فلسفه ازدواج و مسوولیتهای متقابل
آرشیو
چکیده
متن
فلسفه ازدواج و مسوولیتهاى متقابل
سخن را با حکایتى از گلستان سعدى آغاز مىکنیم:
از صحبتیاران دمشقم ملالتى پدید آمده بود. سر در بیابان قدس نهادم و باحیوانات انس گرفتم; تا وقتى که اسیر فرنگ شدم. در خندق طرابلس باجهودانم به کارگل بداشتند. یکى از روساى «حلب» که سابقهاى میان بود، گذر کرد و بشناخت و گفت:اى فلان، این چه حالت است؟ گفتم: چه گویم؟!
همى گریختم از مردمان به کوه و به دشت که از خداى نبودم به آدمى پرداخت قیاس کن که چه حالم بود در این ساعت که در طویله نامردمم بباید ساخت
پاى در زنجیر پیش دوستان به که با بیگانگان در بوستان
بر حالت من رحمت آورد و به ده دینار از قید خلاصم کرد و با خود به حلب برد ودخترى که داشتبه نکاح من درآورد به کابین صد دینار.مدتى بر آمد بد خوى ستیزهروى نافرمان بود. زبان درازى کردن گرفت و عیش مرا منغصداشتن.
زن بد در سراى مرد نکو هم در این عالم است دوزخ او زینهار از قرین بد زنهار (و قنا ربنا عذاب النار)
بارى زبان تعنت دراز کرده،همى گفت: تو آن نیستى که پدر م تو را از فرنگ بازخرید؟ گفتم: بلى، من آنم کهبه ده دینار از قید فرنگم بازخرید و به صددینار به دست تو گرفتار کرد.
شنیدم گوسپندى را بزرگى رهانید از دهان و دست گرگى شبانگه کارد برحلقش بمالید روان گوسپند از وى بنالید که از چنگال گرگم در ربودى چو دیدم، عاقبت گرگم تو بودى (1)
و سخن را با اشعارى از این شاعر نغزگوى -که زبان دلنشین شعر را در خدمتبیانحکمتها و حقائق و واقعیتهاى زندگى پرتلاطم انسانها قرار داده و به همین جهتاست که از زندگى خانوادگى و روابط همسرى آنها نیز غفلت نکرده- ادامه مىدهیم:
زن خوب فرمانبر پارسا کند مر درویش را پادشا برو پنچ نوبتبزن بردرت چو یارى موافق بود در برت همه روز اگر غم خورى غم مدار چو شب غمگسارت بود در کنار که را خانه آباد و همخوابه دوست خدا را به رحمت نظر سوى اوست چو مستور باشد زن و خوبروى به دیدار او در بهشت استشوى کسى برگرفت از جهان کام دل که یکدل بود با وى آرام دل اگر پارسا باشد و خوش سخن نگه در نکوئى و زشتى مکن زن خوش منش دلستانتر که خوب که آمیزگارى بپوشد عیوب ببرد از پریچهره زشتخوى زن دیو سیماى خوش طبع گوى دل آرام باشد زن نیکخواه ولیکن زن بد خدایا پناه زنى را که جهل است و ناراستى بلا بر سر خود نه زن خواستى چو در روى بیگانه خندید زن دگر مرد گو لاف مردى مزن (2)
زنى جنگ پیوستبا شوى خویش شبانگه چو رفتش تهیدست پیش که کس چون تو بدبخت و درویش نیست چو زنبور سرختبه جز نیش نیست بیاموز مردى ز همسایگان که آخر نیم قحبه رایگان کسان را از رو سیم و ملک است و رخت چرا همچو ایشان نهاى نیکبخت؟ بر آورد صافى دلى صوف پوش چو طبل از تهیگاه خالى خروش که من دست قدرت ندارم به هیچ به سر پنچه دست قضا بر مپیچ نکردند در دست من اختیار که مر خویشتن را کنم بختیار (3)
مسائل و مشکلاتخانوادگى همواره گریبانگیر خانوادهها بوده و ادیب گرانمایهاى چون سعدى که درلابهلاى حکایات منثور و منظومش ضعفهاى اخلاقى مردم را به بیان آورده، بىتفاوت ازکنار آنها نگذشته و حقائقى را مجسم کرده و مخصوصا دعواها و گلهمندیهاى زنها وشوهرها را نکته به نکته مطرح کرده، تا اشخاص، از خواندن آنها میان طرفین بهداورى پردازند و بنگرند که اگر به جاى یکى از آنها بودند، آیا به روش طرف محکومعمل مىکردند و باآشفته کردن محیط خانواده، آسایش و آرامش را از خویشتن و همسر،باز مىگرفتند یا به روشى صحیح، سخن طرف مقابل را مىشنیدند و با احساس مسوولیت،به گره کشائى مىپرداختند؟! اگر زنان و مردانى که با یکدیگر پیمان همسرى مىبندندو تصمیم مىگیرند که عمرى را در کنار یکدیگر سپرى کنند و فرزندانى -به عنوانپاره تن و ادامه هستى خود- به یادگار گذارند، از همان آغاز زندگى قدرى فکرمىکردند که در مقابل یکدیگر چه وظائف و مسوولیتهائى دارند و با که جهاد زنان است و«حسن تزوج» (5) که جهاد مردان است، مىنهادند. مشکلى براى آنها و فرزندان یاپارههاى تن و جگرگوشههایشان پیش نمىآمد.
در حقیقت، زن و شوهر باید با امضاى سند ازدواج، با یکدیگر، پیمان حسن تبعل وحسن تزوج ببندند.
مرد باید بداند که با شروع زندگى مشترک خانوادگى، یکى از مخاطبان آیه شریفه :
(و عاشروهن بالمعروف) (6) است و زن نیز باید آگاه باشد که انتظار قرآن از وى ایناست که مصداق آیه کریمه (فالصالحات قانتات حافظات بما حفظ الله) (7) باشد.
آرى وظیفه مرد، حسن معاشرت و حسن رفتار و حسن اخلاق است و همینهاست معناى«حسن تزوج» که ما با الهام از تعبیر زیباى «حسن تبعل» -که در کلمات دلنشینمعصومین علیهم السلام آمده- انتخاب کردهایم.
حسن تزوج از سوى مرد، نمک سفره زیباى خانواده است.
حسن معاشرت و حسن رفتار و حسن اخلاق، به زندگى خانوادگى صفا و طراوت مىبخشد ومحیط زندگى را به محیط انس و مودت، مبدل مىسازد و این، علاوه بر حقوق واجبى استکه مرد در برابر زن بر عهده دارد که مىتوان حق نفقه و حق مضاجعت و آمیزش را ازآنها شمرد. حال اگر مرد اداى حقوق را با حسن تزوج، همراه کند، سفره زندگىخانوادگى چرب و شیرین و لذتبخش خواهد شد و طرفین مىتوانند با حفظ تعادل و پرهیزاز افراط و تفریط به زندگى مطلوب و ایدهآلى دستیابند.
مشروط بر این که زن نیز بناى کار را بر «حسن تبعل» بگذارد و در حضور شوهردر امورى که به وظائف او مربوط مىشوند، رام و تسلیم و منقاد باشد و در غیابشوهر، حافظ مال و ناموس باشد، نه به بیگانهاى اجازه دهد که در حریم خانواده،حقوق زناشوئى شوهر را که مخصوص اوست، زیرپا نهد و از او تمتع نامشروع گیرد و نهبه حریص طماعى اجازه دهد که به مال شوهر دستدرازى کند. چرا که خداوند با آیه(الرجال قوامون على النساء بما فضل الله على بعض و بما انفقوا) (8) . به مردحقوقى بخشیده که زن به رعایت آن مکلف و موظف است. چنان که به زن نیز حقوقى عطافرموده که مرد را هم مکلف و موظف به انجام آنها کرده است.
شش صفت نیکو براى زنان
پیامبر گرامى اسلام(ص) -که برترین همه انسانهاى روىزمین است- با مشکلات خانوادگى روبه رو بود و برخى از زنان، او را آزرده خاطر واذیت مىکردند.
«حفصه» و «عایشه» شنیده بودند که «زینب» دختر «جحش» -یکى دیگر ازهمسران پیامبر- با عسل از او پذیرائى مىکند. با هم قرار گذاشتند که پیامبراکرم(ص) را به خوردن صمغ درخت مغافیر -که بوى بدى داشت- متهم کنند.
هنگامى که پیامبر خدا(ص) نزد حفصه آمد، مساله خوردن صمغ مغافیر را مطرح کرد.
ولى پیامبر فرمود: من مغافیر نخوردهام. بلکه در خانه زینب، عسل نوشیدهام. سوگندیاد مىکنم که دیگر عسل ننوشم. ممکن است زنبور آن عسل روى گیاهى بدبو و احیانامغافیر نشسته باشد. (البته مراعات چنین سوگندى واجب نبوده و نیست، به آیههاىاول و دوم سوره مبارکه تحریم توجه شود).
در عین حال به حفصه دستور داد که این مطلب را به کسى نگوید. چرا که ممکن استاز آن، برداشت نادرستى بشود. (یعنى دیگران نیز عسل را بر خود حرام کنند یابگویند: چرا پیامبر خدا حلالى را بر خود حرام کرده است).
«حفصه» رازدارى نکرد و خداوند پیامبرش را از توطئههاى آنهامطلع ساخت دربعضى از روایات آمده است که پیامبر اکرم(ص) یک ماه از زنان خود کنارهگیرى کرد.
بلکه شایع شد که تصمیم به طلاق آنها دارد (9) .
خداوند حفصه و عایشه را مخاطب ساخت و فرمود:
(ان تتوبا الى الله فقد صغت قلوبکما و ان تظاهرا علیه فان الله هو مولاه وجبریل و صالح المومنین والملائکه بعد ذلک ظهیر) (10) .
«اگر به درگاه خدا توبه کنید، (جادارد) چرا که دلهایتان از حق منحرف گشته واگر بر ضد او به پشتیبانى یکدیگر برخیزید، (به جایى نمىرسید) زیرا خداوند یاوراوست و نیز جبرئیل و صالح مومنان و فرشتگان، بعد از آن، پشتیبان اویند» آنگاههمه زنهاى پیامبر را مخاطب ساخته فرمود:
(عسى ربه ان طلقکن ان یبدله ازواجا خیرا منکن مسلمات مومنات قانتات تائباتعابدات سائحات ثیبات و ابکارا) (11) .
«امید مىرود که اگر او شما را طلاق دهد، پروردگارش به جاى شما همسرانى بهتراز شما برایش قرار دهد، مسلمان، داراى ایمان، متواضع، توبهکار، اهل عبادت وسیاحت کننده، زنانى بیوه و دوشیزه».
در این آیه، بدون این که روى بیوگى با دوشیزگى زن تکیه شود، شش صفت مهم براىزنان در محیط خانواده و در ارتباط با حسن تبعل ذکر شده است:
1 - مسلمان
بدیهى است که نخستین شرط سعادت یک خانواده مسلمان، این است که همهاعضاى آن مسلمان باشند. قطعا زن و مرد مسلمان، کفو یکدیگرند. نه زن کافر، کفومرد مسلمان است و نه مرد کافر، کفو زن مسلمان.
2 - ایمان
بدون شک، درجه مومن برتر از درجه مسلمان است. هر مومنى مسلمان است.
ولى هر مسلمانى مومن نیست. زنى که اهل ایمان نباشد، چگونه مىتوان از اوانتظار داشت که پاىبند وظائف و تکالیف زنانگى و خانوادگى باشد؟!
3 - قنوت
مسلمانى و ایمان، مشترک میان زن و شوهر است. کمال هر انسانى در اسلام و ایماناست. ولى هرکدام از زن و مرد -مخصوصا در محیط خانواده- داراى کمالات مخصوصىهستند که در مجموع، مىتوانند پدید آورنده یک خانواده کامل و سالم و ایدهآلباشند.سهم زن درکانون خانواده، قنوت است. او باید در برابر حقوق ویژه شوهر، رامو تسلیم و مطیع و متواضع باشد و راه و رسم ناز و سرکشى را از خلق و خوى خود دورگرداند.
4 - توبه
درست است که توبه از اوصاف ویژه زن نیست. بلکه هر گنهکارى باید اهل توبه باشد. ولى بعید نیست که منظور توبه ویژهاى باشد که به زنانگى زنان در محیط خانواده و براى جلوگیرى از متلاشى شدن آن و گرمى و رونق بخشیدن به آن، ضرورت دارد.
سماجت و لجاجت و یکدندگى زن در برابر کجرویها نتیجهاى جز سردى روابط زناشویى و تلخى زندگى ندارد.
بهانهگیریهاى دور از منطق و توقعات بیجا و بر توسن آز نشستن و راندن، جز تلخکامى و ناکامى چیزى به بار نمىآورد.
اگر زن در برابر اینگونه تندرویها اهل توبه و بازگشتباشد، نه تنها بار گناهخود را سبک مىکند، بلکه زمینه را براى همدلى و دلآرامى فراهم مىکند و چه راهىبراى ادامه زندگى خانوادگى از این، هموارتر؟! بارى چنین توبهاى کمال ویژه زناست. هرچند توبه مطلق، کمال مطلق براى هر انسانى است.
5 - عبادت و عبودیت
عبودیت هم کمال هر انسانى است. آن که اهل عبودیت نیست،ناقص است، مرد یا زن.
گویى عبودیت زن در برابر حق به خلق و خوى شوهردارى او پیوند خورده است.
او باید در عبادات واجب، مطیع بىقید و شرط معبود حقیقى باشد. ولى در عباداتمستحب، نمىتواند کارى کند که به حق شوهر لطمه بخورد. جهاد هم که یکى از عباداتمردان است، براى او در حسن تبعل خلاصه شده است.
6 - سیاحت و هجرت
ممکن است منظور از سیاحت و هجرت زن، سیر و سیاحت او در راهاطاعتخدا و هجرت از هواهاى نفسانى و هوسهاى زنانه باشد. چنان که هجرت ظاهرى همدر حقیقت، گریز از تعلقات و وابستگیها و پشتپا زدن به هواهاى نفسانى است.
برخى سیاحت زن را به معناى روزهدارى او گرفتهاند. ممکن است این روزهدارى همبه معناى روزهدارى حکمى -یعنى روزهدارى چشم از نگاه به نامحرم و زبان از بدگوئىو شماتت و دل از هواهاى نفسانى- باشد. ارزش واقعى روزه ماه رمضان هم بهروزهدارى چشم و گوش و دل و زبان است.
پىنوشتها:
1- سعدى شیرازى، شیخ مصلحالدین، کلیات سعدى، از روى نسخه تصحیح شده مرحوممحمد على فروغى، تهران، ققنوس، 1376، ص 80 - 79.
2- همان مدرک، ص 377 و 378.
3- همان مدرک، ص 347.
4- اشاره به حدیثى از امام هفتم(ع) که «جهاد المراه حسن التبعل» یعنى: جهاد زن، شوهردارى نیکوست. (ر.ک. تفسیر المیزان، ج4، ص 373)
5- اگر اسلام از زن انتظار حسن تبعل دارد، طبیعى است که از مرد هم انتظار حسنتزوج و همسردارى نیکو داشته باشد.
6- النساء: آیه 19.
7- النساء: 34.
8- النساء: 34: مردان را به سبب برترىى که خداوند به برخى بر برخى داده و بهواسطه این که مالشان را انفاق کردهاند، بر زنان قیمومیت است.
9- با استفاده از تفاسیر و روایات مختلف. رجوع شود به تفسیر نمونه، ج24، ص271 و 272 و تفسیر المیزان(ترجه فارسى) .
10- التحریم: 4.
11- التحریم:5.
سخن را با حکایتى از گلستان سعدى آغاز مىکنیم:
از صحبتیاران دمشقم ملالتى پدید آمده بود. سر در بیابان قدس نهادم و باحیوانات انس گرفتم; تا وقتى که اسیر فرنگ شدم. در خندق طرابلس باجهودانم به کارگل بداشتند. یکى از روساى «حلب» که سابقهاى میان بود، گذر کرد و بشناخت و گفت:اى فلان، این چه حالت است؟ گفتم: چه گویم؟!
همى گریختم از مردمان به کوه و به دشت که از خداى نبودم به آدمى پرداخت قیاس کن که چه حالم بود در این ساعت که در طویله نامردمم بباید ساخت
پاى در زنجیر پیش دوستان به که با بیگانگان در بوستان
بر حالت من رحمت آورد و به ده دینار از قید خلاصم کرد و با خود به حلب برد ودخترى که داشتبه نکاح من درآورد به کابین صد دینار.مدتى بر آمد بد خوى ستیزهروى نافرمان بود. زبان درازى کردن گرفت و عیش مرا منغصداشتن.
زن بد در سراى مرد نکو هم در این عالم است دوزخ او زینهار از قرین بد زنهار (و قنا ربنا عذاب النار)
بارى زبان تعنت دراز کرده،همى گفت: تو آن نیستى که پدر م تو را از فرنگ بازخرید؟ گفتم: بلى، من آنم کهبه ده دینار از قید فرنگم بازخرید و به صددینار به دست تو گرفتار کرد.
شنیدم گوسپندى را بزرگى رهانید از دهان و دست گرگى شبانگه کارد برحلقش بمالید روان گوسپند از وى بنالید که از چنگال گرگم در ربودى چو دیدم، عاقبت گرگم تو بودى (1)
و سخن را با اشعارى از این شاعر نغزگوى -که زبان دلنشین شعر را در خدمتبیانحکمتها و حقائق و واقعیتهاى زندگى پرتلاطم انسانها قرار داده و به همین جهتاست که از زندگى خانوادگى و روابط همسرى آنها نیز غفلت نکرده- ادامه مىدهیم:
زن خوب فرمانبر پارسا کند مر درویش را پادشا برو پنچ نوبتبزن بردرت چو یارى موافق بود در برت همه روز اگر غم خورى غم مدار چو شب غمگسارت بود در کنار که را خانه آباد و همخوابه دوست خدا را به رحمت نظر سوى اوست چو مستور باشد زن و خوبروى به دیدار او در بهشت استشوى کسى برگرفت از جهان کام دل که یکدل بود با وى آرام دل اگر پارسا باشد و خوش سخن نگه در نکوئى و زشتى مکن زن خوش منش دلستانتر که خوب که آمیزگارى بپوشد عیوب ببرد از پریچهره زشتخوى زن دیو سیماى خوش طبع گوى دل آرام باشد زن نیکخواه ولیکن زن بد خدایا پناه زنى را که جهل است و ناراستى بلا بر سر خود نه زن خواستى چو در روى بیگانه خندید زن دگر مرد گو لاف مردى مزن (2)
زنى جنگ پیوستبا شوى خویش شبانگه چو رفتش تهیدست پیش که کس چون تو بدبخت و درویش نیست چو زنبور سرختبه جز نیش نیست بیاموز مردى ز همسایگان که آخر نیم قحبه رایگان کسان را از رو سیم و ملک است و رخت چرا همچو ایشان نهاى نیکبخت؟ بر آورد صافى دلى صوف پوش چو طبل از تهیگاه خالى خروش که من دست قدرت ندارم به هیچ به سر پنچه دست قضا بر مپیچ نکردند در دست من اختیار که مر خویشتن را کنم بختیار (3)
مسائل و مشکلاتخانوادگى همواره گریبانگیر خانوادهها بوده و ادیب گرانمایهاى چون سعدى که درلابهلاى حکایات منثور و منظومش ضعفهاى اخلاقى مردم را به بیان آورده، بىتفاوت ازکنار آنها نگذشته و حقائقى را مجسم کرده و مخصوصا دعواها و گلهمندیهاى زنها وشوهرها را نکته به نکته مطرح کرده، تا اشخاص، از خواندن آنها میان طرفین بهداورى پردازند و بنگرند که اگر به جاى یکى از آنها بودند، آیا به روش طرف محکومعمل مىکردند و باآشفته کردن محیط خانواده، آسایش و آرامش را از خویشتن و همسر،باز مىگرفتند یا به روشى صحیح، سخن طرف مقابل را مىشنیدند و با احساس مسوولیت،به گره کشائى مىپرداختند؟! اگر زنان و مردانى که با یکدیگر پیمان همسرى مىبندندو تصمیم مىگیرند که عمرى را در کنار یکدیگر سپرى کنند و فرزندانى -به عنوانپاره تن و ادامه هستى خود- به یادگار گذارند، از همان آغاز زندگى قدرى فکرمىکردند که در مقابل یکدیگر چه وظائف و مسوولیتهائى دارند و با که جهاد زنان است و«حسن تزوج» (5) که جهاد مردان است، مىنهادند. مشکلى براى آنها و فرزندان یاپارههاى تن و جگرگوشههایشان پیش نمىآمد.
در حقیقت، زن و شوهر باید با امضاى سند ازدواج، با یکدیگر، پیمان حسن تبعل وحسن تزوج ببندند.
مرد باید بداند که با شروع زندگى مشترک خانوادگى، یکى از مخاطبان آیه شریفه :
(و عاشروهن بالمعروف) (6) است و زن نیز باید آگاه باشد که انتظار قرآن از وى ایناست که مصداق آیه کریمه (فالصالحات قانتات حافظات بما حفظ الله) (7) باشد.
آرى وظیفه مرد، حسن معاشرت و حسن رفتار و حسن اخلاق است و همینهاست معناى«حسن تزوج» که ما با الهام از تعبیر زیباى «حسن تبعل» -که در کلمات دلنشینمعصومین علیهم السلام آمده- انتخاب کردهایم.
حسن تزوج از سوى مرد، نمک سفره زیباى خانواده است.
حسن معاشرت و حسن رفتار و حسن اخلاق، به زندگى خانوادگى صفا و طراوت مىبخشد ومحیط زندگى را به محیط انس و مودت، مبدل مىسازد و این، علاوه بر حقوق واجبى استکه مرد در برابر زن بر عهده دارد که مىتوان حق نفقه و حق مضاجعت و آمیزش را ازآنها شمرد. حال اگر مرد اداى حقوق را با حسن تزوج، همراه کند، سفره زندگىخانوادگى چرب و شیرین و لذتبخش خواهد شد و طرفین مىتوانند با حفظ تعادل و پرهیزاز افراط و تفریط به زندگى مطلوب و ایدهآلى دستیابند.
مشروط بر این که زن نیز بناى کار را بر «حسن تبعل» بگذارد و در حضور شوهردر امورى که به وظائف او مربوط مىشوند، رام و تسلیم و منقاد باشد و در غیابشوهر، حافظ مال و ناموس باشد، نه به بیگانهاى اجازه دهد که در حریم خانواده،حقوق زناشوئى شوهر را که مخصوص اوست، زیرپا نهد و از او تمتع نامشروع گیرد و نهبه حریص طماعى اجازه دهد که به مال شوهر دستدرازى کند. چرا که خداوند با آیه(الرجال قوامون على النساء بما فضل الله على بعض و بما انفقوا) (8) . به مردحقوقى بخشیده که زن به رعایت آن مکلف و موظف است. چنان که به زن نیز حقوقى عطافرموده که مرد را هم مکلف و موظف به انجام آنها کرده است.
شش صفت نیکو براى زنان
پیامبر گرامى اسلام(ص) -که برترین همه انسانهاى روىزمین است- با مشکلات خانوادگى روبه رو بود و برخى از زنان، او را آزرده خاطر واذیت مىکردند.
«حفصه» و «عایشه» شنیده بودند که «زینب» دختر «جحش» -یکى دیگر ازهمسران پیامبر- با عسل از او پذیرائى مىکند. با هم قرار گذاشتند که پیامبراکرم(ص) را به خوردن صمغ درخت مغافیر -که بوى بدى داشت- متهم کنند.
هنگامى که پیامبر خدا(ص) نزد حفصه آمد، مساله خوردن صمغ مغافیر را مطرح کرد.
ولى پیامبر فرمود: من مغافیر نخوردهام. بلکه در خانه زینب، عسل نوشیدهام. سوگندیاد مىکنم که دیگر عسل ننوشم. ممکن است زنبور آن عسل روى گیاهى بدبو و احیانامغافیر نشسته باشد. (البته مراعات چنین سوگندى واجب نبوده و نیست، به آیههاىاول و دوم سوره مبارکه تحریم توجه شود).
در عین حال به حفصه دستور داد که این مطلب را به کسى نگوید. چرا که ممکن استاز آن، برداشت نادرستى بشود. (یعنى دیگران نیز عسل را بر خود حرام کنند یابگویند: چرا پیامبر خدا حلالى را بر خود حرام کرده است).
«حفصه» رازدارى نکرد و خداوند پیامبرش را از توطئههاى آنهامطلع ساخت دربعضى از روایات آمده است که پیامبر اکرم(ص) یک ماه از زنان خود کنارهگیرى کرد.
بلکه شایع شد که تصمیم به طلاق آنها دارد (9) .
خداوند حفصه و عایشه را مخاطب ساخت و فرمود:
(ان تتوبا الى الله فقد صغت قلوبکما و ان تظاهرا علیه فان الله هو مولاه وجبریل و صالح المومنین والملائکه بعد ذلک ظهیر) (10) .
«اگر به درگاه خدا توبه کنید، (جادارد) چرا که دلهایتان از حق منحرف گشته واگر بر ضد او به پشتیبانى یکدیگر برخیزید، (به جایى نمىرسید) زیرا خداوند یاوراوست و نیز جبرئیل و صالح مومنان و فرشتگان، بعد از آن، پشتیبان اویند» آنگاههمه زنهاى پیامبر را مخاطب ساخته فرمود:
(عسى ربه ان طلقکن ان یبدله ازواجا خیرا منکن مسلمات مومنات قانتات تائباتعابدات سائحات ثیبات و ابکارا) (11) .
«امید مىرود که اگر او شما را طلاق دهد، پروردگارش به جاى شما همسرانى بهتراز شما برایش قرار دهد، مسلمان، داراى ایمان، متواضع، توبهکار، اهل عبادت وسیاحت کننده، زنانى بیوه و دوشیزه».
در این آیه، بدون این که روى بیوگى با دوشیزگى زن تکیه شود، شش صفت مهم براىزنان در محیط خانواده و در ارتباط با حسن تبعل ذکر شده است:
1 - مسلمان
بدیهى است که نخستین شرط سعادت یک خانواده مسلمان، این است که همهاعضاى آن مسلمان باشند. قطعا زن و مرد مسلمان، کفو یکدیگرند. نه زن کافر، کفومرد مسلمان است و نه مرد کافر، کفو زن مسلمان.
2 - ایمان
بدون شک، درجه مومن برتر از درجه مسلمان است. هر مومنى مسلمان است.
ولى هر مسلمانى مومن نیست. زنى که اهل ایمان نباشد، چگونه مىتوان از اوانتظار داشت که پاىبند وظائف و تکالیف زنانگى و خانوادگى باشد؟!
3 - قنوت
مسلمانى و ایمان، مشترک میان زن و شوهر است. کمال هر انسانى در اسلام و ایماناست. ولى هرکدام از زن و مرد -مخصوصا در محیط خانواده- داراى کمالات مخصوصىهستند که در مجموع، مىتوانند پدید آورنده یک خانواده کامل و سالم و ایدهآلباشند.سهم زن درکانون خانواده، قنوت است. او باید در برابر حقوق ویژه شوهر، رامو تسلیم و مطیع و متواضع باشد و راه و رسم ناز و سرکشى را از خلق و خوى خود دورگرداند.
4 - توبه
درست است که توبه از اوصاف ویژه زن نیست. بلکه هر گنهکارى باید اهل توبه باشد. ولى بعید نیست که منظور توبه ویژهاى باشد که به زنانگى زنان در محیط خانواده و براى جلوگیرى از متلاشى شدن آن و گرمى و رونق بخشیدن به آن، ضرورت دارد.
سماجت و لجاجت و یکدندگى زن در برابر کجرویها نتیجهاى جز سردى روابط زناشویى و تلخى زندگى ندارد.
بهانهگیریهاى دور از منطق و توقعات بیجا و بر توسن آز نشستن و راندن، جز تلخکامى و ناکامى چیزى به بار نمىآورد.
اگر زن در برابر اینگونه تندرویها اهل توبه و بازگشتباشد، نه تنها بار گناهخود را سبک مىکند، بلکه زمینه را براى همدلى و دلآرامى فراهم مىکند و چه راهىبراى ادامه زندگى خانوادگى از این، هموارتر؟! بارى چنین توبهاى کمال ویژه زناست. هرچند توبه مطلق، کمال مطلق براى هر انسانى است.
5 - عبادت و عبودیت
عبودیت هم کمال هر انسانى است. آن که اهل عبودیت نیست،ناقص است، مرد یا زن.
گویى عبودیت زن در برابر حق به خلق و خوى شوهردارى او پیوند خورده است.
او باید در عبادات واجب، مطیع بىقید و شرط معبود حقیقى باشد. ولى در عباداتمستحب، نمىتواند کارى کند که به حق شوهر لطمه بخورد. جهاد هم که یکى از عباداتمردان است، براى او در حسن تبعل خلاصه شده است.
6 - سیاحت و هجرت
ممکن است منظور از سیاحت و هجرت زن، سیر و سیاحت او در راهاطاعتخدا و هجرت از هواهاى نفسانى و هوسهاى زنانه باشد. چنان که هجرت ظاهرى همدر حقیقت، گریز از تعلقات و وابستگیها و پشتپا زدن به هواهاى نفسانى است.
برخى سیاحت زن را به معناى روزهدارى او گرفتهاند. ممکن است این روزهدارى همبه معناى روزهدارى حکمى -یعنى روزهدارى چشم از نگاه به نامحرم و زبان از بدگوئىو شماتت و دل از هواهاى نفسانى- باشد. ارزش واقعى روزه ماه رمضان هم بهروزهدارى چشم و گوش و دل و زبان است.
پىنوشتها:
1- سعدى شیرازى، شیخ مصلحالدین، کلیات سعدى، از روى نسخه تصحیح شده مرحوممحمد على فروغى، تهران، ققنوس، 1376، ص 80 - 79.
2- همان مدرک، ص 377 و 378.
3- همان مدرک، ص 347.
4- اشاره به حدیثى از امام هفتم(ع) که «جهاد المراه حسن التبعل» یعنى: جهاد زن، شوهردارى نیکوست. (ر.ک. تفسیر المیزان، ج4، ص 373)
5- اگر اسلام از زن انتظار حسن تبعل دارد، طبیعى است که از مرد هم انتظار حسنتزوج و همسردارى نیکو داشته باشد.
6- النساء: آیه 19.
7- النساء: 34.
8- النساء: 34: مردان را به سبب برترىى که خداوند به برخى بر برخى داده و بهواسطه این که مالشان را انفاق کردهاند، بر زنان قیمومیت است.
9- با استفاده از تفاسیر و روایات مختلف. رجوع شود به تفسیر نمونه، ج24، ص271 و 272 و تفسیر المیزان(ترجه فارسى) .
10- التحریم: 4.
11- التحریم:5.