چکیده

اگر از فیلسوفی پرسیده شود که مهم ترین مسئله و پرسش انسان چیست؟ احتمالاً پاسخ خواهد داد، پرسش از هستی. ولی اگر از مردم پرسیده شود که مهم ترین مسئلة شما چیست؟ مطمئناً پاسخ خواهند داد؛ شغل، درآمد، مسکن، بهداشت، آموزش و ...، چرا چنین تفاوتی وجود دارد؟ پاسخ یکی دقیقاً متافیزیکی و پاسخ دیگری غیرمتافیزیکی و دنیوی است. پاسخ هر چه باشد، نمی تواند توضیح دهد که چرا برخی ها در امور دنیوی از برخی دیگر متفاوت اند و یا اینکه چرا برخی از دیگری پیش افتاده اند. شاید در زمان کنونی مهم ترین مسئله مشترک تمامی انسان های روی زمین همین مسئلة دنیوی یعنی توسعه باشد. اگر هم مسئله تمام افراد روی زمین نباشد، مطمئناً برای کشورهای در حال گذار برجسته ترین مسئله است؛ اما در بین این کشورها، تعدادی توسعة موفق و تعدادی دیگر توسعة ناموفقی داشته اند؛ ازاین رو، سؤال اصلی این پژوهش این است که کدام یک از کشورهای در حال گذار توسعة موفق و کدام یک توسعة ناموفق داشته اند؟ علل موفقیت و ناموفقیت آن ها در چیست؟ برای پاسخ به این سؤالات و برای تبیین این پدیده ابتدا از تئوری های توسعه و سپس از تئوری های تبیین گر و داده های تاریخی استفاده شد. در نتیجه چهار عامل شامل دولت توسعه گرا، دیوان سالاری منسجم، نهادهای فراگیر اقتصادی و سرمایه گذاری خارجی به عنوان عوامل توسعة موفق کشورها و نبود دولت توسعه گرا و دیوان سالاری نامنسجم با همدیگر شرط کافی توسعة ناموفق شناسایی شد.

تبلیغات