فرهنگ صلح و هم زیستی
آرشیو
چکیده
متن
صلح و آرامش از اصول پایهای است که پیامبر اسلام پرچمدار آن بوده و آن را برای تمام بشریت به ارمغان آورده است.
نگارنده با تبیین این ایده، جنگهای زمان پیامبر را بررسی نموده و با ادله متعدد قرآنی و روایی به اثبات این مطلب پرداخته که این جنگها صرفا جنبه دفاعی داشته و اغلب آنها بر او تحمیل شده بود. و پس از آن، اصول و قواعد حاکم بر همزیستی مسالمتآمیز در جامعه اسلامی را مطرح کرده است. همچنین رفتار مسلمانان با غیر مسلمان را از دیدگاه آیات و روایات و سیره پیامبر بررسی نموده و استحکام پایههای این صلح و همزیستی را در بردباری، تحکیم روابط انسانی، احترام به آزادیهای دینی و احترام به حقوق فرد و کرامت وی دانسته است و در پایان با رد هرگونه فتنه انگیزیهای فرقهای، بر ایجاد یک فقه ائتلاف، فقه مصلحتها و فقه تقریب و وحدت میان اهل سنت و تشیع تأکید کرده است.
کلیدواژهها: فرهنگ صلح، همزیستی مسالمتآمیز، کرامت انسانی، آزادیهای دینی، تقریب و وحدت.
مقدمه
اسلام، صلح و آرامش را یکی از اصول پایهای خود درنظر گرفته و ریشههای آن را در دل مسلمانان استحکام بخشیده و آن را بخشی از وجود آنها قرار داده است.
نام اسلام از «سلام» (صلح) گرفته شده که در شمار نامهای خداوند متعال است: «هُوَ اللّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُوءْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبّارُ...» (حشر/23) و بهشت نیز «دارالسلام» نامیده شده است: «لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» (انعام/127).
______________________________
1 نویسنده و پژوهشگر سوری.
________________________________________
حامل این رسالت، یعنی حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله ، نیز حامل پرچم صلح است؛ زیرا خیر و رهنمونی برای تمامی بشریت به ارمغان آورده است؛ همانگونه که خود میفرماید: «به درستی که من رحمت هدیه شده ]به جهانیان [هستم.» (المستدرک علی الصحیحین، شماره 100 به نقل از «ابوهریره» و «المقدمة»، شماره 15، به نقل از «ابوصالح»).
درود فرستادن مسلمانان به یکدیگر با واژه «سلام» (صلح) صورت میگیرد؛ زیرا همین درود، فرمان الهی از آغاز آفرینش مردم بوده و در روایت آمده است: «وقتی خداوند آدم را آفرید، به وی گفت: برو بر آن گروه از فرشتگان سلام ده و گوش فرا ده که چه پاسخت میدهند که درود او وخاندان تو چنین خواهد بود؛ او گفت: «السلام علیکم»؛ ]فرشتگان [پاسخ گفتند: السلام علیک و رحمة الله و بر رحمت وی افزودند.» (سنن الترمذی، شماره 3368 و صحیح ابن حبان، شماره 6167).
بنابراین درود مسلمانان در دنیا و آخرت، «السلام» است: «تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَرِیماً» (احزاب/44). بسیاری از مسلمانان نام «عبدالسلام» دارند.
جنگهای پیامبر صلیاللهعلیهوآله برای دفاع از مقدسات بود
پژوهشگر زندگی پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله ]درباره [سیزده سالی که آن حضرت در مکه مکرمه سپری فرمود، یقین حاصل میکند که وی شب و روز به فراخوانی قوم خود ]به آیین اسلام [با حکمت و پند و اندرز نیکو پرداخت، ولی قریش فراخوان پیامبر محبت و صلح فراخوان ایمان و اسلام را رد کردند و همه نوع آزار و شکنجه علیه پیامبراسلام و یاران مستضعف وی روا داشتند تا موءمنان را به پرستش بتها بازگردانند و هنگامی که در بازگرداندن حتی یک موءمن از دین خود ناکام ماندند، همه گونه پول و مقام و قدرت و برآوردن هر آرزویی را با پیامبرخدا در میان گذاشتند ولی در این مسیر نیز ناکام ماندند. در این صورت بود که به اتفاق، تصمیم به طرد او و طرد همه همراهان مسلمان و مستضعف وی و تمامی حامیانشان از «بنی هاشم» و «بنی مطلب» گرفتند و آنها را در «شعب ابی طالب» به مدت نزدیک به سه سال، محاصره کردند و دسترسی به هرگونه خوردنی و آشامیدنی را برایشان منع کردند بهطوریکه ناگزیر از خوردن برگ درختان و بوتههای هیزم گشتند و از تماس و صحبت کردن با دیگران منع شدند و پیامبر در همه این مدت، همراهانش را به شکیبایی دعوت میکرد.
پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله و یاران وی همه گونه آزار و شکنجه و تحریم و گرسنگی و رنج را تحمل کردند و همواره از خدای خود میخواستند که از میان آنان کسانی را به دنیا آورد که به خدا و رسولش، ایمان داشته باشند.
مسلمانان، زخمی و مجروح، شکنجه دیده و توهین شده، نزدپیامبرخدا صلیاللهعلیهوآله میرسیدند و از پیامبر رحمت اجازه میخواستند که برای دفاع از خویش، اسلحه بردارند ولی آنحضرت ایشان را فرمان به صبر وتحمل عذاب و سختی میفرمود. داستانهای خاندان «یاسر»، «حبیب» و «خباب» ... در این میان، به گوشمان رسیده است... تا سرانجام برای قتل مستضعفانی چون «سمیه» همسر «عمار یاسر» ... توطئه چیدند... «ای خاندان یاسر! شکیبایی کنید که بهشت در انتظار شماست.» (هندی، به نقل از «عماربن یاسر»، شمارههای 3568و37370). وقتی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله رنجها و آزمونهایی را که یارانش با آن روبهرو بودند مشاهده نمود به آنان اجازه داد تا به حبشه مهاجرت نمایند؛ زیرا در آنجا پادشاه مسیحی و عادلی حکمرانی میکرد که کسی در سرزمینش مورد ستم قرار نمیگرفت.
مسلمانان طی دوران مکی [پیش از هجرت به مدینه] به جهاد مستمر خود ادامه دادند ولی این جهاد، نه با شمشیر که جهاد با نفس و هواهای نفسانی و شکیبایی در برابر دشواریها و رنج و عذاب و آزار و اذیتی بود که در راه خدا، بهجان میخریدند. خداوند متعال نیز میفرماید: «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ» (عنکبوت/2). جهادشان با شکیبایی در برابر آزارها بود. خداوند میفرماید: «أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ؛ آیا مردم پنداشتهاند وانهاده میشوند که بگویند ایمان آوردهایم و آنان را نمیآزمایند؟». این جهاد همچنین با دعوت ]مردم به اسلام [، بیان و تبلیغ رسالت الهی با حکمت و منطق و اندرز نیکو و زبان خوش و جهادی قرآنی بود که در خود قرآن، جهاد بزرگ نامیده شده است: «فَلا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبِیراً» (فرقان/52).
در این مرحله، یعنی «دوران مکی»، فراخوان به شیوه قرآنی یعنی با منطق و اندرز نیکو و شکیبایی و اجتناب از هرگونه خشونت و تندخویی است: «ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ؛ مردم را به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فراخوان و با آنان با روشی که بهتر باشد، چالش ورز! بی گمان پروردگارت به آن کسی که از راه وی گمراه شده، داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است.» (نحل/125).
جهاد آنان با سخن خوش بود: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ...؛ پس با بخشایشی از سوی خداوند، با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی، از اطرافت پراکنده میشدند ...» (آل عمران/159)؛ «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ؛ و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم.» (انبیا/107).
اسلام در دوران مکی، با حکمت و پند نیکو و با شکیبایی و تحمل رنج و عذاب، گسترش پیدا کرد؛ زیرا اسلام، دین صلح و «سلام» است.
اگر نگاهی به زندگی پیامبرخدا صلیاللهعلیهوآله در مدینه بیندازیم، میبینیم که این مرحلهای که دولت اسلامی در آن تأسیس یافت و قانون اساسی و آیین نامه برخورد مسلمانان با همدیگر و برخورد ایشان با اهل ذمّه تدوین گردید، پیامبر خدا درگیر هیچ جنگ و نبردی نگردید؛ نخستین آیهای که به مسلمانان اجازه جنگ داد، زمانی نازل شد که آنها برای دفاع از خود و مقدساتشان ناگزیر به آن گشتند. خداوند متعال میفرماید: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ؛ به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود، اجازه جهاد داده شد؛ زیرا ستم دیدهاند و بیگمان خداوند بر یاری آنان توانست.» (حج/39).
پیامبر محبت و صلح طی دوران مدینه به مدت ده سال در برابر جبهههایی که دشمنی و کینه خود را نسبت به اسلام و فراخوان به آن اعلام کردند، یعنی جبهه بتپرستان و یهودیان و دولت روم و بیزانس، به مقاومت پرداخت و آن حضرت علیهالسلام ناگزیر به انجام حدود 27 غزوه (جنگ با دشمنان با حضور خویش) و پنجاه و اندی «سریه» (جنگ بدون حضور خویش)، گردید و در هیچکدام از آنها، خود آغازگر جنگ نبود و به دیگران تجاوز نکرده بود بلکه تمامی آنها در پاسخ اقدامی خصمانه یا احتمال اقدام خصمانه و تجاوزگرانه از سوی دشمنان بود.
جنگ بدر برای بازگرداندن بخشی از اموال مسلمانان بود که در مکه بهجا مانده بود و قریش آنرا تبدیل به جنگی تمام عیار نمود. غزوه «بنی قینقاع» به علت خیانت یهودیان در مدینه صورت گرفت. غزوه «بنی النضیر» نیز در پی خیانت و فریبکاری یهودیان انجام شد. غزوه «بنی المصطلق» به این دلیل آغاز شد که آنها ]دشمنان [، تصمیم گرفتند به مدینه شبیخون بزنند؛ از این رو پیامبر اکرم در اقدامی پیشگیرانه با آنها روبهرو شد. در غزوه خندق یا احزاب نیز همه قبایل مشرک عرب گرد هم آمدند و با تحریک یهودیان و خیانت برخی از ایشان، ]تصمیم [ به اشغال «مدینه» گرفتند که طی آن با خندق یا گودال بزرگی روبهرو شدند که مسلمانان گرداگرد مدینه کنده بودند و باعث شد مشرکان از همان راهی که آمده بودند، بازگردند و در پی پایان گرفتن غزوه «احزاب»، پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله و یارانش به سراغ «بنی قریظه»ای رفتند که پیمان و عهد خود را شکسته بودند. غزوه «حدیبیه» نیز به صلحی میان پیامبر و مشرکان، منتهی شد.
یهودیان خیبر نیز پیمانها و عهدهای بسته شده با پیامبر را شکستند، از این رو پیامبر به جنگ با آنها شتافت. «غزوه موته» نیز در نزدیکی مرزهای شام و به علت کوشش رومیان در ترور رسول خدا و آمادگی آنها و مشرکان با تدارک بیش از دویست هزار جنگجو برای اشغال «مدینه»، صورت گرفت و مسلمانان برای دفع این آزار، به دفاع از خود پرداختند ... آنگاه «فتح مکه» مطرح شد که در پی خیانت قریش و زیرپاگذاردن پیمانهای بسته شده با پیامبر، صورت گرفت و مکه بدون ریخته شدن خونی، فتح گردید. تاریخ نیز گواه با شکوهترین صلح و محبت و بخششی از سوی پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله در پی فتح مکه است، آنگاه که به قریشیان فرمود: «فکر میکنید با شما چه میکنم؟ گفتند: برادر بزرگوار و پسرعموی بزرگواری برای ما هستی. فرمود: بروید که همگی شما آزادید.» (سنن البیهقی الکبری، شماره 18055 و البدایة والنهایة، ج4، ص 301).
سپس قبیله «هوازن» و «ثقیف» با هم متحد شدند تا ورق را به نفع خود برگردانند که پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله به مقابله با آنها شتافت و غزوه «حنین» مطرح شد. پس از آن رومیان در مرزهای شام با قبایل مشرک عرب در منطقهای به نام «تبوک» متحد شدند و قصد حمله به مسلمانان را داشتند که پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله و یارانش در یکی از گرمترین روزهای سال، به مقابله با آنها پرداخت.
به این ترتیب، اغلب جنگهای پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله بر وی تحمیل میشد و او آغازگر جنگ نبود و همواره کوشش مینمود که خونی ریخته نشود. او پیامبر رحمت بود ولی اگر جنگی بر وی تحمیل میشد، پیامبر حماسه میشد و با تمام توان، از دعوت خود دفاع میکرد و بنابر آنچه در تاریخ به گفته «گوستاولوبون» فرانسوی مشهور است: «تاریخ، فاتحی مهربانتر از اعراب بهخود ندیده است.» (جاد المولی، ج1، ص83).
با اندک تأملی در نبردهای پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله ، مشاهده میشود که شمار کشتههای هر دو طرف، از هزار نفر فراتر نمیرود.
پیامبرخدا صلیاللهعلیهوآله سعی داشت بیماری و نه بیمار را نشانه گیرد. محققان امت برآناند که جهاد تنها برای دفاع از مقدسات، تشریع شده است و برخی آیات قرآنی و احادیث صحیح نبوی، بهترین دلیل بر این مدعاست .
درباره مشرکان، کافی است به این آیه قرآن کریم توجه کنیم: «... فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقاتِلُوکُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً ؛ ... اگر اینان از شما کنارهجویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما در تجاوز بر آنان، راهی ننهاده است.» (نساء/90) که گویای تحریم جنگیدن با آنهاست، ولی آیه بعدی به وضع گروه دیگری میپردازد: «... فَإِنْ لَمْ یَعْتَزِلُوکُمْ وَ یُلْقُوا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ وَ یَکُفُّوا أَیْدِیَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أُولئِکُمْ جَعَلْنا لَکُمْ عَلَیْهِمْ سُلْطاناً مُبِیناً؛ ... پس اگر از شما کناره نجستند و به سازش با شما رو نیاوردند و دست از شما باز نداشتند، هرجا بر آنان دست یافتید، آنها را بکشید و ما شما را بر آنها چیرگی آشکاری دادهایم.» (نساء/91).
و درباره کسانی که با مسلمانان نقض پیمان میکنند، در سوره توبه آمده است:
«فَإِذَا انْسَلَخَ الأَْشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ و چون ماههایحرام به پایان رسید، مشرکان را هرجا یافتید بکشید و آنها را دستگیر کنید و به محاصره درآورید و درهر کمینگاهی، در کمین آنان بنشینید، پس اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند، آزادشان بگذارید که بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است.» (توبه/5).
اسلام، سلام (صلح) است
اسلام دین صلح است و هرگز بهدنبال خونریزی نیست و توقف جنگ و نبرد را تحسین میکند: «وَ رَدَّ اللّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنالُوا خَیْراً وَ کَفَی اللّهُ الْمُوءْمِنِینَ الْقِتالَ وَ کانَ اللّهُ قَوِیًّا عَزِیزاً؛ و خداوند، کافران را در اوج کینهشان، بیآنکه به دستاوردی رسیده باشند، بازگرداند و خداوند در جنگ، موءمنان را بسنده شد و او توانایی پیروزمند است» (احزاب/ 25) و هنگامی که «غزوه حدیبیه» به صلح با قریش انجامید، خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: «إِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً؛ بی گمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم.» (فتح/1) و نیز به همین مناسبت در جای دیگری از همین سوره آمده است: «وَ هُوَ الَّذِی کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَکَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکُمْ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیراً؛ و اوست که پس از آنکه شما را بر آنان پیروز گردانید، دست آنان را از شما و دست شما را از آنان در دل مکه، کوتاه کرد و خداوند به آنچه میکنید بیناست.» (فتح/24) و در روایتی آمده است: «هرگز آرزوی دیدار با دشمن نکنید و از خداوند عافیت و آرامش مسئلت نمایید و اگر دیدارش کردید، شکیبایی ورزید.» (صحیح بخاری، کتاب «الجهاد والسیر»، شماره 2744، و صحیح مسلم، کتاب «الجهاد و السیر»، شماره 3276.
همچنین در حدیث دیگری آمده است: «بهترین نامها نزد خدا «عبدالله» و «عبدالرحمن» و زشتترین نامها، «حرب» (جنگ) و «مرّة» است؛ زیرا اسلام دین صلح و آرامش و سلام است.» (سنن ابوداود، کتاب الادب، شماره 4950؛ سنن ابن ماجه، کتاب الادب، شماره 3718 و مسند احمد، کتاب مسند المکثرین من الصحابة، شماره5848).
صلح و همزیستی مسالمت آمیز در جامعه اسلامی
اسلام برای این امر، اصول و قواعدی را در نظر گرفته و مردم را به مسلمان و غیر مسلمان تقسیم کرده است؛ برخورد مسلمان با مسلمان بر پایه مهربانی و محبت و برادری است و باید نسبت به همدیگر، دلسوز و مهربان و همدل باشند. اسلام برای امت اسلامی موارد زیر را در نظر گرفته است:
1ـ از آنها خواسته جملگی به ریسمان الهی چنگ زنند: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا؛ و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و پراکنده نشوید.» (آل عمران/103)
2ـ آنانرا به وحدت فرمان داده و از تفرقه برحذر داشته است.
3ـ از جمله هدفهای عبادات را پیوند بنده با پروردگارش و از سوی دیگر پیوند میان بندگان قرار داده که بیشتر این عبادات نیز برای تقویت مهربانی میان افراد و نیکی و مهرورزی به تمامی آفریدهها از جمله جانوران و گیاهان و دریاها و خشکیها و ... است.
نیکی به پدر و مادر، صله رحم، نیکی به همسایگان، خوبی کردن نسبت به ضعفا، یاری رساندن به نیازمندان، گره گشودن از کار درماندگان، همکاری در نیکی و تقوا، امر به معروف و نهی از منکر، نصیحت و اندرز، سفارش به نیکی، سفارش به شکیبایی، سفارش به مهرورزی، بزرگداشت یتیمان، اصرار بر غذا دادن به مستمندان، مقاومت در برابر ستمگری و فساد، ایجاد تغییر در زشتیها با دست، زبان یا قلب و هر کار خیری که یک مسلمان در حق بندگان خداوند انجام دهد، از جمله یک لبخند، یک مصافحه، سخنی نیکو یا رفع آزار یا برطرف ساختن مانعی از سر راه، همه و همه عبادت خدا به شمار میرود.
مهربانی و مهرورزی مسلمانان، بخش عمده تربیت آنها و از جمله توصیههای قرآنی است که در آغاز هر سورهای از قرآن تکرار شده است: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ بهنام خداوند بخشنده مهربان» و در بسیاری از سورهها، آیاتی وجود دارد که از مهربانی و بخشندگی خداوند آمرزنده سخن میگوید؛ همچنان که احادیث فراوانی در موضوع رحمت و مهربانی وارد شده و بیانگر آن است که خداوند رحمتکنندگان و بخشندگان را رحمت میکند: «زمینیان را رحمت کنید تا کسی که در آسمان است، بر شما رحمت آورد.»
اسلام به برخورد نیکو و اخلاق نیز توجه کرده و پیامبرش اینگونه ستایش شده است: «وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ؛ و به راستی تو دارای خویی بزرگ هستی» (قلم/4) و مأموریت و وظیفه پیامبران و فرستادگان را کامل کردن اخلاق والا قرار داده است: «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق.) (مسند احمد، کتاب باقی مسند المکثرین، شماره 8595).
و عبادات را نیز به حسن اخلاق مرتبط کرده است؛ مثلاً نماز: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ؛ ... نماز از کار زشت و ناپسند بازمیدارد.» (عنکبوت/45) و زکات: «صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها؛... زکاتی بردار که با آن، آنها را پاک میداری و پاکیزه میگردانی ...» (توبه/103) و روزه: «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛ باشد که پرهیزکاری ورزید.» (توبه/183) و حج: «فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ...؛ ... در حج، آمیزش و نافرمانی و کشمکش روا نیست...» (بقره/197).
و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله هشدار داده که: «هرکس سخن یاوه و عمل به آنرا ترک نکند، خداوند نیاز به آن ندارد که خوردنی و آشامیدنی او را فراهم آورد.» (صحیح بخاری، کتاب الصوم، شماره 1770؛ سنن ترمذی، کتاب الصوم، شماره 641، و سنن ابوداود، کتاب الصوم، شماره 2015). و قرآن، موءمنان را اینگونه توصیف کرده است: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُوءْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ * وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ * وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ * إِلاّ عَلی أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ * فَمَنِ ابْتَغی وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ * وَ الَّذِینَ هُمْ لأَِماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ؛ بیگمان موءمنان رستگارند * همانها که در نماز خویش فروتناند * و آنان که از یاوه رویگرداناند * و آنان که زکات دهندهاند * و آنان که پاکدامناند * جز با همسران خویش یا کنیزهایشان، که اینان نکوهیده نیستند* پس کسانی که بیش از این بخواهند، تجاوزکارند * و آنان که امانتها و پیمان خود را پاس میدارند.» (موءمنون/8ـ1).
پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله نیز به صله رحم، رعایت همسایگان، مهمان نوازی و اخلاق والا، سفارش کرده است: «هر کس به خدا و روز جزا ایمان دارد، باید صله رحم کند و هرکس به خدا و روز جزا باور دارد نباید همسایهاش را بیازارد و هرکس به خدا و روز جزا باور دارد باید میهمانش را گرامی دارد و هرکس به خدا و روز جزا باور دارد کمتر سخن گوید یا خاموشی گزیند» (صحیح بخاری، کتاب الادب، شماره 5673 و صحیح مسلم، کتاب الایمان، شماره 67).
«موءمن کسی است که مردم بر خون و اموال خود از وی در امان باشند.» (سنن ترمذی، کتاب الایمان، شماره 2551؛ سنن نسایی، کتاب الایمان، شماره 4909 و مسند الإمام أحمد، کتاب مسند المکثرین، شماره 8575).
«هرکس سیر بود و همسایهاش در کنارش گرسنه بود و اینرا میدانست، به من ایمان نیاورده است.» (طبرانی، شماره 13025).
همچنین پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در مورد زنی که نماز و روزه و صدقه بسیار بهجای میآورد ولی همسایهاش را اذیت میکرد، فرمود: «او در آتش است»، و درباره زن دیگری که نماز و روزه و صدقه کمی بهجای میآورد ولی همسایهاش را نمیآزرد، فرمود: «او در بهشت است». (مسند احمد، شماره 9673؛ صحیح ابن حبان، شماره 5764 و الحاکم، شماره 7304).
بنابراین، تلاش برای گسترش فضایل اخلاقی در جامعه، از پایهها و متن دین و به منظور تحکیم و تقویت فرهنگ صلح و همزیستی است.
ضمن این که رذایل اخلاقی، همانند آزردن دیگران و خشونت با مستمندان وعدم مهرورزی نهی شده است:
«هر کس ذرهای تکبر در دلش باشد، وارد بهشت نمیگردد.» (صحیح مسلم، کتاب الایمان، شماره 131؛ سنن ترمذی، کتاب البر و الصله عن رسول الله صلیاللهعلیهوآله ، شماره 1922 و سنن ابن ماجه، کتاب المقدمه، شماره 58).
«همین شر آدمی را بس که برادر مسلمانش را تحقیر کند.» (صحیح مسلم، کتاب البر و الصله، شماره 4650؛ سنن ابو داود، کتاب الادب، شماره 4238 و سنن ابن ماجه، کتاب الزهد، شماره 4203).
و حدیث قدسی که میگوید: «من بینیازترین بینیازان از شرک هستم، هرکس کاری انجام دهد و دیگری را با من شریک گرداند، تمامی آن برای اوست. ای بندگان من! من ستمکاری را بر خود حرام کردم، بر شما نیز آنرا حرام کردم، پس به یکدیگر ستم روا مدارید.»(صحیح مسلم، کتاب البر و الصلة و الآداب، شماره 4674 و مسند احمد، کتاب مسند الانصار، شماره 20451).
«فساد روابط افراد با یکدیگر، هلاک کننده است» (سنن ترمذی، کتاب صفة القیامة، شماره 2433؛ سنن ابو داود، کتاب الادب، شماره 4273 و مسند احمد، کتاب من مسند القبائل، شماره 26236).
«شهادت دروغ همسنگ با شرک به خداوند عزوجل قرار داده شده است» (سنن ترمذی، کتاب الشهادات عن رسول الله صلیاللهعلیهوآله ، شماره 2223؛ سنن ابو داود، کتاب الاقضیه، شماره 3124؛ سنن ابن ماجه، کتاب الاحکام، شماره 2363 و مسند احمد، کتاب مسند الشامیین، شماره 16943).
و «زنی وارد دوزخ شد، زیرا گربهای را تا مرگ، زندانی کرده بود.» (صحیح بخاری، کتاب بدء الخلق، شماره 3071 و صحیح مسلم، کتاب السلام، شماره 4160).
و «آیا میخواهید بزرگترین گناه کبیره را به شما معرفی کنم؟ شرک ورزیدن به خدا و عاق والدین، سپس فرمود: و البته سخن دروغ و شهادت دروغ نیز چنین است» (صحیح البخاری، کتاب الادب، شماره 126).
«هیچ راهزن (یا گسیخته باخویشانی) وارد بهشت نمیشود.» (پیشین، شماره 5525 و صحیح مسلم، کتاب البّر والصلة والأدب، شماره 4636). ]در اصل این حدیث «لا یدخل الجنة قاطع» آمده که واژه «قاطع» را به قطع کننده رحم در برابر صله رحم و نیز راهزن تفسیر کردهاند که البته تفسیر اول، ارجح است. ]
«هیچ سعایت کنندهای (نمّام) وارد بهشت نمیشود.» (صحیح بخاری، کتاب الادب، شماره 5596 و صحیح مسلم، کتاب الإیمان، شماره 152).
«هیچ زناکاری بههنگام زنا، موءمن نیست، هیچ شارب خمری بههنگام شرب خمر، موءمن نیست و هیچ دزدی بههنگام دزدی کردن، موءمن نیست.» (صحیح بخاری، کتاب المظالم، شماره 2343 و صحیح مسلم، کتاب الإیمان، شماره 57).
اسلام، نظریه «هدف، وسیله را توجیح میکند» را نمیپذیرد و هرگز اجازه نمیدهد از ابزارهای پست و غیراخلاقی برای دستیابی به هدفهای والا، بهره گیری شود و بر آن است که برای رسیدن به هدفهای پاک، حتما باید از ابزارهای پاک و شرافتمندانه بهره گرفت و هرگز اجازه نمیدهد انسان از راه باطل، به حق برسد؛ مثلاً با رشوه و ربا و احتکار، مسجد ساخته شود: «خداوند پاک است و جز پاک، دوست ندارد.» (صحیح مسلم، کتاب الزکاة، شماره 1686 و سنن ترمذی، کتاب تفسیر القرآن عن رسول الله، شماره 2915).
امت اسلامی امت واحد و یگانهای است: «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ؛ به راستی این امت شماست، امتی یگانه و من پروردگار شمایم، بنابراین مرا بپرستید.» (انبیاء/92). این تنوع و اختلافها در امت، غنا و پرباری آنرا نشان میدهد و نباید تبدیل به درگیری و تناقض شود. دعوتکنندگان بزرگ، بیشتر بر فقه ائتلاف و نه اختلاف، انگشت میگذارند؛ بگذار دیدگاههای ما متفاوت باشد مهم آن است که دلهایمان بههم نزدیک باشد و تمامی امت اسلامی چون صفی واحد و متحد، در برابر مسایل و چالشهای بزرگ معاصر خود بایستد و در کنار هم مترصد دشمنانی باشد که بهدنبال تفرقه افکنی و توطئه چینی علیه ما هستند، به ویژه در این مرحله دشوار که جسد امت اسلامی را پاره پاره کرده و سرزمینهای آنرا به استعمار خود درآورده و ثروتهایش را به غارت بردهاند.
هرگز در تاریخ اینهمه توطئهچینی علیه اسلام و مسلمانان، صورت نگرفته بود؛ آنها میخواهند ریشههای این امت را بکنند و فرهنگ، هویت و عقل و مغز آنرا از بین ببرند. بوش [رئیس جمهور آمریکا] معتقد است اسلام، تروریسم است و باید آنرا از میان برد. آنها مساجد و گلدستههای ما، حج و رفتن به مکه و مدینه ما، آموزشهای دینی ما، مقاومت و دفاع از جان و ناموس و وطن و مال ما را تروریسم قلمداد میکنند. آنها میخواهند قرآن جدید و دین جدیدی بیاورند تا بگویند امت اسلامی، رسالتی ندارد و باید تسلیم توطئهها و خواستههای آنها گردد.
بنابراین، وحدت اسلامی، همیشه مطلوب بوده و همواره در اولویت قرار دارد و باید بر اساس همکاری در مورد مشترکات خود و گفتوگو در موارد اختلافی، در جهت ایجاد آن کوشید. باید میان مسلمانان، گفتوگوی سازنده و هدفمندی وجود داشته باشد تا همکاری و همیاری در نیکی و تقوا و در هر آنچه خیر و صلاح امت است را در پرتو برادری و دوستی و زیر پرچم منطق و دانش و بهدور از جنجالها و سروصداهای آنچنانی، تحقق بخشد.
باید تأکید کرد که از جمله مهمترین اصول همزیستی مسالمت آمیز میان مسلمانان، تأکید بر برادری مسلمانان با یکدیگر و تکیه کردن بر لزوم خوش گمانی مسلمانان نسبت به همدیگر و عدم تکفیر و تفسیق و گناهکار شمردن یکدیگر است؛ همچنانکه در حدیث نیز آمده است: «هرکس مردی را کافر خطاب کند یا او را دشمن خدا بداند و چنین نباشد، این حکم بر خودش جاری میشود» (صحیح مسلم، کتاب الایمان، شماره 60 و مسند احمد، کتاب مسند الانصار، شماره 20492).
«و اگر کسی به برادرش بگوید: ای کافر! گرفتار یکی از این دو میگردد، اگر واقعاً چنان بود که هیچ، ولی اگر چنان نبود، بهخودش بازمیگردد.» (صحیح بخاری، کتاب الأدب، شماره 5638 و صحیح مسلم، کتاب الإیمان، شماره92).
بنابراین، فاسق خواندن، گناهکار خواندن و تکفیر کردن، گناهانی دینی است که با دین و دانش و همزیستی اجتماعی، مباینت داشته و باعث تفرقه امت و ضربه زدن به وحدت امت اسلامی میشود: «پس از من، به صورت کافرانی در نیایید که گردن یکدیگر را میزنند.» (صحیح بخاری، کتاب العلم، شماره 118 و صحیح مسلم، پیشین، شماره 98).
«مسلمان برادر مسلمان است و به او ستم نمیکند و او را تسلیم نمینماید.» (صحیح بخاری، کتاب الإکراه، شماره 6437 و صحیح مسلم، کتاب البر و الصلة و الآداب، شماره 4677).
«مسلمانان مسئول کوچکترین و خردترین خود هستند و دورترین فرد خود را پناه میدهند و در برابر دیگران، متحد و یکپارچه میباشند». (سنن أبی داود، کتاب الجهاد، شماره 2371؛ سنن ابن ماجة، کتاب الدیات، شماره 2673 و مسند أحمد، کتاب مسند المکثرین، شماره 6506)، و اصلاح میان مسلمانان و از میان برداشتن عوامل تفرقه میان طوایف و دستههای آنان، از بالاترین درجات عبادی است: «إِنَّمَا الْمُوءْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ؛ جز این نیست که موءمنان برادرند پس میان دو برادرتان را آشتی دهید» (حجرات/10). و در حدیث آمده است: «آیا میخواهید از کاری برتر از نماز و روزه و صدقه، باخبرتان کنم؟ گفتند: آری. فرمود: اصلاح و آشتی دادن دو نفر، زیرا قهر و فساد رابطه میان مسلمانان، هلاک کننده است.» (سنن ترمذی، کتاب صفة القیامة و الرقائق، شماره 2433 و مسند احمد، کتاب مسند القبائل، شماره 2636).
و برای اصلاح و آشتی میان برادران بوده که اسلام به ما فرمان داده بردبار و مهربان و بخشنده باشیم؛ زیرا این ویژگیها، امنیت و آرامش به دنبال دارد و میان مسلمانان اعتماد ایجاد میکند: «الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ همان کسانی که در آسایش و رنج میبخشند و فروخورندگان خشم و درگذرندگان از مردماند و خداوند نیکوکاران را دوست میدارد.» (آل عمران/134) و «... فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ؛ پس از آنان با گذشتی نیکو درگذر» (حجر/85).
امت ما شایستگی آن را دارد که به گفته خدای خود بازگردد که فرمود: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا؛ و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و پراکنده نشوید.» (آل عمران/103)، «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ؛ و مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و پس از آنکه گواهها برای آنان آمد، اختلاف کردند و آنانرا عذابی بزرگ خواهد بود.» (آل عمران/105) و «... وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرِینَ؛ ... و درهم نیفتید که سست شوید (بترسید) و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» (انفال/46).
صلح و همزیستی مسالمت آمیز با غیرمسلمانان
پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله پس از ورود به مدینه، همزیستی مسلمانان با یکدیگر و با غیرمسلمانان را سامان بخشید و بر استحکام پایههای این صلح و همزیستی، از جمله موارد زیر، تأکید نمود:
1ـ بردباری، بخشش و مدارا: اسلام بر این صفات به دلیل تأثیر فراوانی که بر زندگی جامعه اسلامی و افراد آن و نقشی که در تثبیت امنیت و آرامش دارد، تأکید کرده است؛ خداوند متعال میفرماید: «تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمّا کانُوا یَعْمَلُونَ؛ آن امتی بود که از میان برخاست؛ آنان هر کار نیک و بدی که کردند برای خود کردند و شما هم هر چه کنید برای خود خواهید کرد و شما مسئول کار آنها نخواهید بود» (بقره/134)؛ «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ؛ گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان» (اعراف/199)؛ «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ؛ پس، از آنان با گذشتی نیکو درگذر» (حجر/85)؛ «... وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ و فروخورندگان خشم و درگذرندگان از مردماند و خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» (آل عمران/134).
و در حدیث آمده است: «در تو دو خصلتی باشد که خداوند آنها را دوست میدارد: بردباری و شکیبایی» (صحیح مسلم، کتاب الایمان، شماره 17 و سنن ترمذی، کتاب البر والصلة عن رسول الله، شماره 1934).
«خداوند مهربان است و مهربانی را دوست دارد و برایمهربانی و مدارا ]پاداشی [میدهد که به هیچ خشونتی نمیدهد و در ازای چیزی جز آن، نمیدهد.» (صحیح مسلم، کتاب البر والصلة والآداب، شماره 2593 و سنن ابن ماجة، کتاب الادب، شماره 3679).
«مهربانی و محبت در هرچیز آنرا والایی میبخشد و برگرفتن آن در هر چیز، آنرا خوار میسازد.» (صحیح مسلم، پیشین، شماره 2594 و سنن أبی داود، کتاب الجهاد، شماره 2478).
2ـ تحکیم روابط انسانی و سمت گیری ایده آل: اسلام، عدالت را واجب و ستم و ستمکاری را حرام دانسته و مودت، رحمت، همکاری، ایثار و فداکاری و عدم خودخواهی را در شمار آموزههای والا و ارزشهای گرانقدر خود در نظر گرفته و انسانها را با یکدیگر برادر میداند و از همه اینها گذشته، به اندیشه و خرد انسانی احترام میگذارد و عقل و اندیشه را دو وسیله برای تفاهم و پذیرش یکدیگر تلقی میکند و هیچ کس را به پذیرش عقیده معینی، مجبور نمیکند و هیچ نظریه و دیدگاه مربوط به جهان هستی، طبیعت یا انسان را بر کسی تحمیل نمیکند و در مسایل دینی نیز معتقد به «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» است و تنها ابزار آن، بهکارگیری عقل و اندیشه و تأمل در آفریدههای خداوند متعال است.
خداوند میفرماید: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ...؛ در کار دین هیچ اکراه نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است...» (بقره/256)؛ «وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لآَمَنَ مَنْ فِی الأَْرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النّاسَ حَتّی یَکُونُوا مُوءْمِنِینَ؛ و اگر پروردگارت خواست، تمام آن کسانی که روی زمیناند، همگان ایمان میآورند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که موءمن باشند؟» (یونس/99).
اسلام تنها به این اصول و شالودهها، بسنده نمیکند بلکه روابط میان افراد و گروهها و کشورها را، رابطه صلح و امان و آرامشی قرار میدهد که طی آن روابط مسلمانان با یکدیگر از یک سو و مسلمانان با غیرمسلمانان ازسوی دیگر، از این نظر هیچ تفاوتی نمیکند. خداوند متعال میفرماید: «إِنَّمَا الْمُوءْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ ...؛ جز این نیست که موءمنان برادرند، پس میان دو برادرتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید، باشد که بر شما بخشایش آورند» (حجرات/10)؛ «وَ الْمُوءْمِنُونَ وَ الْمُوءْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ ...؛ و مردان و زنان موءمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان میدهند...» (توبه/71)، و در حدیث آمده است: «مسلمان برادر مسلمان است» (صحیح بخاری، کتاب المظالم، شماره 2310 و صحیح مسلم، کتاب البر والصلة والاداب، شماره 2580)؛ «موءمن، الفتپذیر و انس گیر است و در کسی که الفت پذیر نیست و انس نمیگیرد، خیری نیست» (مسند احمد، کتاب باقی مسند المکثرین، شماره 8831).
کوشش اسلام بر آن است که روابط مسلمانان با یکدیگر هرچه قویتر و همبستهتر باشد و چنان موجودیتی داشته باشند که تفرقه آنها دشوار و از هم گسیختگیشان، غیرممکن باشد. در حدیث آمده است: «دست (یاری) خدا با جماعت است وهرکس جدا شد، راه آتش پیش گرفته است». (سنن ترمذی، کتاب ابواب الفتن، شماره 2255). اسلام برای تحقق روابطی که منجر به ایجاد جامعه بههم پیوسته و نیرومند میشود که توان رویارویی با حوادث و مقابله با تجاوز تجاوزگران را دارد، اینگونه عمل میکند. (پیشین، فقه السنة، ج3، ص66، با اندکی تصرف).
3ـ احترام به غیر مسلمانان و تضمین آزادیهای دینی ایشان: رابطه مسلمانان با غیرمسلمانان، رابطهای برپایه همیاری و آشنایی و عدالت است؛ خداوند متعال در مورد بازشناسی منجر به همکاری میگوید: «یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ؛ ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بازشناسید؛ بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند، پرهیزکارترین شماست. به راستی خداوند، دانایی آگاه است.»(حجرات/13)؛ «لا یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ؛ خداوند شما را از نیکی کردن و دادگری با آنان که با شما در کار دین، جنگ نکردهاند و شما را از خانههایتان بیرون نراندهاند، باز نمیدارد؛ بیگمان خداوند دادگران را دوست میدارد.» (ممتحنه/8).
از مقتضیات چنین رابطهای، ایجاد منافع مشترک و دوجانبه و تقویت و تحکیم پیوندهای انسانی است. اسلام همچنین به برابری مسلمانان با پیروان ادیان دیگر حکم کرده و آنها نیز همان وظایف و حقوقی را دارند که مسلمانان از آن برخوردارند. همچنین آزادیهای دینی غیرمسلمانان را با توجه به نکات زیر، تضمین کرده است:
عدم اجبار کسی برای ترک دین خود
اسلام به همسر (زن) یهودی یا مسیحی مرد مسلمان اجازه داده که به کنیسه یا کلیسا برود و شوهرش حق ندارد او را از این کار بازدارد .
اسلام به آنها اجازه داده که هرچه را که دینشان روا میدارد، بخورند و بیاشامند.
آنها در مسایلی چون ازدواج، طلاق، نفقه و مسایل دیگر، بی هیچ قید و بندی از آزادی کامل برخوردارند.
اسلام کرامت و شأن آنان را تضمین کرده و از حقوقشان حمایت نموده و به آنها آزادی بحث و گفتوگو و مناقشه در مسایل مختلف داده است. خداوند متعال میفرماید: «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ؛ و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه، چالش مکنید؛ مگر با ستمکاران از ایشان و بگویید ما به آنچه بر ما و بر شما فروفرستادهاند، ایمان آوردهایم و خدای ما و خدای شما، یکی است و ما فرمان پذیر اوییم.» (عنکبوت/46).
اسلام، مسلمانان و غیرمسلمانان را در مجازات، برابر دانسته است.
اسلام، خوراک آنها و خوردن از ]گوشت [کشتار آنان و ازدواج با زنانشان را روا داشته است. خداوند متعال میفرماید: «الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ طَعامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلٌّ لَکُمْ وَ طَعامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُوءْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ ...؛ امروز چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و غذای اهل کتاب برای شما حلال است و غذای شما برای آنان حلال است و نیز ازدواج با زنان پاکدامن موءمن (مسلمان) و زنان پاکدامن از آنان که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی دادهاند...» (مائده/5).
اسلام دید و بازدید با آنها و عیادت بیماران آنها و تقدیم هدیه به آنان و خرید و فروش از ایشان و به ایشان را، روا داشته است. (همان منبع، «فقه السنة» (3/ 71) با اندکی تصرف).
4ـ احترام اسلام به حقوق فرد و کرامت وی: اسلام ]رعایت [تمامی حقوق انسان را تضمین کرده و حمایت و صیانت آنها را اعم از اینکه حقوق دینی، مدنی یا سیاسی باشند، واجب دانسته است. از جمله این حقوق میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
حق زندگی (حیات): هرکس حق دارد از جانش حمایت شود و هرگز نباید به جان کسی تعدّی کرد مگر آنکه مرتکب قتل یا فساد بر روی زمین شده و مستحق قتل گشته باشد؛ خداوند متعال میفرماید: «مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الأَْرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمِیعاً وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِکَ فِی الأَْرْضِ لَمُسْرِفُونَ؛ به همین روی، بر بنیاسراییل مقرر داشتیم که هر کس انسانی را جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین بکشد، چنان است که تمام مردم را کشته است و هر کس آنرا زنده بدارد، چنان است که همه مردم را زنده داشته است و بیگمان پیامبران ما برای آنان برهانهای آشکار آوردند، آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند.» (مائده/32) و در حدیث آمده است: «خون (جان) فرد مسلمان جز به این سه دلیل، حلال نیست: قصاص نفس، زنا با زن شوهردار و مرتدی که از دین برگشته و از راه جماعت جدا گشته است» (صحیح بخاری، کتاب الدیات، شماره 6484 و صحیح مسلم، کتاب القسامة و المحاربین والقصاص والدیات، شماره 1616).
حق صیانت از اموال: همچنان که جان حرمت دارد، اموال و دارایی افراد نیز حرمت دارد و به هیچ یک از وسایل غیرمشروع، نمیتوان آنها را گرفت. خداوند متعال میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ ...؛ ای موءمنان! داراییهای یکدیگر را میان خود، نادرست نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد.» (نساء/29) و در حدیث آمده است: «هرکس به حق کسی با دست خود تجاوز کرد، خداوند آتش دوزخ را برای وی واجب و بهشت را بر او حرام میگرداند. مردی پرسید: ای رسول خدا! حتی اگر چیز اندکی گرفته باشد؟ حضرت فرمود: حتی اگر شاخهای از بوته خار باشد.» (صحیح مسلم، کتاب الایمان، شماره 196؛ سنن ابن ماجة، کتاب الاحکام، شماره 2315، و مسند أحمد، کتاب باقی مسندالانصار، شماره 21288).
حق ناموس: به ناموس هیچ کسی ولو با سخنی زشت نباید تعرض کرد.
حق آزادی: اسلام آزادی عبادت، آزادی اندیشه و گزینش حرفه و کاری که هرکس برای کسب روزی خود انتخاب میکند را تضمین کرده است.
حق سرپناه: هرکس حق دارد در هرکجا میخواهد سکونت کند و به هرکجا میخواهد بی هیچ مانع و محدودیتی در روی زمین، آمد و شد نماید و تبعید و اخراج یا زندانی کردن هیچ کس روا نیست
مگر آنکه به دیگران تجاوز کرده و در امنیت مردم اختلال نموده یا بیگناهی را به قتل رسانده باشد. خداوند متعال میفرماید: «إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الأَْرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الأَْرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الآْخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ * إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمیخیزند و در زمین به تبهکاری میکوشند، جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دستها و پاهایشان، ناهمتا، بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این کیفرها، برای آنان، خواری در این جهان است و در جهان واپسین، عذابی بزرگ خواهند داشت * جز آن کسان که پیش از آنکه بر آنان دست یابید، توبه کرده باشند، پس بدانید که خداوند آمرزندهای بخشاینده است.» (مائده/34ـ33).
حق رأی و اظهارنظر: این از حقوق انسان است که نظر خود را بگوید و دلیلش را مطرح سازد و حق را آشکارا بیان نماید؛ اسلام مصادره رأی و منع اظهار نظر و مبارزه با اندیشه و فکر آزاد را نمیپذیرد مگر آنکه این اندیشه، برای جامعه زیانبار باشد. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله با یارانش بر بیان آشکار حق حتی اگر تلخ باشد و بر اینکه از هیچ سرزنش کنندهای در راه خدا نهراسند، بیعت میگرفت. (همان منبع، به نقل از«فقه السنة» (3/ 75) با اندکی تصرف).
5ـ اسلام همچنین حق آموزش، حق گرسنه در اطعام، حق برهنه در پوشاک، حق بیمار در درمان و حق فرد ترسیده را در امنیت، بی هیچ تبعیضی دررنگ پوست یا دین، مقرر داشته و همگان را در این حقوق برابر میداند. اسلام پیش از همه قوانین و اعلامیههایی که از حقوق بشر سخن به میان آوردهاند، این آموزهها را در شمار عبادات اسلام دانسته و خدشه وارد آوردن به این حقوق را حرام و آنرا گناهی بزرگ دانسته است.
6ـ فراخوانی به برقراری عدالت؛ خداوند متعال میفرماید: «... وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ؛ ... و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست میدارد.» (حجرات/9)؛ «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِْحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی...؛ به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای حق خویشاوند، فرمان میدهد.» (نحل/90). اسلام بر اساس عدالت و انصاف پیریزی شده و هرگز و تحت هیچ شرایطی، ستم و تجاوزگری را نمیپذیرد و در همان حال به هیچ کس اعم از حاکم یا محکوم، فرمانروا یا فرمانبر، اجازه اعمال خشونت و ستمگری را نمیدهد.
حرمت تجاوز به غیرنظامیان و کشتار آنان و تکفیر مسلمانان به منظور قتل ایشان
1ـ قتل در شریعت اسلام، گرفتن جان آدمی با عمل فرد دیگری است و بر دو نوع میباشد: نوع اول حرام است و شامل آندسته قتلهایی است که به ناحق و تجاوزگرایانه انجام میشود و نوع دیگر، قتل حق و رواست و شامل قتل قاتل و قتل فردی که با زن شوهرداری زنا کرده، میشود. آنچه در اینجا برای ما اهمیت دارد، قتل عمدی است که در بردارنده قصد و نیت قتل از سوی جنایتکار (قاتل) است و در شمار بزرگترین گناهان و شدیدترین جرایم است؛ در قرآن و سنت نبوی نیز در تحریم و تعیین مجازات آن آیه و حدیث وارد شده است. خداوند متعال میفرماید: «وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاّ بِالْحَقِّ ...؛ و آن کس را که خداوند کشتن وی را حرام کرده است، جز به سزاواری مکشید...»(اسراء/33).
2ـ مجازات قتل در قرآن کریم: خداوند متعال میفرماید: «وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ ...؛ و برآنان درآن (تورات) مقرر داشتیم که جان در برابر جان...» (مائده/45)، بنابراین قتل یک مسلمان، از نظر شرعی و قانونی و طبق نص صریح قرآن و حدیث شریف، حرام مجازات قاتل قصاص است و این قصاص نیز از سوی قاضی و حاکم مسلمان، اجرا میشود. (عودة، 1379 ق، ج 2، ص 1211). و این حکم بر مسلمانان در هر کجا که باشند، اعم از اینکه مقیم کشورهای اسلامی یا غیراسلامی باشند، جاری میشود.
3ـ این امر بر «اهل ذمّه» در سرزمینهای اسلامی و نیز بر هم پیمانانی که با مسلمانان پیمان و عهدی بستهاند و این پیمانها در مورد کشورهایی که میان آنها و کشورهای اسلامی توافقنامهها و روابط دیپلماسی وجود دارد و در جنگ مستقیمی با مسلمانان نباشند هم صدق میکند. در حدیث آمده است: «هر کس هم پیمانی را بکشد، هرگز بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد و بوی بهشت به فاصله چهل سالگی او قرار دارد.» (صحیح بخاری، کتاب الجزیه و الموادعه، شماره 2995 و سنن ابن ماجه، کتاب الدیات، شماره2676).
از اینجا حرمت تجاوز و تعدی به شهروندان غیر نظامی عادی، اعم از اینکه در سرزمینهای اسلامی یا در کشورهای غیر اسلامی اقامت داشته باشند و صرفنظر از اینکه مسلمان یا غیر مسلمان باشند، برای ما روشن میشود.
ولی اگر مسلمانان در حالت جنگ به سر میبرند، عدالت، رحمت، انساندوستی و عطوفت اسلامی ایجاب میکند که هیچ یک از افراد غیر نظامی دشمن در هر کجا که باشند، در معرض آسیب و آزار قرار نگیرند؛ زیرا جنگ در حیطه جنگجویان و یاری کنندگان آنها قرار دارد. توصیهها و آموزشهای والای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به رزمندگان اسلام، چراغ راهنمای ما در این راه است. در حدیث نیز آمده است: «به نام خدا و در راه خدا با کسانی که به خدا کفر ورزیدهاند، جنگ کنید، بجنگید ولی زیاده روی نکنید، خیانت نکنید، قطعه قطعه نکنید و کودکان را نکشید.» (سنن ابن ماجه، کتاب الجهاد، شماره 2858 و سنن ترمذی، کتاب ابواب الدیات، شماره 1429). و آنحضرت صلیاللهعلیهوآله پس از آنکه زنی را دید که کشته شده است،فرمود: «این زن، نمیجنگید ]و نباید کشته میشد]»، آنگاه توصیههای اسلامی خود را در این باره صادر فرمود و گفت: «فرزندان جنگجویان و زنان و کسانی را که ندانسته بر سر راه جبههها قرار گرفتهاند، نکشید.» (سنن ابن ماجه، پیشین، شماره 2832؛ سنن ابو داود، کتاب الجهاد، شماره 2669 و حاکم، المستدرک، شماره2565).
به این ترتیب، پیامبرخدا صلیاللهعلیهوآله از کشتن زنان، کودکان، بیماران، سالمندان، راهبان، بردگان و مزدوران، نهی فرمود.
4ـ تکفیر مسلمانان برای توجیه ریختن خون آنها نیز جایز نیست. خداوند متعال میفرماید: «... فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ...؛ ... پس اگر توبه کردند و نماز بر پا داشتند و زکات دادند، آزادشان بگذارید که بیگمان خداوند، آمرزندهای بخشاینده است.»(توبه/5) و در حدیثی که از «ابومعبدالمقداد بن الاسود» نقل شده، آمده است: «به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله عرض کردم: هرگاه کسی از کفار را بیابم و با او درگیر شوم و با شمشیر بر یکی از دستانم بزند و آنرا قطع کند و سپس به درختی پناه آورد و بگوید: تسلیم خدا شدهام [اسلام آوردهام]، میتوانم او را بکشم؟ حضرت صلیاللهعلیهوآله فرمود: نه، او را نکش. عرض کردم: ای رسول خدا! او یکی از دستان مرا قطع کرد و سپس آن سخن را گفت. فرمود: او را نکش؛ زیرا اگر او را بکشی وضعی مانند وضع تو دارد پیش از آنکه او را بکشی و تو نیز وضع او را داری پیش از آنکه آن سخنش را بر زبان آورد» (صحیح بخاری، کتاب الدیات، شماره 6472 و صحیح مسلم، کتاب الایمان، شماره 95).
معنای این جمله که «وضع تو را دارد» این است که ریختن خون او به حکم اسلام آوردنش، جایز نیست و معنای این جمله که «وضع او را داری» این است که بنابر قصاص، خون تو بر ورثهاش، جایز است نه اینکه در کفر، وضع او را داری.
لازم است یادآور شویم که قرآن کریم هرگز از خشونت و تندی سخن بهمیان نیاورده مگر در دو مورد:
1ـ درمتن جبهههای جنگ و رویارویی با دشمنان که خشونت و قاطعیت و سختی، لازمه موفقیتهای نظامی در برخورد با دشمنان است؛ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفّارِ وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ؛ ای موءمنان! با کافرانی که نزدیک شمایند، جنگ کنید و باید در شما صلابت بیابند و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است.» (توبه/123).
2ـ در اجرای حدود شرعی نسبت به کسانی که استحقاق آنرا دارند؛ زیرا در اقامه حدود الهی بر روی زمین، جایی برای عطوفت و رحمت نیست؛ «... وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُوءْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآْخِرِ ...؛ ... و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، نباید در دین خداوند، بخشایشی بر آن دو، به شما دست دهد.» (نور/2).
علمای سنی و شیعه اسلام، وظیفه دارند فرهنگ صلح و همزیستی را گسترش بخشند.
در پایان، به چند نکته اشاره میشود:
1ـ باید در صفی واحد و متحد، در برابر هر شبهه و حادثهای که میان مذاهب فقهی سنی، شیعه، اباضی و ... تفرقه ایجاد میکند، بایستیم و هر فتنهای را که وحدت مسلمانان را هدف میگیرد، ساخته و پرداخته دشمنان اسلام و مسلمانان تلقی کنیم؛ به گفته امام خمینی قدسسره ، اهل سنت و شیعیان دو بال بزرگ جهان اسلام به شمار میروند و از هیچکدام به تنهایی، کاری برنمیآید و هر دو به اتفاق باید در کنار هم باشند و دشمنان امت و شیطان بزرگ، یعنی آمریکا و اسراییل، در پی ایجاد فتنه و تفرقه و اختلاف میان اهل سنت و شیعیان به منظور نابود ساختن اسلام و مسلمانان هستند.
2ـ تأکید بر حرمت خون و ناموس و مال مسلمانان و محکوم نمودن جنایات ارتکابی علیه پیروان طوایف معین اسلامی و نشانهگیری هویتهای مذهبی.
3ـ آنچه که در عراق به عنوان جنگ مذهبی میان اهل سنت و شیعه جریان دارد، زاییده اشغال عراق و استعمار آن از سوی دشمنانی است که همواره در پی توطئهچینی علیه مسلمانان هستند.
4ـ هرکس فتنهانگیزیهای فرقهای را تشویق یا ایجاد کند، دشمن مذهب و دین خویش است و دانسته یا ندانسته، آب به آسیاب دشمنان میریزد.
5ـ باید بر «فقه ائتلاف» و هماهنگی، «فقه مصلحتها» و «فقه تقریب و وحدت»، تأکید کرد و به کوششهای انجام شده در گذشته برای تقریب میان اهل سنت و تشیع، ادامه داد و آنرا گسترش بیشتری بخشید و موانع موجود بر سر راه آنرا از میان برداشت.
6ـ باید اصل «گردهم آمدن بر سر آنچه وجه مشترک ماست و معذور دانستن یکدیگر در موارد اختلافی» را اعلام کنیم و هرگونه اسائه ادب به اسلام و به پیامبر اسلام و اهل بیت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و صحابه آنحضرت و ]همسران آن حضرت صلیاللهعلیهوآله ] را متوقف سازیم و فرهنگ احترام به مقدسات هر طرف و همکاری و احترام متقابل و گفتوگوهای هدفمند و گردآورنده و نه متفرق کننده را تشویق نموده و گسترش هرچه بیشتری بخشیم.
7ـ باید روابط و پیوندهای محبت آمیز و همکاری میان اهل سنت و تشیع، استحکام بیشتری پیدا کند.
8ـ باید دیدارها و ارتباط ]نمایندگان [مذاهب مختلف اسلامی و انتشار کتابها و نوشتهها و بیانیههای مشترک و بحث و بررسی پیرامون مسایل اختلافی از راه گفتوگوی منطقی در جهت تحکیم ایده تقریب و برادری اسلامی افزایش یابد.
9ـ فرهنگ تقریب میان مذاهب اسلامی باید از میان افراد موءمن به آن به فرهنگی دینی در
نهادهای ما ارتقا یابد و همه مذاهب (اعم از سنی، شیعه و اباضی) در نهادهای آموزشی ما و به عنوان مکتبهایاجتهادی، مورد مطالعه و تدریس قرار گیرند.
10ـ حرکت تقریب مذاهب اسلامی در ایران و نیز تمامی نهادهای تقریبی باید مورد حمایت و پشتیبانی قرار گیرند و همکاریهای جدّی میان اعضا و نهادهای مربوط به آنها برقرار گردد.
منابع و مآخذ
82ـ قرآن کریم.
83ـ ابن کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایة، تحقیق علی شیری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1408 ق.
84ـ ابن ماجه القزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، دار احیاء التراث، بیروت، 1395 ق.
85ـ البخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، تحقیق مصطفی دیب البغاء، دار ابن کثیر، بیروت، چاپ سوم، 1407 ق.
86ـ البیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، سنن البیهقی الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، مکتبه مکه المکرمة، دار الباز، 1414 ق.
87ـ الترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، تحقیق احمد شاکر، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
88ـ التمیمی، محمد بن حبان بن احمد، صحیح ابن حبان، تحقیق شعیب الارناؤوط، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ دوم، 1414 ق.
89ـ الشیبانی، احمد بن محمد بن حنبل، مسند احمد، تحقیق عبدالله محمد الدرویش، دار الفکر، بیروت، 1414 ق.
90ـ جاد المولی، محمد احمد، الخلق الکامل، انتشارات دار قتیبة، دمشق، ج1.
91ـ حافظ، ابوداود، سنن ابو داود، دار الفکر، بیروت.
92ـ عوده، عبدالقادر، التشریع الخبایی الاسلامی مقارنا بالقانون الوصفی، قاهره، چاپ اول، ج2، 1379ق.
93ـ نیشابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1972.
94ـ هندی، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین، کنزل العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح صفوة السقاء، مؤسسه الرسالة، بیروت، چاپ پنجم، 1405 ق.