آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

فلسفه ازدواج و مسوولیتهاى متقابل
سخن را با حکایتى از گلستان سعدى آغاز مى‏کنیم:
از صحبت‏یاران دمشقم ملالتى پدید آمده بود. سر در بیابان قدس نهادم و باحیوانات انس گرفتم; تا وقتى که اسیر فرنگ شدم. در خندق طرابلس باجهودانم به کارگل بداشتند. یکى از روساى «حلب‏» که سابقه‏اى میان بود، گذر کرد و بشناخت و گفت:اى فلان، این چه حالت است؟ گفتم: چه گویم؟!
همى گریختم از مردمان به کوه و به دشت که از خداى نبودم به آدمى پرداخت قیاس کن که چه حالم بود در این ساعت که در طویله نامردمم بباید ساخت
پاى در زنجیر پیش دوستان به که با بیگانگان در بوستان
بر حالت من رحمت آورد و به ده دینار از قید خلاصم کرد و با خود به حلب برد ودخترى که داشت‏به نکاح من درآورد به کابین صد دینار.مدتى بر آمد بد خوى ستیزه‏روى نافرمان بود. زبان درازى کردن گرفت و عیش مرا منغص‏داشتن.
زن بد در سراى مرد نکو هم در این عالم است دوزخ او زینهار از قرین بد زنهار (و قنا ربنا عذاب النار)
بارى زبان تعنت دراز کرده،همى گفت: تو آن نیستى که پدر م تو را از فرنگ بازخرید؟ گفتم: بلى، من آنم که‏به ده دینار از قید فرنگم بازخرید و به صددینار به دست تو گرفتار کرد.
شنیدم گوسپندى را بزرگى رهانید از دهان و دست گرگى شبانگه کارد برحلقش بمالید روان گوسپند از وى بنالید که از چنگال گرگم در ربودى چو دیدم، عاقبت گرگم تو بودى (1)
و سخن را با اشعارى از این شاعر نغزگوى -که زبان دلنشین شعر را در خدمت‏بیان‏حکمتها و حقائق و واقعیتهاى زندگى پرتلاطم انسانها قرار داده و به همین جهت‏است که از زندگى خانوادگى و روابط همسرى آنها نیز غفلت نکرده- ادامه مى‏دهیم:
زن خوب فرمانبر پارسا کند مر درویش را پادشا برو پنچ نوبت‏بزن بردرت چو یارى موافق بود در برت همه روز اگر غم خورى غم مدار چو شب غمگسارت بود در کنار که را خانه آباد و همخوابه دوست خدا را به رحمت نظر سوى اوست چو مستور باشد زن و خوبروى به دیدار او در بهشت است‏شوى کسى برگرفت از جهان کام دل که یکدل بود با وى آرام دل اگر پارسا باشد و خوش سخن نگه در نکوئى و زشتى مکن زن خوش منش دلستانتر که خوب که آمیزگارى بپوشد عیوب ببرد از پریچهره زشتخوى زن دیو سیماى خوش طبع گوى دل آرام باشد زن نیکخواه ولیکن زن بد خدایا پناه زنى را که جهل است و ناراستى بلا بر سر خود نه زن خواستى چو در روى بیگانه خندید زن دگر مرد گو لاف مردى مزن (2)
زنى جنگ پیوست‏با شوى خویش شبانگه چو رفتش تهیدست پیش که کس چون تو بدبخت و درویش نیست چو زنبور سرخت‏به جز نیش نیست بیاموز مردى ز همسایگان که آخر نیم قحبه رایگان کسان را از رو سیم و ملک است و رخت چرا همچو ایشان نه‏اى نیکبخت؟ بر آورد صافى دلى صوف پوش چو طبل از تهیگاه خالى خروش که من دست قدرت ندارم به هیچ به سر پنچه دست قضا بر مپیچ نکردند در دست من اختیار که مر خویشتن را کنم بختیار (3)
مسائل و مشکلات‏خانوادگى همواره گریبانگیر خانواده‏ها بوده و ادیب گرانمایه‏اى چون سعدى که درلابه‏لاى حکایات منثور و منظومش ضعفهاى اخلاقى مردم را به بیان آورده، بى‏تفاوت ازکنار آنها نگذشته و حقائقى را مجسم کرده و مخصوصا دعواها و گله‏مندیهاى زنها وشوهرها را نکته به نکته مطرح کرده، تا اشخاص، از خواندن آنها میان طرفین به‏داورى پردازند و بنگرند که اگر به جاى یکى از آنها بودند، آیا به روش طرف محکوم‏عمل مى‏کردند و باآشفته کردن محیط خانواده، آسایش و آرامش را از خویشتن و همسر،باز مى‏گرفتند یا به روشى صحیح، سخن طرف مقابل را مى‏شنیدند و با احساس مسوولیت،به گره کشائى مى‏پرداختند؟! اگر زنان و مردانى که با یکدیگر پیمان همسرى مى‏بندندو تصمیم مى‏گیرند که عمرى را در کنار یکدیگر سپرى کنند و فرزندانى -به عنوان‏پاره تن و ادامه هستى خود- به یادگار گذارند، از همان آغاز زندگى قدرى فکرمى‏کردند که در مقابل یکدیگر چه وظائف و مسوولیتهائى دارند و با که جهاد زنان است و«حسن تزوج‏» (5) که جهاد مردان است، مى‏نهادند. مشکلى براى آنها و فرزندان یاپاره‏هاى تن و جگرگوشه‏هایشان پیش نمى‏آمد.
در حقیقت، زن و شوهر باید با امضاى سند ازدواج، با یکدیگر، پیمان حسن تبعل وحسن تزوج ببندند.
مرد باید بداند که با شروع زندگى مشترک خانوادگى، یکى از مخاطبان آیه شریفه :
(و عاشروهن بالمعروف) (6) است و زن نیز باید آگاه باشد که انتظار قرآن از وى این‏است که مصداق آیه کریمه (فالصالحات قانتات حافظات بما حفظ الله) (7) باشد.
آرى وظیفه مرد، حسن معاشرت و حسن رفتار و حسن اخلاق است و همینهاست معناى‏«حسن تزوج‏» که ما با الهام از تعبیر زیباى «حسن تبعل‏» -که در کلمات دلنشین‏معصومین علیهم السلام آمده- انتخاب کرده‏ایم.
حسن تزوج از سوى مرد، نمک سفره زیباى خانواده است.
حسن معاشرت و حسن رفتار و حسن اخلاق، به زندگى خانوادگى صفا و طراوت مى‏بخشد ومحیط زندگى را به محیط انس و مودت، مبدل مى‏سازد و این، علاوه بر حقوق واجبى است‏که مرد در برابر زن بر عهده دارد که مى‏توان حق نفقه و حق مضاجعت و آمیزش را ازآنها شمرد. حال اگر مرد اداى حقوق را با حسن تزوج، همراه کند، سفره زندگى‏خانوادگى چرب و شیرین و لذت‏بخش خواهد شد و طرفین مى‏توانند با حفظ تعادل و پرهیزاز افراط و تفریط به زندگى مطلوب و ایده‏آلى دست‏یابند.
مشروط بر این که زن نیز بناى کار را بر «حسن تبعل‏» بگذارد و در حضور شوهردر امورى که به وظائف او مربوط مى‏شوند، رام و تسلیم و منقاد باشد و در غیاب‏شوهر، حافظ مال و ناموس باشد، نه به بیگانه‏اى اجازه دهد که در حریم خانواده،حقوق زناشوئى شوهر را که مخصوص اوست، زیرپا نهد و از او تمتع نامشروع گیرد و نه‏به حریص طماعى اجازه دهد که به مال شوهر دست‏درازى کند. چرا که خداوند با آیه(الرجال قوامون على النساء بما فضل الله على بعض و بما انفقوا) (8) . به مردحقوقى بخشیده که زن به رعایت آن مکلف و موظف است. چنان که به زن نیز حقوقى عطافرموده که مرد را هم مکلف و موظف به انجام آنها کرده است.
شش صفت نیکو براى زنان
پیامبر گرامى اسلام(ص) -که برترین همه انسانهاى روى‏زمین است- با مشکلات خانوادگى روبه رو بود و برخى از زنان، او را آزرده خاطر واذیت مى‏کردند.
«حفصه‏» و «عایشه‏» شنیده بودند که «زینب‏» دختر «جحش‏» -یکى دیگر ازهمسران پیامبر- با عسل از او پذیرائى مى‏کند. با هم قرار گذاشتند که پیامبراکرم(ص) را به خوردن صمغ درخت مغافیر -که بوى بدى داشت- متهم کنند.
هنگامى که پیامبر خدا(ص) نزد حفصه آمد، مساله خوردن صمغ مغافیر را مطرح کرد.
ولى پیامبر فرمود: من مغافیر نخورده‏ام. بلکه در خانه زینب، عسل نوشیده‏ام. سوگندیاد مى‏کنم که دیگر عسل ننوشم. ممکن است زنبور آن عسل روى گیاهى بدبو و احیانامغافیر نشسته باشد. (البته مراعات چنین سوگندى واجب نبوده و نیست، به آیه‏هاى‏اول و دوم سوره مبارکه تحریم توجه شود).
در عین حال به حفصه دستور داد که این مطلب را به کسى نگوید. چرا که ممکن است‏از آن، برداشت نادرستى بشود. (یعنى دیگران نیز عسل را بر خود حرام کنند یابگویند: چرا پیامبر خدا حلالى را بر خود حرام کرده است).
«حفصه‏» رازدارى نکرد و خداوند پیامبرش را از توطئه‏هاى آنهامطلع ساخت دربعضى از روایات آمده است که پیامبر اکرم(ص) یک ماه از زنان خود کناره‏گیرى کرد.
بلکه شایع شد که تصمیم به طلاق آنها دارد (9) .
خداوند حفصه و عایشه را مخاطب ساخت و فرمود:
(ان تتوبا الى الله فقد صغت قلوبکما و ان تظاهرا علیه فان الله هو مولاه وجبریل و صالح المومنین والملائکه بعد ذلک ظهیر) (10) .
«اگر به درگاه خدا توبه کنید، (جادارد) چرا که دلهایتان از حق منحرف گشته واگر بر ضد او به پشتیبانى یکدیگر برخیزید، (به جایى نمى‏رسید) زیرا خداوند یاوراوست و نیز جبرئیل و صالح مومنان و فرشتگان، بعد از آن، پشتیبان اویند» آنگاه‏همه زنهاى پیامبر را مخاطب ساخته فرمود:
(عسى ربه ان طلقکن ان یبدله ازواجا خیرا منکن مسلمات مومنات قانتات تائبات‏عابدات سائحات ثیبات و ابکارا) (11) .
«امید مى‏رود که اگر او شما را طلاق دهد، پروردگارش به جاى شما همسرانى بهتراز شما برایش قرار دهد، مسلمان، داراى ایمان، متواضع، توبه‏کار، اهل عبادت وسیاحت کننده، زنانى بیوه و دوشیزه‏».
در این آیه، بدون این که روى بیوگى با دوشیزگى زن تکیه شود، شش صفت مهم براى‏زنان در محیط خانواده و در ارتباط با حسن تبعل ذکر شده است:
1 - مسلمان
بدیهى است که نخستین شرط سعادت یک خانواده مسلمان، این است که همه‏اعضاى آن مسلمان باشند. قطعا زن و مرد مسلمان، کفو یکدیگرند. نه زن کافر، کفومرد مسلمان است و نه مرد کافر، کفو زن مسلمان.
2 - ایمان
بدون شک، درجه مومن برتر از درجه مسلمان است. هر مومنى مسلمان است.
ولى هر مسلمانى مومن نیست. زنى که اهل ایمان نباشد، چگونه مى‏توان از اوانتظار داشت که پاى‏بند وظائف و تکالیف زنانگى و خانوادگى باشد؟!
3 - قنوت
مسلمانى و ایمان، مشترک میان زن و شوهر است. کمال هر انسانى در اسلام و ایمان‏است. ولى هرکدام از زن و مرد -مخصوصا در محیط خانواده- داراى کمالات مخصوصى‏هستند که در مجموع، مى‏توانند پدید آورنده یک خانواده کامل و سالم و ایده‏آل‏باشند.سهم زن درکانون خانواده، قنوت است. او باید در برابر حقوق ویژه شوهر، رام‏و تسلیم و مطیع و متواضع باشد و راه و رسم ناز و سرکشى را از خلق و خوى خود دورگرداند.
4 - توبه
درست است که توبه از اوصاف ویژه زن نیست. بلکه هر گنهکارى باید اهل توبه باشد. ولى بعید نیست که منظور توبه ویژه‏اى باشد که به زنانگى زنان در محیط خانواده و براى جلوگیرى از متلاشى شدن آن و گرمى و رونق بخشیدن به آن، ضرورت دارد.
سماجت و لجاجت و یکدندگى زن در برابر کجرویها نتیجه‏اى جز سردى روابط زناشویى و تلخى زندگى ندارد.
بهانه‏گیریهاى دور از منطق و توقعات بیجا و بر توسن آز نشستن و راندن، جز تلخکامى و ناکامى چیزى به بار نمى‏آورد.
اگر زن در برابر اینگونه تندرویها اهل توبه و بازگشت‏باشد، نه تنها بار گناه‏خود را سبک مى‏کند، بلکه زمینه را براى همدلى و دل‏آرامى فراهم مى‏کند و چه راهى‏براى ادامه زندگى خانوادگى از این، هموارتر؟! بارى چنین توبه‏اى کمال ویژه زن‏است. هرچند توبه مطلق، کمال مطلق براى هر انسانى است.
5 - عبادت و عبودیت
عبودیت هم کمال هر انسانى است. آن که اهل عبودیت نیست،ناقص است، مرد یا زن.
گویى عبودیت زن در برابر حق به خلق و خوى شوهردارى او پیوند خورده است.
او باید در عبادات واجب، مطیع بى‏قید و شرط معبود حقیقى باشد. ولى در عبادات‏مستحب، نمى‏تواند کارى کند که به حق شوهر لطمه بخورد. جهاد هم که یکى از عبادات‏مردان است، براى او در حسن تبعل خلاصه شده است.
6 - سیاحت و هجرت
ممکن است منظور از سیاحت و هجرت زن، سیر و سیاحت او در راه‏اطاعت‏خدا و هجرت از هواهاى نفسانى و هوسهاى زنانه باشد. چنان که هجرت ظاهرى هم‏در حقیقت، گریز از تعلقات و وابستگیها و پشت‏پا زدن به هواهاى نفسانى است.
برخى سیاحت زن را به معناى روزه‏دارى او گرفته‏اند. ممکن است این روزه‏دارى هم‏به معناى روزه‏دارى حکمى -یعنى روزه‏دارى چشم از نگاه به نامحرم و زبان از بدگوئى‏و شماتت و دل از هواهاى نفسانى- باشد. ارزش واقعى روزه ماه رمضان هم به‏روزه‏دارى چشم و گوش و دل و زبان است.
پى‏نوشت‏ها:
1- سعدى شیرازى، شیخ مصلح‏الدین، کلیات سعدى، از روى نسخه تصحیح شده مرحوم‏محمد على فروغى، تهران، ققنوس، 1376، ص 80 - 79.
2- همان مدرک، ص 377 و 378.
3- همان مدرک، ص 347.
4- اشاره به حدیثى از امام هفتم(ع) که «جهاد المراه حسن التبعل‏» یعنى: جهاد زن، شوهردارى نیکوست. (ر.ک. تفسیر المیزان، ج‏4، ص 373)
5- اگر اسلام از زن انتظار حسن تبعل دارد، طبیعى است که از مرد هم انتظار حسن‏تزوج و همسردارى نیکو داشته باشد.
6- النساء: آیه 19.
7- النساء: 34.
8- النساء: 34: مردان را به سبب برترى‏ى که خداوند به برخى بر برخى داده و به‏واسطه این که مالشان را انفاق کرده‏اند، بر زنان قیمومیت است.
9- با استفاده از تفاسیر و روایات مختلف. رجوع شود به تفسیر نمونه، ج‏24، ص‏271 و 272 و تفسیر المیزان(ترجه فارسى) .
10- التحریم: 4.
11- التحریم:5.

تبلیغات