چکیده

بر مبنای "معمای امنیت"، افزایش قدرت هر بازیگر تهدیدی علیه امنیت بازیگر دیگر تلقی شده و آن را به مدیریت این تهدید وا می دارد. مدیریت این تهدید نیز جز در پرتو افزایش قدرت و "ایجاد موازنه" امکان پذیر نیست؛ امّا وضعیت روابط اتحادیهاروپا و چین را شاید بتوان بدعتی در این میان دانست، زیرا علی رغم توسعه اقتصادی سریع چین و ارتقای جایگاه آن در سیاست بین الملل از یک سو و کامل ترشدن روند همگرایی اتحادیهاروپا و افزایش قدرت آن از سوی دیگر، این دو، یکدیگر را نه تنها "تهدید" تلقی نمی کنند، بلکه هر یک، دیگری را "فرصتی" برای افزایش قدرت خود می داند. اگرچه چین، یکی از کشورهای وابسته به ایدئولوژی جناح چپ بوده امّا با این حال توانسته خود را با نظام بین الملل همراه کند و به عنوان یک قدرت اقتصادی-سیاسی بزرگ در عرصه جهانی مطرح شود. در کنار چین، اتحادیهاروپا به عنوان قدرتمندترین نهاد مبتنی بر اتّحاد بین دولت ها در نیم قرن اخیر، توانسته هم بر قطب های قدرت حاکم بر سیاست بین الملل و هم بر بینش پژوهشگران سیاست جهانی تأثیر بگذارد. پژوهش حاضر به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش می باشد که روابط اتحادیهاروپا و چین از 2001 تا 2016، چگونه و تحت تأثیر چه عواملی بوده است؟ با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی به این نتیجه دست یافتیم که روابط فی مابین اتحادیه اروپا و چین در درجه اوّل، متأثر از عوامل اقتصادی-تجاری شامل: تجارت (میزان صادرات و واردات و همچنین میزان کلی تجارت کالا) و میزان سرمایه گذاری مستقیم خارجی و از سوی دیگر تحت تأثیر عوامل سیاسی شامل: تحریم تسلیحاتی، مسأله تایوان و حقوق بشر بوده است.

تبلیغات