آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴

چکیده

ایران با تاریخ دیرینه خود، همواره حامل مفهومی از میهن بوده است. با حادث شدن نهضت مشروطیت و افزایش آگاهی مردم نسبت به حقوق خود، تلاش بر این بود تا مفهوم دولت- ملّت در ایران شکل بگیرد و هر یک از فرهیختگان جامعه در جهت نیل به این هدف، به نحوی به آگاهی بخشی پرداختند. ملک الشعراء بهار نیز، که فردی برآمده از سنّت ایران شهری بود، کوشید با آگاه کردن شاه و مردم، مفهوم دولت- ملّت را به گونه ای محقّق کند؛ امّا تحت تأثیر اندیشه ایران شهری، نتوانست به مفهوم دقیق و مدرن آن دست بیابد. برای رسیدن به خوانشی تاریخی و غیرایدئولوژیک از تاریخ یک سرزمین، لازم است روشی متناسب با داده های تاریخی همان سرزمین اتّخاذ شود. در این پژوهش کوشیده ایم با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و اسنادی و بهره گیری از روش تحلیل محتوا و تأکید بر «نقد تاریخ پایه ای» سیّدجواد طباطبایی، به خوانشی تاریخ پایه ای از شعر بهار در سه دوره حکومتی محمّدعلی شاهی، احمدشاهی و رضاشاهی برسیم. نزد بهار، میهن با مفهومِ شاه- شبانِ حکیم و قدرتمند رابطه ای تنگاتنگ دارد؛ شاه- شبان خوب، میهن را سرافراز خواهد کرد و اگر بد باشد، باعث ویرانی آن خواهد بود و شاه خوب، شاهی است که به حقوق مردم احترام بگذارد و نظم کشور را حفظ کند. در نهایت، این نگرش در بهترین حالت نتیجه ای ندارد جز عدل انوشیروانی یا کناره گیری کیخسروانه و فرورفتن در چرخه استبداد- هرج و مرج- استبداد.

تبلیغات