آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۷

چکیده

متن

در بخش نخست این پژوهش که در شماره پیشین تقدیم شد مباحثى چون: نگاه گذرا به تاریخ نیشابور، روند پیدایش و رشد تشیع از آغاز تا پایان قرن چهارم هجرى در این شهر طى دوره هاى مختلف، مرورى بر جلوه هاى حضور تشیع در ساختار شهر قدیم نیشابور مطرح گردید.
اینک در این بخش، مسائل و مباحثى چون: نقش امام رضا(علیه السلام) در روند گسترش تشیع در نیشابور، چگونگى حضور تشیع امامى در این شهر، راویان امامى نیشابور، وکلاى ائمه(علیهم السلام) در نیشابور، وضع حوزه علمى امامى در این شهر و سرانجام رابطه مالى شیعیان نیشابور با ائمه(علیهم السلام) مطالعه و بررسى مى شود.
تاریخ تشیّع در نیشابور
مقدمه
در بخش نخست این پژوهش، روند پیدایش و گسترش تشیع در نیشابور، از ورود اسلام، یعنى از عصر صحابه تا پایان قرن چهارم هجرى مورد توجه قرار گرفت و طى آن، برخى زمینه ها، عوامل و نشانه هاى پیدایش و گسترش مذهب تشیّع در این منطقه بررسى شد.
بدون تردید، هر فرایند فرهنگى همچون فرایندهاى اجتماعى و سیاسى، در سیر تحول خود، با عوامل شتاب دهنده یا کاهنده روبه رو مى شود که تأثیر محسوس و گاه شگرفى در پیش رفت یا پس رفت فرایند مورد اشاره به همراه دارد. در موضوع این پژوهش نیز به نظر مى رسد، یکى از عوامل شتاب زا در سیر تحول مذهب تشیّع در نیشابور، حضور امام رضا(علیه السلام)در این شهر بوده است که کمّ و کیف آن در پژوهش حاضر بررسى مى شود. در خلال همین بحث، به مناسبت، شخصیت امام زاده محمد محروق که امام رضا(علیه السلام) مرقد وى را زیارت نموده، بررسى خواهد شد.
در بخش پایانى مقاله حاضر، از ره گذر مباحثى چون: راویان امامى نیشابورى، وکلاى ائمه(علیهم السلام) در نشیابور، رابطه مالى شیعیان نیشابور با ائمه(علیهم السلام) و رونق حوزه درسى امامیه در نیشابور در قرن چهارم هجرى، وضعیت مذهب امامیه در این ناحیه، تا پایان قرن چهارم هجرى بررسى مى شود.
امام رضا(علیه السلام) و تشیّع در نیشابور
بى شک باید حضور امام رضا(علیه السلام) را در نیشابور نقطه عطفى در تاریخ تشیّعاین منطقه در شمار آورد. بدیهى است که حضور شخصیتى چون حجّت حق، عالم آل محمد(صلى الله علیه وآله)حضرت على بن موسى الرضا(علیه السلام) در نیشابور، آن هم در شرایطى که اوضاع سیاسى اجتماعى به گونه اى است که آوازه علویان در اطراف و اکناف جهان اسلام، بهویژه ایران پیچیده و مردم، اهل بیت عصمت را خوب شناخته و تمیز داده اند و شرایط به گونه اى نیست که آنان را با بنى عباس اشتباه بگیرند یا هم رتبه فرض کنند و باز در محیط و شرایطى که تعصبات قومى و مذهبى تا حد زیادى در هم شکسته و هزاران نفر از علما و دانشجویان و مردم عادى مشتاق زیارتش بوده و بر قدومش سیلاب اشک شوق نثار مى کنند، چقدر مى تواند جوّ علمى و معنوى و طبعاً جوّ مذهبى را تحت تأثیر قرار دهد. خوشبختانه تاریخ نیز گوشه هایى از این حضور میمون را به ثبت رسانده است که باید آن را مشتى از خروار دانست.
در این زمینه، مطالب مندرج در تلخیص تاریخ نیشابور بسیار قابل توجه است. البته از ظاهر عبارت هاى منبع مزبور پیداست که تلخیص کننده، یعنى خلیفه نیشابورى(زنده در نیمه اول قرن نهم هجرى) عبارت هایى را بر متن افزوده است، لکن با توجه به این که وى نسبت به علما و شیوخ سنّى نیشابور و نیز نسبت به خلفا و صحابه نیز تعابیرى محترمانه همراه با تکریم و تعظیم دارد، باید گفت که این تعابیر گرچه از خود حاکم نیست، ولى گوینده این عبارت ها خود، فردى سنّى متمایل به اهل بیت(علیهم السلام) است، البته بسیار متمایل تر از خود حاکم نیشابورى.
نکته مهم تر این است که از بعضى تعابیر که خلیفه آن را صریحاً به حاکم نیشابورى نسبت مى دهد روشن مى شود که اصل قضیه در خود تألیف حاکم نیشابورى مندرج بوده و خود حاکم نیز با اعجاب و احترام خاصى، از آن صحنه ها و حوادث ایّام حضور امام رضا(علیه السلام)در نیشابور یاد کرده است.
اینک به نظاره گوشه هایى از وقایع آن ایام و یادگارهاى بر جاى مانده از برهه کوتاه حضور و اقامت امام رضا(علیه السلام) در نیشابور مى نشینیم; یادگارهایى که به نظر مى رسد بعضاً به طور حساب شده و توسط امام رضا(علیه السلام) در این شهر تعبیه شده تا تشنگان حقیقت طى قرن هاى متوالى از آثار کوثر ولایت، توشه هاى معنوى و فرهنگى لازم را برگیرند و جان خسته خود را بدان شستوشو دهند.
الف ) خاطره به یاد ماندنى استقبال از امام رضا(علیه السلام)
از جمله صحنه هاى خاطره انگیز ایام حضور امام رضا(علیه السلام) در نیشابور، مراسم معنوى و باشکوهى بوده که عامه مردم نیشابور، بهویژه علماى شهر براى جهت استقبال از آن امام همام ترتیب داده بودند که حلاوت آن پس از شش هفت قرن، کام مردم نیشابور و از جمله خلیفه نیشابورى،(2) تلخیص کننده تاریخ نیشابور(3) را هم چنان شیرین داشته است. خلیفه نیشابورى با شور و حرارت و ابتهاج زاید الوصفى با اقتباس از تاریخ حاکم نیشابورى ماجرا را چنین گزارش کرده است:
از مفاخر نیشابور قدیم که برکت آن تا ابد بر سُکّان این بلد، فایض و باقى است، آن که چون سلطان اولیا، برهان اتقیا، وارث علوم المرسلین، مهبط أسرار ربّ العالمین،ولى الله، صفى الله، پاره کبد رسول الله، غوث الأمه و کشف الغمه، فریادرس امّت در روز قیامت آن چنان که خود وعده داد که در مواقف سه گانه، یعنى نزد میزان، هنگام طیران و توزیع نامه هاى اعمال و در نزد صراط، بساط شفاعت مى گستراند، سلطان المقربین، در روز حشر و در روز جزا، الامام ابوالحسن على بن موسى الرضا صلوات الله و سلامه على رسوله و على آله الأئمة المعصومین و أتباعهم اجمعین الى یوم الدین ... در سنه دویست از هجرت، به مقدم حضرت ایشان روضات جنان شد و چون بشارت بر زمین نیشابور در بین اهالى شهر شیوع یافت، قطب الأنام، کهف العلماء، برهان المجتهدین، این محبّ محبوب حقیقى، شیخ ابو یعقوب اسحاق راهویه مروزى(قدس سره) که شیخ شهر و مقدّم ارباب کشف و ولایت بود، در کبر سن آن شیخ مسنّ به تأیید توفیق عینیّه تا قریه مؤیّدیّه با چند هزار صدیق رفیق، به استقبال پیشوا رفتند و نقل است که حضرت سلطان صلوات الله على رسول الله و على آلهم در محفّه (کجاوه) بر ناقه عَصیاء خود سوار بودند(4) و قدوه اهل انس و ایناس، شیخ محمد بن اسلم طوسى(قدس سره) را در محفّه اى دیگر اجلاس فرموده بودند. قبر این دو بزرگوار در نیشابور بر کناره خندق شادیاخ بر طرف راه روضه تلاجرد و در بناى یک صنعت قوى به هم قریب است و آن أسوه احرار، کمرِ بندگى بسته و به حکم «من اغبرت قدماه فى سبیل الله حرّمه الله تعالى على النار» دامن تا تتمه ساق برکشید و شربت وعده کمال قربت چشیده، زمام خطام مرکب حضرت امام اولیا ملک علام بر دوش احترام گرفته. و نقل است که متوجه به آن ابرار، ذرّه وار در هواء ولاء از وراء و قهقرى به شهر باز آمد استفاده احکام و استکشاف أسرار مى کرد و به زبان فصیح و عبارت صریح مى گفت که به روز قیام ملک علام جل جلاله وسیله نجاح و وسیله فلاح من این است که روزى در دنیا خادم و مهارکش مرکب حضرت سلطان خود بوده ام.(5)

تبلیغات