پس از گذشت بیش از پنج دهه از تأسیس اولین کرسی ادبیات تطبیقی در ایران هنوز این رشته در دانشگاه های ایران راه اندازی نشده و در طول یک دهه گذشته در حاشیه به صورت یکی از گرایش های رشته ادبیات فارسی ارائه شده است. این در حالی است که در دانشگاه های معتبر دنیا در شرق و غرب سال هاست این دانش بین رشته ای به صورت مستقل راه اندازی شده و تا مقطع دکتری پیش رفته است. هدف این مقاله تحلیل ناسامانگی رشته ادبیات تطبیقی در ایران است. این مطالعه انتقادی چالش های اساسی و درهم تنیده ادبیات تطبیقی در ایران را تقلیل گرایی نظریه ها، کژتابی در کاربست نظریه ها، روش های تحقیق سطحی نگر، عدم برنامه ریزی آموزشی علمی و جامع و انحصارگرایی و انسداد گفتمانی می داند. نمونه هایی هم از نشریات آکادمیک فارسی زبان بر اساس اصول ادبیات تطبیقی در این مقاله تحلیل شده اند. در پایان با توجه به چند دهه تلاش و هم چنین ماهیت بین رشته ای و تعاملی ادبیات تطبیقی به این نتیجه رسیده ام که امیدی به راه اندازی این رشته به صورت مستقل در ایران نیست.