مقالة پیش رو، تحلیلی است زیباشناسانه از زبان شعر معاصر، با تکیه بر آثار احمد شاملو و نیما یوشیج از دیدگاهی نو و با معیاری متفاوت با معیارهای کلاسیک. منتقدان کلاسیک ادب فارسی بر این باورند که نخستین شرط زبان ادب خالی بودن آن است از عیوب مخل فصاحت کلام که عبارت اند از مخالفت با قیاس، ضعف تألیف، کراهت در سمع، تنافر حروف، غرابت استعمال، تعقید لفظی و معنوی، تکرار، تتابع اضافات.
در پژوهش حاضر، با مطالعة آثار نیما و شاملو نشان داده شده است که گاه موارد یاد شده نه تنها عیب سخن نیست، بلکه خود موجب زیبایی و تأثیرگذاری کلام می شود و شاعر می تواند از این موارد به منزلة شگرد مفید بلاغت سود بجوید؛ برای مثال، مخالف قیاس دستور سخن بگوید و کلامی نو و برجسته بیافریند، یا خشم و رنج و اعتراض را با کلامی ناخوشایند و خشن (کراهت در سمع و تنافر حروف) بیان کند تا تناسب حس و زبان را رعایت کرده باشد، یا تعقید را چنان زیبا به کار گیرد که آن را ابهام هنری بنامند.