آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

«لَواَنزَلنا هذَا القُرآن عَلی جَبَلً لَرَأَیتَه خاشِعَاً مُتصدِّعاً مِن خَشیةِ اللّه وَ تِلکَ الأَمثالُ نَضرِبُها لِلنّاسِ لَعَلَّهُم یتَفَکَّرُون؛
اگر این قرآن را بر کوهی فرو می‌فرستادیم می دیدی که چگونه از ترس و خشیت الهی فروتن و متلاشی می‌شد! و این مَثَل‌ها را بدان جهت می‌زنیم که به اندیشه روی آرید و به فکر گرایید».(سوره حشر، آیه 23)
دل را اثر روی تـو گُـل پوش کند جان را سخن پاک تو مدهوش کند
تأثیر فوق العاده برخی از انواع سخن در دل
اگر سخن نیک به نیکی ادا گردد، سخنی دلپذیر و شیرین خواهد بود که باعث لذّت روح و جان می‌شود، اینچنین سخنی معمولاً تأثیر گذار و کار آمد و در عین حال ماندنی و جاودانی است. ضرب المثلها، تک بیت‌های ناب و أشعار ممتاز، بخاطر برخورداری از همین خصیصه بوده و هست که حتی گاهی توانسته‌اند مسیر تاریخ را تغییر دهند، به خصوص شعر که قرنها میدان دار جنگ و سلحشوری، عشق و شیفتگی، ثنا و مدیحه سرایی و یا هجو و بدگویی بوده است و از این روی کم نبودند اشخاص و یا حوادثی که تحت تأثیر شعر به اشخاص و حوادث تاریخی تبدیل شدند.
تأثیر شگفت سروش قرآنی در دل
«چو قرآن خوانند، دیگر خموش» تأثیر عجیب و سریع سروش آیات قرآنی بر دل حتی شگفت‌تر از خود قرآن است و کیست که بتواند منکر آن شود، شعر ولو یک سر و گردن بالاتر از دیگر انواع سخن ایستاده؛ ولی با طلعت آفتاب قرآن و طلوع نخستین آیات آن، بساط خویش را جمع کرد و چونان مارهای دروغین افسون‌گر بنی‌اسرائیل که به کام اژدهای کلیم گرفتار آمدند، چاره‌ای جز آن ندید که چاکر آستان دولت قرآن گردد و به دامن وی گریزد. شاعران خلع سلاح گردیدند و کلام حق یکه تاز میدان شد و همین شمشیر برّان بود که پیش از ذوالفقار و بیش از آن پا به میدان جهاد نهاد و در مدتی اندک اسلام را تا سرزمین و آفریقا و اقیانوسیه پیش برد و به حکومت رساند.
سخنش را ز بـس لطافت و ظـرف صدمت صوت نی و زحمت حرف
وهـم حیـران ز شـکـل صورتهاش عـقــل والـه ز ســرّ سـورتـهـاش
مغز نغز است حـرف و سـورت او دلـبــر و دلـپــذیـــر صــورت او
«سنایی»
متلاشی شدن کوهها در برابر وحی
سرعت و عمق تأثیر قرآن در دلها، خود وجهی از وجوه إعجاز کلام حق است، همان طنین آغازین این سروش غیبی، روح انسان را تسخیر می‌کند و او را از خود بی خود می‌سازد. زیباییهای لفظی و معنوی قرآن بقدری موزون و دل‌فریب است که هر دلی را در اختیار می‌گیرد و دلی نیست که مفتوح آیات قرآن نباشد، قرآن خود این ادعا را دارد که اگر بر کوهها نازل می‌گردید، کوهها متلاشی می‌شد.
می‌فـرستادیـم ایـن قـرآن اگـر ما به کوهـی می‌بدیدی در نظر
خاشـع و از یکدیگـر بشکافته در زمین از خوف حق رو تافته
کـوه را گـر دادمی یعنـی تمیـز می‌شـد از تأثیـر قـرآن ریزریـز
«مولوی»
وقتی جان سید المرسلین که جان جهان است و ظرفیتش فراختر از همه عالم و آدم، به هنگام نزول قرآن و وحی در زحمت است، دگر چه جای طاقت برای سنگ و جَبَل!!
«عقل کلّ» را فکنده در شدت «نفس کل» را نشانده در عدّت
«سنایی»
«لَواَنزَلنا هذَا القُرآن عَلی جَبَل لرأَیتَه خاشِعاً مُتصدّعاً؛ اگر قرآن را بر کوهی فرود می‌آوردیم متلاشی می‌گشت!! کوه در سختی؛ ضرب المثل فرهنگها و ملتها است، فردوسی در شاهنامه در تبیین هیبت و جنگ‌آوری افراسیاب حتّی کوه را از شنیدن نام افراسیاب بر حذر می‌دارد.
دل کوه آهن شود بحر آب اگر بشنود نام افراسیاب
و شیخ اجلّ سعدی شیرازی در تصویر عظمت داغی جگر سوز از «کوه» سود جسته است.
اگر آن داغ جگر سوز که بر جان من است بر دل کـوه نهی کوه به آواز آید
قرآن در تبیین عظمت و اوج منزلت خویش چنین خود را می‌نماید که اگر بر کوهها نازل می‌شد کوهها ذوب می‌شدند. «دل» در همه فرهنگها و قاموسها مظهر لطافت و نازکی است که به اندک رنجشی متأثر می گردد و منفعل، چینی نازکی است که به قول «سهراب» با صدای پایی ترک برمیدارد.
«به سراغ من اگر می‌آیید
نرم و آهسته قدم بردارید
تا مبادا ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من»
دلهای سخت‌تر از سنگ:
اما همین دل نازک و حسّاس و پر احساس که از هر صفحه حساسی حساس‌تر است گاه آنچنان سخت و قسی می‌شود که کوهها از این‌همه سختی و سرکشی احساس شرم می کنند؛ چنانکه قرآن شریف گروهی از قوم یهود را این‌چنین توصیف می کند. «ثُم قَسَت قُلُوبکُم مِن بَعد ذلکَ فَهِی کالحجارة اَو أشَدّ قَسوة، و انّ من الحجارة لما یتفجّر منه الأنهار، وانّ منها لما یشّقق فیخرج منه الماء و انّ منها لما یهبط من خشیة الله؛ سپس دلهای شما سخت گردید، چونان سنگ، بلکه سخت‌تر، چه اینکه پاره‌ای از سنگها می‌شکافند و آب روان از آن جاری می‌شود و برخی از آنها شکاف برمی‌دارد و آب از آن تراوش می‌کند و بعضی دیگر از ترس الهی از فراز به پایین سقوط می‌کند». (سوه بقره، آیه 74)
گروهی از مفسّران در تفسیر «لو انزلنا هذا القرآن علی جبل…» گفته‌اند: کوهها دارای نوعی ادراک و شعورند و اگر قرآن بر آنها نازل می‌شد؛ به‌راستی از هم می‌گسیخت و متلاشی می‌شد.
از من ار کوه اُحُد واقف بُدی پاره گشتی و دلش پر خون شدی
«مولوی»
جمعی دیگر از مفسران را رأی آن است که آیه شریفه جنبه تشبیهی دارد و مقصود آن است که اگر کوهها با همه صلابت و استحکام‌شان دارای عقل و احساس بودند، در برابر نزول وحی تاب نمی‌آوردند و از هم می‌شکافتند، امّا زهی از دلهای سخت که کمترین عکس العملی از خودبروز نمی‌دهند. دلهایی سخت و مرده، خراب و نا آباد، دلهای اعراض کرده از خدا و یاد او، دلهای گناه اندود و معصیت آلود، دلهای تیره و تار و به طغیان و سرکشی گرفتار و خشم خداوند را خریدار.
عجب نبود گر از قرآن نصیبت نیست جز نقش کـه از خورشید جـز گـرمـی نبیند چشـم نابین
و سخن عارفان بالله در این آیه اینستکه: در تمثیل آیه عتابی است لطیف به أهل دل و تشبیهی است عاشقان جمال حق را که چگونه در تاب خطاب ازلی آب نمی‌شوند و در مشاهده تجلی ذات فانی نمی‌گردند. جماعتی دیگر از این طایفه گفته‌اند: این تمثیل بر سبیل عتاب نیست؛ بلکه اشارتی است به فضیلت أهل معرفت که کوه را طاقت تحمل کلام حق نیست؛ ولی قلوب واصلان را آن قوّت است که استماع خطاب الهی تواند کرد.
دل سـرا پـرده مـحـبّـت اوسـت دیـده آینـه دار طـلعـت اوسـت
بـی خیالـش مباد منـظـر چشـم زانکه این گوشه جای خلوت اوست
«حافظ»
و نیز فرموده‌اند: کوه اشاره به حجاب هستی است و سالک باید آن را از هم بردراند تا نور تجلّی حق بر دل او بتابد و محو مطلق شود.
به پیش آینه دل هر آنچه می‌دارم بجز خیال جمالت نمی‌نماید باز
«حافظ»

تبلیغات