آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶

چکیده

نظریه نقش گرای نظام مند هلیدی یکی از معروف ترین نظریات زبانی است که از آن در تحلیل انواع متن به ویژه با هدف بررسی نقش های مختلف زبانی استفاده می شود. هلیدی معتقد است، که اصلی ترین هدف زبان، انتقال معناست؛ به همین منظور گویشوران برای تبادل معنا، متن را می سازند. یعنی چیزی که در تعامل مهم است، انتقال معناست نه صورت های زبانی. بر اساس این رویکرد، ساختار زبان متأثر از نقش هایی است که زبان در بافت ارتباطی و در جهان خارج به عهده دارد و این تأثیر به شکل سه فرانقش تجلی می یابد: فرانقش بازنمودی، فرانقش متنی و فرانقش بینافردی. از آنجا که تأکید فرانقش بینافردی بر شیوه تبادل معنا بین گوینده و مخاطب استوار می باشد، کاربست آن در تحلیل متون دینی ضمن ایجاد درک بهتر از چنین متونی، می تواند مبنای مناسبی برای سنجش قابلیت تعمیم این نظریه نیز فراهم سازد. از این روی، نگارندگان در پژوهش حاضر، با روشی توصیفی-تحلیلی به بررسیشیوه تبادل معنا در جملات قصار نهج البلاغه بر پایه دستور نقش گرای نظام مند هلیدی و به طور خاص فرانقش بینافردی می پردازد. هدف اصلی، آزمودن نظریه مذکور و قابلیّت تعمیم آن در حیطه داده های پیکره، تعیین ساز و کارهای به کار رفته در جملات قصار برای بازنمایی مقوله وجه نمایی می باشد.

تبلیغات