راز و رمز و افسون غزل های مولوی که عبارت از عینیت بخشیدن به مفهوم "حرکت" در کلیات شمس است، موضوع بحث این جستار می باشد. کلیات شمس تبریزی یکپارچه شور و هیجان و در مفهومی کلی، سرشار از حرکت و زندگی است. در این جستار با ژرف نگری در "غزلیات مولوی"، با آوردن شاهد مثال هایی، مولانا به عنوان فیلسوفی خوش بین و عمل گرا مطرح می شود. در راستای نمود مفهوم حرکت، به صورت مثالی "فناناپذیری و تولد دوباره" در روانشناسی یونگ؛ و نیز به باورمندی به جاندار انگاری (آنیمیسم) در علم اسطوره شناسی؛ و از نظر هنر زبانی در نقد فرمالیستی، به کاربرد واژه هایی که بر مفهوم حرکت در غزلیات در کلیات شمس، دلالت دارند استناد می شود.حرکت و هستی تنها مفهوم مادی و دنیوی ندارد، مولوی حرکتی معنوی درون و روح انسان آغاز می گردد، مطرح می کند. تحقق این حرکت درونی و معنوی به یاری "پیر" طریقت انجام می گیرد که در روانشناسی یونگ با عنوان کهن نمونه "پیر" مطرح شده است. در برهه ای از زندگی مولانا، شمس تبریزی همان پیر طریقت است که تاثیر وی در تعالی و سیر معنوی مولوی در همه جای غزلیات بازتاب و نمودی آشکار دارد.