شعری وشرحی: یک تصویر قرآنی در قاب ایرانی
آرشیو
چکیده
متن
وقتی از تأثیر قرآن بر گویندگان بزرگ پارسی زبان سخن به میان میآید، نباید سطحینگر و ساده اندیش بود و آن را به پارهای اشارات شاعرانهی آنان به قصص قرآنی و آیات مشهور، محصور کرد. اشاره و تلمیح به قصهی نوح یا ماجرای سلیمان و بلقیس یا داستان موسی و سرگذشت شگفت او یا اقتباس از آیاتی که ضرب المثل شدهاند، نیاز چندانی به ممارست و مؤانستهای طولانی با قرآن ندارد و هر کس، با هر مرام و عقیدهای که در این سرزمین و میان مسلمانان زندگی کرده باشد، تا این اندازه از قرآن کریم، آگاهی دارد.
به راستی، اگر آموزگار یا نویسندهای، سخن از تأثیر قرآن بر ادب فارسی را بامثالهایی مانند:
شب وصل است و طی شد نامه هجر سـلامَُ فـیـه حـتـی مطـلـع الـفـجـر
پیش برد، به چه راهی رفته است و چه اندازه مخاطبان خود را با تأثیر فرهنگ قرآنی در ادب ایرانی، آشنا کرده است؟ آیا با این گونه مثالها میتوان ثابت کرد که شاعر ما، صاحب اندیشههای قرآنی است و قرآنی میزیسته و قرآن تا اعماق وجودش نفوذ کرده است؟ پاسخ روشن است؛ این مقدار اقتباس و وام گیری از کتابی که از بام تا شام بر سرزبان هاست، چندان هنر نبوده و نشانهی اثرپذیری عمیق نیست.
دربارهی حافظ چه میتوان گفت؟ آیات قرآن در شعر او، حضور لطیف و پیچیدهای دارد؛ هم در سطح و هم در عمق. نمونههای سطحی آن را همه شنیدهایم و یک نمونه، همان بیتی است که در بالا گفته شد. وقتی هم که محبوب یا ممدوح خود را به «یوسف گم گشته» مانند میکند یا «خضر نبی» را تمثیلی از پیر و مراد خود میآورد، از همین دست است. اما غیر از اینها، او که قرآن را در سینه داشت و خود میگفت:
ندیدم خوش تر از شعر تو حافظ بـه قـرآنی کـه انـدر سـیـنه داری
این کتاب آسمانی را چونان قلب تپندهای در بسیاری از ابیات ناب و آب دارش، پنهان میکرد. فقط، باید چشم دل گشود و آن گوهر پنهان را در درون صدف الفاظ و مضامین او یافت. هر بیت حافظ میتواند در این آزمون شرکت کند و قرآنی بودن خود را به اثبات بنشاند. البته همه، به یک اندازه، از قرآن متأثر نیستند. بعضی در مضمون، برخی در الفاظ، گروهی درساختار و هندسهی جملات و پارهای نیز در شیوهی بیان و سخن، وامدار قرآنند.
به راستی، جای خوش وقتی است که بزرگ ترین غزل سرای ایران و محبوب ترین شاعر ملّی ما، پرآوازهترین حافظ آیات نیز هست و این تلاقی را باید به خود تبریک گفت و مغتنم شمرد و شکر آن را به جای آورد. شاید از همین روست که بسیاری از اهل دانش و معنا، حافظ را نقطهی تلاقی چندین فرهنگ و مرام دانسته و دیوان او را کارنامهی فرهنگی ایرانِ اسلامی خواندهاند؛ زیرا در دفتر شعر او، هم موجهایی از دین و دینداری در رفت و آمد است و هم سکّویی است برای بلند پروازیهای ملّی و میهنی.
این شاعر نکتهگر و ژرفاندیش و سخن شناس را همه ـ کمابیش ـ میشناسیم. دیوان او را نیز در هر خانهای میتوان یافت. شاید مشهورترین غزل این مشهورترین دیوان شعر پارسی، همان غزل نخست باشد که با بیت زیر آغاز میشود:
الا یـا ایـهـا السـاقـی ادر کـاسـاً و نـاولـهـا که عشق آسان نمود اول،ولی افتاد مشکلها
در بیتی از همین غزل که به واقع، هم چون پرتوی رخشان از یک طلوع دل چسب است، حافظ از دوری ساحل میگوید و از گران باری خود مینالد. مصرع نخست این بیت، گزارشی است مؤثر و مصوّر و کامل از حال شاعر و همهی آنان که چون او میاندیشند و زندگی میکنند و در دریایی از ناکامی و ناخوشایندیها غرقند.
این گزارش گویا، همهی تأثیر و زیبایی خود را مدیون تصویری است که حافظ، به مدد تمثیل ساخته است.
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجـا دانند حـالِ مـا سبک بـاران سـاحلها
این تصویر شگفت و هول انگیز که مو بر تن هر صاحب دلی راست میکند، به حتم برگرفته از یکی از تابلوهای زیبا و رنگارنگ بلاغت قرآنی است. خداوند در سورهی نور، اعمال کافران را به تاریکی هایی تشبیه میکند که در دریایی ژرف و پر از موج و گرداب است.
وَ الّذینَ کَفَروا أعْمالُهْم کَسَرابٍ یحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءًحتی إذا جاءَهُلَمْ یجِدْهَُ شْیئاً وَوَجَدَاللّهَعِنْدَهُ فَوَفّاهُ حِسابَه واللّهُ سَریعُ الْحِسابِ أوْ کَظُلُماتٍ فی بَحْرٍ لُجِی یغْشاهُ مَوْج مِنْ فَوقِهِ سَحابَُظُلُمات بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إذا أخْرَجَ یدَهُلَمَیکَدْ یراها وَمَن لَمْ یجْعَلِ اللُّه لَهُ نوراً فَماَلهُ مِن نورٍ.1
و اعمال کافران هم چون سرابی در بیابانی است که تشنه، آبش میپندارد، تا آن که نزدیک آن رسد و آن را چیزی نیابد و آن گاه، خداوند را حاضر یابد که حسابش را به تمام و کمال بپردازد و خداوند زود شمار استیا [اعمالشان] هم چون تاریکیهایی است در دریایی ژرف که آن را موجی فرو پوشانده و بر فراز آن، موجی دیگر است که بر فراز آن، ابری است؛ تاریکیهای تو بر تو. چون دستش را برآورد، چه بسا نبیندش و هر کس که خداوند برایش نوری مقرر نداشته باشد، نوری ندارد.2
در تصویری که قرآن میدهد، اعمال کافران به انسانهایی تشبیه شده است که در دریایی گرفتار آمده اند. این دریا، پر از موجهای پی در پی است و یک لحظه آرام ندارد. افزون بر این موجهای خطرناک، تاریکی نیز کار را بر آنان سخت تر کرده است؛ چنان که کسی یارای دیدن دست خود را ندارد. تصور کنید انسانی را که چنین در ظلمت و گرداب و محاصرهی موجها، گرفتار است؛ آیا به ساحل رستگاری، امیدی میتواند داشته باشد؟
حافظ، این تصویر را از قرآن میگیرد و به مدد الفاظ و هندسهی کلام فارسی،در بیتی مؤثر و زیبا میریزد:
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجـا دانند حـال مـا سبک بـاران سـاحلها
کافی است این آیه و بیت را پشت سر هم بخوانیم تا دریابیم که یکی (بیت حافظ) چه اندازه وامدار دیگری (آیهی سورهی نور) است. خداوند در آن آیه، اعمال کافران را تاریکیهایی میخواند که در محاصرهی موجهای بی امان و پی در پی دریا هستند. بدین ترتیب، چندین تاریکی در هم فرو رفتهاند و هر یک، چونان سدّی عظیم، راه را بر نور و پرتوهای ساحل بستهاند. قرآن، ابر را نیز در این تصویر راه میدهد و جایی برای آن در نظر میگیرد. البته حافظ به جای ابر، از گردابی سخن میگوید که هایل (هول انگیز) است.
یک شاعر فارسی زبان، باید انس و الفت بسیاری با قرآن داشته باشد که بتواند همه جا و همه گونه از کتاب آسمانی خود، سود جوید و وام گیرد و از این سفرهی رنگارنگ، طعام بردارد.
به یقین، اگر پژوهشگران در این ژرفای بی پایان، غوّاصی کنند، از این دست تأثیرهای ظریف و پنهانی در دیوان حافظ، بسیار مییابند که البته پارهای از آنها از نوع اثر پذیریهای ذوقی و هنری است و برخی از گونه ی تأثیرپذیرهای فکری و اندیشه ساز است. گروهی نیز از مقوله و قبیلهی مفاهیم و آموزههای صریح وحیانی، ولی همگی در لایههای زیرین ابیات پنهانند.
این تصویر، چنان گویا و مؤثر است که خواننده را از هر گونه شباهت به کافران، بیم میدهد. وقتی حال کافران، چنین زیبا، رسا و مؤثر به تصویر کشیده میشود، هر خواننده و مخاطبی را متأثر میسازد و به این اندیشه میاندازد که مبادا به چنین سرنوشتی گرفتار آید. این درس را نیز باید از قرآن و حافظ قرآن آموخت که هرگاه مفاهیم اخلاقی در قالبهای زیبای هنری مینشینند، تأثیر ژرف تر و ماندگارتری بر جای میگذارند و به هدف خود (اصلاح انسان و اجتماع) میرسند.
دور است سرِآب از این بادیه، هشدار تـا غـول بیـابان نفـریبد بـه سـرابـت3
1. نور، 39 و 40.
2. ترجمه از بهاءالدین خرمشاهی.
3. حافظ.
به راستی، اگر آموزگار یا نویسندهای، سخن از تأثیر قرآن بر ادب فارسی را بامثالهایی مانند:
شب وصل است و طی شد نامه هجر سـلامَُ فـیـه حـتـی مطـلـع الـفـجـر
پیش برد، به چه راهی رفته است و چه اندازه مخاطبان خود را با تأثیر فرهنگ قرآنی در ادب ایرانی، آشنا کرده است؟ آیا با این گونه مثالها میتوان ثابت کرد که شاعر ما، صاحب اندیشههای قرآنی است و قرآنی میزیسته و قرآن تا اعماق وجودش نفوذ کرده است؟ پاسخ روشن است؛ این مقدار اقتباس و وام گیری از کتابی که از بام تا شام بر سرزبان هاست، چندان هنر نبوده و نشانهی اثرپذیری عمیق نیست.
دربارهی حافظ چه میتوان گفت؟ آیات قرآن در شعر او، حضور لطیف و پیچیدهای دارد؛ هم در سطح و هم در عمق. نمونههای سطحی آن را همه شنیدهایم و یک نمونه، همان بیتی است که در بالا گفته شد. وقتی هم که محبوب یا ممدوح خود را به «یوسف گم گشته» مانند میکند یا «خضر نبی» را تمثیلی از پیر و مراد خود میآورد، از همین دست است. اما غیر از اینها، او که قرآن را در سینه داشت و خود میگفت:
ندیدم خوش تر از شعر تو حافظ بـه قـرآنی کـه انـدر سـیـنه داری
این کتاب آسمانی را چونان قلب تپندهای در بسیاری از ابیات ناب و آب دارش، پنهان میکرد. فقط، باید چشم دل گشود و آن گوهر پنهان را در درون صدف الفاظ و مضامین او یافت. هر بیت حافظ میتواند در این آزمون شرکت کند و قرآنی بودن خود را به اثبات بنشاند. البته همه، به یک اندازه، از قرآن متأثر نیستند. بعضی در مضمون، برخی در الفاظ، گروهی درساختار و هندسهی جملات و پارهای نیز در شیوهی بیان و سخن، وامدار قرآنند.
به راستی، جای خوش وقتی است که بزرگ ترین غزل سرای ایران و محبوب ترین شاعر ملّی ما، پرآوازهترین حافظ آیات نیز هست و این تلاقی را باید به خود تبریک گفت و مغتنم شمرد و شکر آن را به جای آورد. شاید از همین روست که بسیاری از اهل دانش و معنا، حافظ را نقطهی تلاقی چندین فرهنگ و مرام دانسته و دیوان او را کارنامهی فرهنگی ایرانِ اسلامی خواندهاند؛ زیرا در دفتر شعر او، هم موجهایی از دین و دینداری در رفت و آمد است و هم سکّویی است برای بلند پروازیهای ملّی و میهنی.
این شاعر نکتهگر و ژرفاندیش و سخن شناس را همه ـ کمابیش ـ میشناسیم. دیوان او را نیز در هر خانهای میتوان یافت. شاید مشهورترین غزل این مشهورترین دیوان شعر پارسی، همان غزل نخست باشد که با بیت زیر آغاز میشود:
الا یـا ایـهـا السـاقـی ادر کـاسـاً و نـاولـهـا که عشق آسان نمود اول،ولی افتاد مشکلها
در بیتی از همین غزل که به واقع، هم چون پرتوی رخشان از یک طلوع دل چسب است، حافظ از دوری ساحل میگوید و از گران باری خود مینالد. مصرع نخست این بیت، گزارشی است مؤثر و مصوّر و کامل از حال شاعر و همهی آنان که چون او میاندیشند و زندگی میکنند و در دریایی از ناکامی و ناخوشایندیها غرقند.
این گزارش گویا، همهی تأثیر و زیبایی خود را مدیون تصویری است که حافظ، به مدد تمثیل ساخته است.
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجـا دانند حـالِ مـا سبک بـاران سـاحلها
این تصویر شگفت و هول انگیز که مو بر تن هر صاحب دلی راست میکند، به حتم برگرفته از یکی از تابلوهای زیبا و رنگارنگ بلاغت قرآنی است. خداوند در سورهی نور، اعمال کافران را به تاریکی هایی تشبیه میکند که در دریایی ژرف و پر از موج و گرداب است.
وَ الّذینَ کَفَروا أعْمالُهْم کَسَرابٍ یحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءًحتی إذا جاءَهُلَمْ یجِدْهَُ شْیئاً وَوَجَدَاللّهَعِنْدَهُ فَوَفّاهُ حِسابَه واللّهُ سَریعُ الْحِسابِ أوْ کَظُلُماتٍ فی بَحْرٍ لُجِی یغْشاهُ مَوْج مِنْ فَوقِهِ سَحابَُظُلُمات بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إذا أخْرَجَ یدَهُلَمَیکَدْ یراها وَمَن لَمْ یجْعَلِ اللُّه لَهُ نوراً فَماَلهُ مِن نورٍ.1
و اعمال کافران هم چون سرابی در بیابانی است که تشنه، آبش میپندارد، تا آن که نزدیک آن رسد و آن را چیزی نیابد و آن گاه، خداوند را حاضر یابد که حسابش را به تمام و کمال بپردازد و خداوند زود شمار استیا [اعمالشان] هم چون تاریکیهایی است در دریایی ژرف که آن را موجی فرو پوشانده و بر فراز آن، موجی دیگر است که بر فراز آن، ابری است؛ تاریکیهای تو بر تو. چون دستش را برآورد، چه بسا نبیندش و هر کس که خداوند برایش نوری مقرر نداشته باشد، نوری ندارد.2
در تصویری که قرآن میدهد، اعمال کافران به انسانهایی تشبیه شده است که در دریایی گرفتار آمده اند. این دریا، پر از موجهای پی در پی است و یک لحظه آرام ندارد. افزون بر این موجهای خطرناک، تاریکی نیز کار را بر آنان سخت تر کرده است؛ چنان که کسی یارای دیدن دست خود را ندارد. تصور کنید انسانی را که چنین در ظلمت و گرداب و محاصرهی موجها، گرفتار است؛ آیا به ساحل رستگاری، امیدی میتواند داشته باشد؟
حافظ، این تصویر را از قرآن میگیرد و به مدد الفاظ و هندسهی کلام فارسی،در بیتی مؤثر و زیبا میریزد:
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجـا دانند حـال مـا سبک بـاران سـاحلها
کافی است این آیه و بیت را پشت سر هم بخوانیم تا دریابیم که یکی (بیت حافظ) چه اندازه وامدار دیگری (آیهی سورهی نور) است. خداوند در آن آیه، اعمال کافران را تاریکیهایی میخواند که در محاصرهی موجهای بی امان و پی در پی دریا هستند. بدین ترتیب، چندین تاریکی در هم فرو رفتهاند و هر یک، چونان سدّی عظیم، راه را بر نور و پرتوهای ساحل بستهاند. قرآن، ابر را نیز در این تصویر راه میدهد و جایی برای آن در نظر میگیرد. البته حافظ به جای ابر، از گردابی سخن میگوید که هایل (هول انگیز) است.
یک شاعر فارسی زبان، باید انس و الفت بسیاری با قرآن داشته باشد که بتواند همه جا و همه گونه از کتاب آسمانی خود، سود جوید و وام گیرد و از این سفرهی رنگارنگ، طعام بردارد.
به یقین، اگر پژوهشگران در این ژرفای بی پایان، غوّاصی کنند، از این دست تأثیرهای ظریف و پنهانی در دیوان حافظ، بسیار مییابند که البته پارهای از آنها از نوع اثر پذیریهای ذوقی و هنری است و برخی از گونه ی تأثیرپذیرهای فکری و اندیشه ساز است. گروهی نیز از مقوله و قبیلهی مفاهیم و آموزههای صریح وحیانی، ولی همگی در لایههای زیرین ابیات پنهانند.
این تصویر، چنان گویا و مؤثر است که خواننده را از هر گونه شباهت به کافران، بیم میدهد. وقتی حال کافران، چنین زیبا، رسا و مؤثر به تصویر کشیده میشود، هر خواننده و مخاطبی را متأثر میسازد و به این اندیشه میاندازد که مبادا به چنین سرنوشتی گرفتار آید. این درس را نیز باید از قرآن و حافظ قرآن آموخت که هرگاه مفاهیم اخلاقی در قالبهای زیبای هنری مینشینند، تأثیر ژرف تر و ماندگارتری بر جای میگذارند و به هدف خود (اصلاح انسان و اجتماع) میرسند.
دور است سرِآب از این بادیه، هشدار تـا غـول بیـابان نفـریبد بـه سـرابـت3
1. نور، 39 و 40.
2. ترجمه از بهاءالدین خرمشاهی.
3. حافظ.