اسب جایگاهی بس ارزنده و نقش بسیار پررنگی در میان تیره های هندی ایرانی داشته است. این جایگاه ارزندۀ اسب در متن های دینی هندیان و ایرانیان یعنی وداها و اوستا بازتاب و نمود چشمگیری داشته است. این بازتاب را در متن های کهن همچون ریگ ودا و نیز یشت های کهن می توان دید. افزون بر این، در میان سکاها نیز اسب اهمیت فراوانی داشته چنانکه سکاها با خاکسپاری های پر زرق و برقِ درگذشتگان خود همراه با اسب های سپندشان چه در نزد مردمان دورۀ باستان و چه در نزد پژوهشگران امروزی نام و آوازه ای سخت پیدا کرده اند. این پژوهش به این پرسش و مسئله می پردازد که چه عامل هایی باعث شده است که اسب در متن های دینی هندی ایرانیان جایگاه سپندی پیدا کند؟ نتایج این پژوهش برپایۀ نظریۀ ماتریالیسم فرهنگی ماروین هریس نشان می دهد که اسب در آغاز به دلایل اقتصادی وجهی سپند پیدا کرده و در متن های آیینی مهم جلوه می کند چنانکه این ارجمندی در یافته های باستان شناسی محوطه های گوناگون نیز بازتاب یافته است. بااین حال اسب رفته رفته نقش آیینی خود را از دست می دهد چنانکه اشاره به اسب در متن های متأخر پهلوی رنگ می بازد و چندان جلوه گری نمی کند و صرفاً نقش جنگاورانۀ آن مهم جلوه می کند. داده های این پژوهش به روش اسنادی تهیه شده و با رویکردی تفسیرگرایانه به تحلیل این موضوع می پردازد.