آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۰

چکیده

ادبیات جایگاه همیشگی اسطوره بوده است. اسطوره ها از لابه لای فرهنگ های کهن ملل به متون رسوخ کرده اند و به شکل های گوناگون، به زندگی خویش ادامه داده اند. در این میان، ادبیات کودکان که در بدو امر شامل قصه ها و افسانه هایی برای مخاطب خردسال است، بنا به ویژگی های ذاتی خود، همواره صورت مناسبی برای محتوای اسطوره ای بوده است. از این دیدگاه، قصه شنل قرمزی که در ورای یک داستان سادﮤ کودکانه، جایگاهی بوده است برای اسطورﮤ اروپایی گرگ انسان نما می تواند موضوع مناسبی برای یک بررسی فرهنگی و تطبیقی باشد. بازپیدایی این قصه و این اسطوره (اسطورﮤ گرگ انسان نما)، این بار در یک اثر سینمایی معاصر، باعث شده است که این مقاله نگاه دوباره ای به موضوع بیفکند؛ نگاهی که دربرگیرندﮤ یک بررسی تطبیقی میان دو شیوﮤ مختلف بیان هنری، یعنی ادبیات و سینماست؛ یعنی یکی از موضوعات به روز و مورد بحث در ادبیات تطبیقی. پرسش اساسی این است که در این روند تکاملی از قصه ای کهن تا نسخه ای از هنر هفتم، سینما، چه تغییرات مضمونی و مفهومی ای در داستان رخ داده است؟ این دگرگونی ها ناشی از چیست و چگونه می توان آنها را دریافت؟ برای دست یافتن به پاسخی برای این پرسش ها، مفاهیم و داده های روان کاوی یونگ و فروید، و همچنین نظریات چند متفکر ادبیات تطبیقی به یاری ما آمده اند تا در نهایت، خواننده به درک گسترده تری از طرز تفکر پیچیدﮤ انسان مدرن امروزی دست یابد.

تبلیغات