آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶

چکیده

متن

وحدت اسلامی، طرحی در عرصه‏های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی برای حال و آینده امت اسلامی است که هم می‏تواند در مقابل چالش‏های بین‏المللی از امت دفاع نماید و هم جهانیان را به چالش بکشاند.
امت یک‏پارچه اسلامی محل تجلّی رحمت خداست مشروط بر آن‏که حافظ یک‏پارچگی خود باشد، از بدعت بهراسد، به سنت پیامبر بگراید و خود را از تفرقه و تهمت برهاند. در غیر این صورت، به بلای امت‏های شکست خورده گرفتار خواهد شد.
وحدت چهار عنصر دارد:
1ـ اصالت؛ به این معنا که در تعاملات با دیگران و معارف اسلامی، همواره باید وحدت را یک اصل شمرد تا نقاط اختلاف تقلیل یابد و مشترکات گسترش یابد.
2ـ فقه وحدت؛ به دنبال اصل بودن وحدت، فقه بودن آن، تجلی می‏یابد که سبب تولید چند قاعده فقهی مهم شده است، مثل قاعده تقیه، قاعده الزام و التزام و قاعده حفاظت و احترام تمامی مسلمانان و فرق اسلامی.
3ـ اخلاق وحدت؛ وحدت دربردارنده اخلاقی خاص از قبیل: الفت، وفاق، مدارا، عفو، تسامح، پیروی از حق و اجتناب از عصبیت و احسان می‏باشد.
4ـ سازوکارهای وحدت؛ وحدت تنها شعار نیست بلکه دارای سازوکارهای خاص خود است. این سازوکارها گاهی علمی است و گاهی عملی. توجه به میراث مشترک، حاکمیت فضای علمی بر موارد اختلاف، و ازدیاد داد و ستد علمی میان مذاهب، سازوکارهای علمی است و اطاعت از کتاب و سنت صحیح، پذیرش آرای دیگران در عمل در صورت عدم توافق، همکاری در نیکی‏ها، یاری هم‏دیگر، و همراهی جماعت مسلمان، نمونه‏هایی از سازوکارهای عملی است.
کلیدواژه‏ها: وحدت، تقریب، احترام، احسان، عناصر وحدت، اصل وحدت، فقه وحدت، اخلاق وحدت، سازوکار وحدت.
______________________________
1 استاد برجسته حوزه.
2 ترجمه: محمد علی اسدی نسب.
________________________________________
وحدت اسلامی، برنامه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی حال و آینده ما است و این برنامه جهانی اسلامی طرحی است که می‏تواند در مقابل چالش‏های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بزرگ که جهان کنونی اسلامی با آن رو به رو است ایستادگی کند.
این وحدت اسلامی از منظری دیگر طرحی برای ایجاد چالش در سطح جهان دارد؛ از این رو می‏توان گفت وحدت اسلامی برنامه‏ای دو سویه است که هم برای به چالش کشاندن دیگران کاربرد دارد و هم از آن برای مقابله با چالش‏های جهانی استفاده می‏شود. پروژه چالش‏های اسلامی، برای بشریت منافع فراوانی در بر دارد، بر خلاف پروژه‏های غربی که عالم اسلامی را به چالش می‏کشاند و برای مسلمانان تباهی و فساد در تمدن و فرهنگ و دنباله روی سیاسی و اقتصادی را به ارمغان می‏آورد.
پروژه وحدت نیازمند بررسی فراوان و برنامه ریزی کامل از طرف فرهیختگان و اندیشمندان و روشنفکران اسلامی است. وحدت اسلامی نه خطابه است نه شعار بلکه برنامه کاری فرهنگی، سیاسی، فقهی، اجتماعی و اخلاقی است.
جماعت با ایمان نمونه‏ای از تجلی رحمت خدا است
برای رحمت خداوند متعال جایگاه‏هایی در حیات امت‏ها و افراد وجود دارد، پس هر گاه مردم جایگاه نزول رحمت خدا را در زندگی اجتماعی خود بشناسند آن را طلب می‏کنند و به سوی آن می‏شتابند.
نمونه‏هایی از تجلی‏گاه‏های رحمت خداوندی عبارت است از: توحید، ایمان، اخلاص، تقوا، همکاری و همدلی.
از پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نقل شده است که دست خداوند با جماعت است و شیطان با کسی که مخالفت با جماعت نماید همراه خواهد بود.
دست خداوند قوت و نور در زندگی مردمان شمرده می‏شود؛ پس هر گاه دست خداوند با جماعت باشد آنان هم قوی می‏گردند و هم با نور خداوند بینا می‏شوند و ضعیف و سرگردان نخواهند شد.
قدرتی که برای یک جماعت به وجود می‏آید مقدار حجمی نیست که از تجمع دستان آنان به دست می‏آید بلکه حالتی کیفی از کمک و رعایت و هدایت خداوند نسبت به آنها و نیز فریادرسی و نجات آنها از بحران‏ها و سختی‏ها است.
جماعت‏های با ایمان همیشه همراهی خدا را با خود دارند (دست خدا با جماعت است) و از طرف دیگر، اختلاف مردم و خروجشان از جماعت با ایمان همیشه همراهی شیطان را به همراه دارد، زیرا شیطان با کسی که با جماعت مخالفت ورزد می‏دود. (ری‏شهری، ج2، ص66).
دست خداوند نگه‏دار جماعت موءمنان است و آنان را از گمراهی، سرگردانی و تباهی محافظت می‏کند. پس هر گاه یکی از آنان کنار رود در واقع از منطقه استحفاظی خداوند خارج شده است و دچار شیطان خواهد شد.
از رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نقل شده است که دست خدا با جماعت است پس هر گاه شخص از جماعت کنار رود شیطان او را خواهد ربود چنان‏که گرگ گوسفند به جای مانده از گله را می‏رباید. (پیشین).
جماعت هدایت شده و رشد یافته
منظور از جماعت، جماعتی هدایت شده و رشد یافته در راه مستقیم خداوند است که همان راه هدایت و کتاب و سنت شریف می‏باشد، مانند گردهمایی موءمنان برای جهاد، نماز، جماعت، نماز جمعه، دعا، مشورت، حمایت یک‏دیگر، همکاری، ذکر خدای متعال و یادآوری روش موءمنان صالح.
و نیز از قبیل گردهمایی‏هایی که موءمنان برای اعتراض بر ظالمان و روش آنان و ستم‏گری و استبدادشان منعقد می‏سازند.
این اجتماعات، اجتماعاتی همراه با هدایت و رشد و آبرومندی می‏باشند که رحمت خدا را طلب می‏کنند و در این هنگام رحمت از سوی خداوند فرود می‏آید.
و مقصود از جماعت، گروه‏های اندکی نیستند که دچار بدعت شده و از راه مستقیم منحرف و از کتاب و سنت رسول خدا دور می‏گردند.
و نیز منظور از جماعت، گروه‏های پر سر و صدای مردم فریب و ناپسندیده نیست؛ همان‏هایی که هر صدایی را پیروی می‏کنند و با هر بادی حرکت می‏کنند؛ چنان‏که امام علی علیه‏السلام به کمیل فرمود. کمیل بن زیاد می‏گوید: روزی علی بن ابی طالب علیه‏السلام دستم را گرفت و مرا به قبرستان برد، او نشست و من نیز نشستم، سپس سرش را به سوی من بلند کرد و گفت: ای کمیل آن‏چه که به تو می‏گویم حفظ کن: مردم سه گروه‏اند: عالم ربانی، طالب علمی که در مسیر نجات است و عوام بی اراده؛ اینان پیروان هر صدایی‏اند، با هر بادی همراه می‏شوند، با نور علم نورانی نشده‏اند و به ستونی محکم چنگ نینداخته‏اند. (مجلسی، ج1، ص 188).
در این گفتار منظور از جماعت توجیه شده و رشید، قسم اول و دوم از اقسام سه گانه مردم است و اما گروه سوم همان جماعت پر سر و صدای مردم فریب توجیه نشده‏اند که دنباله روی هر صدایی‏اند گرچه تعدادشان بسیار باشد. گروه اول اهل علم و معرفت‏اند و خداوند به آنان شناخت و بصیرت ارزانی داشته است و جماعت دوم کسانی هستند که به واسطه هدایت گری اهل معرفت هدایت شده‏اند و با نور معرفت آنان خود را نورانی می‏گردانند. این گروه و گروه قبلی جماعت‏های رشید و توجیه شده می‏باشند.
اما طایفه سوم به نور علم روشن نشده‏اند و به اساسی محکم از صاحبان علم و معرفت تکیه نزده‏اند.
امام علی علیه‏السلام این گروه را با سه ویژگی بازشناسی می‏کند:
در ابتدا می‏فرماید: آنان عوام و مردمی دون صفت و بخشی از جامعه پر سر و صدای هوچی‏گر هستند که از هر صدا و ندایی به آسانی پیروی می‏کنند بدون آن‏که تدبر و اندیشه‏ای بنمایند، با هر بادی حرکت می‏کنند و وزنی در ترازوی آرا و دیدگاه‏ها ندارند و این حالت نامتعادل اجتماعی است که با هر بادی و موجی از راست به چپ حرکت می‏کند. قلبشان به نور علم روشن نشده است، (اشاره به دسته اول است که خداوند به آنان علم و معرفت عطا کرده است). و به ستونی محکم تکیه نزده‏اند، (اشاره به گروه دوم است که از دارندگان علم و معرفت پیروی نموده و به آنان تکیه می‏کنند). این جماعت گروه پر سر و صدای توجیه نشده غیر رشیدند و جزء جماعت رشیدی که خواهان رحمت خداوندند، نمی‏باشند.
از امام علی علیه‏السلام در مورد تفسیر سنت، بدعت، جماعت و تفرقه سئوال شد. امام فرمود: به خدا قسم سنت خود پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله است و بدعت چیزی است که از سنت به دور باشد و جماعت به خدا قسم همراهی اهل حق است گرچه اندک باشند و تفرقه همراهی اهل باطل است گرچه بسیار باشند.
از امام صادق علیه‏السلام روایت شده است که از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله درباره جماعت امت خود سئوال شد، حضرت فرمود: جماعت امت من گرچه اندک باشند اهل حق‏اند. (پیشین، ج 2، ص266).
هم‏چنین در روایتی دیگر از پیامبر سؤال شد که جماعت امت تو چیست؟ فرمود: کسانی‏اند که بر حق‏اند گرچه ده نفر باشند.
این جماعت همان جماعت هدایت شده رشید و توجیه شده است که خواهان نزول رحمت خدا و برکات اوست.
نمونه‏هایی از جامعه موءمنان
امام علی علیه‏السلام نمونه‏های تاریخی از وحدت و تفرقه در اهل کتاب و فرزندان اسماعیل و اسحاق و بنی اسرائیل و نیز آن‏چه را که خداوند از نعمت و برکاتش بر آنان ارزانی داشت، هنگامی که با هم بودند و همدل گردیده بودند، برای ما ذکر می‏کند... اما آن‏گاه که وحدت کلمه خود را از دست دادند و در صفوفشان اختلاف افتاد و دل‏هایشان از یک‏دیگر فاصله گرفت خداوند رحمت و برکت‏هایی را که بر آنان نازل کرده بود از آنان گرفت و آنها را به خودشان واگذار کرد. امام علی علیه‏السلام می‏فرماید: بنگرید که آنان چگونه بودند در آن زمانی که اهدافشان با هم بود و میل‏هایشان هماهنگ، دل‏هایشان معتدل، دستانشان با یک‏دیگر، شمشیرشان یاری دهنده هم، بینششان عمیق و تصمیمشان واحد بود. آیا در مکان‏های مختلف زمین حاکم و مسلط بر دنیا نبوده‏اند؟
اما نگاه کنید که در آخر به چه روزی افتادند، زمانی که تفرقه به بار نشست، الفت از بین رفت سخن و دل آنان مختلف شد و آنان به شعبه‏های متعدد تقسیم شدند و در حالی که با یک‏دیگر می‏جنگیدند متفرق گردیدند.
آری، خداوند لباس کرامت را از آنان برداشت و نعمت‏های فراوان خویش را از آنان گرفت و تنها اخبار و گزارش آنان در میان شما به عنوان داستان باقی ماند تا عبرتی برای عبرت گیرندگان باشد.
پس، از حال و روز فرزندان اسماعیل و اسحاق و بنی اسرائیل عبرت گیرید، پس چقدر متناسب است سرگذشت‏ها و چه مانند و نزدیک است داستان‏ها. در سرگذشت آنان و چگونگی پراکندگی و جدایی آنان از یک‏دیگر اندیشه نمایید. در روزگاری که کسراها و قیصرها آقا و مسلط بر آنان بودند آنها را از کشتزارها و دریای عراق و سبزه‏زار جهان، به جاهایی که خارها می‏رویید و بادهای تند می‏وزید و زندگی سخت بود راندند. (شریف رضی، خطبه192).
عناصر وحدت
اصالت‏بخشی به وحدت، فقه وحدت، اخلاقی بودن وحدت و سازوکارهای وحدت عناصر چهارگانه وحدت به شمار می‏روند و مادامی که همه اینها در پروژه وحدت گرد نیاید این برنامه بزرگ نمی‏تواند اهداف بلند خود را در روی زمین محقق سازد.
در این‏جا از این عناصر چهارگانه به طور اختصار در پروژه وحدت سخن خواهیم گفت.
1. اصالت بخشی به وحدت
وحدت در اسلام و جامعه اسلامی یک اصل است؛ یعنی مبنا و معیاری علمی و عملی شمرده می‏شود که چگونگی تعامل ما را با موارد اختلاف علمی، فکری، سیاسی و اقتصادی مشخص می‏سازد.
پس هرگاه ما در زندگی عملی یا سیاسی یا اقتصادی با مواردی از اختلاف روبه‏رو شویم وحدت اصل و روشی در تعامل ما با نقاط اختلاف خواهد بود... البته روشن است که معنای این کلام محو نمودن اختلاف و رأی و اجتهاد مخالف نیست؛ زیرا چنین چیزی غیرممکن و ناصحیح است، اما باید تعامل با موارد اختلاف علمی و عملی و سیاسی میان مسلمین با روشی علمی و عملی باشد... و وحدت، روش شناسی علمی و عملی برای نوع برخورد با موارد اختلافی میان مسلمین است.
قرآن کریم در بسیاری از موارد بر این اصل تأکید نموده است: «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود به یاد آرید که چگونه دشمن یک‏دیگر بودید و او میان دل‏های شما الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او برادر شدید و شما بر لب حفره‏ای از آتش بودید خدا شما را از آن نجات داد، این چنین خداوند آیات خود را برای شما آشکار می‏سازد، شاید پذیرای هدایت شوید. باید از میان شما جمعی دعوت به نیکی و امر به معروف و نهی از منکر کنند و آنان همان رستگاران‏اند. و مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند پس از آن‏که نشانه‏های روشن به آنان رسید. (آل عمران/105ـ103).
«خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید و نزاع و کشمکش نکنید که سست می‏شوید و قدرت شما از میان می‏رود و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است». (انفال/46).
«کسانی که آیین خود را پراکنده ساختند و به دسته‏های گوناگون تقسیم شدند تو هیچ گونه رابطه‏ای با آنان نداری». (انعام/159).
«آنان پراکنده نشدند مگر بعد از آن‏که علم و آگاهی به سراغشان آمد و این تفرقه‏جویی به خاطر انحراف از حق بود و اگر فرمانی از سوی پروردگارت صادر نشده بود که تا سر حد معینی زنده باشند در میان آنان داوری می‏شد و کسانی که بعد از آنها وارثان کتاب شدند نسبت به آن در شک و تردید همراه با بدبینی هستند». (شوری/15ـ14).
اختلاف چیزی است که واقع شده است و لازم است با این اختلاف به واسطه اصل وحدت برخورد کنیم. ما آن‏گاه که با مسایل اختلافی در عرصه عقاید و فقه برخورد می‏کنیم این چنین نیست که تنها دلیل را گرفته و همه چیز دیگر را رها سازیم؛ زیرا روش صحیح آن است که هر دو مسئله، یعنی رأی و دلیل و حجت، را دریافت نماییم و هم‏چنین اصل وحدت را در مسیر تعامل با اختلاف در رأی و فهم معتبر بدانیم.
همان‏گونه که بیان شد، اختلاف در رأی و دلیل و اجتهاد حقیقتی است که واقع شده است و انکار آن نه ممکن است و نه صحیح و کوتاه آمدن در این زمینه به منزله کوتاه آمدن از دیدگاه و دلیل است و کوتاه آمدن در این دو چیز جز با دلیل و برهان و رأیی که بر پایه دلیل و برهان است صحیح نیست.
اما در کنار این اختلاف، اسلام اصل وحدت را در چگونگی تعامل با اختلاف وضع کرده است. و این مسئله اهمیت بسیاری دارد که چگونه با اختلاف در رأی و نظر برخورد نماییم؛ آیا جایز است که هر گاه در رأی اختلاف کردیم هم‏دیگر را طرد نماییم؟ و آیا اختلاف نظر در فقه و اصول و سیاست به معنای قطع رابطه و طرد کردن و رد دیگران است یا به معنای گفت‏وگو و تفاهم می‏باشد؟
2. فقه وحدت
وحدت دارای فقه و قانون است و این فقه از اصل بودن وحدت سرچشمه می‏گیرد. فقه وحدت، سازمان‏دهی فقهی برای هم‏زیستی فقهی میان مسلمانان است.
هم‏زیستی فقهی از ضروریات حیات اجتماعی است.
جوامع اسلامی در بر دارنده مذاهب فقهی مختلفی در عبادات و احوال شخصی و اجتماعی و امر قضا و عقود است و دارای فقه واحدی نیست.
در فقه اهل بیت احکام خاصی نسبت به هم‏زیستی فقهی وجود دارد که در این جا سه قاعده از آنها بیان می‏گردد:
1. قاعده تقیه: یعنی مسلمانی که پیرو مذهب اهل بیت است در عبادات به احکام فقهی اهل سنت ملتزم می‏شود و در نتیجه، با آنها نماز می‏گذارد و در عید فطری که آنان افطار می‏کنند او نیز افطار می‏کند و اگر در تشخیص عید با آنان اختلاف داشته باشد و نتواند آن روز را روزه بگیرد افطار می‏کند سپس روزه آن روز را قضا می‏نماید.
هم چنین ملتزم به همان روزی می‏شود که آنان برای وقوف در عرفات تعیین می‏کنند. پس حتی اگر رأی او در تشخیص روزی که وقوف در عرفات واجب است با رأی اهل سنت متفاوت باشد او طبق نظر اهل سنت عمل می‏کند.
باید دانست که تقیه تنها برای هنگام ترس از ستم حاکمان و استبداد آنان تشریع نشده بلکه به خاطر یکسان سازی مظاهر عبادت و تألیف قلب‏ها و محافظت بر یکسان سازی اشکال عبادت نیز تشریع شده است.
2. قاعده الزام و التزام: قاعده دیگری در هم‏زیستی فقهی میان مسلمانان می‏باشد.
این قاعده در دو نکته خلاصه می‏شود:
الف ـ التزام فقهی به صحیح بودن عقود و معاملاتی که از نظر مذاهب دیگر کامل است؛ از این رو اگر در نزد آنها طلاق صحیح باشد ازدواج با زن مطلقه به موجب فقهی که متمایل به آن هستند جایز خواهد بود و هرگاه میراث در برخی‏مذاهب اهل سنت صحیح باشد اما در مذهب اهل‏بیت صحیح نباشد ما به عنوان پیروان مذهب اهل بیت مالک را در آن مذهب وارث ارث می‏دانیم. این یکی از دو معنی قاعده الزام و التزام است که مهم‏ترین قاعده فقه وحدت می‏باشد.
ب ـ نکته دوم در این قاعده ملزم دانستن مذاهب دیگر است نسبت به آن‏چه که در نظرشان صحیح می‏باشد و این الزام را در تعامل مشترک میان پیروان مذهب اهل بیت و پیروان مذاهب دیگر باید در نظر گرفت.
پس هرگاه شخصی از غیر مذهب شیعه بمیرد و فردی طبق مذهب میت وارث او باشد جایز است از او ارث ببرد، گرچه از نظر مذهب اهل بیت از میت ارث نمی‏برد. بنابراین شیعه هرگاه وارث میت سنی باشد به موجب مذهب فقهی آن میت می‏تواند از او ارث ببرد گرچه طبق مذهب شیعه حق ارث نداشته باشد. و این مقتضای همین قاعده‏ای است که ذکر شد. بنابراین، این قاعده از مهم‏ترین عناصر فقه وحدت است که تعامل مشترک میان مذاهب مختلف و مذهب اهل بیت را تصحیح می‏کند و جوی آرام را برای هم‏زیستی فقهی میان مسلمانان به وجود می‏آورد.
وجود هم‏زیستی وحدت گرایانه و سالم در جامعه اسلامی میان مذاهب فقهی از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ از این رو لازم است مسلمانان با یک‏دیگر هم‏زیستی داشته باشند و برای این همزیستی مبانی فقهی، اصولی و اخلاقی خاصی وجود دارد. قاعده الزام و التزام جوی فقهی و شرعی را برای تعامل مشترک در مسایل اختلافی میان این مذاهب در معاملات و احکام شخصی به وجود می‏آورد.
3. قاعده حفاظت و احترام: قاعده سوم در فقه وحدت، حفاظت مسلمان می‏باشد که قاعده‏ای مهم از قواعد فقه اسلامی است. اگر قاعده تقیه و الزام مخصوص فقه اهل بیت است، قاعده حفاظت مسلمان و احترام او مربوط به همه مذاهب فقهی اسلامی می‏باشد. در ذیل به طور اجمال توضیحی درباره این قاعده ارایه می‏گردد:
اسلام به هر مسلمانی از هر مذهبی مادامی که ضروریات دین را انکار نکند اصول و فروعی در حفاظت از او عطا می‏کند و هیچ کس حق ندارد این حقوق را از او بگیرد مگر با حق دیگری.
احترام مسلمان از احترام کعبه مهم تر است
عبدالله بن عمر می‏گوید: پیامبر را دیدم که بر گرد کعبه طواف می‏کند و با خود می‏گوید: ای کعبه! چقدر تو و بویت پاکیزه است، چقدر تو بزرگی و حرمتت عظیم است اما قسم به آن کسی که جان محمد در دست اوست حرمت شخص مؤمن در نزد خداوند از حرمت تو بیشتر است. (ابن ماجه، ج2، ص1297، ح 3932).
در روایت دیگری آمده است که امام باقر علیه‏السلام در مقابل کعبه ایستاد و گفت: ستایش مخصوص خداوندی است که تو را گرامی داشت و نمونه‏ای برای مردم و محل امنیت قرار داد. به خدا قسم حرمت مؤمن عظیم‏تر از حرمت تو است. (مجلسی، ج 71، ص233).
احترام مسلمان از همه احترام‏ها بزرگتر است
امام علی علیه‏السلام می‏فرماید: و خداوند حرمت مسلمانان را بر همه حرمت‏ها برتری داد و حقوق مسلمانان را هنگام بستن آنها با اخلاص و توحید محکم گردانید پس مسلمان کسی است که مسلمانان دیگر از زبان و دستش در آسایش باشند و این آسایش جز با حق برطرف نشود و اذیت کردن مسلمانی حلال نیست مگر در مواردی که واجب شمرده شده است. (شرح نهج البلاغه ابن‏ابی‏الحدید، ج 9، ص 288).
همه چیز مسلمان بر مسلمان حرام است
از پیامبر روایت شده است که مسلمان برادر مسلمان است، نه به او خیانت می‏کند نه او را دروغ‏گو می‏پندارد و نه وی را خوار می‏گرداند. همه چیز مسلمان بر مسلمان حرام است؛ آبرویش، مالش و خونش. (ترمذی، ج2، ص218، ح 1992).
احمد در کتاب مسند از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نقل می‏کند که همه چیز مسلمان بر مسلمان حرام است؛ خون و مال و آبرویش. (ابن حنبل، ج2، ص277 و ابن ماجه، پیشین، ص1298، ح 3933).
مسلمان برادر مسلمان است، نه به او ستم می‏کند و نه خوارش می‏شمارد، هر چیزی از مسلمان بر مسلمان دیگر حرام است. (ابن حنبل، پیشین، ص360).
و نیز از انس بن مالک نقل شده است که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: هر کس که به سوی قبله ما بایستد و مانند ما نماز گذارد و از ذبح ما استفاده کند آن‏چه که برای ما است برای او است و آن‏چه که به ضرر ما است به ضرر او هم خواهد بود. (صدوق 178 ج 237 و مجلسی، ج65، ص269).
امام موسی ابن جعفر علیه‏السلام از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله روایت می‏کند که خداوند اسلام را دین خود قرار داد و کلمه اخلاص را حصار آن معین کرد، پس هر کس به سوی قبله ما بایستد و مانند ما شهادت گوید و ذبح ما را حلال گرداند او مسلمان است، برای اوست آن‏چه برای ماست و به ضرر اوست آن‏چه که به ضرر ما است. (راوندی، ص 140 و مجلسی، ج 68، ص288).
اسلام محافظ خون‏بها
از امام علی علیه‏السلام نقل شده است که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: به من دستور داده شده است که با مردم بجنگم تا بگویند لا اله الا الله، پس هرگاه بگویند لا اله الا الله از ناحیه من خون و اموال آنان در امان است مگر با حق، و حساب آنها با خدا است. (بخاری، ج 2، ص 131؛ مسلم، ج 1، ص 51، ح 32؛ ابی داوود سجستانی، ج2، ص93، ح 1556؛ ترمذی، ج5، ص3، ح 2606؛ ابن ماجه، ج2، ص1295، ح 3927 و 3928؛ نسائی ج7، ص77؛ ابن حنبل، ج1، 19 و 11؛ بیهقی، ج 8، ص176؛ جصاص، ج1، ص 28ـ29 و 54 و 549، و ج 2، ص310و311و312، ج 3، ص 31 و 107و 257و 533 و ابن حجر عسقلانی، ج12، ص275. البته در برخی از این منابع تفاوت کمی در لفظ حدیث وجود دارد).
مسلم در کتاب صحیح خود از اسامة بن زید نقل کرده است که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ما را به جنگی اعزام کرد، در این جنگ من به مردی برخورد کردم که گفت لا اله الا الله اما من او را کشتم ولی در درونم چیزی واقع شد. این جریان را بعدا برای پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نقل کردم، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: آیا او گفت لا اله الا الله و تو او را کشتی! گفتم: ای پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله او این کلمه را به خاطر ترس از اسلحه من گفت. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: آیا تو قلب او را شکافتی تا بدانی که آن از قلبش خارج شده است یا نه. پس پیوسته رسول خدا این مطلب را بر من تکرار می‏کرد به طوری که آرزو داشتم تا قبل از آن روز مسلمان نمی‏شدم. (مسلم، ج1، ص67؛ متقی هندی، ج1، ص309 و سیوطی، ج2، ص 302).
3ـ اخلاقی بودن وحدت
همان‏گونه که بیان شد، وحدت تنها یک شعار و آرزو نیست بلکه برنامه عملی و فقه و مبنا و اخلاق و ساز و کار علمی و عملی است. در این جا بُعد اخلاقی بودن وحدت را بررسی می‏نماییم:
وحدت دارای اخلاقیت خاصی است، هم‏چنان‏که تفرقه و اختلاف نیز دارای اخلاقیتی خاص می‏باشد از اخلاق وحدت، الفت، وفاق، مدارا، عفو، تسامح، پیروی حق و دوری از عصبیت می‏باشد.
و اخلاقیت افتراق و تفرقه عبارت است از حسد، کشمکش، لجاجت، عناد و دشمنی و غضب.
در دعای امام زین العابدین علیه‏السلام اخلاق افتراق و تفرقه بیان شده است. بخشی از این دعا به این شرح است:
«پروردگارا! به تو پناه می‏برم از هیجان حرص و آز و از شدت خشم و چیرگی حسد و سستی صبر و کمی قناعت و خواب غفلت و انجام کارهای سخت و مقدم داشتن باطل بر حق و اصرار کردن بر گناه و کوچک شمردن معصیت و سنگین دانستن طاعت و بندگی و نیز به تو پناه می‏برم از فخرفروشی ثروتمندان و خوار و کوچک شمردن نیازمندان و بدرفتاری با زیردستان و ناسپاسی نسبت به کسی که به ما نیکی کرده است و به تو پناه می‏برم از این‏که به ستم‏گری کمک کنم یا این‏که ستم دیده‏ای را خوار گردانم یا آن‏چه حق ما نیست بخواهم یا درباره علم از روی نادانی سخن بگویم و به تو پناه می‏بریم از این‏که قصد غش و خیانت به کسی را در سر بپرورانیم و با اعمالمان به عجب و خودپسندی گرفتار شویم و آرزوهایمان را طولانی کنیم». (ابن ابی الحدید، ج6، ص185).
و از اخلاق وحدت، دوری از عصبیت و ملتزم شدن به حق می‏باشد؛ همان‏گونه که خود عصبیت از اخلاق اختلاف و تفرقه شمرده شده است.
پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: نیست از ما کسی که مردم را به عصبیت دعوت کند یا به خاطر عصبیت با دیگران بجنگد. (ابی داوود سجستانی، ص5121).
امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس که تعصب ورزد یا برای او تعصب ورزیده شود بند ایمان را از گردن خود کنده است. (کلینی، ج2، ص307).
و نیز فرمود: هر کس که تعصب ورزد خداوند او را به بندی از آتش خواهد بست. (پیشین، ص308)
و از اخلاق موءمن آزاد شدن از انفعال و غضب است.
از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نقل شده است که از هیچ دوستی، باطل پذیرفته نمی‏شود و نسبت به هیچ دشمنی، حق رد نمی‏گردد. (مجلسی، ج15، ص82).
از امام علی علیه‏السلام نقل شده است که با فضیلت ترین شخص نزد خداوند کسی است که عمل کردن به حق در نزد او محبوب‏تر است از عمل کردن به باطل گرچه از او چیزی کم کند و او را محزون نماید و گرچه آن باطل به او فایده برساند و از امام صادق علیه‏السلام روایت شده است که موءمن هرگاه غضبناک شود غضبش وی را از حق خارج نگرداند و نیز هرگاه خشنود و راضی گردد خشنودیش او را به باطل نکشاند و موءمن هرگاه قدرت پیدا کند دست درازی به چیزی که برای او نیست نخواهد کرد. (پیشین، ج68، ص359).
و نیز امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید: حقیقت ایمان آن است که حق را گرچه به تو ضرر رساند بر باطل گرچه به نفع تو باشد ترجیح دهی. (پیشین، ج2، ص114).
از اخلاق تفرقه، ظلم و سوء هم‏زیستی است و از اخلاق وحدت، الفت و مدارا است.
امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید: سلطنت بنی امیه با شمشیر و ستم و جور بود اما امامت ما با رفق، انس، وقار، تقیه، اختلاط نیکو، ورع و اجتهاد است. (پیشین، ج66، ص170).
آری، وحدت دارای اخلاقی خاص است که فضای هم‏زیستی و تفاهم را میان مسلمانان به وجود می‏آورد.
و هم‏زیستی میان مسلمانان شاخصه‏ها و اصول اخلاقی خاصی دارد که لازمه آن است و بدون آن هم‏زیستی تحقق نمی‏یابد.
گشایش، همکاری، داد و ستد، تعامل و هم‏زیستی مشترک میان مسلمانان بدون این اخلاقیت خاص امکان‏پذیر نیست؛ همان‏گونه که برای مسلمانان ممکن نیست اهداف بزرگ دین اسلام را در زمین محقق نمایند و با چالش‏های بزرگ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مبارزه کنند مادامی که نتوانند این فضایی که لازمه هم‏زیستی و تسامح و تعامل مشترک و تفاهم و همکاری است محقق سازند.
روابط هم‏زیستی با احسان به همه مسلمانان
اهل بیت اهتمام زیادی به این نکته داشته‏اند و راضی نشده‏اند که شیعیانشان از امت بزرگ اسلامی جدا افتند. از این رو اختلاف در اصول و فروع و تمایل به مذهب خاص نباید به عدم ارتباط با دیگر مسلمانان بینجامد، زیرا این امت با تمام گرایش‏ها و مذاهبی که دارد امتی واحد است؛ «این امت شما، امتی واحد است و من پروردگار شمایم پس مرا عبادت کنید» (انبیاء/92). و این امت به عنوان نیرویی بزرگ در روی زمین به شمار می‏آید و با چالش‏های بزرگی روبه‏رو است که باید با موضعی واحد و در صفی واحد با آنها به مبارزه برخیزد.
امامان ما با همین مردم و در میان آنان زندگی می‏کردند و مسلمانان از تمامی مذاهب و گرایش‏ها گرد آنان جمع می‏شدند و از آنان علم می‏آموختند. مجالس اهل بیت و نشست آنان با فقهای مسلمان و حاملان حدیث نبوی و اهل علم از هر گرایش و هر منطقه‏ای همیشه بر پا بود و این حالت به خوبی برای کسانی که حدیث امامان و روش آنان را می‏شناسند روشن است. این روش، از حالت تسامح و هم‏زیستی مثبت و سالم با همه گرایش‏ها و مذاهب اسلامی حکایت می‏کند. البته در همین وقت، اهل بیت برای شیعیان خود و نیز برای همه مسلمانان خط فکری صحیح را در اصول و فروع به روشنی و صراحت و بدون مجامله و پنهان کاری رسم می‏کردند.
در احادیث اهل بیت دعوت آشکار و صریحی به این گشاده‏رویی و تسامح با همه مسلمانان و هم‏زیستی مثبت و ایجاد روابط و همکاری با آنان وجود دارد که در این جا به برخی از آنها اشاره می‏کنیم:
محمد بن یعقوب کلینی با سند صحیح از ابی اسامة زید الشحام نقل می‏کند که: ابو عبدالله علیه‏السلام فرمود: سلام مرا به تمام کسانی که از من اطاعت می‏کنند و گفتار مرا می‏گیرند برسان و بگو که من شما را به تقوای الهی و ورع در دینتان و اجتهاد برای خدا و راست‏گویی و ادای امانت و سجده طولانی و احسان به همسایه وصیت می‏کنم و برای همین امور هم محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آمده بود.
امانت را به کسی که شما را امین قرار داده است بدهید خواه آدمی نیکوکار یا فاجر باشد، زیرا پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله دستور به بازگرداندن سوزن و نخ آن می‏داد.
با قوم خود ارتباط برقرار کنید و در تشییع جنازه آنان حاضر شوید و از مریضان آنان عیادت کنید و حقوق آنان را پرداخت کنید، زیرا هر یک از شما هرگاه در دین خود ورع ورزد و سخن راست گوید و امانت پرداز باشد و با مردم حسن خلق داشته باشد گفته می‏شود او جعفری است و من از آن خوشحال می‏شوم و در من شادی ایجاد می‏شود و گفته می‏شود این ادب جعفر است. اما هرگاه غیر این صورت باشد بر من بلا و ننگ آن وارد می‏شود و گفته می‏شود این ادب جعفر است. به خدا قسم که پدرم به من گفت گاهی مردی در قبیله‏ای از شیعه علی وجود دارد که زینت آن حساب می‏شود، از همه آنان امانت دارتر است و داوری او نسبت به حقوق بهتر است و از آنان صادق تر است. آنان وصیت‏های خود را به او می‏کنند و امانت‏های خود را به او می‏سپارند و از عشیره در مورد او سؤال می‏شود، عشیره و قبیله می‏گویند چه کسی مثل او است، او از همه ما استوارتر و از همه ما راست‏گوتر است. (حر عاملی، ج8، ص398).
و نیز به سند صحیح از معاویة بن وهب نقل شده است که می‏گوید: به امام صادق علیه‏السلام گفتم چگونه سزاوار است ما در میان خود و قوم خویش رفتار کنیم و نیز بین خود و دیگران زندگی نماییم؟ امام فرمود: امانت را به آنان پرداخت کنید و شهادت را چه به نفع آنان باشد و چه به ضررشان انجام دهید، مریضان آنان را عیادت کنید و در تشییع جنازه آنان شرکت نمایید. (پیشین، ج2).
هم‏چنین حدیث دیگری به سند صحیح از وی نقل شده است که می‏گوید: به امام صادق علیه‏السلام گفتم چگونه در بین خود و قوم خویش و نیز بین خود و دیگران رفتار نماییم؟ امام صادق فرمود: نگاه به امامان خود بکنید؛ همان امامانی که به آنان اقتدا می‏کنید، رفتار کنید همان‏گونه که آنان رفتار می‏کنند، به خدا قسم آنان از مریضان غیر شیعه عیادت می‏کنند و در تشییع جنازه آنها شرکت می‏کنند و شهادت را برای آنها یا به ضرر آنها اقامه می‏کنند و امانت آنها را پرداخت می‏کنند. (پیشین، ج8، ص399).
در روایت دیگری که کلینی با سند صحیح از حبیب حنفی نقل می‏کند، امده است که وی می‏گوید: شنیدم امام صادق می‏گوید بر شما باد ورع و کوشش و این‏که در تشییع جنازه‏ها حاضر شوید و از مریضان عیادت کنید و با قبیله خود در مساجد مردم حاضر شوید و برای مردم آن‏چه که برای خود دوست دارید دوست داشته باشید، آیا فردی از شما خجالت نمی‏کشد که همسایه او حقش را بشناسد اما او حق همسایه خویش را نشناسد. (پیشین).
و به سند صحیح از مرازم نقل شده است که امام صادق علیه‏السلام فرمود: بر شما باد نماز خواندن در مساجد و هم‏زیستی نیکو با مردم و اقامه شهادت و تشییع جنازه‏ها، اینها اموری است که نسبت به مردمان بر شما لازم است، هیچ کسی در زندگی خود از مردم بی نیاز نمی‏شود و مردم به یک‏دیگر نیازمندند. (پیشین، ح 5).
4ـ سازوکارهای وحدت
و این چهارمین قسم از عناصر وحدت است.
وحدت دارای برنامه‏ای وسیع و بزرگ بوده و نیازمند همکاری و تلاش عقل‏ها است و برای این برنامه سازوکارهای علمی و عملی است که وحدت بدون فراهم‏سازی امکان‏پذیر نمی‏شود. در این‏جا توضیح کوتاهی از این دو سازکار بیان می‏گردد:
الف: سازوکارهای علمی
1ـ مباحث علمی مشترک میان مسلمانان در اصول و فروع و فرهنگ عمومی و منابع قانون‏گذاری دارای عرصه‏های وسیع در عقاید، فقه، تفسیر، علوم قرآن، آیات فقهی، حدیث، جرح و تعدیل و اصول فقه می‏باشد.
اخیرا در مجمع تقریب مذاهب اسلامی سعی شده است که بسیاری از این مشترکات محقق گردد که از آن جمله، حدیث نبوی مشترک، قواعد مشترک، تفسیر مقارن و راویان مشترک در سند روایات از طریق شیعه و سنی و نیز فقه مقارن و اصول مقارن و غیر اینها می‏باشد.
2ـ حاکمیت فضای علمی بر موارد اختلاف میان مذاهب اسلامی:
ما معتقدیم که نه سطحی کردن اختلاف بین مذاهب اسلامی صحیح است و نه عمق بخشیدن اختلاف میان آنان. هر دوی این گرایش‏ها خطا است و صحیح آن است که فضای علمی بر موارد اختلاف میان مسلمانان در اصول و فروع به شکلی روش‏مند، علمی و هدایت‏گر سایه افکند.
ما این حقیقت را تجریه کرده‏ایم که بحث‏های علمی روش‏مند نسبت به موارد اختلافی میان مذاهب اسلامی در فقه و اصول عقاید و اصول فقه از اسباب تفاهم و نزدیکی و داد و ستد علمی شمرده می‏شود نه از عوامل اختلاف و تفرقه. به همین دلیل در میراث فقهی خود دو نوع بررسی را مشاهده می‏کنیم: بررسی‏های اختلافی و بررسی‏های مقارنه‏ای.
دانشنامه شیخ ابوجعفر طوسی (کتاب الخلاف) به بررسی مسایل اختلافی می‏پردازد و نیز دانشنامه علامه حلی (تذکرة الفقها) تلاش دیگری در فقه مقارن است.
آیت‏الله بروجردی در بحث‏های فقهی عالی خود بر فقه مقارن و فقه اختلافی تأکید زیادی داشته است.
3ـ داد و ستد علمی میان عالمان مسلمان از مذاهب مختلف اسلامی:
بین فقهای مسلمان و عالمان آنان داد و ستد علمی وسیع در موارد اختلاف فکری، اصولی و عقیدتی بوده است؛ همان‏گونه که برخی از فقهای اهل سنت در نزد امامان شیعه و عالمان این مذهب و نیز برخی از عالمان شیعی در نزد فقها و عالمانی از اهل سنت حاضر می‏شدند.
ابوحنیفه نعمان (150ـ80 ه.ق) دو سال نزد امام صادق علیه‏السلام (148ـ80 ه.ق) حاضر شد. مشهور است که وی درباره این دو سال گفته است: اگر این دو سال نبود نعمان هلاک می‏شد. هم‏چنین مالک بن انس (179ـ93 ه.ق) در مدینه نزد امام صادق علیه‏السلام حاضر می‏شد و امام علیه‏السلام نسبت به او اهتمام خاصی داشت و در کتاب مالک که معروف به «الموطأ» است چهل روایت از اهل بیت وجود دارد که برخی از آن روایات به طور مستقیم از امام صادق علیه‏السلام نقل شده است.
ابن عقدة می‏گوید چهارهزار شیخ به طور مستقیم از امام صادق علیه‏السلام روایت می‏کنند و در رجال شیخ طوسی نام 3223 نفر از این چهارهزار نفر وجود دارد که بسیاری از آنان از راویان و محدثان اهل سنت‏اند.
یکی از پیشوایان اهل تقریب به نام شیخ واعظ زاده می‏گوید: من 12000 حدیث از اهل بیت جمع کرده ام که همه آنها از طرق اهل سنت و کتب و منابع آنان نقل شده است.
از جمله فقهای بزرگ ما شیخ مفید است که نزد تعدادی از بزرگان و فقهای اهل سنت از جمله ابویاسر و علی بن عیسی رمانی (384ـ296 ه) حاضر می‏شد. رمانی لقب مفید را در داستانی معروف به او داده است. هم‏چنین شیخ مرتضی علم‏الهدی نزد تعداد زیادی از فقها و علمای اهل سنت حاضر شده است؛ همان‏گونه که تعدادی از فقها و علمای اهل سنت نیز نزد سید
مرتضی حاضر می‏شدند.
حسن بن علی بن زیاد وشاء برای عیسی قمی نقل می‏کند که: من در این مسجد (مسجد کوفه) نهصد شیخ را درک کردم که هر کدام می‏گفتند که جعفر بن محمد به ما چنین گفت. و بسیاری از این شیوخ راویان اهل سنت بودند.
در این عرصه سخن را به درازا نمی‏کشانیم؛ زیرا هر کس تاریخ فقه و اصول اعتقادی و فقهی را بخواند به داد و ستد وسیع میان علمای مکتب اهل بیت و علمای مسلمان سایر مذاهب پی خواهد برد و این داد و ستد علمی از نظر تحلیل و بررسی، آموزشی و نقلی از مهم‏ترین ساز و کارهای علمی است که موجب وحدت مسلمانان می‏شود و ما قسمتی از آن را در شرح زندگانی شهید ثانی در مقدمه کتاب «الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة» آورده‏ایم.
ب: ساز و کارهای عملی
1ـ اطاعت: این اولین ساز و کار عملی است و کسی که ما را به توحید امت مسلمان دعوت کرده و گفته است «همانا این امت شما امتی واحد است و من پروردگار شما هستم پس مرا عبادت کنید». (انبیاء/92) اطاعت را ابزاری برتر و قوی برای تحقق این وحدت قرار داده و گفته است «و خدا و رسولش را اطاعت کنید و با هم تنازع نکنید که سست می‏شوید و قدرت شما از بین می‏رود.»(انفال/46).
جدا افتادن از اطاعت به طور حتم موجب اختلاف و تنازع می‏گردد؛ «خدا و رسول او را اطاعت کنید و با هم تنازع نکنید» و تنازع موجب تشتت امت و وحدت کلمه و موضع آنان می‏گردد و در نتیجه سبب سستی مواضع و استقرار مسلمانان خواهد شد؛ «و تنازع نکنید که سست می‏شوید».
و سست‏شدن مساوی‏با عجز و ضعف و هدر رفتن نیرو و قدرت‏است؛«و قدرت شما از میان می‏رود».
اطاعت وحدت امت اسلامی و وحدت صفوف و موقف و استقرار و کلمه آنان را محافظت می‏کند؛ به همین جهت است که اسلام برای اطاعت ارزش زیادی قایل شده و آن را بعد از ارزش توحید و ایمان مطرح کرده است.
مبدأ اطاعت خود خدا است و بدون دستور الهی اطاعت برای احدی وجود ندارد و اطاعت پیامبر نشئت یافته از اطاعت خدا و دستور و اذن او است؛ از این رو اطاعتی برای کسی که خداوند اذن پیروی او را نداده است وجود ندارد. پس اطاعت از جنس توحید می‏باشد.
خداوند به اطاعت رسول و صاحبان امر بعد از رسول، نسلی بعد از نسل دستور داده است؛ «از خداوند و رسول او و نیز صاحبان امر خود اطاعت کنید». (نساء/59).
تکرار اطاعت در آیه کریمه اشاره به این مطلب دارد که اطاعت دو نوع است؛ 1ـ اطاعت در قانون‏گذاری که همان اطاعت اولی است و مخصوص خداوند است گرچه به واسطه تبلیغ پیامبر صورت گیرد؛ 2ـ اطاعت از اولیا که رسول خدا اولین فرد در میان اولیا است و بعد از او ولایت و سرپرستی بر امت در میان کسانی که خلیفه رسول خدا هستند ادامه می‏یابد.
2ـ پذیرش: چون نمی‏توان به حد مقبولی از تفاهم رسید، برای آسان سازی امور مسلمانان، باید به پذیرش هنگام نرسیدن به تفاهم پناه برد. البته در صورتی که ضرر مخالفت بیشتر و قوی تر بر امت از پذیرش رأی دیگر باشد. و این پذیرش رأی مخالف حتی در صورت ایمان به خطای رأی دیگر و باطل بودن آن بلامانع است و این سخت‏ترین مراحل عمل برای مراقبت از وحدت صفوف مسلمانان و کیان سیاست کلی اسلام است.
موضع‏گیری امام علی علیه‏السلام نسبت به خلفای سابق بر او بهترین مثال بر پذیرش رأی مخالف است و ما آن‏را از کلام شیخ عبد المتعال صعیدی پژوهشگر مصری نقل می‏کنیم که بعد از آن‏که کلام امام علی به ابوبکر هنگام بیعت را نقل می‏کند، می‏گوید: و این کلام صراحت دارد در این که علی هنگامی که با ابوبکر بیعت کرد تا آخر بر عقیده خود بود که نسبت به خلافت سزاوارتر است اما نظرش آن بود که نسبت به بیعت با ابوبکر وحدت کلمه حفظ شود و رأی خود را سبب تفرقه میان مسلمانان قرار ندهد تا آن‏که با ابوبکر بیعت کرد و رأی خویش را در این‏که نسبت به خلافت سزاوارتر است مخفی نمود. از این رو علی علیه‏السلام در باطن و ظاهر با ابوبکر خالصانه برخورد کرد. (ثقافة التقریب، شماره اول).
پذیرش بیعت توسط امام علیه‏السلام به هیچ وجه به معنای رضایت بر خلافت آنان نیست، بلکه امام مصلحت اسلام و مسلمانان را در این یافت که با خلفای سه گانه سازش نماید؛ از این رو با آنان همکاری نمود و با صداقت و حسن نیت به آنان مشورت می‏داد، به طوری که خلیفه دوم به طور مکرر می‏گفت خداوند مرا برای مشکلی که علی را نداشته باشد باقی نگذارد.
برخی تصور می‏کنند که تقیه‏کننده در کارهای خود دو چهره است، چهره‏ای که به آن ایمان دارد و چهره‏ای که به آن تظاهر می‏کند؛ اما چنین نیست، بلکه تقیه سازش در رفتار سیاسی و عبادی و امور تجاری است تا برای امت اسلامی شکلی واحد آشکار گردد.
مشروعیت تقیه اختصاص به حالت ترس و اضطرار ندارد بلکه حالات مدارای عبادی و سیاسی را نیز شامل می‏شود.
هم‏چنین عبادتی که مسلمانان به عنوان تقیه انجام می‏دهند احتیاج به قضا و تکرار در وقت یا خارج وقت هنگام فقدان عامل تقیه ندارد؛ زیرا عمل به صورت صحیح واقع شده است.(1)
در هر حال، قاعده تقیه در شریعت نوعی سازش در رفتار سیاسی و عبادی است.
3ـ همکاری در نیکی و تقوا: خداوند می‏فرماید: «در نیکی و تقوا به هم‏دیگر کمک کنید و در گناه و تجاوز هم‏دیگر را کمک ننمایید.» (مائده/143).
از امام صادق علیه‏السلام نقل شده است که فرمود: «با هم‏دیگر ارتباط برقرار کنید و نیکی نمایید و برادران خوبی برای یک‏دیگر باشید همان‏طوری که خداوند به شما دستور داده است».(کلینی، ج2، ص175 و وسائل، ج 9، ص 54) و نیز فرمود: «نسبت به هم‏دیگر صله رحم داشته باشید و نیکی نمایید و بر یک‏دیگر رحمت و عطوفت داشته باشید». (کلینی، ج2، ص 175، حر عاملی، ج12، ص 216).
4ـ یاری کردن هم‏دیگر میان مسلمانان: و این از شروط دوستی می‏باشد و هر کس که دوستی او در میان مسلمانان واجب است هر زمانی که نیاز به کمک داشته باشد و از مسلمانان یاری طلبد یاری او بر دیگران واجب است. در روایت آمده است: «هر کس روزی را بگذراند و به امور مسلمانان اهتمام نورزد از آنان نیست و کسی که صدای فردی را بشنود که ندا در می‏دهدای مسلمانان به فریادم رسید اما کسی پاسخش را ندهد آن کس مسلمان نیست». (کلینی، ج2، ص264).
5ـ همراهی جماعت مسلمانان: رسول خدا در حجة الوداع در منی و مسجد خیف در خطبه‏ای خدا را ستایش نمود و فرمود: «خداوند بنده‏ای که سخن مرا را بشنود و آن را حفظ نماید و به کسی که سخن من به او نرسیده است برساند با طراوت گرداند پس چه بسا فردی که حامل فقه است و آن را به کسی که از خود فقیه تر است می‏رساند.
سه چیز است که قلب فرد مسلمان در آن خیانت نمی‏کند: اخلاص عمل برای خدا، نصیحت برای رهبران مسلمان و ملازم شدن با جماعت و اجتماع آنها، زیرا اجابت دعای این افراد پشت سر آنان بر آنها سایه افکنده است». (پیشین، ج1، ص 404ـ403، صدوق، امالی، 432، صدوق، خصال، 150ـ149، ابن حنبل، ج3، ص 325 و ج 4، ص 82، ابن ماجه، ج 1، ص 86، هیتمی، ج 1، ص 138و 139).
______________________________
1ـ از این مسئله عالمان اصول تعبیر به حکومت واقعی یا حکومت دلیلی بر دلیل دیگری می‏کنند؛ این تردید به حسب اختلاف در دلیل حاکم است. پس هرگاه دلیل حاکم بر حکم ظاهری دلالت کند، حکومت ظاهری خواهد شد، مانند موارد جهل و نسیان نسبت به حکم واقعی، اما اگر دلیل حاکم حکم واقعی باشد، حکومت، حکومت واقعی خواهد شد، مثل موارد تقیه و خوف و ضرر و اضطرار که در این صورت حکم احکام اولیه را در این موارد برطرف می‏کند و حکم واقعی و ثانوی پدید می‏آید و چون واقعی است عمل به تقیه از مکلف پذیرفته می‏شود و بعد از آن‏که حالت تقیه برطرف شد نیاز به اعاده و قضا ندارد.
________________________________________
و در جایی دیگر فرمود: «مسلمانان برادرند، خونشان یکسان است و از ذمه آنان پایین ترینشان بهره می‏برد و آنان دستی و قدرتی واحد بر غیر خود می‏باشند». (کلینی، ج1، ص 403و404، حرانی، 43، احسائی، ج1، ص 235، بیهقی، ج7، ص 134 و ج 8، ص 28 و ج 9، ص 94).
منابع و مآخذ
1ـ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، ج2.
2ـ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج12.
3ـ ابن حنبل، مسند احمد، دار صادر، بیروت، ج 2.
4ـ ابن ماجة، سنن، دار الفکر، بیروت، ج2.
5ـ ابو داود سجستانی، سنن، دار الفکر، بیروت، ج2.
6ـ احسائی، عوالی لئالی، چاپخانه سید شهداء، قم، چاپ اول.
7ـ بخاری، صحیح، دار الیمامة، دمشق، و دار ابن کثیر، بیروت، ج 6.
8ـ بیهقی، سنن کبری، دار المعرفة، بیروت.
9ـ ترمذی، سنن، تحقیق: عبدالرحمن عثمان، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج2.
10ـ ثقافة التقریب، مجله مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، شماره اول.
11ـ جصاص، ابوبکر، احکام القرآن، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ج3.
12ـ حرّانی، تحف العقول، مؤسّسة النشر الاسلامی، قم، چاپ دوم.
13ـ حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، مؤسسة آل البیت، قم، چاپ سوم، ج8.
14ـ راوندی، النوادر، تحقیق: سعید عسکری، دارالحدیث، قم.
15ـ ری‏شهری، محمد، میزان الحکمه، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم.
16ـ شریف رضی، نهج البلاغه، مؤسسة الاعلمی، بیروت.
17ـ صدوق، محمد بن علی، امالی، مؤسسة البعثة، قم، چاپ اول.
18ـ ـــــــــــــــــــــــــــ، الخصال، مؤسسة النشر الاسلامی، قم.
19ـ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ج2.
20ـ متقی هندی، کنزالعمال، مؤسسة الرسالة، بیروت، ج1.
21ـ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 71.
22ـ محمد امینی، الدر المنثور، بیروت، ج2.
23ـ مسلم، صحیح، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 1.
24ـ نسائی، سنن، دار الفکر، بیروت، ج 7.
25ـ هیتمی، مجمع زوائد، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم.

 

تبلیغات