چکیده

جنبش های اجتماعی در زمره پدیده های اجتماعی تاثیرگذار دوران مدرن قرار می گیرند. جامعه شناسان جنبش های اجتماعی را از عوامل مهم دگرگونی و تغییرات اجتماعی تلقی می کنند، هر چند در زمینه میزان تاثیرگذاری آنها اجماع نظر ندارند. جامعه شناسان کنشگرا اعتبار بیشتری برای این پدیده قائل هستند. جنبش های اجتماعی را می توان بر اساس محوریت افکار و ایدئولوژی ها، مکانیسم تاثیرگذاری، تعداد اعضاء، تکیه گاه طبقاتی و دوره های تاریخی طبقه بندی نمود. در این نوشتار جنبش های اجتماعی بر اساس اهداف، محوریت ایدئولوژی ها و مکانیسم تاثیرگذاری در دو طیف عمده کلان نگر و خردنگر قرار گرفته اند. جنبش های اجتماعی از لحاظ ساخت، اهداف، کنشگران و مکانیسم عمل جمعی متفاوت از سازمان های نهادی و بروکراتیک هستند. هر چند بعضاً جنبش های اجتماعی و زمینه های شکل گیری آنها را با تئوری های انقلاب تبیین کرده اند و دیدگاه های نظری جنبش ها با انقلاب ها با هم تداخل دارند، با این حال از مارکس و دورکهایم تا نسل جدید جامعه شناسانی نظیر تورن، اسملسر در تبیین این پدیده جمعی مدرن نظریه پردازی کرده اند. مارکس از زاویه طبقاتی، دورکهایم از زاویه پدیده های جمعی دوران گذار، تورن و اسملسر از دیدگاه اکسیونالیستی و ساختی به تبیین جنبش ها پرداخته اند. جنبش های اجتماعی در سیر تکامل خود ممکن است به احزاب سیاسی تبدیل شوند. حالت عکس و قهقرایی جنبش ها نیز به واسطه تغییر شرایط و دستیابی به اهداف، ریزش اعضاء و فشارهای ساختاری ممکن است روی دهد.

تبلیغات