مسئلة شر از مهم ترین مسائل فلسفة دین است. بر مبنای این مسئله، وجود شرور با سه صفت الهی یعنی علم مطلق، قدرت مطلق، و خیر مطلق بودن در تعارض است. جان فینبرگ، فیلسوف دین معاصر، مسئلة شر را به دو مسئلة فلسفی ـ کلامی و دینی تقسیم می کند و مسئلة فلسفی ـ کلامی را نیز دارای دو صورت منطقی و قرینه ای می داند. او بر اساس مبانی خود دربارة اختیار و نظریات اخلاقی به شر اخلاقی پاسخ می گوید. فینبرگ بر اساس نظم طبیعی به شر طبیعی می پردازد. او به مسئلة قرینه ای با توجه به ماهیت استدلالات استقرایی و احتمالاتی و همچنین محدودیت های دانش بشر پاسخ می دهد. علامه طباطبایی در سایة نظام احسن به مسئلة شر پاسخ می دهد و شر را عدمی می داند. در این مقاله به وجوه اشتراک و افتراق دیدگاه های این دو اندیشمند و ارزیابی آن ها می پردازیم.