آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

مثنوی معنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی به لحاظ شاعری و سخن وری یک پدیده استثنایی است.مولانا با بی‌اعتنایی به موازین فنی شعر و شاعری و علوم بلاغت، در سخن آفرینی، در عالی‌ترین کمالات است.
مولانا در بیان اندیشه‌ها و ارشادها و قصه‌پردازی‌های خویش، به کرّار به معانی آیات و شرح آن و حدیث و سخنان بزرگان دین پرداخته است.گاه چنان اینها را در هم می‌پیچد و نتیجه گیری می‌کند که فقط خود ایشان می‌تواند آن را در مسیری که اراده کرده است، هدایت کند و مخاطبان را به دنبال خویش بکشاند.
مولانا،هم به لحاظ صبغه خانوادگی و تحصیلات و فکری و اندیشه، با مطالب قرآن و روایات و اخلاق و کلام اسلامی اخت شده بود و هیچ گاه از آیات و پیام آنها دور نمی‌شد.مولانا مقتدرانه مطالب و مفاهیم را القا می‌کرد و تمام راههای ممکن را بر خواننده می‌بندد، به جز راهی که خود در پیش مخاطب می‌گذارد.
مولانا در سراسر مثنوی به خواننده ایمان تزریق می‌کند.فلاسفه و حکما در گفته‌ها و کتاب‌های خویش خواننده را امتناع می‌کنند؛ولی مولانا ناخودآگاه خواننده را به عالم خود می‌کشاند و به او ایمان و معرفت می‌دهد.خواننده از خواندن مثنوی هیچ گاه ملول نمی‌شود؛زیرا مثنوی مملو است از: فلسفه، کلام، اطلاعات تاریخی و جغرافی، مسائل تصوف، حکایات، قصص و… و مولانا چنان اینها را با هم تلفیق و نتیجه‌گیری می‌کند که هر خواننده‌ای را مجذوب می‌کند
***
مولانا با اقتباس از آیه: «انّا نحن نزّلنا الذّکر و انا له لحافظون؛
می‌گوید:
مصطفی را وعده کرد الطاف حـق گـر بـمیری تـو، نـمیرد این سبـق
من کـتاب و مـعجزت را حـافظم بیـش و کـم کـن را ز قـرآن دافعم
کـس نشاید بیش و کم کردن در او تـو بـه از مـن حـافظی دیگـر مجو
همچنان که خداوند فرموده:«انّک میت و انّهم»
پیامبر نیز عمر طبیعی دارد و آن را پایانی ؛ولی عمر روحانی و معنوی ایشان همچنان ادامه دارد.خداوند خود بهترین حافظ قرآن است و بهتر از او یافت نشود و این اطمینان را به رسول گرامی می‌دهد که معجزه تو از هر آسیبی در امان خواهد بود.
***
خداوند می‌فرماید:
«… حتّی اذا جاءوک یجادلونک یقول الّذین کفروا ان هذا الاّ اساطیر الاولین؛
تا آنجا که وقتی نزد تو می‌آیند و با تو جدال می‌کنند، کسانی که کفر ورزیدند، می‌گویند:این [کتاب] چیزی جز افسانه ‌های پیشینیان نیست».(سوره انعام، آیه 25)
مولوی نیز با اقتباس از آیه فوق می‌گوید:
هر کش افسانه بخواند، افسانه است و آنکه دیدش نقد خـود مردانـه است
مفسران می‌گویند:
نضر بن حارث دشمن اسلام و پیامبر اکرم (ص) بود، زمانی که وحی نازل می‌شد و پیامبر به دیگران ابلاغ می‌کرد و آنها برای یکدیگر نقل می‌کردند، نضر از روی حسادت و دشمنی می‌گفت:گفته‌های پیامبر همان قصه‌هایی است که نظایر آن را (قصه رستم و اسفندیار و…) من برای شما می‌گویم!
«و اذا قری القرآن فاستمعوا له و انصتوا لعلّکم ترحمون؛و چون قرآن خوانده شود، گوش بدان فرا دارید و خاموش مانید، امید است که بر شما رحمت آید».(سوره اعراف، آیه 204)
مولانا با اقتباس از آیه فوق می‌گوید:
طاعـنان همـچون سـگان بدر تو بانـگ مـی‌دارند سـوی هصدر تو
این سـگان کرّاند ز امـر انـصتو از سفـه وع وع کـنان بـر بـدر تـو
پیش بینـایان خبر گفتن خطاست کآن دلیل غفلت و نقصان ماست
پیــش بـینا شـد خموشی نفـع‌تو بهـر ایـن آمــد خـطاب انصــتو
مفسران دو احتمال درباره «انصتوا» داده‌اند:
بعضی گفته‌اند:در ابتدا که رسول خدا نماز می‌خواند، بعضی از نمازگزاران همان آیاتی که رسول خدا (ص) می‌خواند با صدای بلند تکرار می‌کردند و یا نمازگزاران با یکدیگر صحبت می‌کردند و به همدیگر درود می‌فرستادند.
عده‌ای نیز گفته‌اند:هنگامی که رسول خدا (ص) آیات را بر مخاطبان می‌خواند،عده‌ای که قلبشان سیاه بود.سر و صدا می‌کردند و هل هله می‌کردند تا مانع شوند امر خداوند به گوش فطرت‌های بیدار برسد.
***
مه فشاند نور و سگ عو عو کند هر کسی بر فطـرت خود مـی‌تند
«… و انّ الدّار الاخرة لهی الحیوان لو کانوا یعلون؛و زندگی حقیقی همانا [در] سرای آخرت است، ای کاش می‌دانستید».(سوره عنکبوت، آیه 64)
مولوی نیز با اقتباس از آیه می‌گوید:
حـق همی گوید کـه دیـوار بهـشت نیست چون دیوارها بی‌جان و زشت
سـنـــگ بــی حـمّال آینــده شــد و آن در و دیــــوارهـا زنــده شـــد
یعنی:به دنبال زندگانی در آن دنیا،مرگ نباشد و زندگانی همیشگی و جاودانه است.زندگی واقعی آنجاست، هرگاه ما به نظر گاه دل انگیزی می‌رویم و از وصف آن عاجز می‌مانیم، می‌گوییم:بهشت بود! آنجا که همه روحها یکی است و هیچ کینه و دشمنی و دهن بازی نیست.
***
ـ خداوند درباره انفاق می‌فرماید:مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل اللّه کمثل حبّة انبتت سبع سنابل فی کلّ سنبلة مائة حبّة و الله یضاعف لمن یشاء و الله واسع علیم؛مثل [صدقات] کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌کنند،همانند دانه‌ای است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه‌ای صد دانه باشد، و خداوند برای هر کس که بخواهد [ آن را] چند برابر می‌کند و خداوند گشایشگر داناست».(سوره بقره، آیه 261)
مولانا نیز با التفات به آیه فوق می‌گوید:
مــال در ایـثــار اگــر گــردد تـــلف در درون صـد زنــدگــی آیـد خـلـف
در زمـیــن حـــق زراعـــت کـردنـی تخم‌هـای پـاک و آنـگه دخـل نـی؟!
چون که ایـن ارض فنا بـی‌دیغ نیست چون بود ارض الله آن مستوسعی است
این زمین را ریع او خـود بی حـد است دانـه‌ای را کمترین خـود هفـصد است
در تلقی مولانا،انفاق بر قلب و روح انسان تأثیر می‌گذارد و آثاری چون نورانیت و معرفت به دنبال دارد.در بیان مولانا،زمین همان دل سالک است و بذر همان عبادت‌ها و اذکار و باورهای اوست.همچنان که اگر بذر در زمین مناسب قرار گیرد،چند برابر محصول می‌دهد، ذکر و عبادت نیز اگر در دل آماده انجام گیرد.به کمالات معنوی و فتوحات روحانی خواهد انجامید.دل سالک نیز ارض الله واسعه است؛پس محصولات آن از زمین مادی فراوان‌تر و گسترده‌تر خواهدبود.
***
«انّما جزاء الّذین یحاربون اللّه و رسوله و یسعون فی الارض فساداً…؛سزای کسانی که با [دوستداران] خدا و پیامبر او می‌جنگند و در زمین به فساد می‌کوشند، جز این نیست که کشته شوند و یا بردار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند، این رسوایی آنان در دنیاست و در آخرت عذابی بزرگ خواهند داشت».(سوره مائده، آیه 33)
مولوی با اشاره به آیه بالا می‌گوید:
آهــــنی کآئـیـنـــه غــیـبی بــدی جمله صورت‌ها در او مرسل شدی
تــیره کــردی زنـگ دادی در نـهاد این بود یسـعون فی الارض الفسـاد
تاکنون کـردی چنیـن اکنـون مـکن تـیـره کــردی آب را افــزون مــکن
مولانا،استفاده دیگری و تعبیر دیگری از آیه بالا دارد و آن این که مراد از «یسعون فی الارض الفساد» از زمین، ضمیر باطن و دل را اراده می‌کند که دشمنان خدا و رسول با پیروی کردن از هوا و هوس، زمین دل و روح و قلب خویش را مکّدر می‌کنند؛یعنی با پیروی نکردن از دستورات خدا و اولیای او با خدا و رسول او به ستیزه برمی‌خیزند و به خیال خویش، خدا و اولیای او ضرر می‌رسانند، در حالی که ضرر آن متوجه خود ایشان است و آن تباهی و افساد روح و جانشان است.البته دیگر مفسران از جمله علامه طباطبایی محاربه با خدا و رسول او را در زمان حکومت آن حضرت می‌دانند که دشمنان دست به جنگ و لشکر کشی و دزدی و غارت و… می‌زدند و عهدی که بین آنها و رسول خدا بود را می‌شکستند.
در این مجال از:صیانت قرآن، سیاه دلان و برخورد آنها با وحی، از زندگانی واقعی و جهان آخرت و انفاق مال اشعاری را از مولانا بیان داشتیم و در پایان برای شناسایی سیما و چهره افراد خوب و بد،مولانا با استناد به آیات می‌گوید:
سیمای مؤمنان
«محمّد رسول اللّه و الّذین معه اشدّاءُ علی الکفّار رحماء بینهم نزاهم رکّعاً سجّداً یبتغون فضلاً من الله و رضوان سیماهم فی وجوهم من اثر السّجود؛محمد (ص) پیامبر خداست و کسانی که با اویند بر کافران سختگیر[و] با همدیگر مهربانند.آنان را در رکوع و سجود می‌بینی، فضل و خشنودی خدا را خواستارند،علامت [مشخصه] آنان بر اثر سجود در چهره‌هایشان است».(سوره فتح، آیه 29)
هر که در حمّام شد سیمای او هســت پیـدا بر رخ زیبـای او
آیا پیدایی سیما در چهره در دنیاست یا آخرت؟
ابن عباس می‌گوید:نوری است که در روز قیامت از روی‌های مؤمنان می‌تابد تا بدانند که ایشان در دنیا اهل سجود بوده‌اند و ادامه می‌دهد که:آثار سجده در پیشانی نیست، چه بسا پیشانی که مانند زانوی شتر،پینه بسته،ولی دل صاحبش از سنگ سخت‌تر است.گروهی اثر سجده‌های مکرر را در پیشانی و گروهی دیگر در زرد رویی و رنگ پریدگی می‌دانند.1
در تفسیر نمونه روایتی به این مضمون از امام صادق نقل می‌کند:سیما،بیدار ماندن در شب است برای نماز خواندن که آثارش در روز در چهره مؤمن ظاهر می‌شود.2
احتمال است که آن آثار، خوش روی، گشاده‌رویی و بشاش بودن و صفای وجود می‌باشد، نه پیشانی پینه بسته.
از بیانات مولانا نیز این گونه استفاده می‌شود که:فقط آثار ظاهری چهره را سیما نمی‌داند، بلکه سیما همان نشانه‌هایی است که بخاطر کشتن هواهای نفسانی و خشوع و خضوع نمایان است که منشأ اعمال خیر و نیکو و فضایل اخلاقی می‌شود و باعث می‌شود که صاحب آن در دنیا محبوب و چهره‌ای مقبول در نزد مردم داشته باشد، در آخرت هم او سعادتمند و ممتاز و شناخته شده است.
مفهوم آیه بالا با آیه دیگری که مولانا به آن استناد می‌کند، بهتر شناخته می‌شود.
سیمای مجرمان
«یعرف المجرمون بسیماهم فیؤخذ بالنّواصی و الاقدام؛تبهکاران از سیمایشان شناخته می شوند و از پیشانی و پایشان بگیرند».(سوره الرحمن، آیه 41)
تونـیان را نیــز سـیما آشـکار از لباس و از دخان و از غبار
مولوی سیما را آثار و عوارض شخصیت مجرمان می‌داند که از چهره، لباس، گفتار و هنجار آنها نمایان است و این علایم و نشانه‌ها ما را به شخصیت و باطن آنها راهنمایی می‌کند.
تفسیر عرفانی نیز بیان شده است ـ که با گفته مولانا در اینجا و هم در آیه قبل سازگاری کامل دارد و آن این است که:گناهکاران بخاطر اعمال زشتشان و فطرت پستشان، آن صفات در ایشان رسوخ و غلبه کرده است و به شکل عدالت‌های ظاهری در چهره و رفتارشان نمایان است و مراد از پیشانی و پاها، یعنی بالاترین و پایین‌تر نقطه وجودی آنها، پیشانی به معنای وسیعش یعنی، اعتقادات فاسدی که منجر به بیراهه رفتن و انجام اعمال زشت و ناپسند می شود که از ظاهر آنها سر می‌زند و آنها را رسوای دو عالم می‌کند، هم در این دنیا منفوراند و هم در آن دنیا گرفتار.3
1. رازی، ابوالفتوح، ج 9.
2.مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 22.
3.ابن عربی، تفسیر قرآن، ج 2.

تبلیغات