آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

با توجه به ایات امید آفرین قرآن کریم، این کتاب مقدّس را ـ گذشته از نامهای مبارکی که برآن نهاده‌اند ـ کتاب امید نیز می‌توان نامید. تکّفر در قصّه‌های قرآن ما را به این حقیقت رهنمون می‌سازد که یکی از اهداف این قصّه‌ها ایجاد روحیه‌ی امید در دل اهل ایمان بوده است. یوسف، این بنده‌ی صالح خدا و این گم گشته‌ی عزیز یعقوب، سرانجام به آغوش پدر باز می‌گردد. آتشی که نمرودیان برافروخته بودند، به گلستانی از لطف و رحمت حق تبدیل می‌شود. در ماجرای ایوب، پس از تحمل کردن تمامی رنج‌ها، سلامتی و ثروت به ارمغان می‌آورد و دیگر نعمت‌های از کف رفته را یکباره باز می‌یابد.
البته امید بخشی قرآن کریم تنها در دایره‌ی دنیا محدود نمی‌شود؛ بلکه ابدیت آدمی را نیز فرا می‌گیرد. بشارت به بهشت، امیدی است که قرآن کریم برای زندگی جاودان آخرت مطرح می‌سازد و با بیان جزئیّات آن شوق مؤمنان را برای رسیدن به آن بیشتر می‌کند. اگر از دوزخ هم سخن به میان آمده، برای آن است که انسانها برای رسیدن به بهشت تلاش کنند و زاد و توشه‌ی لازم را برای سفر آخرت فراهم آورند.
قرآن کریم برای آنکه تیرگی یاس و نا‌امیدی را از دل مؤمنان بزداید در ایه‌ی 87 سوره‌ی یوسف از زبان پیامبر بزرگی چون یعقوب می‌فرماید: «از رحمت خدا نا‌امید نشوید؛ زیرا جز کافران کسی از رحمت خدا نا‌امید نیست.»
آری، رحمت بی‌انتهای حق جایی برای یاس و نا‌امیدی باقی نمی‌گذارد و گرفتارترین انسانها را هم به صبر و بردباری و امیدواری فرا می‌خواند.
اکنون برخی از امثال و حکم فارسی را که این پیام قرآن را در‌بردارند، تقدیم حضورتان می‌کنیم:
1. از این ستون تا آن ستون فرج است.
2. بـردر بسته چـو بنشینی بسی عاقبت بگشاید آن در را کسی «عطّار نیشابور»
3. به هنگام سختی مشو نا امید کـز ابـر سیـه بـارد آب سفید «نظامی»
4. خدا بزرگ است.
5. روزهای سیاه کوتاه است.
6. کـوی نـومیـدی مـرو امیدهـاست سوی تاریکی مرو خورشیدهاست
7. گفت پیغمبر که چـون کـوبی دری عـاقـبـت زان در بـرون ایـد سـری
چــون نشینی بـر سر کـوی کسی عـاقـبت بینی تـو هـم روی کسی «مولوی»
8. مشکـلی نیست کـه آسـان نـشـود مــرد بایـد کـه‌هـراسـان نـشـود
9. از پی هر شبی بود روزی. «مکتبی»
10. از پی هرگریه آخر خنده‌ای است. «مولوی»
11. بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر بار دگر روزگـار چـون شکر اید «حافظ»
12. پس از تیرگی روشنی گیرد آب براید پس از تیره شب آفتاب «اسدی»
چلّه کوچک پشتش به بهار بند است.
13. زمستان را بود فرجام نوروز چنان چون تیره شب را عاقبت روز «فخر الدین گرگانی»
14. هر خزان را زپی البته بهاری ‌باشد. «محمود میرزا قاجار»
20.از آن زمان که فکندند چرخ را بنیاد دری نبست زمانه که دیگری نگشاد «سنایی»
21. تا خدا نگشود صد در برکسی یک در نبست. «اهلی شیرازی»
22. خدا گر زحکمت ببندد دری زرحمت گشاید در دیگری «سعدی»

تبلیغات