رمان کلیدر، به رغم درون مایة حماسی و تراژیک، تصویرگر عشق و زندگانی و توصیف کنندة سختی ها و شوربختی های زندگی عشیره ای و روستایی است.
از برجسته ترین ویژگی های این رمان و تشخص آن در میان هم گنان، توصیفات نغز و بی بدیلی است که در منتهای ذوق و خلاقیت به سلک عبارت کشیده شده است. دامنة این وصف ها بسیار گسترده و شامل اقلیم های متفاوتی است و این سؤال را به ذهن متبادر می کند که آیا هدف نویسنده از به کارگیری این موضوع ادبی، آن هم با چنین گستردگی ای، صرفاً آرایش کلام و گیرایی و جذابیت متن بوده است یا از خلق آن ها هدف دیگری داشته است.
کاربرد وصف در این اثر به اندازه ای است که برخی از منتقدان صرفاً به نقد کمیت این توصیفات پرداخته اند. از آن جا که هیچ تحقیقی در زمینة کیفیت و تحلیل این وصف ها انجام نشده است و بنیادی به کمالات و کاستی های این مقوله پرداخته نشده است، در این مقاله سعی بر آن است که موضوعات وصفی، افزون بر جنبة کمّی، از نظر کیفی نیز بررسی شود و به نقد و تحلیل نمونه ها و لزومِ بودن و یا نبودن آن ها در این رمان پرداخته شود تا به این ادعا که برخی منتقدان وجود این وصف ها را لزوم مالایلزم قلمداد کرده اند و آوردن آن ها را سبب اطالة مطلب دانسته اند پاسخی منطقی داده شود.