آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴

چکیده

پژوهش های زیادی درباره آثار سهراب سپهری انجام شده و عرفان در آثار وی از مهمترین موضوعات این پژوهش ها است؛ از این رو، توجه به مناقشات و اختلاف نظر میان پژوهش گران درباره نگرش شناختی سپهری بسیار بااهمیت است. با این حال، تاکنون پژوهشی که بر اساس عناصر عرفانی، جنبه های شناختی و معرفتی آثار وی را روشن کرده باشد، صورت نگرفته است. هدف این مقاله، بررسی سنخ شناسی شعر سپهری و سنجش آن با مولفه های عرفانی و یافتن پاسخ این سوالات است که محتوای شناختی شعر سپهری با کدام مکتب عرفانی سنخیت دارد؟ «حقیقت» و «حجاب» در «هشت کتاب» چگونه است؟ و آیا سپهری توانست به حقیقت دست یابد یا نه؟ روش پژوهش در مقاله حاضر، کیفی و استقرایی است و چارچوب تحلیل از گزاره های عرفانی احصا شده است. در این مقاله، ابتدا دیدگاههای مطرح شده در پژوهشهای انجام گرفته بر عرفان سپهری ارائه و در سه دسته کلی معتقدان به عرفان ایرانی - اسلامی، ذن بودیسم - کریشنامورتی و فلسفی - روانکاوی تقسیم بندی شده است. در گام دوم، مبانی نظری پژوهش بر پایه مولفه های عاشق و معشوق، ابزار شناخت و حجاب تبیین شده و اشعار سپهری برپایه مولفه های عرفانی یاد شده، نقد و بررسی گردیده است. نتیجه بررسی نشان می دهد عاشق و معشوق، ابزار شناخت(دل) و حجاب در «هشت کتاب» با آن چه در عرفان ایرانی اسلامی آمده، متفاوت است و با ذن بودیسم و روان کاوی لکان شباهت دارد؛ وانگهی حقیقت در هشت کتاب ، پیوند بی واسطه با پدیده ها از طریق حواس به ویژه چشم است و «دانش»، «زبان» و «نام» به عنوان حجاب معرفی می شوند و در آخرین شعر «هشت کتاب» نیز به ناتوانی در دستیابی به حقیقت اشاره می شود.

تبلیغات