غیب و ایمان به غیب
آرشیو
چکیده
متن
زبان فارسی، غنیترین ادبیات را در دامن خود پرورش داده است. ایرانی و زبان فارسی و فرهنگ ایرانیان، نزد پیشویان معصوم، محبوبیت خاصی داشته است. نظم و نثر ادب فارسی از قابلیت بالایی در فهم و انتقال فرهنگ و معارف اسلامی برخوردار است؛ زیرا بسیاری از این متون، در سایهی وحی و عصمت حرکت کردهاند. اگر چه بسیاری از متون ادب فارسی را میتوان منبع شناخت معارف دینی و ابزاری برای تبلیغ آن به حساب آورد؛ مثنوی معنوی در این میان جایگاه ویژهای دارد. این کتاب،اعجاب بسیاری از دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان را برانگیخته است. در پیوند وثیق مثنوی با فرهنگ اسلامی، کافی است بدانید که در آن به بیش از دو هزار و سیصد ایه با صراحت یا کنایه پرداخته شدهاست و مملّو از مطالب تفسیری، کلامی، تربیتی، اخلاقی، سیره و روانشناسی میباشد. مقالهی حاضر نگاهی گذرا دارد به ایهی سوم سورهی بقره و نکتهپردازی ملّای رومی دربارهی آن.
ارزش ایمان به غیب
«الّذین یؤمِنونَ بِالغَیبِ وَیقیمُونَ الصَّلوةَ وَممَّا رَزَقنَاهُم ینفِقونَ؛
آنان کسانی هستند که به غیب ایمان میآورند و نماز را برپا میدارند و از آنچه بدانها روزی دادیم انفاق میکنند.» (سورهی بقره، ایهی3)
حقیقت ایمان چیست؟همانا حقیقت ایمان، معرفت به خدا و به صفاتش و به تمام فرستادگان وی و آنچه که آنان همراه خود آوردهاند، میباشد. هرگاه خداوند ایمان به غیب را مطرح میکند، منظور آن است که بندگان آن چیزی ر نمیدانند و از نظرشان غایب است، لیکن وقتی که پیامبران از آن خبری دهند، تصدیق کنند؛ مانند: خبر از قیامت، بهشت، دوزخ و…1
در تفسیر منظوم ملای رومی به این مطلب چنین اشاره شده است:
«یـؤمنـون بالغیـب» میبایــد مــر زان بـبـسـتــم روزن فــانی ســر
گـر گشایم روزنش چـون روز صـور چون بگویم: «هَل تَری فِیهَا فُطُور؟»2
در مصراع اول که اشاره به ایهی فوق است، از قول حضرت حق چنین میگوید:
روزن این دنیای فانی را به سوی آخرت برای آن بستم تا احوال واقع در آخرت را غایبانه تصدیق کنند؛ به تعبیر دیگر، باید دانست که تماس با غیب در همین جهان بسته که هیچ روزنهی فیزیکی و ظاهری با جهان غیب ندارد، با ارزشتر است از پذیرفتن غیبی که پرده از رویش برداشته شود. در بیت دوم همچنین از قول خدای متعال بیان میکند:
اگر من همانند روز رستاخیز همهی این حقایق را آشکار سازم، دیگر موردی ندارد بگویم: «آسمان را بنگر، یا در آن نقصانی مییابی؟»4
ایمان آوردن به احوال آخرت و جهان معنا، تا وقتی ارزش دارد که پردهها و حجابها از روی حقایق کنار نرفته باشد و الاّ پس از کشف اسرار و آشکار شدن حقایق، گرویدن چندان فایدهای ندارد. همانطور که گفتهاند:آنان که باطلوع خورشید از خواب بیدار میشوند، نمازشان قضا میشود.
مصادیق غیب
در تفاسیر، «غیب» به آنچه که از حواس غایب است، اطلاق شدهاست5؛ مانند: خداوند متعال وصفاتش، فرشتگان، حضرت مهدی(عج)، رجعت، قیامت، حساب، بهشت، دوزخ و….
از روایتی منسوب به پیامبر(ص) چنین برمیاید: مؤمنان به پیامبر(ص) بدون درک حضور وی، از مصادیق مؤمنان به غیب هستند.
«وإِِخوانی قَوم یاتونَ مِن بَعدی یؤمنونَ بی ولَم یرَونی؛ ثمّ قرأ:«یؤمِنونَ بِالغَیبِ وَ یقیموُنَ الصَّلوة»؛6
برادران من قومی هستند که پس از من میایند، به من ایمان میآورند در حالی که هرگز مرا ندیدهاند؛ سپس این ایه را تلاوت فرمودند: یؤمنون بالغیب…»
مسلّم است که ایمان غیر از علم و حتّی فراتر از آن است. در درون ایمان، عشق، علاقه، تعظیم، تقدیس و ارتباط نهفته است؛ ولی در علم، همهی این مسائل وجود ندارد.7
مولانا نیز روح را یکی از مصادیق «غیب» برشمرده و در برتری آن از عقل، چنین میفرماید:
روح وحی ازعقـل پنهـانتـر بود زانکه او غیب است او زان سر بود
عقل احـمد ازکسی پنهـان نشـد روح وحیش مدرک هـر جان نشد8
روح وحی از عقل مخفیتر است. یعنی روحی که «وحی» بر آن نازل میشود، لطیفتر و مجرّدتر از عقل است؛ زیرا روح امری غیبی و از جهان ماورای طبیعت است. عقل حضرت پیامبر(ص) شاهد این مطلب است که بر کسی پوشیده نبود؛ ولی روح آنحضرت را هیچ روح دیگری نتوانست ادراک کند؛ زیرا آن مقولهای است الهی که با عقل جزیی درک نمیشود.
تفاوت غیب و شهود
مولوی در قالبی زیبا، برخی تفاوتها و شباهتهای عالم غیب و شهود را اینگونه به نظم کشیده است:
غیب را ابری و آبی دیگرست آسمـان و آفتـابی دیگر است9
ابرو آب و آسمان جهان غیب، مانند ابرو آب و آسمان این جهان نیست؛ بلکه از نوع دیگر است. قلمرو جهان درون، برتر و والاتر از جهان برون است. هر آنچه که در این جهان است دم به دم زوال میپذیرد. حال آنکه گنجینهی هستی در نزد خداوند جاوید است و زوال ناپذیر. نزولات و برکات آسمان غیب، بارشی خاص و پرثمر دارد برای کسانی که آن را درک کنند و شکوفهاش رایحهی حیاتبخش است برای کسانی که خود را در جهت وزش آن نسیم قرار دهند.
در عالم شهود، تا گلی در اطراف تو نباشد، بوی خوشش را حس نمیکنی؛ اما گل معنوی را نمیبینی؛ لیکن عطرش پراکنده است.
میکشی بـوی و بـه ظـاهر نیست گل
بیشک از غیبست و از گلـزار گلی10
رایحهی معنوی استشمام میکنی در حالی که ظاهر گلی در میان نیست. بدون تردید، این حال لطیف از عالم غیب و از گلزار مقام الهی است که اوست منشأ نفحات معنوی. پیامبر گرامی اسلام(ص) هم به دریافت این نسیم چنین توصیه فرمودهاند:
«إِنَّ لِرَبّکُم فی یامِ دَهرِکُم نَفَحاتٍ ألا فَتَعَرَّضوا لَها؛11
همانا خدای شما، در طول روزگاران شما نسیمهای خوشبوی میفرستد؛ پس خود را در معرض آن قرار دهید»
گفـت پیغمبـر کـه نفـحـتهای12حـق انـــدریــــن یام میآرد ســبـــق
گـوش و هـش داریــد ایــن اوقــات ر در رباییـد ایـنـچـنیـن نـفـحــات ر
نفـحـه آمـد مــر شـمـا را دیــد و رفـت هرکه را میخواست جان بخشید ورفت13
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: در تمام اوقات و درهمهی ساعات روز، نفحات الهی در میرسد و بر دیگر نسیمها و نفحهها پیشی میگیرد. ای کسانی که طالب نفحات ربّانی هستید! این اوقات را که نفحهی حق به شما میرسد، با گوش هوش، مغتنم شمرید واینچنین نسیمهای لطیف را دریابید. یعنی مستعد پذیرش و لایق استفاده ازآن باشید.
در هر روز این نسیمها میاید و شما را میبیند و هرکه را که بخواهد جان میبخشد و میرود. نتیجه آنکه: مظاهر ولایت وهدایت هرگز و در هیچ دورهای قطع نمیشود و فیض حق، مدام به بندگانش میرسد.14
روان پاک
نفس آلوده نصیبی از تابش افق غیبی نداردو تنها کسی از آن آسمان کسب نور میکند که درصدد تهذیب نفس خود براید.
هــر کـسی انــدازه روشـن دلی غیب را بیـنـد بـه قـدر صیقلی15
هر که صیقل بیش کرد او بیش دیـد بیشتر آمـد بـر او صـورت پـدیـد16
قـدر همّت بـاشـد آن جـهد و دع لیـس للانـسـان اِلاّ مــا سَـعی17
هر کس به اندازهی نورانیت دلش و به مقدار صیقلی که به آن داده، میتواند امور غیبی رامشاهده کند و هرکس بیشتر قلبش راصفا دهد،صورتهای بیشتری و جلوههای زیادی از آن عالم بر او فاش میشود. هر چه بیشتر قلبت را با ذکر خدا و دوری از گناه صیقل دهی بیشتر به اسرار غیبی واقف میشوی.
این را نیز باید دانست که سعی و طلب آدمی به اندازهی همّت اوست و چیزی نصیب انسان نمیشود مگر به قدر تلاش او. لذا همّت بلند و سعی بیشتر، بهره و توفیق بیشتری به ارمغان خواهد آورد و چه خوب است که همّتهای بلند، ابتدا در رفع موانع هزینه گردد.
ره یافتگان
مولانا، پیروی بدون چون وچرا از انبیا و دریافت هدایتهای الهی آنان را یکی از اسرار نیل به غیب میداند ومعتقد است که با تأثیر از نفسگرم پیامبران الهی، صدهزار چشم دل به سوی غیب باز میشود و رهرو صادق، بدینگونه برای مشاهدهی آن آماده میگردد.
صـد هزاران چـشم دل بگشاده شد از دم تــو غیـب را آمـــاده شــد
وآن قویتر زآنهمه کین دائم است زندگی بخشی که سرمه قائم است
جان جمله معجزات این ست خود کو بـبـخـشد مـرده را جـان ابـد17
ـ بر اثر نفسگرم تو صدها هزار چشم دل بازشد و برای مشاهدهی عالم غیب آماده گردید.
ـ ازمیان آن همه معجزات، قویترین معجزه، معجزهای است که با آن زندگانی دائمی و ابدی میبخشد. بدیهی است که آن اعجاز، همان رشد و تعالی بخشیدن به ایمان و یقین بندگان است که البته غیر از مأموران الهی، دیگران از انجام آن عاجز و ناتوانند.
ـ لُبّ و جان معجزات پیامبران، آن است که به مردگان، حیات جاودان میبخشد و پژمردگان روحی را نشاط ومرده دلان را حیات عطا میکند و الاّ انجام یک سری کارهای خارقالعاده و عجیب، برای اعجاز و کرامات اولیا وانبیا کافی نیست.
اندیشهی پویا
دوری از انزوای فکری و تحجّر و داشتن اندیشهی سیال، به آدمی حرکت و جنبش میبخشد و موانع شهود حقیقت را یکی پس از دیگری از سر راه برمیدارد، حجابهای حقیقت پوش را میدرد وافقهای روشنی را در پیش روی صاحب فکر برمیگشاید. مولانا این راهکار را چنین بیان فرموده:
وآن نظـرهایی که آن افسرده نیست جز رونده و جز درندهی پرده نیست
آنـچـه در ده سـال خـواهـد آمـدن این زمـان بیند بـهچـشم خـویشتـن
همچـنینهـرکس بهانـدازهی نظـر غیب و مستقبل ببیند خیرو شـرّ18
و امّا آن نظرها و اندیشههایی که منجمد ومتحجّر نیست، خاصیت آنها پیش رفتن و دریدن حجابهاست.
چنین اندیشههایی حتی قادر است وقایع ده سال اینده را نیز در این زمان مشاهده کند، همینطور هر یک از انسانها به اندازهی وسعت واستعداد اندیشهی خود، امور پوشیده و وقایع خیر و شر اینده را میبیند.
هر کس دارای اندیشهی زنده و روان باشد، هرگز طریقی را مقلّدانه نمیرود؛ بلکه جمیع کارهای او بر مبنای بینش و بصیرت و ژرفنگری است؛ لذا عقل او در پس پردهی شهوات و خواهشهای نفسانی، در شکّ و خیالات باطل، پوشیده نمیماند؛ بلکه او واقعیات را میبیند و با تعمّق در عالم هستی و تفکر در وجود خود، افقهای روشنی در پیش روی خود مشاهده میکند. مسلّماً صاحب چنین اندیشهای، کمتر مفتون و فریفتهی ظواهر دنیا میشود و کمتر بدان دل میسپارد؛ لذا حجابهای نفسانی را کنار زده، مناسباتی بین دنیای شهود و غیب برقرار میکند.
1. تفسیر جوامع الجامع، ج1، ص14. 2. دفتراول مثنوی، بیت9ـ 3628 .
3. اشاره به سورهی ملک، ایهی3. 4. تفسیر شبّر، سیدعبداللّه شبَّر، ص40. ذیل ایهی 3/سورهی بقره.
5. الدُّر المنثور، ج1، ص67. 6. تفسیر نور، استاد قرائتی، ج1، ص44.
7. مثنوی، دفتر دوم، بیت 9ـ 3258. 8. مثنوی، دفتر اول، بیت2035.
9. مثنوی، دفتر چهارم، بیت 1813. 10. احیاءُ العلوم، غزالی، ج1، ص134.
11. نفحَة: بوی خوش؛ مراد عنیات و رحمتهای خداوندی است. 12. مثنوی، دفتر اول،ابیات 3ـ 1951.
13. شرح جامع مثنوی معنوی، کریم زمانی. 14.مثنوی، دفتر چهارم، بیت2909.
15. همان، بیت2910. 16. همان، بیت 2912.
17. مثنوی، دفتر سوم، ابیات 2502ـ 2500. 18. مثنوی، دفتر چهارم، ابیات 3ـ 2901.
ارزش ایمان به غیب
«الّذین یؤمِنونَ بِالغَیبِ وَیقیمُونَ الصَّلوةَ وَممَّا رَزَقنَاهُم ینفِقونَ؛
آنان کسانی هستند که به غیب ایمان میآورند و نماز را برپا میدارند و از آنچه بدانها روزی دادیم انفاق میکنند.» (سورهی بقره، ایهی3)
حقیقت ایمان چیست؟همانا حقیقت ایمان، معرفت به خدا و به صفاتش و به تمام فرستادگان وی و آنچه که آنان همراه خود آوردهاند، میباشد. هرگاه خداوند ایمان به غیب را مطرح میکند، منظور آن است که بندگان آن چیزی ر نمیدانند و از نظرشان غایب است، لیکن وقتی که پیامبران از آن خبری دهند، تصدیق کنند؛ مانند: خبر از قیامت، بهشت، دوزخ و…1
در تفسیر منظوم ملای رومی به این مطلب چنین اشاره شده است:
«یـؤمنـون بالغیـب» میبایــد مــر زان بـبـسـتــم روزن فــانی ســر
گـر گشایم روزنش چـون روز صـور چون بگویم: «هَل تَری فِیهَا فُطُور؟»2
در مصراع اول که اشاره به ایهی فوق است، از قول حضرت حق چنین میگوید:
روزن این دنیای فانی را به سوی آخرت برای آن بستم تا احوال واقع در آخرت را غایبانه تصدیق کنند؛ به تعبیر دیگر، باید دانست که تماس با غیب در همین جهان بسته که هیچ روزنهی فیزیکی و ظاهری با جهان غیب ندارد، با ارزشتر است از پذیرفتن غیبی که پرده از رویش برداشته شود. در بیت دوم همچنین از قول خدای متعال بیان میکند:
اگر من همانند روز رستاخیز همهی این حقایق را آشکار سازم، دیگر موردی ندارد بگویم: «آسمان را بنگر، یا در آن نقصانی مییابی؟»4
ایمان آوردن به احوال آخرت و جهان معنا، تا وقتی ارزش دارد که پردهها و حجابها از روی حقایق کنار نرفته باشد و الاّ پس از کشف اسرار و آشکار شدن حقایق، گرویدن چندان فایدهای ندارد. همانطور که گفتهاند:آنان که باطلوع خورشید از خواب بیدار میشوند، نمازشان قضا میشود.
مصادیق غیب
در تفاسیر، «غیب» به آنچه که از حواس غایب است، اطلاق شدهاست5؛ مانند: خداوند متعال وصفاتش، فرشتگان، حضرت مهدی(عج)، رجعت، قیامت، حساب، بهشت، دوزخ و….
از روایتی منسوب به پیامبر(ص) چنین برمیاید: مؤمنان به پیامبر(ص) بدون درک حضور وی، از مصادیق مؤمنان به غیب هستند.
«وإِِخوانی قَوم یاتونَ مِن بَعدی یؤمنونَ بی ولَم یرَونی؛ ثمّ قرأ:«یؤمِنونَ بِالغَیبِ وَ یقیموُنَ الصَّلوة»؛6
برادران من قومی هستند که پس از من میایند، به من ایمان میآورند در حالی که هرگز مرا ندیدهاند؛ سپس این ایه را تلاوت فرمودند: یؤمنون بالغیب…»
مسلّم است که ایمان غیر از علم و حتّی فراتر از آن است. در درون ایمان، عشق، علاقه، تعظیم، تقدیس و ارتباط نهفته است؛ ولی در علم، همهی این مسائل وجود ندارد.7
مولانا نیز روح را یکی از مصادیق «غیب» برشمرده و در برتری آن از عقل، چنین میفرماید:
روح وحی ازعقـل پنهـانتـر بود زانکه او غیب است او زان سر بود
عقل احـمد ازکسی پنهـان نشـد روح وحیش مدرک هـر جان نشد8
روح وحی از عقل مخفیتر است. یعنی روحی که «وحی» بر آن نازل میشود، لطیفتر و مجرّدتر از عقل است؛ زیرا روح امری غیبی و از جهان ماورای طبیعت است. عقل حضرت پیامبر(ص) شاهد این مطلب است که بر کسی پوشیده نبود؛ ولی روح آنحضرت را هیچ روح دیگری نتوانست ادراک کند؛ زیرا آن مقولهای است الهی که با عقل جزیی درک نمیشود.
تفاوت غیب و شهود
مولوی در قالبی زیبا، برخی تفاوتها و شباهتهای عالم غیب و شهود را اینگونه به نظم کشیده است:
غیب را ابری و آبی دیگرست آسمـان و آفتـابی دیگر است9
ابرو آب و آسمان جهان غیب، مانند ابرو آب و آسمان این جهان نیست؛ بلکه از نوع دیگر است. قلمرو جهان درون، برتر و والاتر از جهان برون است. هر آنچه که در این جهان است دم به دم زوال میپذیرد. حال آنکه گنجینهی هستی در نزد خداوند جاوید است و زوال ناپذیر. نزولات و برکات آسمان غیب، بارشی خاص و پرثمر دارد برای کسانی که آن را درک کنند و شکوفهاش رایحهی حیاتبخش است برای کسانی که خود را در جهت وزش آن نسیم قرار دهند.
در عالم شهود، تا گلی در اطراف تو نباشد، بوی خوشش را حس نمیکنی؛ اما گل معنوی را نمیبینی؛ لیکن عطرش پراکنده است.
میکشی بـوی و بـه ظـاهر نیست گل
بیشک از غیبست و از گلـزار گلی10
رایحهی معنوی استشمام میکنی در حالی که ظاهر گلی در میان نیست. بدون تردید، این حال لطیف از عالم غیب و از گلزار مقام الهی است که اوست منشأ نفحات معنوی. پیامبر گرامی اسلام(ص) هم به دریافت این نسیم چنین توصیه فرمودهاند:
«إِنَّ لِرَبّکُم فی یامِ دَهرِکُم نَفَحاتٍ ألا فَتَعَرَّضوا لَها؛11
همانا خدای شما، در طول روزگاران شما نسیمهای خوشبوی میفرستد؛ پس خود را در معرض آن قرار دهید»
گفـت پیغمبـر کـه نفـحـتهای12حـق انـــدریــــن یام میآرد ســبـــق
گـوش و هـش داریــد ایــن اوقــات ر در رباییـد ایـنـچـنیـن نـفـحــات ر
نفـحـه آمـد مــر شـمـا را دیــد و رفـت هرکه را میخواست جان بخشید ورفت13
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: در تمام اوقات و درهمهی ساعات روز، نفحات الهی در میرسد و بر دیگر نسیمها و نفحهها پیشی میگیرد. ای کسانی که طالب نفحات ربّانی هستید! این اوقات را که نفحهی حق به شما میرسد، با گوش هوش، مغتنم شمرید واینچنین نسیمهای لطیف را دریابید. یعنی مستعد پذیرش و لایق استفاده ازآن باشید.
در هر روز این نسیمها میاید و شما را میبیند و هرکه را که بخواهد جان میبخشد و میرود. نتیجه آنکه: مظاهر ولایت وهدایت هرگز و در هیچ دورهای قطع نمیشود و فیض حق، مدام به بندگانش میرسد.14
روان پاک
نفس آلوده نصیبی از تابش افق غیبی نداردو تنها کسی از آن آسمان کسب نور میکند که درصدد تهذیب نفس خود براید.
هــر کـسی انــدازه روشـن دلی غیب را بیـنـد بـه قـدر صیقلی15
هر که صیقل بیش کرد او بیش دیـد بیشتر آمـد بـر او صـورت پـدیـد16
قـدر همّت بـاشـد آن جـهد و دع لیـس للانـسـان اِلاّ مــا سَـعی17
هر کس به اندازهی نورانیت دلش و به مقدار صیقلی که به آن داده، میتواند امور غیبی رامشاهده کند و هرکس بیشتر قلبش راصفا دهد،صورتهای بیشتری و جلوههای زیادی از آن عالم بر او فاش میشود. هر چه بیشتر قلبت را با ذکر خدا و دوری از گناه صیقل دهی بیشتر به اسرار غیبی واقف میشوی.
این را نیز باید دانست که سعی و طلب آدمی به اندازهی همّت اوست و چیزی نصیب انسان نمیشود مگر به قدر تلاش او. لذا همّت بلند و سعی بیشتر، بهره و توفیق بیشتری به ارمغان خواهد آورد و چه خوب است که همّتهای بلند، ابتدا در رفع موانع هزینه گردد.
ره یافتگان
مولانا، پیروی بدون چون وچرا از انبیا و دریافت هدایتهای الهی آنان را یکی از اسرار نیل به غیب میداند ومعتقد است که با تأثیر از نفسگرم پیامبران الهی، صدهزار چشم دل به سوی غیب باز میشود و رهرو صادق، بدینگونه برای مشاهدهی آن آماده میگردد.
صـد هزاران چـشم دل بگشاده شد از دم تــو غیـب را آمـــاده شــد
وآن قویتر زآنهمه کین دائم است زندگی بخشی که سرمه قائم است
جان جمله معجزات این ست خود کو بـبـخـشد مـرده را جـان ابـد17
ـ بر اثر نفسگرم تو صدها هزار چشم دل بازشد و برای مشاهدهی عالم غیب آماده گردید.
ـ ازمیان آن همه معجزات، قویترین معجزه، معجزهای است که با آن زندگانی دائمی و ابدی میبخشد. بدیهی است که آن اعجاز، همان رشد و تعالی بخشیدن به ایمان و یقین بندگان است که البته غیر از مأموران الهی، دیگران از انجام آن عاجز و ناتوانند.
ـ لُبّ و جان معجزات پیامبران، آن است که به مردگان، حیات جاودان میبخشد و پژمردگان روحی را نشاط ومرده دلان را حیات عطا میکند و الاّ انجام یک سری کارهای خارقالعاده و عجیب، برای اعجاز و کرامات اولیا وانبیا کافی نیست.
اندیشهی پویا
دوری از انزوای فکری و تحجّر و داشتن اندیشهی سیال، به آدمی حرکت و جنبش میبخشد و موانع شهود حقیقت را یکی پس از دیگری از سر راه برمیدارد، حجابهای حقیقت پوش را میدرد وافقهای روشنی را در پیش روی صاحب فکر برمیگشاید. مولانا این راهکار را چنین بیان فرموده:
وآن نظـرهایی که آن افسرده نیست جز رونده و جز درندهی پرده نیست
آنـچـه در ده سـال خـواهـد آمـدن این زمـان بیند بـهچـشم خـویشتـن
همچـنینهـرکس بهانـدازهی نظـر غیب و مستقبل ببیند خیرو شـرّ18
و امّا آن نظرها و اندیشههایی که منجمد ومتحجّر نیست، خاصیت آنها پیش رفتن و دریدن حجابهاست.
چنین اندیشههایی حتی قادر است وقایع ده سال اینده را نیز در این زمان مشاهده کند، همینطور هر یک از انسانها به اندازهی وسعت واستعداد اندیشهی خود، امور پوشیده و وقایع خیر و شر اینده را میبیند.
هر کس دارای اندیشهی زنده و روان باشد، هرگز طریقی را مقلّدانه نمیرود؛ بلکه جمیع کارهای او بر مبنای بینش و بصیرت و ژرفنگری است؛ لذا عقل او در پس پردهی شهوات و خواهشهای نفسانی، در شکّ و خیالات باطل، پوشیده نمیماند؛ بلکه او واقعیات را میبیند و با تعمّق در عالم هستی و تفکر در وجود خود، افقهای روشنی در پیش روی خود مشاهده میکند. مسلّماً صاحب چنین اندیشهای، کمتر مفتون و فریفتهی ظواهر دنیا میشود و کمتر بدان دل میسپارد؛ لذا حجابهای نفسانی را کنار زده، مناسباتی بین دنیای شهود و غیب برقرار میکند.
1. تفسیر جوامع الجامع، ج1، ص14. 2. دفتراول مثنوی، بیت9ـ 3628 .
3. اشاره به سورهی ملک، ایهی3. 4. تفسیر شبّر، سیدعبداللّه شبَّر، ص40. ذیل ایهی 3/سورهی بقره.
5. الدُّر المنثور، ج1، ص67. 6. تفسیر نور، استاد قرائتی، ج1، ص44.
7. مثنوی، دفتر دوم، بیت 9ـ 3258. 8. مثنوی، دفتر اول، بیت2035.
9. مثنوی، دفتر چهارم، بیت 1813. 10. احیاءُ العلوم، غزالی، ج1، ص134.
11. نفحَة: بوی خوش؛ مراد عنیات و رحمتهای خداوندی است. 12. مثنوی، دفتر اول،ابیات 3ـ 1951.
13. شرح جامع مثنوی معنوی، کریم زمانی. 14.مثنوی، دفتر چهارم، بیت2909.
15. همان، بیت2910. 16. همان، بیت 2912.
17. مثنوی، دفتر سوم، ابیات 2502ـ 2500. 18. مثنوی، دفتر چهارم، ابیات 3ـ 2901.