چکیده

در این متن با روش تحلیلی- انتقادی، ضمن مرور خوانش عرفانی داریوش شایگان از پروست، ریشه های این دیدگاه را تعقیب می کنیم. اهمیت موضوع از این روست که در دوران رونق معنویت، گرایش به تفسیر عرفانی از آثار هنری با اقبالی مضاعف همراه می شود که همین اقبال، آسیب شناسی پیامدهای فراگیر شدن این نوع قرائت از اثر هنری را شایسته می سازد. تحلیل ما از خوانش عرفانی شایگان از هنر نشان می دهد که وی چگونه در نقاط عطف حیات فکری خود از هایدگر اثر پذیرفته و در یکی از واپسین تأملات نظری خود نیز همچنان به اندیشه هایدگر متأخر متمایل شده است. در عین حال، شایگان به سبب تجارب چندلایه و نیز بر اثر چرخشی که در اواسط دوران فکری خود به آن رسیده، از افراط در تفسیر عرفانی آثار هنری اجتناب کرده است. با این وصف، سلوک عرفانی شایگان در اثر هنری سلوکی مشروط، محتاط و وفادار به داوری خرد است، که تفاوت شایگان با هایدگر نیز در همین جهت گیری نهایی نمایان می شود. علی رغم نکات فوق، اندیشه شایگان در برقراری رابطه ای پایدار میان عقلانیت و عرفان و هنر، در کشمکش دو جهان سنتی و مدرن، کامیاب نیست.

تبلیغات