وصف در آثار ادبی اهمیّت ویژه ای دارد چرا که یکی از ملاک ها و معیارهای اصلی پذیرش یا عدم پذیرش یک شعر است و هنری بودن یک شعر را می تواند رقم بزند. ملک الشعرای بهار، یکی از شاعران سنّت گرای معاصر است که در اشعار خود هم به قدما نظر داشته و هم نگاه معاصر خود را نیز به پدیده های اطراف خود حفظ کرده است. در این مقاله به شیوه توصیفی - تحلیلی و با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای به بررسی و تحلیل جایگاه توصیف در اشعار بهار پرداخته شده است. این بررسی و تحلیل هم جایگاه شعری بهار را از منظر چگونگی وصف برای ما نشان می دهد و هم تفاوت و شباهت توصیف را در شعر بهار با قدما روشن می سازد. نتایج حاکی از آن است که بهار در وصف هم به قدما توجّه داشته است و هم به معاصرین. او در اشعار تقلیدی خود بیشتر توصیفات به سبک خراسانی (توصیفات بیرونی) و توصیفات به سبک آذربایجانی (توصیفات چندباره از یک پدیده) را اساس کار خود قرار داده است. این اشعار هرچند از نظر هنری، والایی و اعتبار خود را دارند؛ اما عموماً تشخّص سبکی بهار را نشان نمی دهند. در اشعار غیرتقلیدی بهار، وصف با دامنه ای فراخ تر (البتّه با حفظ و غلبه همان توصیفات بیرونی و حسی) و با کارکردهایی دیگر مطرح است. او هم به جنبه هنری توصیفات خود توجّه داشته و هم اهداف و کارکردهایی برای آن ها متصوّر بوده است.