آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹

چکیده

مسأله شر از جمله مسائل مهم فلسفی است که همواره در میان اهل ادیان برای پاسخ به تعارض میان توحید مبدا صدور اشیاء، و وجود شرور در نظام وجود مطرح بوده است. از طرفی منکرین خداوند نیز برای مقابله با اهل ادیان از این مساله به عنوان دلیلی علیه وجود خداوند استفاده می کردند. بنابر این پاسخ به مساله شر ذهن هر متفکری را به خود مشغول کرده است. فلاسفه نیز در طول تاریخ پاسخ گویی به این مساله را از دغدغه های فکری خود دانسته اند و هر یک با توجه به دستگاه فکری خود در صدد حل آن بر آمده اند. یکی از دیدگاههای مطرح شده در این باره عدمی بودن شر است که فیلسوفان معانی مختلفی را از آن اراده کرده اند. از جمله افرادی که قائل به عدمی بودن شر شده اند ابن عربی در عرفان نظری و ملاصدرا در حکمت متعالیه هستند. همچنین اسپینوزا نیز به عنوان یکی از فیلسوفان یهودی قائل به عدمی بودن شر است، که هریک تلقی متفاوتی از عدمی بودن شر دارند. در این مقاله به بررسی و مقایسه دیدگاه این متفکران خواهیم پرداخت و تحلیلی در باب توانایی، یا عدم توانایی هر یک نسبت به حل مساله شر ارائه خواهیم کرد.

تبلیغات