آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۶

چکیده

مدیریت افکار مقوله ای است ناظر به «حوزه شناختِ» انسان که تحت تأثیر متغیرهای متعددی قرار می گیرد و مقتضیات و شرایطی متفاوت با دیگر حوزه ها همچون سیاست و حاکمیت دارد. از جمله متغیرهای مطرح در این زمینه، «اقتدار» است که بیشتر از منظر دینی و ساختار سیاسی مورد توجه بوده و جایگاه و مظاهر آن در مدیریت افکار در سیره نبوی کمتر بررسی شده است. این در حالی است که آن حضرت همواره به استفاده از قدرت (قهر و غلبه) در مدیریت افکار و گسترش پیام خود (اسلام) متهم شده است. این نوشتار می کوشد با روش توصیفی تحلیلی، با استناد به داده های تاریخی و محوریت عناصر ارتباطی، به تبیین جایگاه اقتدار در مدیریت افکار در سیره نبوی بپردازد تا مظاهر، مراتب و نوع تناسب آن را مشخص سازد؛ تا از این رهگذر، اتهامات وارد بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را از چهره ایشان بزداید. حکمتِ حاکم بر سیره نبوی، مقتضیات حوزه شناخت و متغیرهای مربوطه، پایه و اساس تحلیل قرار گرفته اند. ضرورت و تناسبِ انواع اقتدار با محتوای فکری، ضرورت بهره مندی مدیر از همه مظاهر آن، اولویت و تناسب اقتدار علمی با مدیریت فکری، وجود انگاره موثر در ذهنیت مخاطبان درباره اقتدار قهریه، تناسب اقتدار نظامی با مدیریت فکری صرفاً در مانعیت زدایی (نه القای باور)، و در نهایت اِعمال کریمانه اقتدار، از جمله یافته های تحقیق است.

تبلیغات