قصه های قرآن را می توان از جنبه های روایی بررسی کرد. ژپ لینت ولت از نظریه پردازانی است که تعریف خود را بر پایه کنش گران از یک سو و راوی و مخاطب از سوی دیگر پایه ریزی کرده و بر تقابل دوتایی بین سطح عمل روایت (یعنی آن جایی که راوی و مخاطب قرار دارند) و سطح کنش گران (یعنی در زمان و مکان کنش گران) اشاره داردکه می توان قصه های قرآن را از این منظر مورد تحلیل قرار داد. در این تحقیق، دو قصه از قصه های پیامبران (قصه حضرت نوح} و حضرت صالح}) و دو قصه از قصه های غیر پیامبران (اصحاب فیل و اصحاب کهف) به عنوان نمونه انتخاب شده اند. روش تحقیق در این مقاله، تحلیل روایت است، که بعد از بررسی های انجام شده در این چهار قصه، این مطلب برای ما آشکار شد که دنیای داستان در هر چهار قصه به صورت همسان است و گونه شناسی روایی این قصه ها به صورت متن نگار می باشدکه قصه از پرسپکتیو و جهت راوی -کنش گر (خداوند) برای مخاطب (حضرت محمد,) بیان می شود و راوی – کنش گر سعی دارد با استفاده از کلمات و واژگانی مخاطب را به این مطلب سوق دهد که ایمان آورندگان در سایه یاری حضرت حق بر گروه باطل غلبه پیدا می کنند و این قصه ها دارای صدق و واقعیت تاریخی هستند.