آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

یکی از مسائِل فرهنگی ـ اجتماعی جامعه ما ، مسأله ارتباط دختر و پسر است. این مسأله در جامعه ما به طور کامل حل نشده و جایگاه درخورِ خود را نیافته است.
این مشکل، در بعضی اماکن و شرایط، مثل دانشگاهها، پارکها، کوچه‌ها، خیابانها، مجالس و محافل و شب نشینی‌های متقابل فامیلی، نمود بیشتری پیدا می‌کند.
دانشگاهها گاه با تفکیک دانشجویان دخترو پسر، گاه با احضارِ متخلفان به کمیته‌های انضباطی و تعلیق ترم و محرومیت از تحصیل، بامسأله برخورد می‌کنند.
علی‌رغم همه تلاشهایی که در جهتِ حلّ این مشکل صورت گرفته و می‌گیرد، این مسأله هنوز چارچوب معین و وضعیت مطلوب خود را به دست نیاورده و همواره هاله‌ای از ابهام و زوایای مجهول، گرداگرد موضوع را فراگرفته است. نگاهی هرچند گذرا به قرآن، چشم‌اندازی روشن را پیش روی ما می‌نهد. البته بررسی ابعاد مختلف موضوع با روش خاص اجتهادی، فراتر از بحث حاضر است و در واقع گفته‌های این مقاله بعد از آراء فقهی فقها و صرفاً ذکر موارد قرآنی، عنوان مورد نظر است.
ما هنوز نتوانسته‌ایم«الگوی کاملی» از روابط مطلوب دختر و پسر ارائه دهیم.
با توجّه به این ضرورتها، قرآن را می‌گشاییم و دلهای خویش را در آبشخور کوثر آن شست‌و‌شو می‌دهیم، باشد که از نورش بهره‌مند گردیم و در این مسیر به پاسخ مطلوب برسیم.
در قرآن کریم، در سوره‌های قصص، احزاب، یوسف، مریم و… از روابط دو جنس سخن به میان آمده است.
پیش از بررسی قرآنی مسأله، بهتر است بدانیم که در باب روابط دو جنس مخالف، سه فرض متصوّر است:
1 ـ ارتباط افسار گسیخته
2 ـ منع شدید
3 ـ راهِ حلّ وسط
فرض اوّل: این فرض، هرگونه محدودیتی را مردود شمرده، آزادی در روابط را به طور افراطی(اعم از رفاقت، مسافرت، کنار دریا رفتن و…) مجاز می‌شمارد. ارتباط افسار گیسخته، به اعتقاد نگارنده، محصولِ فرهنگ غرب و ناشی از عصیانِ رنسانس در برابر کلیسا و برخاسته از دهن کجی علوم تجربی به مذهب اختناق آفرین قرون وسطایی و دادگاههای تفتیش عقاید است. مهمترین نظریه‌پرداز و مروّج ایده این نوع ارتباط، «فروید» است. در این نگرش، دو جنس می‌توانند با اراده آزاد خود هرگونه رابطه‌ای با یکدیگر داشته باشند.
فرض دوم: در این ایده، دو جنس مخالف حقّ ندارند هیچ‌گونه ارتباط کلامی، نگاهی، مکاتبه‌ای و تلفنی و… با یکدیگر داشته باشند. در این دیدگاه، برای اینکه مبادا دختران و زنان در دامِ ارتباط قرار گیرند و وسوسه رابطه با رفیق آنها را نفریبد، باید آنان از بسیاری از فعّالیت‌های اجتماعی و سیاسی و احراز مشاغل محروم کرد.
فرض سوم: بین دو راه افراط و تفریط، راه سوّمی نیز وجود دارد. به قرآن باز گردیم. در قرآن، مسأله ارتباطِ دو جنس در ابعاد گوناگون و درگستره بسیار وسیعی مطرح شده است و شامل گفت‌و‌گوی دو جنس، نظر و نگاه، دست دادن و مصافحه کردن، مساعدت و کمک کردن و تنهایی و خلوت گزینی و دیگر انواع ارتباط می‌شود.
ما در آیات 22 به بعد سوره قصص، با جوانی پُرشور رو‌به‌رو هستیم، جوانی که به خاطرمبارزه با نظام فاسد، از دیار خویش می‌گریزد و به شهر مدین پناه می‌برد. در مدین کنار چاه آب، نگاهش در میان چوپانان ـ که برای آب دادن به گوسفندانشان آمده‌اند ـ به دو دختر جوان می‌افتد. در کارشان باریک می‌شود: چرا معطّل ایستاده‌اند؟ چرا به گوسفندانشان آب نمی‌دهند؟ کنجکاوی‌اش او را به سوی آنها می‌کشد. با طرح یک سؤال سر از کارشان درمی‌آورد: «ما خَطْبُکُما؟؛ چه می‌کنید؟ کارتان چیست؟»
آنان در پاسخ می‌گویند: «لانُسقی حتّی یصْدِرَ الرِّعاءُ؛ مابه گوسفندان آب نمی‌دهیم تا آنکه چوپانان آب بردارند و سرچاه را خلوت کنند». در ذهن جوان، سؤالِ دیگری جوانه می‌زند و می‌پرسد: مگر شما کسی را ندارید که در کارها کمکتان کند؟ و ذهن زیرک دختران جوان، منظورِ جوان را به خوبی درمی‌یابد و در ادامه می‌گویند: «وابونا شیخ کبیر؛ پدر ما پیری سالخورده است».
نکته: تا اینجا از آیه استفاده می‌کنیم که ارتباط دو جنس مخالف، در حدّ مکالمه و گفت‌و‌گو، نهی نشده است.
نتیجه: ارتباط کلامی بین دختر و پسر اشکالی ندارد. (نفی دیدگاهِ منعِ شدید).
سؤال: آیا قرآن برای گفت‌و‌گوی دو جنس با یکدیگر قید و شرط و حدّ و مرزی از نظر کمیت و کیفیت قائل شده است؟ یا اینکه دختر و پسر بی‌هیچ قید و شرط و با هرشکل و شیوه‌ای می‌توانند با هم ارتباط گفتاری داشته باشند؟ در این زمینه، نیکوست با یکدیگر نگاهی به سوره احزاب بیفکنیم. در این سوره (آیه 32) خطاب به زنان پیامبر(ص) می‌فرماید: «یا نساءَ النّبی لَسْتُنَّ کأحدٍ منَ النِّساءِ إن اتَّقَیتُنَّ فلا تَخضعن بالقولِ فیطمع الذی فی قلبه مرض وقلن قولاً معروفاً؛ ای زنانِ پیامبر! شما همچون زنان دیگر نیستید، اگر پارسایی بورزید، به گفتار نرمی نکنید تا کسی که مرضی به دل دارد، طمع نیارد و سخنی پسندیده گویید».
گرچه خطابِ آیه به زنان پیامبر(ص) است، امّا تعلیلی که در آخر آیه آمده، همه زنان و مردان را در برمی‌گیرد. جان کلام آنکه، آیه سوره احزاب، ارتباط کلامی بین دو جنس را از دو طرف کنترل می‌کند. از طرفی، دختران هنگام سخن گفتن باید عفت در کلام را رعایت کنند و به گونه‌ای سخن نگویند که همراه عشوه و ناز باشد و دلها را مجذوب خود سازد و از سوی دیگر، به پسران نیز سفارش می‌کند که در مواجهه با جنس مخالف، با دلی پاک (و نه آکنده از تمایلات جنسی) رو‌به‌رو شوند.
پس، آیه از یک سو به دختران می‌گوید: در حین گفت‌و‌گو، بر لحن و صدای خویش کنترل داشته باشند و از سوی دیگر، به پسران سفارش می‌کند که بردلهای خویش نظارت داشته باشند تا با دلی مرض آلود با دختران رو‌به‌رو نگردند.
مثال: درِ خانه را می‌زنند. دختری جوان پشت ‌در می‌رود. حس می‌کند جوانی پشت‌در است. اولین رابطه گفتاری دختر، با گفتن کلمه «کیه» آغاز می‌گردد. حال، وی می‌تواند این کلمه را به گونه و کیفیتی پسندیده و توأم با متانت ادا کند، به طوری که از هرگونه شائبه‌ای به دور باشد (چنان‌که با مادر یا پدر وبرادر خود سخن می‌گوید) و یا با عشوه و ناز و با صدایی کشیده سخنان خویش را ادا کند و دل جوان را به خود مجذوب سازد و بلرزاند.
خلاصه سخن آنکه: ارتباط کلامی بین دو جنس، با دو شرط (کنترل صدا و حالت سخن گفتن از سوی دختران و کنترل دل از سوی پسران) مجاز شمرده شده است. در این باب نکته‌های جالب توجه بسیار است که در گفتارهایی دیگر بدان خواهیم پرداخت. ان شاء اللّه.

تبلیغات