علما و فقهای مشهور و نقش آنان در دربار صفویان
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در شمارههاى گذشته، به بررسى روابط و مناسبات علماى شیعه با سلاطین صفوى و نیز به ارزیابى اتهاماتى که در این زمینه مطرح شده، پرداختیم . اینک در این شماره به معرفى علما و فقهاى مشهور در دربار صفوى و وظائف و نقش مذهبى و اجتماعى آنها در آن عصر مىپردازیم .
دربار صفویه مجمع علما و فقهاى بزرگ بود . آنان علاوه بر جذب علما و مجتهدان ایران، علماى مشهور و مهمى را نیز از عراق، سوریه و جبل عامل دعوت کردند .
تجمع این علما در تبیین بیشتر رسالت نبوى و ولایت علوى و نهادینه کردن اصول فکرى تشیع، فقه، احکام، معارف و قوانین مکتب شیعه دوازده امامى و گسترش مکتب اهل بیت علیهم السلام نقش بسزا داشته و سبب تالیف و ترجمه صدها کتاب ارزنده علمى و فقهى، فلسفى و کلامى شده است . به تعبیر «عیسى صدیق»:
«آثار مهمى که در رابطه با معرفى فرهنگ تشیع در عصر صفویه تالیف شده، به اندازه همه اعصار و قرون بود» که فشرده آن در پى خواهد آمد .
در راس اقدامات مهم علما در عصر صفویه، نخست مىتوان سه کار عمده و مهم را بر شمرد:
1 . رسمیت دادن به مذهب شیعه دوازده امامى و آن را دین رسمى مملکت پهناور ایران قرار دادن .
2 . نهضت علمى و فرهنگى به منظور ترویج مکتب شیعه به وسیله تالیف کتاب و تدریس .
3 . تاسیس مدارس و حوزههاى علمیه براى پرورش طلاب، مدرس، مبلغ، فقیه، محدث، حکیم و متکلم .
هر یک از این کارها خود به تنهایى داراى اهمیت فراوان سیاسى، اجتماعى و فرهنگى است و ارزش آن را داشت که علما خود را به آب و آتش بزنند و به هر قیمتى هم شده، با حکام و سلاطین کنار بیایند تا این خواستهها را به کرسى بنشانند، حتى اگر سلطان جور و ناحق باشند و معتقد به مذهب شیعه نباشند، زیرا این عمل تاسى به امام هشتم امام رضا علیه السلام بود که با پذیرش ولایتعهدى خلیفه غاصب و گذاشتن جانش بر سر این کار، توانستشیعه و مذهب اهل بیت علیهم السلام را در سطح مملکت پهناور آن روز اسلام، مطرح سازد و برترى فقهى و فرهنگى و اعتقادى آن را اثبات کند و بدین وسیله شیعه را از انزوا و مخفیگاه خارج سازد و جلوى انشعابهاى بیشتر در فرق شیعه را بگیرد، تا چه رسد به همکارى علما با صفویه که خود را شیعه دوازده امامى مىخواندند و آماده هرگونه ترویج از آن بودند (حال به هر قصد و نیتى که داشتند) .
علما و فقها در عصر صفویه علاوه بر ارشاد سلاطین در خط رسمیت تشیع دوازده امامى و کنترل آنان در راه ترویج احکام و فرایض و اصول دین و تعدیل آنان مىبایست در جبهههاى دیگرى نیز بجنگند، که مبارزه با جبهه افراطى علو و صوفیگرى از جمله آنها بود .
1 . مبارزه با خط سیر تصوف
پیدایش مکتبهاى تصوف تحتحمایت عثمانیها مبتنى بر عشق على علیه السلام یا در بعد سیاسى و انقلابى شیعه سربهدارى و حرکتهاى بعد و تاویلهاى نابجا چون مکتب حروفیگرى و نیز نقطیان و ... به نحوى قد علم مىکرد و ایجاد آشوب و بلوا مىنمود و مبارزه علمى و فکرى و سیاسى بنیانى را مىطلبید که علماء شیعه عهدهدار این مهم بودند ... !
در این زمینه کتب متعددى علیه صوفیه نوشته شده از جمله کتاب «المطاعن المجرمیة فى رد الصوفیة» از «محقق کرکى» ، معاصر شاه طهماسب، کتاب «عهدةالمقال فى کفر اهل الضلال» تالیف شیخ حسن فرزند محقق کرکى و کتاب «حدائق الشیعة» از «مقدس اردبیلى» (1) . و کتابى از مولانا «احمد بن محمد تونى» و رسالهاى از «شیخ حر عاملى» و فتاواى تاریخى و مبارزات علامه «محمد باقر مجلسى» علیه آنان .
2 . مبارزه با مبلغان مسیحى
مبلغان مسیحى در عصر صفویه بلاد اسلامى و ایران را مورد توجه دقیق خود قرار داده بودند و با تبلیغ تمدن غرب که دو رویه بود، جاذبهاى ایجاد کرده بودند و مىخواستند ایران را مسیحى سازند که یک روى آن دانش و تکنیک نوپاى غرب و کارشناسى بود و روى دیگر آن، نقش استعمارى و مسیحى ساختن مشرق، به ویژه ایران; مبلغان و کشیشان مسیحى که پیشقراول و طلایهدار غرب بودند، علماى شیعه توانستند از نفوذ آنان بکاهند و مردم را نسبتبه اهداف کشیشان و فرنگیان بدبین سازند . با همه تمجیدهایى که از رفتار صفویان با مسیحیان، کشیشان و اروپاییان شده است و حتى «سانسون» از رفتار پسندیده شاه با مسیحیان صحبت مىکند (2) ولى بنابر نوشته «شاردن» رفتار آنان با کشیشان خوب نبود . وى مىنویسد:
«شاه اسماعیل بر عکس; با کشیش «دومان» که در زمان شاه عباس دوم به عنوان مترجم دربار خدمت مىکرد، اعتماد نداشت، زیرا هیچ اعتمادى به کشیشان نداشته است» (3) .
به طور خلاصه: جلوگیرى از مسیحى شدن ایران و نیز سقوط در دامان امپراتورى عثمانى و تسنن، و یا تصوف، همچنین رواج مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمى و مهار قدرت سلاطین صفوى، به علاوه خدمات عظیم فکرى و فرهنگى از خدمات بسیار مهم علما در این دوران به شمار مىرود .
مشاغل و مناصب مهم علما در عصر صفویه
مقامهاى ویژهاى که به علماى روحانى در عصر صفویه داده مىشد، در خور اهمیت فراوان است و اختیارات آنان را در شؤون مملکت و اداره امور، نشان مىدهد . که به برخى از این مقامها اشاره مىکنیم:
1 . مقام صدارت: از جمله این مقامها، مقام صدارت بود که به علماى بزرگ داده مىشد و لقب کسانى که «صدر» بود، مىتوان به افراد زیر اشاره کرد:
1 . تقىالدین محمد اصفهانى «صدر» دوره طهماسب یکم .
2 . ابوالولى انجو «صدر» عصر محمد خدابنده و اوایل عصر عباس یکم .
3 . میرزا رضى داماد «صدر» عباس یکم .
4 . صدر الدین محمد صدر، «صدر» عباس یکم .
5 . رفیع الدین محمد صدر، «صدر» عباس یکم .
6 . رفیع شهرستانى صدر، «صدر» عباس یکم .
7 . میرزا مهدى اعتمادالدوله وزیر و «صدر» عباس دوم (4) .
به صدرها عنوان «نواب» یانمایندگان شاه نیز داده بودند . و منصب صدر در این دوره در وزیر اعظم ادغام مىشد (5) .
2 . لقب شیخالاسلامى: شیخ الاسلامى عالىترین و مطلعترین مقام قضایى آن عصر بود که گاهى مستقل و گاهى تحت نظارت مقام روحانى دیگرى عمل مىکرد و شیخالاسلام پایتخت، عهدهدار آن بود .
«شیخالاسلام» عهدهدار دعاوى شرعى، امر به معروف و نهى از منکر، رسیدگى به اموال غایبین و یتیمان بوده است .
شیخالاسلامهاى معروف عصر صفویه عبارت بودند از:
محقق کرکى، شیخ حسین عاملى، شیخ على منشار (پدر زن شیخ بهائى)، شیخ بهائى و علامه محمد باقر مجلسى (6) .
«قاضى عسکر» مقام دیگرى بود که عهدهدار امور روحانى لشگر بود و بعدها این کار محول به صدر شد و «قاضى عسکر» در اواخر عهد صفویه تنها به مطالبه سربازان و اثبات دعاوى آنان مىپرداخت (7) .
مناصب روحانى دیگر نیز چون: خلیفةالخلفا، نقیبالنقبا، وزیر، مستوفى، متصدى موقوفات، مجتهد، قاضى القضات، مؤذن و حافظ در عصر صفویه وجود داشت (8) .
3 . مقام ملا باشى: عالىترین مقام روحانى تشکیلات دولت صفویه بود و مقامى بود که صلاحیت صدور اجازه ازدواج با شاهزادگان خاندان صفوى را داشت .
این مقام را براى اولین بار سلطان حسین صفوى به علامه مجلسى داد (9) و این منصب در واقع جایگزین منصب صدر که بالاترین مقام روحانى در عصر صفویه بود، گردید . پس از رحلت علامه مجلسى، لقب ملاباشى به ملا محمد حسین داده شد (10) .
صدر به روایت تذکرةالملوک، عالىترین مقام بود او رئیس دیوان روحانى بود . نصب حکام شرع و مباشران اوقاف و قضاوت درباره جمیع سادات، علما، شیخالاسلامها، وزرا و مستوفیان از وظایف وى بوده است .
دادگاههاى چهارگانه (دیوان اربعه) بدون حضور صدر حکمى صادر نمىکرد (11) . مقام «صدر» در زمان شاه اسماعیل یکم و سپس در عصر شاه طهماسب نفوذ و گسترش بیشتر یافت (12) . در عهد شاه عباس یکم، دو مقام صدر وجود داشت که وظایف آنان تفکیک نشده بود . در عهد شاه عباس یکم مقام صدر را مدتى خودش به عهده گرفته بود .
در عهد شاه عباس دوم منصب صدر در شغل وزیر اعظم ادغام گردید .
در عهد شاه سلیمان صفوى مقام صدر به صدور (نواب) خاصه و عامه تقسیم شد، وظایف «صدر» خاصه پرداختن به امور خالصه سلطنتى بود و رسیدگى به املاک عامه مردم به عهده صدر عامه قرار داشت .
«صدر خاصه» زیر نظر «صدر عامه» انجام وظیفه مىکرد . صدر عامه یا صدرالممالک نیز بوده است که گاهى به یک نفر تعلق داشت (13) . بعدها این مقام در عهد سلطان حسین یکم که عالىترین مقام دربار صفوى بوده است، به مقام ملاباشى تبدیل شد .
پىنوشت:
1) مجله معارف، سال 2، شماره3، در نسبت این کتاب به مقدس اردبیلى تشکیک کرده است . اما به گفته برخى از کتابشناسان از جمله علامه آقاعزیز طباطبائى نسخه خطى آن که ظاهرا قدمت دارد، تایید مىکند که حداقل قسمتى از کتاب از محقق اردبیلى است .
2) سفرنامه سانسون، ص 10 .
3) سفرنامه شاردن، ج3، ص 38 .
4) ر . ک: حسین مدرسى طباطبائى، مثالهاى صدور صفوى (قم، 1353) و مریم میراحمدى، دین و مذهب در عصر صفوى، ص 63 . عالم آراى عباسى، اسکندر بیک .
5) براى اطلاع بیشتر از صدور عهد عباسى ر . ک: محمد دبیر سیاقى، تذکرةالملوک، ترجمه رجبنیا (تهران، 1332) و تعلیقات مینورسکى، ص 772 - 774 .
6) محمد دبیر سیاقى، تذکرةالملوک، ص 70 - 73 .
7) سفرنامه کمپفر در دربار شاهنشاه ایران، ص 122 - 130، محمد دبیر سیاقى، تذکرةالملوک، میرزا رفیعا، دستورالملوک (تهران 1332)، سفرنامه سانسون، ص 34 - 47 و مریم میراحمدى، همان، ص 64، 65 .
8) همان و محمد حسین ساکت، نهادهاى دادرسى در اسلام، ص 482 - 483 .
9) محمد دبیر سیاقى، تذکرةالملوک، ترجمه رجبنیا و میرزا رفیعا، دستورالملوک .
10) مریم میر احمدى، همان، ص 63 ، 64 .
11) عالم آراى عباسى و محمد دبیر سیاقى، همان .
12) مریم میر احمدى، همان، ص 64 - 65 به نقل از سفرنامه کمپفر در دربار شاهنشاهان ایران، ترجمه کیکاوس جهاندارى، ص 122 - 130 و سفرنامه سانسون، ص 37 - 43 .
13) مریم میراحمدى، همان، ص 74 - محمد دبیر سیاقى، همان، سفرنامه کمپفر دردربار شاهنشاهان ایران، ترجمه کیکاوس جهاندار، ص 98 ، 100 و عالم آراى عباسى .
دربار صفویه مجمع علما و فقهاى بزرگ بود . آنان علاوه بر جذب علما و مجتهدان ایران، علماى مشهور و مهمى را نیز از عراق، سوریه و جبل عامل دعوت کردند .
تجمع این علما در تبیین بیشتر رسالت نبوى و ولایت علوى و نهادینه کردن اصول فکرى تشیع، فقه، احکام، معارف و قوانین مکتب شیعه دوازده امامى و گسترش مکتب اهل بیت علیهم السلام نقش بسزا داشته و سبب تالیف و ترجمه صدها کتاب ارزنده علمى و فقهى، فلسفى و کلامى شده است . به تعبیر «عیسى صدیق»:
«آثار مهمى که در رابطه با معرفى فرهنگ تشیع در عصر صفویه تالیف شده، به اندازه همه اعصار و قرون بود» که فشرده آن در پى خواهد آمد .
در راس اقدامات مهم علما در عصر صفویه، نخست مىتوان سه کار عمده و مهم را بر شمرد:
1 . رسمیت دادن به مذهب شیعه دوازده امامى و آن را دین رسمى مملکت پهناور ایران قرار دادن .
2 . نهضت علمى و فرهنگى به منظور ترویج مکتب شیعه به وسیله تالیف کتاب و تدریس .
3 . تاسیس مدارس و حوزههاى علمیه براى پرورش طلاب، مدرس، مبلغ، فقیه، محدث، حکیم و متکلم .
هر یک از این کارها خود به تنهایى داراى اهمیت فراوان سیاسى، اجتماعى و فرهنگى است و ارزش آن را داشت که علما خود را به آب و آتش بزنند و به هر قیمتى هم شده، با حکام و سلاطین کنار بیایند تا این خواستهها را به کرسى بنشانند، حتى اگر سلطان جور و ناحق باشند و معتقد به مذهب شیعه نباشند، زیرا این عمل تاسى به امام هشتم امام رضا علیه السلام بود که با پذیرش ولایتعهدى خلیفه غاصب و گذاشتن جانش بر سر این کار، توانستشیعه و مذهب اهل بیت علیهم السلام را در سطح مملکت پهناور آن روز اسلام، مطرح سازد و برترى فقهى و فرهنگى و اعتقادى آن را اثبات کند و بدین وسیله شیعه را از انزوا و مخفیگاه خارج سازد و جلوى انشعابهاى بیشتر در فرق شیعه را بگیرد، تا چه رسد به همکارى علما با صفویه که خود را شیعه دوازده امامى مىخواندند و آماده هرگونه ترویج از آن بودند (حال به هر قصد و نیتى که داشتند) .
علما و فقها در عصر صفویه علاوه بر ارشاد سلاطین در خط رسمیت تشیع دوازده امامى و کنترل آنان در راه ترویج احکام و فرایض و اصول دین و تعدیل آنان مىبایست در جبهههاى دیگرى نیز بجنگند، که مبارزه با جبهه افراطى علو و صوفیگرى از جمله آنها بود .
1 . مبارزه با خط سیر تصوف
پیدایش مکتبهاى تصوف تحتحمایت عثمانیها مبتنى بر عشق على علیه السلام یا در بعد سیاسى و انقلابى شیعه سربهدارى و حرکتهاى بعد و تاویلهاى نابجا چون مکتب حروفیگرى و نیز نقطیان و ... به نحوى قد علم مىکرد و ایجاد آشوب و بلوا مىنمود و مبارزه علمى و فکرى و سیاسى بنیانى را مىطلبید که علماء شیعه عهدهدار این مهم بودند ... !
در این زمینه کتب متعددى علیه صوفیه نوشته شده از جمله کتاب «المطاعن المجرمیة فى رد الصوفیة» از «محقق کرکى» ، معاصر شاه طهماسب، کتاب «عهدةالمقال فى کفر اهل الضلال» تالیف شیخ حسن فرزند محقق کرکى و کتاب «حدائق الشیعة» از «مقدس اردبیلى» (1) . و کتابى از مولانا «احمد بن محمد تونى» و رسالهاى از «شیخ حر عاملى» و فتاواى تاریخى و مبارزات علامه «محمد باقر مجلسى» علیه آنان .
2 . مبارزه با مبلغان مسیحى
مبلغان مسیحى در عصر صفویه بلاد اسلامى و ایران را مورد توجه دقیق خود قرار داده بودند و با تبلیغ تمدن غرب که دو رویه بود، جاذبهاى ایجاد کرده بودند و مىخواستند ایران را مسیحى سازند که یک روى آن دانش و تکنیک نوپاى غرب و کارشناسى بود و روى دیگر آن، نقش استعمارى و مسیحى ساختن مشرق، به ویژه ایران; مبلغان و کشیشان مسیحى که پیشقراول و طلایهدار غرب بودند، علماى شیعه توانستند از نفوذ آنان بکاهند و مردم را نسبتبه اهداف کشیشان و فرنگیان بدبین سازند . با همه تمجیدهایى که از رفتار صفویان با مسیحیان، کشیشان و اروپاییان شده است و حتى «سانسون» از رفتار پسندیده شاه با مسیحیان صحبت مىکند (2) ولى بنابر نوشته «شاردن» رفتار آنان با کشیشان خوب نبود . وى مىنویسد:
«شاه اسماعیل بر عکس; با کشیش «دومان» که در زمان شاه عباس دوم به عنوان مترجم دربار خدمت مىکرد، اعتماد نداشت، زیرا هیچ اعتمادى به کشیشان نداشته است» (3) .
به طور خلاصه: جلوگیرى از مسیحى شدن ایران و نیز سقوط در دامان امپراتورى عثمانى و تسنن، و یا تصوف، همچنین رواج مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمى و مهار قدرت سلاطین صفوى، به علاوه خدمات عظیم فکرى و فرهنگى از خدمات بسیار مهم علما در این دوران به شمار مىرود .
مشاغل و مناصب مهم علما در عصر صفویه
مقامهاى ویژهاى که به علماى روحانى در عصر صفویه داده مىشد، در خور اهمیت فراوان است و اختیارات آنان را در شؤون مملکت و اداره امور، نشان مىدهد . که به برخى از این مقامها اشاره مىکنیم:
1 . مقام صدارت: از جمله این مقامها، مقام صدارت بود که به علماى بزرگ داده مىشد و لقب کسانى که «صدر» بود، مىتوان به افراد زیر اشاره کرد:
1 . تقىالدین محمد اصفهانى «صدر» دوره طهماسب یکم .
2 . ابوالولى انجو «صدر» عصر محمد خدابنده و اوایل عصر عباس یکم .
3 . میرزا رضى داماد «صدر» عباس یکم .
4 . صدر الدین محمد صدر، «صدر» عباس یکم .
5 . رفیع الدین محمد صدر، «صدر» عباس یکم .
6 . رفیع شهرستانى صدر، «صدر» عباس یکم .
7 . میرزا مهدى اعتمادالدوله وزیر و «صدر» عباس دوم (4) .
به صدرها عنوان «نواب» یانمایندگان شاه نیز داده بودند . و منصب صدر در این دوره در وزیر اعظم ادغام مىشد (5) .
2 . لقب شیخالاسلامى: شیخ الاسلامى عالىترین و مطلعترین مقام قضایى آن عصر بود که گاهى مستقل و گاهى تحت نظارت مقام روحانى دیگرى عمل مىکرد و شیخالاسلام پایتخت، عهدهدار آن بود .
«شیخالاسلام» عهدهدار دعاوى شرعى، امر به معروف و نهى از منکر، رسیدگى به اموال غایبین و یتیمان بوده است .
شیخالاسلامهاى معروف عصر صفویه عبارت بودند از:
محقق کرکى، شیخ حسین عاملى، شیخ على منشار (پدر زن شیخ بهائى)، شیخ بهائى و علامه محمد باقر مجلسى (6) .
«قاضى عسکر» مقام دیگرى بود که عهدهدار امور روحانى لشگر بود و بعدها این کار محول به صدر شد و «قاضى عسکر» در اواخر عهد صفویه تنها به مطالبه سربازان و اثبات دعاوى آنان مىپرداخت (7) .
مناصب روحانى دیگر نیز چون: خلیفةالخلفا، نقیبالنقبا، وزیر، مستوفى، متصدى موقوفات، مجتهد، قاضى القضات، مؤذن و حافظ در عصر صفویه وجود داشت (8) .
3 . مقام ملا باشى: عالىترین مقام روحانى تشکیلات دولت صفویه بود و مقامى بود که صلاحیت صدور اجازه ازدواج با شاهزادگان خاندان صفوى را داشت .
این مقام را براى اولین بار سلطان حسین صفوى به علامه مجلسى داد (9) و این منصب در واقع جایگزین منصب صدر که بالاترین مقام روحانى در عصر صفویه بود، گردید . پس از رحلت علامه مجلسى، لقب ملاباشى به ملا محمد حسین داده شد (10) .
صدر به روایت تذکرةالملوک، عالىترین مقام بود او رئیس دیوان روحانى بود . نصب حکام شرع و مباشران اوقاف و قضاوت درباره جمیع سادات، علما، شیخالاسلامها، وزرا و مستوفیان از وظایف وى بوده است .
دادگاههاى چهارگانه (دیوان اربعه) بدون حضور صدر حکمى صادر نمىکرد (11) . مقام «صدر» در زمان شاه اسماعیل یکم و سپس در عصر شاه طهماسب نفوذ و گسترش بیشتر یافت (12) . در عهد شاه عباس یکم، دو مقام صدر وجود داشت که وظایف آنان تفکیک نشده بود . در عهد شاه عباس یکم مقام صدر را مدتى خودش به عهده گرفته بود .
در عهد شاه عباس دوم منصب صدر در شغل وزیر اعظم ادغام گردید .
در عهد شاه سلیمان صفوى مقام صدر به صدور (نواب) خاصه و عامه تقسیم شد، وظایف «صدر» خاصه پرداختن به امور خالصه سلطنتى بود و رسیدگى به املاک عامه مردم به عهده صدر عامه قرار داشت .
«صدر خاصه» زیر نظر «صدر عامه» انجام وظیفه مىکرد . صدر عامه یا صدرالممالک نیز بوده است که گاهى به یک نفر تعلق داشت (13) . بعدها این مقام در عهد سلطان حسین یکم که عالىترین مقام دربار صفوى بوده است، به مقام ملاباشى تبدیل شد .
پىنوشت:
1) مجله معارف، سال 2، شماره3، در نسبت این کتاب به مقدس اردبیلى تشکیک کرده است . اما به گفته برخى از کتابشناسان از جمله علامه آقاعزیز طباطبائى نسخه خطى آن که ظاهرا قدمت دارد، تایید مىکند که حداقل قسمتى از کتاب از محقق اردبیلى است .
2) سفرنامه سانسون، ص 10 .
3) سفرنامه شاردن، ج3، ص 38 .
4) ر . ک: حسین مدرسى طباطبائى، مثالهاى صدور صفوى (قم، 1353) و مریم میراحمدى، دین و مذهب در عصر صفوى، ص 63 . عالم آراى عباسى، اسکندر بیک .
5) براى اطلاع بیشتر از صدور عهد عباسى ر . ک: محمد دبیر سیاقى، تذکرةالملوک، ترجمه رجبنیا (تهران، 1332) و تعلیقات مینورسکى، ص 772 - 774 .
6) محمد دبیر سیاقى، تذکرةالملوک، ص 70 - 73 .
7) سفرنامه کمپفر در دربار شاهنشاه ایران، ص 122 - 130، محمد دبیر سیاقى، تذکرةالملوک، میرزا رفیعا، دستورالملوک (تهران 1332)، سفرنامه سانسون، ص 34 - 47 و مریم میراحمدى، همان، ص 64، 65 .
8) همان و محمد حسین ساکت، نهادهاى دادرسى در اسلام، ص 482 - 483 .
9) محمد دبیر سیاقى، تذکرةالملوک، ترجمه رجبنیا و میرزا رفیعا، دستورالملوک .
10) مریم میر احمدى، همان، ص 63 ، 64 .
11) عالم آراى عباسى و محمد دبیر سیاقى، همان .
12) مریم میر احمدى، همان، ص 64 - 65 به نقل از سفرنامه کمپفر در دربار شاهنشاهان ایران، ترجمه کیکاوس جهاندارى، ص 122 - 130 و سفرنامه سانسون، ص 37 - 43 .
13) مریم میراحمدى، همان، ص 74 - محمد دبیر سیاقى، همان، سفرنامه کمپفر دردربار شاهنشاهان ایران، ترجمه کیکاوس جهاندار، ص 98 ، 100 و عالم آراى عباسى .