آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۳

چکیده

جایگاه فلسفه در تمدن اسلامی و به‏طور خاص در ایران و ارتباط آن با اعتقادات دینی همواره مدنظر محققان بسیاری بوده است. غربیان می‏پندارند که پس از انتقادات غزالی و با مرگ ابن‏رشد فلسفه در سرزمین‏های اسلامی خاموش شد. اما سیر فلسفه در ایران تا امروز بطلان این نظر را نشان می‏دهد. در واقع از یک طرف غزالی با نقد کلامی خود نظر فلاسفه را به‏طور روزافزون به مبانی دینی جلب کرد و از طرف دیگر عرفا با نقد روشمند خود از فلسفه و باتوجه به اشراق و طریق عملی همراه با سلوک فردی و مبانی اعتقادی در شکل دادن نظام جدید فلسفی در ایران که در آن مبانی کلامی، فلسفی و عرفانی در حکمت متعالیه سازمانی نو و بدیع یافت، یاری بسیار رساندند. در این مقاله، نگارنده سهم شیخ محمود شبستری شاعر و عارف بزرگ ایرانی را در ایجاد این طریق جدید بررسی کرده و نشان می‏دهد که این متفکر با نقد ایجابی و روشمند فلسفه مشایی از دیدگاه عرفانی و معرفت‏شناسی اشراقی، و با توجه به سلوک فردی همراه با مبانی اعتقادی و زبان رمزی، و با طرح حکمت در مقابل فلسفه مشایی در این امر نقش مهمی داشته است.

تبلیغات