آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

در مقاله‌های پیشین جلوه‌هایی از تجلی قرآن کریم در شعر فارسی و نمونه هایی از اثر پذیری‌های شاعران فارسی از این کتاب کریم را دیدیم. اینک برآنیم تا اگر خداوند یاری کند، دید و داوری پاره‌ای از شاعران بزرگ فارسی را درباره قرآن کریم بیاوریم و قرآن را در آئینه سروده‌های آنان به تماشا بنشینیم. از سنایی، که در بسیاری از زمینه‌های شعر فارسی پیشگام است، آغاز می‌کنیم.
قرآن در دید و داوری سنایی غزنوی
سنایی غزنوی، عارف بزرگ و شاعر توانا سده ششم هجری که در تحول و تکامل شعر فارسی، نقشی بسیار برجسته و کارساز دارد و در پاره‌ای از زمینه‌ها به ویژه پیوند دادن شعر و ادب با عرفان و تصوّف، بیشترین نقش و اثر را داشته است. شاعری است با اعتقادات استوار دینی و از این روی به دین و سرچشمه جوشان آن (قرآن کریم) سخت به دیده احترام می‌نگرد و شاعری خویش را در خدمت آنها می‌گذارد و از شعر خویش، چون ابزاری برای گسترش دین، اخلاق، ایمان و عرفان یاری می‌جوید. در این مقاله پاره‌ای از دید و داوری‌های او را درباره قرآن می‌خوانیم.
سنایی، افزون بر این که در جای جای سروده‌های بسیار خویش به مناسبت بیت‌هایی درباره قرآن آورده است، در فصل دوم کتاب «حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة» را بدان، زیر عنوان‌های «فی الکلام ذکر کلام الملک العلام یسهل المرام»؛ «ذکر جلال قرآن»، «در سرّ قرآن»؛ «در اعجاز قرآن»؛ «ذکر هدایت قرآن»، «فی عزّة القرآن»، «ذکر حجّت قرآن»، «ذکر تلاوت قرآن» و «ذکر سماع قرآن» تقریباً به گستردگی سخن گفته است و نکات نغزی در میان آورده است. البته، گفتنی است که حدیقه سنایی، گویا چنان که باید از سوی خود شاعر ویراسته و آراسته نشده است، در حقیقت شاعر چنین فرصتی را نیافته. از این رو آشفتگی‌ها و درهم و برهمی‌های فراوانی در آن دیده می‌شود، به گونه‌ای که در بسیاری از موارد به پیش نویس ناویراسته‌ای می‌ماند، از این رو بخش ویژه قرآن نیز به پاره‌ای از ناهماهنگی و آشفتگی همراه است؛ مثلاً برخی از عناوین یاد شده با بیت‌های آمده در ذیل آن چندان تناسب و هماهنگی ندارد یا برخی نکته‌ها در ذیل چند عنوان تکرار شده است و پاره‌ای از واژه‌ها و عبارات را تحریف شده می‌نمایاند.
باری، در این بخش حدیقه، سنایی نخست از قرآن و پاره‌ای از ویژگی‌ها و اوصاف آن سخن گفته است و سپس به این نکته مهم پرداخته که: قرآن ظاهری دارد و باطنی. ظاهر آن همین واژه‌ها و آیه‌هایی است که می‌نویسیم، می‌خوانیم، می‌شنویم و می‌بینیم. این ظاهر پرده‌ای است که قرآن راستین را یعنی؛ حقیقت باطنی قرآن را فرو پوشانده است و ما گرچه نخست ناگزیر با همین پوشش ولایه برونی قرآن سرو کار داریم، امّا باید بدانیم که قرآن حقیقی و حقیقت قرآن، نه همین لایه برونی و واژگانی است. از این‌روی بی آنکه این لایه بیرونی را فرو گذاریم، باید بکوشیم تا به لایه‌های درونی قرآن راه یابیم و چهره راستین آن را از پس این پرده‌های واژگانی بجوییم و بیابیم، البته این مرحله شایستگی‌ها و بایستی‌هایی می‌طلبد، از همه مهم‌تر و کارسازتر پیراستگی جان و روان و پاکی دیده و دل است. سپس انگشت انتقاد می‌نهد بر شیوه کسانی که قرآن را همی لایه واژگانی آن می‌دانند و تنها به خواندن و شنیدن همین واژه‌ها بسنده می‌کنند و برای بهره‌مندی از رهنمودهای قرآن و راه یابی به لایه‌های درونی آن، نه هیچ کوششی می‌کنند و نه اصلاً به این چیزها کاری دارند. سپس به این می‌پردازد که قرآن ریسمان و دستاویزی است که خدا فرو فرستاده تا ما بدان چنگ زنیم و خویش را از سیاه‌چال بی‌راهی بر آوریم. نه این که آن را ابزار دکان داری و عوام فریبی و سود اندوزی سازیم و اینجاست که تیغ تیز طنز و طعن را بر می‌کشد و به آنان که به هر گونه و شیوه‌ای قرآن را دکان سود اندوزی و مردم فریبی ساخته‌اند، سخت هجوم می‌آورد و پاره‌ای از شیوه‌های عوام فریبانه آنان را بر می‌شمرد و بدین گونه پرده تزویر، ریا، نفاق و نیرنگ آنان را می‌درد. سرانجام سخن را به شکوه و شکایت قرآن در قیامت، از چنین قرآن خوانانی می‌کشاند این بود فهرست واره‌ای از دید و داوری‌های سنایی در باره قرآن. و اینک با آوردن بیت‌هایی در این زمینه مطلب فوق را مستدل می‌گردانیم.
*قرآن چنان شکوه‌مند و متعالی و فرا رتبه است که فکر، فهم، عقل و وهم را در برابر آن جز حیرت و شیفتگی راهی نیست:
وهم حیران ز مشکل صورت‌هاش عقل واله ز سرّ سورت‌هاش
ص 171 بیت 13
عقل کل را افکنده در شدّت نفس کل را نشانده در عدّت
ص172بیت7
عقل نبود دلیل اسرارش عقل عاجز شده است در کارش
ص176بیت1
به همین دلیل شکوه‌مندی و فرا رتبگی است که هیچ سخنور بلیغ و هنروری نمی‌تواند سوره‌ای بل آیه‌ای همانند آن بیاورد. نکته‌ای که در خود قرآن نیز چند بار آشکارا آمده است:
عقل و نفس از نهاد او حاجز فصحا از طریق آن عاجز
ص172بیت6
شگفتی‌ها و شکوه‌مندی‌های خدایی قرآن، تا بدانجاست که با گذشت روزگاران کهنه نمی‌شود و از طراوت و تازگی نمی‌افتد و روزگاری که همه چیز را کهنه می‌کند و از طراوت و تازگی می‌اندازد، به حریم والای آن نمی‌تواند دست اندازد:
نشد از دور طارم ازرق‌1 عرق‌2 اوست و تازگی‌اش خَلَق‌3
1. طارم ارزق: گردش روزگار. 2. عرق: رگ و ریشه و اصل و بنیاد هرچیز. 3. خلق: کهنگی.
ص173بیت6
*قرآن ظاهری آراسته و باطنی پیراسته و پرورده دارد. یعنی هم ساختار زبانی و ظاهری آن در اوج شیوایی، زیبایی، رسایی، فصاحت و بلاغت است و هم باطن آن سرشار از حقایق و معارف است و از این روی هم برونی دل آویز دارد و هم درونی دل پذیر:
مغز و نغز است حرف و صورت او دلبر و دلپذیر صورت او
ص171بیت14
*از اینجاست که در دید دل قرآن خوانانِ قرآن شناس، بهشتی است آراسته و خوانی است گسترده که چون به خواندن آن می‌پردازند، خود را بر خوانی گسترده در بهشت می‌یابند:
روضه انس عارفان است او جنّة الأعلی روان است او
ص172بیت12
کم ز مهمانسرای عدن مدان خوان قرآن به پیش قرآن خوانی
ص174بیت3
*نیز از اینجاست که به جان شیرینی می‌بخشد و درد و داغ آن را درمان می‌سازد:
دل مجروح را شفا قرآن دل پر درد را دوا قرآن
ص171بیت17
دل مجروح را شفا ز وی است جان محروم را دوا ز وی است
ص173بیت17
نکته‌ای که در خود قرآن نیز بدین‌گونه آمده است: «وَ نُنَزِّلُ منَ القُرآن ما هُوَ شِفاءّ وَ رَحمَةّ لِلمُؤمنین…؛ و ما آنچه را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل می‌کنیم». (سوره اسراء، آیه 82)، و نیز در روایاتی چون: «و القرآن هو الدواء. همانا که قرآن دواست». (میزان الحکمة، ج3، ص2520)
*از اینجاست که هم آدمی و هم پدیده‌های ملکی و ملکوتی از قرآن قوت، قوّت، نوا و نیرو می‌گیرند:
زان گرفته مقیم‌1 قوّت و قوت زاده ملک و داده ملکوت
1. مقیم: همواره، همیشه.
ص171بیت15
* قرآن از درون سو، چراغی است که راه شریعت و دیانت را برای روندگان روشن و آشکار می‌سازد و آنها را از گمراهی و کژ راهی باز می‌دارد و از برون سو، باور دینی مردم را پاس می‌دارد:
از درون شمع منهج‌السلام وز برون حارس عقیده عام
ص172بیت17

تبلیغات