تحولات تکنولوژیک در هر زمان منجر به تغییر نوع نگان انسان به مفاهیم و ظهور پارادایمهای نوین شده است. ایدئولوژیهای جدید، سلایق و نیازهای تازه را به دنبال دارند و انتظار پاسخهای متناسبی را میکشند. مفهوم زمان بمثابه یکی از ابعاد مهم در دانش شهرسازی همواره توسط شهرسازان از دیدگاههای متفاوتی نگریسته شده است. دوران قبل از انقلاب صنعتی با سرعت کم تحولات، نگاه فلسفی و ازلی به مفهوم زمان را پدید آورده بود؛ اما با گسترش سرعت زندگی پس از انقلاب صنعتی، مفهوم زمان از عالم انتزاع به عینیات کشانده شده و اهمیتی فراتر از طلا مییابد. تغییر نوع نگاه به زمان، راهکارهای شهرسازانه را تحت تأثیر قرار میدهد. بنابراین پژوهش حاضر با مطالعات اسنادی کتابخانهای در حوزه تئوریهای شهرسازی به دنبال یافتن پاسخ برای پرسشهایی نظیر چگونگی تحول و تطور مفهوم زمان در ساحت اندیشه شهرسازان و نیز احیاناً روند قابل تشخیص تحولات بوده است. یافتههای حاصل از بررسی دیدگاههای متعدد نشان داد اگرچه بطور کلی تنوع برداشتها از مفهوم زمان قابل تشخیص است، اما این سیر تحول با خط سیر زمانی انطباق ندارد؛ بدین معنا که نمیتوان گفت در هر دوره زمانی اجماعی مابین شهرسازان در طرز تلقی از مفهوم زمان شکل گرفته است. بلکه همواره ملغمهای از نگاه خطی، نگاه لایهای، نگاه چرخهای و ... در تئوری شهرسازی وجود خواهد داشت.