با پایان یافتن عصر عدالت شاعرانه در آثار ادبی، شاهد مرگ شخصیت های ساده نیک سرشت یا بد ذات در این آثار هستیم. به دنبال چنین تحولی، شخصیت هایی دو وجهی با پیچیدگی های ذهنی و روانی پا به عرصه رمان های مدرن می گذارند؛ شخصیت هایی که جنبه علنی و خصوصی آنها متفاوت از و گاه درتضاد با یکدیگر است، تضادهایی که ممکن است منشئی بسیاری از وقایع متناقض رمان شود و نه تنها فهم رمان را دشوار سازد بلکه خواننده را در شناخت هویت حقیقی شخصیت، ناکام گذارد. رمان نویسان از این ویژگی دو وجهـی بودن شخصیت به دلیل مطابقت با رمان های مدرن بسیار استفاده کرده اند. نویسنده پیکرِ فرهاد نیز این شیوه شخصیت پردازی را در رمان خود برای نشان دادن جلوه های مثبت و منفی وجودی شخصیت ها به کار می گیرد. او گاهی با شخصیت اظهار همدردی می کند و مواقعی نسبت به او احساس انزجار و نفرت می کند. علت این دیدگاه و واکنش متغیر این است که شخصیت در قالب های متفاوت و گاه با منش هایی متضاد در رویدادهای رمان ظهور می کند؛ و این همان است که پردازش شخصیت دووجهی نامیده می شود. در جُستار حاضر، این شیوه شخصیت پردازی در پیکر فرهاد بررسی و درنهایت نتیجه گرفته شده است که در رمان پیکرِ فرهاد، شخصیت ها مرز مشخصی ندارند و در حقیقت همه شخصیت ها جلوه های متعدّد وجود یک نفر هستند. این شگرد در رمان پیکرِ فرهاد، برای نشان دادن دو جنبه لکاته ای و اثیری زن به کار گرفته شده است.