23
بحث در باره تسامح در اسلام24 بارها مورد توجه و نظر نویسندگان مسلمان و غیر مسلمان قرار گرفته است. این مقوله خود احتیاج به بررسى مفصل دارد، اما ـ همان طور که اشاره شد ـ متأسفانه در دوران بنى امیه رفتار سوء کارگزاران اموى باعث چپاول ها و ایجاد رعب و وحشت مردم مى شد که نمى توان آن را به حساب اسلام گذاشت. گاه در جریان فتوحات تنها به دلیل دست یابى به غنیمت هاى بى شمار، آتشکده ها، دست خوش غارت قرار مى گرفتند، مانند غارت آتشکده هاى کاریان و فیشجان در فارس.25
در دوره بنى امیه بسیارى از آتش هاى مقدس خاموش شد. عبیدالله پسر زیاد بن ابیه پس از پدر ولایت دار عراق شد و شیوه پدر را دنبال کرد. بنى امیه بر خلاف تعهدات و پیمان هاى سابق به انهدام و ویرانى آتشکده هاى ایران نظارت مى کردند. مرى بویس هدف اصلى از این کار را چنین بازگو کرده است:
هدف اصلى آن ها تهدید زرتشتیان بود تا با فشار آوردن بر این نقطه حساس ایمانى، کسب درآمد و زراندوزى کند، زیرا هر آتشکده اى مى توانست از اهل محل به اندازه کافى پول جمع کند و باج بدهد تا از انهدام و خرابى مصون بماند. گفته شده است از این محل، چهل میلیون درهم جمع آورى شد.26
در ایران آتشکده هایى وجود داشت که مسلمانان از آن ها مالیات مى گرفتند، ولى زرتشتیان اجازه نداشتند آن ها را مانند مساجد با گچ، سفید کنند.27
اسلام پیام آور صلح و دوستى براى جهانیان بود. به نص تاریخ هیچ گاه فاتحان عرب خشونت هاى مهاجمان پیش از خود را به ایران نداشتند. در جریان حمله اسکندر آتشکده هاى بسیارى به انضمام نسک هاى اوستا در آتش سوختند و در این حملات حدود هشتاد هزار هربد نیز کشته شدند.28 نظامى درباره کینه اسکندر نسبت به آیین مزدایى چنین گفته است:
نه آتش گذارم نه آتشکده *** شود آتش از دستم آتش زده
به هر حال فتوحات مسلمانان در ایران هیچ کدام از این مسائل را شاهد نیستیم. در آتشکده ها معمولاً مراسم راز و نیاز با نظم و گاه تشریفات بسیار انجام مى پذیرفت. فاتحان مسلمان که با مردم آذربایجان و شیز صلح کردند، قرار گذاشتند که مردم شیز از رقصیدن در عیدهاى خود و انجام مراسم مذهبى خویش منع نشوند.29 در دوره اسلامى همچون گذشته، وظایف عدیده اى بر عهده موبد بود. خوارزمى در این باره مى نویسد:
موبد قاضى مجوس و موبدان موبد قاضى القضاة و هربد خادم آتش است.30
از دیگر وظایف موبد که در دوره اسلامى به آن ها اشاره شده، عبارت است از: نگهداشت آتش مقدس، زمزمه و نیایش، پاک ساختن پلیدى ها، جارى کردن حد شرعى، به جاى آوردن مراسم ولادت و آیین ازدواج و تجهیز میت، بر پا کردن رسومى که در سوگ و سور لازم است، خواندن سرود گات ها و دیگر دعاها.
آتشکده ها قبل و بعد از اسلام معمولاً محلى براى درس و بحث نیز به شمار مى رفتند. ابن ندیم در کتاب الفهرست به شمار زیادى از کتاب هاى پهلوى و هندى اشاره کرده است که از دستاوردهاى همین مراکز مى باشند.31 قطعاً هرجا آتشکده اى بود روحانیونى هم براى اعمال و مراسم مذهبى در آن مکان بوده اند که همه این ها نشان از آزادى مذهبى زرتشتیان دارد.
آتشکده ایذج (میان راه اصفهان و خوزستان) تا زمان هارون الرشید (160 ـ 192ق) هنوز روشن بوده است.32 در قرن سوم هجرى ابن فقیه از آتشکده «آذر جشنسف» در فراهان نام مى برد که والى قم، برون ترک هنگام فتح قلعه فراهان، آتشکده آن را که روشن بود ویران مى کند.33
قزوین در قرن سوم هجرى آتشکده هاى بسیارى داشته که هم چنان فعال بوده است.34 از قرن چهارم که مصادف با دوره اوج و شکوفایى نوشته هاى نویسندگان اسلامى است، اخبار بسیارى در اختیار است که حکایت از فعالیت آتشکده ها دارد، مانند گزارش ابن حوقل در این باره.35 جنوب ایران، مناطق فارس و خوزستان یکى از عمده مناطقى است که آتشکده هاى بسیار داشت. در قرن چهارم هجرى در استخر فارس آتشکده اى خاموش بود که به نام مسجد سلیمان بن داود نزد مردم معروف بوده است. این امر، حاکى از عدم ویرانى آن توسط مسلمانان و متروک شدن طبیعى آن به دلیل کاهش شمار زرتشتیان در این خطه است.36 آتشکده اى معمور و آباد نیز در فارس بود. مسعودى از مورخان قرن چهارم، نوشته است:
آتشکده اى است که اردشیر پسر بابک ساخته است. این آتشکده را دیده ام که تا شهر یک ساعت فاصله دارد و بر کنار چشمه اى است و عید مخصوص دارد و یکى از گردشگاه هاى فارس است.37
به گفته استخرى در قرن چهارم هجرى «هیچ ناحیت و شهرى بى آتشگاه نیست و آن را حرمت دارند».38 وى از آن جا که خود از اهالى این منطقه، یعنى فارس است به خوبى توانسته ترسیمى روشن از وضعیت آتشکده هاى این نواحى داشته باشد. گویا برخى از آتشکده ها هم، بازسازى شده بود، مانند آتشکده بارین در کاریان فارس.39 از آتشکده هاى دیگر که استخرى نام برده مى توان به این ها اشاره کرد: شبر خشین در باب ساسان، گنبد کلوشن در کازرون، آتشکده چفته، آتشکده کلازن (کلارودن) در شیراز ، آتشکده مسویان. در زمان استخرى پاره اى از رسومات هم چنان در این آتشکده ها جارى بود. به گزارش وى زرتشتیان زیادى در فارس بودند که از آن ها با لفظ «گبر» نام مى برد.40 حمزه اصفهانى از آتشکده «آذر کوشید» در ابتداى جاده شیراز به اصفهان در قرن چهارم هجرى نام برده است.41 از آتشکده هاى روشن فارس که تا قرن ششم از آن ها گزارش در دست داریم، آتشکده «بجرة» مى باشد که دارا، پادشاه هخامنشى آن را ساخته بود و به گفته ادریسى زردشتیان به آن قسم یاد مى کردند. وى از آتشکده بارین نزدیک برکه گور، آتشکده سیوخشین نزدیک دروازه شاهپور، آتشکده جنبذ کاووس (گنبد کاووس)، آتشکده هاى بزرگى در کازرون، شیراز، هرمز و روستاى سوکان نزدیک شیراز که مورد احترام اهالى فارس بود، نام مى برد.42
از دیگر آتشکده هایى که بقایاى آن ها در فارس موجود است، عبارت اند از: «تنگ کرم» در سه فرسخى شهر فسا به طرف شمال شهر که ساکنان آن نواحى، آن را «تمپ» مى نامند.43 آتشکده «آذر جو» از آثار قدیم دارابجرد که این چهار طاقى در چهار فرسنگى دارابجرد قرار دارد.44 برخى از آتشکده ها جزء آثار ملى به ثبت رسیده اند، از جمله این آتشکده ها، آتشکده جره تون سبز، فراش بند، فراز مرا آور خذایا، بیشاپور، آتشکده هاى کوشک و تخته آب شیرین، نقارخانه فرمایک، کرانه و آتشکده کنار سیاه است.45
بسیار طبیعى مى نماید که در اثر برخورد مذهب فاتح با مذهبِ قوم مغلوب برخى از مکان هاى مذهبى دست خوش تبدیل و تغییراتى شوند و این مسئله، خاص مذهب اسلام نیست. برخى از آتشکده هاى ایران نیز پس از اسلام به مسجد تبدیل شدند.46 در حقیقت به تدریج پیروان مذهب قوم مغلوب تابع عقاید مذهبى قوم غالب مى گردید و به قولى در آن هضم مى شد. طبق کاوش هاى باستان شناسى محل مسجد ماخ در بخارا که قبل از اسلام آتشکده اى به همین نام بود، اکنون مسجد «مغاک عطار» نام دارد. نکته جالب آن است که محلى که حالت تقدس داشته، در طول حیات خود به شکل هاى مختلف و توسط پیروان ادیان مختلف از آن استفاده شده است، بى آن که ساختمان آن ویران شود، چنان که معبد و مسجد یاد شده، در گذشته ابتدا به شکل دیر بودایى و سپس کلیسا از آن بهره بردارى مى شد.47با وجود این، تعداد آتشکده هاى روشن بسیار بود. در اصفهان هم چنان آتش هاى روشن وجود داشته است. مسعودى بر آتشکده اى بر بالاى کوه مارس به همین نام یاد مى کند که در سه فرسخى اصفهان بود و طبق گزارش او تا قرن چهارم نزد زرتشتیان اعتبار داشته و محترم بوده است.48 روستاى ماربین در حوالى اصفهان در قرن چهارم هجرى آتشکده اى روشن داشته است.49
شهر یزد از گذشته هاى دور از مراکز مهم زرتشتیان محسوب مى شد و براى زرتشتیان در حکم کعبه مسلمانان بود. از جمله اماکنى که اکنون آتش مقدس زرتشتیان در آن روشن است، آتشکده یزد مى باشد. این آتش مقدس اکنون در ایالت گجرات هندوستان به آتش ایرانشاه معروف است.50
در حدود رى باستان بقایاى آتشکده هاى فراوانى به چشم مى خورد.51 هنگام فتح رى توسط مسلمانان ، فرخان از جانب مردم رى با دادن جزیه و خراج از آن ها خواست تا آتشکده هاى ایشان را ویران نکنند.52 گزارش هاى تاریخى حاکى است که آتشکده معروف رى تا قرن هفتم هجرى بر پا بوده است.53 به موجب اخبارى که در پاره اى از منابع به چشم مى خورد، در عهد اسلامى نیز جمع زیادى از زرتشتیان در رى اقامت داشتند، ولى کم کم از تعداد آن ها کاسته شد. عده اى از آن ها اسم و رسم و شهرت داشته، با برخى از امراى لشکرى و کشورى محشور بودند. ابودلف مسعر بن مهلهل که در محضر صاحب بن عباد (از وزراى معروف دیالمه) حضور مى یافت، در الرسالة الثانیه در شرح حال مردى زرتشتى که ظاهراً مقاطعه کار سپاه بود، مى نگارد:
در آن جا (رى) یکى از مجوسان که به سال سیصد و سى و سه درگذشت، دیدم که سپاهیان خراسان و سران ایشان را سال تا سال شرابى در غایت جودت با تمامى لوازم آن از بره و طعام و میوه و هدایایى بخشید.
وى ضمن نقل این حکایت به ثروت مندى و سخاوت زیاد این زردشتى اشاره مى کند. هم چنین او از یک زرتشتى شاعر از اهالى رى به نام بهرام پژدو نیز نام برده است که در سال 677 ق «زرادشت نامه» را سرود.54 پس از اکتشاف هاى باستان شناسى در رى، چهار آتشکده کشف شد: آتشکده رى، آتشکده شهرستانک و آهار و بقایاى دو آتشکده بر فراز کوهستان هاى مغرب شهریار که مردم محل به یکى از آن ها تخت کیکاووس و به دیگرى تخت رستم مى گویند.55 از نظر زرتشتیان، رى از شهرهاى مقدس (مانند مقر پاپ در واتیکان در عصر حاضر) شمرده مى شد. نویسندگان عرب نام موبدان این منطقه را مصمغان (مسمغان)، یعنى بزرگ مغ ها یا موبدان موبد ضبط کرده اند. کلمه مس به فارسى پهلوى بوده و به معناى مه فارسى است.56
در استان جبال نیز آتشکده هاى بسیارى بوده است، از جمله آتشکده آخُرین از روستاهاى مرج القلعه که در قرن چهارم روشن و نزد مجوس محترم بوده است.57
بسیارى از بناهاى مذهبى که قبل از اسلام به نام چهار طاقى معروف بود، پس از اسلام گاه تنها با اندکى تغییرات جزیى به صورت مسجد در مى آمد یا به همان صورت مى ماند و مسلمانان آن ها را تخریب نمى کردند. از این نمونه ها مى توان به بنایى در شهر نطنز در باغ امام جمعه نزدیک مصلى نام برد که به شکل چهار طاقى دوره ساسانى در کنار مسجد به جا مانده است.58 بناهایى چون تاریک خانه دامغان که در قرن دوم هجرى ساخته شده از قدیمى ترین ساختمان هاى اسلامى در ایران است که به سبک چهار طاقى و معمارى ساسانى است.59
هم زمان با فتوحات در دوران اموى و به عقیده برخى حملات شدید قتیبة بن مسلم باهلى، خراب کردن آتشکده ها روند سریع ترى به خود گرفت.60 در دوره مهدى عباسى در قرن دوم نیز برخى آتشکده ها خراب شدند، مانند آتشکدهایى که در عراق بود.61 البته این ها را باید استثنایى و برخلاف روال کلى شمرد.
اگر به دنبال دلایلى باشیم که چرا پس از اسلام هم چنان اجازه روشنایى آتش در آتشکده هاى ایرانیان به آن ها داده شد، مى توان این موارد را شمرد:
1. اهل کتاب (یهود، مجوسان، مسیحیان و صابئه) چون در اصل، خداپرست هستند از نظر اسلام احترامى دارند که بت پرستان ندارند. از نظر آموزه هاى اسلامى اگر اهل کتاب به شرایط جزیه عمل کنند (حالت خصمانه و براندازى حکومت اسلامى نداشته باشند)، حقوق اجتماعى و آزادى دینى آنان به عنوان اقلیتى دینى رسماً پذیرفته مى شود. از طرف دیگر به اعتقاد فقهاى اسلام، زرتشتیان همان مجوسیان هستند که در قرآن آمده و اهل کتاب معرفى شده اند. بنابراین، پرستش گاه هاى آن ها مانند معابد یهود و مسیحیان از تعرض مصون است، چنان که امروز در جمهورى اسلامى ایران بر اساس همان اصل قرآنى وضع چنین است. بنابراین، مهم ترین علت و دلیل مداراى مسلمانان با زرتشتیان همین اصل حقوقى اسلام درباره اهل کتاب است که زرتشتیان نیز از آن جمله اند. از این اصل مى توان به «اصل تساهل و تسامح اسلام در برخورد با اهل کتاب» یاد کرد;
2. اصول حیاتبخش اسلام، چون عدالت محورى، وفاى به عهد حتى با کفّار توأم با روحیه رحمت و مهربانى اسلامى;
3. از نظر سیاسى، زرتشتیان معمولاً به قرارداد ذمّه پاى بند بودند و عنادها و دشمنى هاى آنان با مسلمانان در مقایسه با سایر مذاهب بسیار کم بود، در نتیجه مسلمانان نیز حقوق ایشان را محترم شمرده، با آنان زندگى مسالمت آمیزى داشتند;
4. از طریق آتشکده هاى فعال، مبالغ قابل توجهى مالیات و اموال نصیب والیان مى شد.
نتیجه گیرى
سقوط دولت ساسانى به معناى پایان اندیشه ها و شیوه هاى رفتارى ایرانیان نبود، زیرا این افکار و عقاید و شیوه هاى رفتارى از کم رنگ شدن جامعه زرتشتى تا ظهور جامعه اسلامى تداوم داشت. بیشتر ایرانیان قطع نظر از مقام، دین و شغل، به حضور اعراب و ظهور تمدن اسلامى، با ادامه زندگى سود مندانه در کنار آن واکنش نشان دادند; یعنى صلاح دانستند با نظام جدید کنار آیند و به تعامل سازنده با آن بپردازند و در سایه آن به حیات خود ادامه دهند. بى تردید، نظام حقوقى مترقّى اسلام در ارتباط با اهل کتاب مهم ترین عاملى بود که بستر زندگى مسالمت آمیز مسلمانان فاتح را با زرتشتیان مغلوب فراهم آورد. در سایه همین قوانین حیات بخش اسلام، اهل کتاب و از جمله زرتشتیان قرن ها پس از ورود اسلام به ایران آزادانه مراسم عبادى خویش را اجرا مى کردند. در مجادله هاى علمى و کلامى شرکت فعال داشتند و کتاب هاى علمى بسیارى توسط آن ها به رشته تحریر در آمد. رأفت اسلامى شامل حال آنان شد تا آن جا که توانستند با آسایش و امنیت در آتشکده هاى خویش به امور عبادى خود بپردازند. این نکته، حائز اهمیت است که ما مشابه این وضعیت را در مورد سایر ملل مغلوب بسیار به ندرت مى بینیم.
کتابنامه
1. آذر گشسب، اردشیر، آتش در ایران، چاپ دوّم: چاپ اختر شمال، 1353.
2. آیتى، عبدالحسین، تاریخ یزد، چاپ اوّل: چاپخانه گلبهار یزد، 1317.
3. ابن حوقل، صورة الارض، بیروت، منشورات دار المکتبة بالحیاه، 1992م.
4. ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، چاپ اول: بیروت، دار الاحیاء التراث العربى، 1988م.
5. ابن رسته، احمد بن عمر، الأعلاق النفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، چاپ اوّل: تهران، انتشارات امیر کبیر، 1365.
6. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ترجمه م، رضا تجدد، چاپ اول: تهران، انتشارات کتابخانه ابن سینا، 1343.
7. اشپولر، برتولد، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامى، ترجمه جواد فلاطورى، چاپ دوم: تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1362.
8. استخرى، ابو اسحاق ابراهیم، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1340.
9. ادریسى، محمد بن محمد، نزهة المشتاق فى اختراق الافاق، مصر، مکتبة الثقافة الدینیه، [بى تا].
10. بلاذرى، احمد بن یحیى، فتوح البلدان، قاهره، شرکة طبع الکتب العربیه، 1900م.
11. بویس، مرى، تاریخ کیش زرتشت، ترجمه همایون صنعتى زاده، چاپ دوم: تهران، انتشارات توس، 1376.
12. پیگو لوسکایا، تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سده هجدهم، ترجمه کریم کشاورز، چاپ اول: تهران، انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعى، 1346.
13. پور داود، ابراهیم، یسنا، چاپ سوم: تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1356.
14. پارسى، بهرام، شارستان چهار چمن، [بى جا]، 1270.
15. نویسنده نامعلوم، تاریخ سیستان، ویرایش متن جعفر مدرس صادقى، چاپ اول: تهران، انتشارات مرکز، 1373.
16. حمزه اصفهانى، سنى ملوک الارض و الانبیاء، برلین، 1340.
17. حموى، یاقوت، معجم البلدان، بیروت، دار صادر، [بى تا].
18. خوارزمى، ابوعبدالله، مفاتیح العلوم، [بى جا، بى نا].
19. شیرازى، فرصت، آثار عجم، چاپ دوم: بمبئى، 1354.
20. شهمردان، رشید، پرستشگاه زرتشتیان، سازمان جوانان زرتشتى بمبئى، 1336 یزدگردى.
21. صدیقى، غلامحسین، جنبشهاى ایرانى در قرنهاى دوم و سوم هجرى، چاپ دوم: تهران، انتشارات پاژنگ، 1375.
22. عصفورى، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق سهیل زکار، لبنان، دار الفکر، 2001م.
23. علوى، ابوالمعالى، بیان الادیان، تصحیح هاشم رضى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى فراهانى، 1342.
24. طباطبایى، ابوالفضل، سفرنامه ابى دلف در ایران، [بى جا]، 1341.
25. عمید زنجانى، عباسعلى، حقوق اقلیتها بر اساس قانون قرارداد اهل ذمه، چاپ چهارم: تهران، نشر دفتر فرهنگ اسلامى، 1367.
26. فرخ زاد، پوران، کارنامه به دروغ، چاپ اول: تهران، انتشارات علمى، 1376.
27. کریمان، حسین، آثار باقى مانده از رى، تهران، انتشارات دانشگاه ملى ایران، 1350.
28. گدار، آندره، آثار ایران، ترجمه ابوالحسن سرو قد مقدم، چاپ اول: مشهد، بنیاد پژوهشهاى آستان قدس، 1367.
29. محمدى، محمد، فرهنگ ایرانى پیش از اسلام، چاپ سوم: تهران، انتشارات توس، 1374.
30. مسعودى، ابوالحسن، مروج الذهب و معادن الجوهر، چاپ دوم: قم، منشورات دار الهجره، 1384.
31. مصطفوى، محمد تقى، اقلیم پارس، چاپ اوّل: تهران، انتشارات انجمن آثار ملى ایران، 1343.
32. معین، محمد، مزدیسنا و ادب پارسى، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1363.
33. مطهرى، مرتضى، خدمات متقابل اسلام و ایران، چاپ بیست و یکم: قم، انتشارات صدرا، 1374.
34. نفیسى، سعید، تاریخ تمدن ساسانى، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1331.
35. نرشخى، ابوبکر، تاریخ بخارا، ترجمه ابونصر قبادى، چاپ اوّل: تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1351.
36. وندیداد، ترجمه سید محمد على حسنى، چاپ دوم: تهران، نشر دانش، 1361.
37. هاکس، کتاب مقدس، تهران، نشر اساطیر، 1377.
38. یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب، البلدان، چاپ اوّل: بیروت، دار الاحیاء التراث العربى، 1988م.
39. یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب، تاریخ یعقوبى، بیروت، دار صادر، [بى تا].
40. مشکور، محمدجواد، تاریخ ایران زمین.
--------------------------------------------------------------------------------
1. دکترى تاریخ و تمدن ملل اسلامى.
2. ر.ک: محمد معین، مزدیسنا و ادب پارسى، ج 1، ص 57.
3. گفتنى است که شواهد و قراین متقن، از جمله گزارش هرودوت حاکى از آن است که آیین زرتشت در اساس، آیینى توحیدى بود که به مبارزه با شرک کهن آریایى برخاست و مغان مدافع آن بودند. بر این اساس، آیین زرتشت را آیینى توحیدى مى دانند که جایگزین آیین مشرکانه مجوسى گرى شده است. توضیح بیشتر این که بر اساس معارف اصیل زرتشت، آهورا مزدا خالق خیر و شر (سپنت مینو و انگره مینو) است. پس این آیین در اصل آیینى توحیدى بوده است و از همین رو پیامبر اکرم با زرتشتیان هجر به عنوان اهل کتاب رفتار کرد و آن ها را اهل ذمه دانست.
4. ر. ک: ابراهیم پور داود، یسنا، ج 2، ص 126.
5. هاکس، کتاب مقدس، ص 875.
6. وندیداد، ص 15.
7. رشید شهمردان، پرستشگاه زرتشتیان، ص 25.
8. ابوالحسن على مسعودى، مروج الذهب و معادن الجوهر، ص 242.
9. ر . ک: سعید نفیسى، تاریخ تمدن ایران ساسانى، ص 36.
10. ر . ک: محمد تقى مصطفوى، اقلیم پارس، ص 15.
11. رشید شهمردان، همان، ص 16 و 20.
12. ر.ک: و.و بارتولد، خلیفه و سلطان، ص 123.
13. ر.ک: بارتولد، همان.
14. ر. ک: یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ج 1، ص 159.
15. رشید شهمردان، همان، ص 36.
16. ر. ک: عباسعلى عمید زنجانى، حقوق اقلیتها بر اساس قانون قرارداد زمه، ص 93.
17. مسعودى، همان، ج 1، ص 604.
18. ر. ک: تاریخ یعقوبى، ج 1، ص 216.
19. ابوالمعالى علوى، بیان الادیان، ص 188.
20. ر.ک: ابراهیم پور داود، همان، ج2، ص 142، 158 و 181; محمد جواد مشکور، تاریخ ایران زمین، ص 108 ـ 109.
21. پیگو لوسکایا، تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سده هجدهم، ص 147.
22. تاریخ سیستان، ص 50.
23و24. مرتضى مطهرى، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 278.
25. خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص 119.
26. مرى بویس، تاریخ کیش زرتشت.
27. ر.ک: برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامى.
28. ر. ک: بهرام پارسى، شارستان چهار چمن. برخى نویسندگان چون پوران فرخ زاد سوزاندن اوستا و آتش زدن تخت جمشید توسط اسکندر مقدونى را مورد بحث قرار داده و به چالش کشیده اند و به روشن گرى بیشترى در باره اهداف اسکندر پرداخته اند. براى اطلاع بیشتر ر. ک: پوران فرخ زاد، کارنامه به دروغ، ص 354.
29. احمدبن یحیى بلاذرى، فتوح البلدان، ص 334.
30. ابو عبدالله خوارزمى، مفاتیح العلوم، ص 116.
31. ر. ک: محمد بن اسحاق ابن ندیم، الفهرست، ص 434.
32. ابوالفضل طباطبایى، سفرنامه ابى دلف در ایران، ص 87.
33. ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، ص 227.
34. یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب، البلدان، ص 40.
35. ر. ک: ابن حوقل، صورة الارض، ص 35.
36. مسعودى، همان، ج 2، ص 244.
37. همان، ج2، ص 245. آتشکده گور فارس در قرن هفتم هجرى که یاقوت در بیست فرسخى شهر شیراز از آن یاد کرده است . ر.ک: معجم البلدان، ج2، ص 181.
38. استخرى، ابواسحاق ابراهیم، مسالک و ممالک، ص 97.
39. ر. ک: ابن فقیه، مختصر البلدان، ص 325 و ابن حوقل، همان، ص 43.
40. استخرى، همان، ص 21، مانند هرمزان گبر.
41. ر.ک: حمزه اصفهانى، سنى ملوک الارض و الانبیاء، ص 36. یاد کرد از باقى آتشکده ها ص 58.
42. ادریسى، محمد بن محمد، نزهة المشتاق فى اختراق الآفاق، ج 1، ص 425.
43. ر. ک: فرصت شیرازى، آثار عجم، ص 85.
44. همان، ص 101. مسعودى از احترام زرتشتیان به آتشکده آذرجو در قرن چهارم هجرى یاد کرده است ر.ک: همان، ج 1، ص 604.
45. ر.ک: محمدتقى مصطفوى، اقلیم پارس، ص 113.
46. ر.ک: ابوبکر نرشخى، تاریخ بخارا، ص 30.
47. همان، ص 274.
48. ر.ک: مسعودى، همان، ج2، ص 228.
49. ر.ک: احمد بن عمر ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ص 181.
50. ر.ک: اردشیر آذر گشسب، آتش در ایران، ص 27 ـ 28.
51. ر.ک: حسین کریمان، آثار باقى مانده از رى قدیم، ص 18.
52. ر.ک: بلاذرى، همان، ص 447.
53. ر.ک: حسین کریمان، همان، ص 44.
54. همان، ص 45. از زرتشتیان مشهور رى زرادشت بهرام پژدو، شاعر زرتشتى رى است که زرادشت نامه را به سال 677 هجرى سرود (همان، ص 45).
55. همان، ص 33.
56. ر.ک: محمد محمدى، فرهنگ ایرانى پیش از اسلام، ص 51.
57. ر.ک: ابن رسته، همان، ص 194.
58. ر.ک: آندره گدار، آثار ایران، ج 3، ص 181 و 249.
59. همان، ص 78 و سعید نفیسى، همان، ص 225.
60. ر.ک: غلامحسین صدیقى، جنبشهاى ایرانى در قرنهاى دوم و سوم هجرى، ص 51.
61. همان، ص 107.