مطالعه نوسان ارزش ها درعلوم مختلف در طول تاریخ تکامل و زوال تمدن ها صورت گرفته است. چنین مطالعه ای فواید ارزشمندی برای تفسیر آثار گذشته و ایده های جدید هنری دارد و علی رغم تنوع بررسی آن در غرب در کشور ما رایج نیست. مطالعه تاریخ بدون نفوذ به لایه های ارزشی عمیق درونی آن ها - چنانکه امروز رواج یافته است - تنها باستان شناسی کالبدی و کم فایده ا ی خواهد بود. در غرب روش ها و مبانی گسترده ای برای معنایابی ادوار تاریخی پیشنهاد شده است: در برخی روش های مارکسیستی نوعی مسیر جبری– تاریخی و مسیر قطعی و یک سویه ای برای تمدن مطرح گردیده، لیبرال ها نیز مسیری آزاد و غیرقابل پیش بینی برای تمدن ها مطرح کرده اند البته نظریات علمی و تحلیلی تری بین این دو نظر وجود دارد ولی حتی منطقی ترین و بهترین این تحلیل ها، بستری جامعه شناسانه دارند و کمتر از منظر فلسفی عرفانی به این موضوع پرداخته اند. پیشنهاد این پژوهش افزودن مبانی عرفانی در زیر بناهای محتوایی این علوم و ارائه تفسیر اسمائی از تحولات تاریخی و شکل گیری گونه شناسی و سیر تحولات اجتماعی-اسمائی در طول تاریخ است. هدف تحقیق کمک به ارتقای هویتی در حوزه معماری اسلامی معاصر است و به این منظور مبنای عرفان ابن عربی که مستند به عرفان اسمائی بیان شده در قرآن می باشد، تبیین و با مرور تحلیلی و انتقادی در نظریه های جامعه شناسان غربی هنر و سنجش مطابقت آن ها با سیر تحولات معماری اسلامی، تلاش شده امکان تفسیر و سبک شناسی معماری سنتی بر اساس مبانی جامعه شناسی و با پشتوانه عرفان اسلامی بررسی گردد. این تحقیق با بررسی نظر جامعه شناسان معاصر چون لیجیتی، اسمیت، سروکین و... سعی کرده حکمت تاریخ هنر انسانی را در پرتو مبانی عرفان اسلامی و نظرات تحلیلی جامعه شناسی هنر تنظیم نماید. طبق نتایج به دست آمده برای ارائه تفسیر اسمائی و اجتماعی با رویکرد حکمی از سبک ها ی چهارگانه تاریخ معماری اسلامی ایران، ابتدا لازم است در یک بررسی تطبیقی نتایج کلی مطالعات جامعه شناسی تمدنی غرب درباره آن، مورد سنجش و انطباق قرار گیرد و پس از تطبیقات لازم و تبیین قابل اعتماد جامعه شناسانه، مورد سنجش عمیق تر معنایی-اسمائی قرار گرفته و ریشه ای ترین لایه تحولات تشریح گردد. به این ترتیب که در سیر تاریخی از سبک خراسانی تا اصفهانی تغییرات در میزان سادگی و تجمل معماری را بر اساس تغییرات مبنای قدسی و الهی و اجتماعی آن ها تفسیر نماید.