این پژوهش رمان "رود راوی" نوشته ابوتراب خسروی را به عنوان الگوی جامعه سنتی کل گرا و "میرا" نوشته کریستوفر فرانک را به عنوان الگویی از جامعه توتالیتر در عصر مدرن برگزیده است. روش پژوهش مبتنی بر نظرات متفکرانی بوده که روابط فرد/ سوژه با نظام سلطه و شیوه های اُبژه سازی را بررسی کرده اند. در تبیین کارکرد سیاسی نظام های کلیت گرا بر افراد، بیشتر نظر متفکرانی چون میشل فوکو، هانا آرنت، ریگل، هی وود و در جامعه شناسی و طبقه بندی بدن به مثابه ابژه قدرت، دیدگاه های کریگان و لوبرتون اساس کار قرار گرفته است. بررسی رمان رود راوی نشان می دهد که فرایند فردیت زدایی و همگون سازی در جامعه سنتی با تعذیب و نمایش آن صورت می گیرد و در میرا، نظام تمامیت گرا در کنار شکنجه و تعذیب که عموماً در مکان های غیرعمومی صورت می گیرد، مغزها را دگرگون و به هویتی همگانی و تکثیریافته اصلاح و تبدیل می کند. با این تقاوت که تعذیب در نظام های فرقه ای- سنتی بیشتر کارکرد اعتقادی و مذهبی دارد و در نظام توتالیتر دوره مدرن، با مقاصد سیاسی صورت می گیرد. آنچه در هر دو رمان مشترک است، تخطی ناپذیری اصول، از بین رفتن حریم شخصی، مقابله با عشق به مثابه جلوه ای از فردیت و در یک سخن، زدودن هرگونه مظاهر فردگرایی و تبدیل افراد به بدن های اُبژه است و آنچه دو رمان را از هم متمایز می کند، میزان ابژه پذیری و سوژ ه گی فرد در جهان رمان ها است.