معیارهاى گزینش همسر در آموزههاى اسلامى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
3- اخلاق نیکو
هرچه علم و تکنولوژى رشد مىکند، نیاز بشر به اخلاق افزایش مىیابد و لازم است به موازات آن دستورات عالیه اخلاقى پیامبران، کاملاً مورد عمل و نظر قرار گیرد؛ زیرا، دنیاى علم و صنعت، گرچه وسایل و ابزارهایى در اختیار بشر مىگذارد؛ ولى هیچگونه، درباره عدم سوء استفاده از آنها راهحلى ارائه نمىدهد.
سیر صعودى آمار جرائم، جنایات، فساد، تبهکارى، قتل و خودکشى، متلاشى شدن خانوادهها و...، بیانگر این حقیقت است که اخلاق، که فلسفه بعثت انبیاء است «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»(1)بر جامعه حکمفرما نباشد.
دانش و صنعت نمىتواند سعادت و آرامش بشر را تضمین و تأمین کند؛ بلکه استعمارگران، علم و صنعت را به نفع خویش استخدام نموده و میلیونها نفر را بىخانمان مىکنند؛ چنان که مىکنند و حقوق حقه ملتهاى ضعیف را چه آسان پایمال مىسازند و آنان را به خاک و خون مىکشند...
تنها عاملى مىتواند روح سرکش انسان و غرایز طوفانى و عصیانگر وى را مهار کند و علم و صنعت را در راه آرامش عمومى و زندگى مسالمتآمیز به کار اندازد، اخلاق واقعى است که از ایمان حقیقى به خدا سرچشمه مىگیرد.
یکى از ویژگیهاى اساسى براى زندگى شاد، اخلاق نیک است. منظور از اخلاق نیک، تنها خندهرویى و خوش خلقى اصطلاحى نیست، زیرا خندیدن و ... در بعضى مواقع، نه تنها مطابق اخلاق نیست، بلکه ضداخلاق است.
اخلاق هر انسانى تأثیر مستقیم در زندگى او دارد. این تأثیر در محیط خانواده محسوستر و نقشآفرینتر است؛ زیرا مسائل عاطفى در خانواده بر مسائل دیگر غلبه دارد و محیط خانواده بیشتر بر مبناى خصوصیات اخلاقى اعضاى آن شکل مىگیرد، تا عوامل دیگر؛ ازاینجهت، اگر اعضاى خانواده از اخلاقى نیکو بهرهمند باشند، محیط خانواده تبدیل به بهشتى سرورانگیز مىشود و چنانچه به بداخلاقى خو گرفته باشند، همواره خود را در جهنّمى سوزان گرفتار خواهند دید.
امام على(ع) مىفرماید: «بِحُسْنِ الاَْخْلاقِ یَطیبُ الْعَیْشُ»(2)با خوش اخلاقى ، زندگى نیکو و مطلوب مىگردد.
ملکات فاضله و اخلاق کریمه است که باعث نشاط و شادابى در زندگى شده و دشواریها را برطرف و اضطرابها و نگرانىها را از بین مىبرد و بداخلاقى جسم و روح انسان را فرسوده مىکند و عامل مهم پیرى زودرس است؛ ازاینرو، پیامبر گرامى اسلام(ص) پیوسته در دعا چنین مىفرمود: «اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُبِکَ... مِنْ زَوْجَةٍ تُشیبُنى قَبْلَ اَوانِ مَشیبى»(3) خدایا! به تو پناه مىبرم از همسرى که قبل از رسیدن پیرى، پیرم کند.
زندگى مشترک زناشویى، داراى فراز و نشیبهایى است که برخورد صحیح با آنها نیاز به روحیهاى قوى و اخلاقى پسندیده دارد. زن و مرد اگر از این مزیّت، بهرهاى نداشته باشند، نمىتوانند با تفاهم و همکارى متقابل بر مشکلات زندگى چیره شده، بار سنگین آن را به مقصد برسانند. چنانچه هر یک از طرفین از اخلاقى نیکو و رفتارى شایسته برخوردار نباشد، طرف دیگر هر چند خوش اخلاق هم باشد، زندگى به کامش تلخ خواهد شد.
از آنجا که اصلاح صفات ناپسند، در صورت ریشهدار بودن آنها، نیاز به تلاش طاقتفرسا و زمانى طولانى دارد، باید از همان ابتدا به صفات اخلاقى همسر توجّه کرد، تا در سایه انتخاب همسرى خوشاخلاق، زندگى سعادتمندانهاى پىریزى شود.
به طور کلى منظور از اخلاق نیک، این است که انسان آراسته به صفات، عادات، خُلق و خوهاى پسندیده، فضائل، کمالات و اعمال و رفتار نیکو بوده و از صفات زشت، بیماریهای اخلاقى و... دور باشد.
زندگى زن و مرد در محیط خانوادگى احتیاج به اخلاق دارد؛ زیرا تنها در پرتو قانون نمىتوان زندگى کرد.
قرآنکریم از پیامبر گرامى اسلام(ص) به عنوان صاحب «خُلق عظیم» یاد نموده و مىفرماید: «انّک لعلى خلق عظیم»(4)تو بر خلق و خوى بزرگى هستى. خداى سبحان هیچ کس را به این عظمت نستوده است. پیامبر(ص) را با عنوان نیکوترین انسان ستایش مىکند. در تبیین این محور مهم از رسولاکرم(ص) چنین نقل شده است: «معیار خُلق نیکو، خلق الله است»(5) یعنى آن کسى خلق نیکو دارد، که متخلق به اخلاق الهى باشد. نیکوترین نامها و صفات، از خداست.(6)چه رنگى نیکوتر از رنگ خدایى شدن. نیکوترین جلوهاى که انسان مىتواند به خود بگیرد، مظهر جلوههاى الهى شدن است که انسان، خلیفه و جانشین صفات خدایى شود. زیرا جانشین باید به نشانههاى خداوندى متصف باشد. اگر خداى متعال عطوف، رؤف، رحیم، علیم، کریم، عزیز، حکیم و غفور است، جانشین او نیز نشانى از این صفات باید داشته باشد. اینها جلوههاى صفات الهى است که در بنده مؤمن و خالص او تجلىنموده است. این اصل، نه تنها عامل تحکیم خانواده و زندگى زناشویى است، بلکه یکى از مهمترین عوامل براى تربیت نسل سالم، چه در دوران جنین و شیرخوارگى و چه در دوران کودکى مىباشد.
در روایات اسلامى از ازدواج با افراد بداخلاق نهى شده و خوشاخلاقى یکى از شرایط همسر شایسته محسوب شده است.(7)
در روایتى از امام باقر (ع) نقل شده که فرمود: پدرم، امام سجاد(ع)، در یکى از مواقف حج به زنى برخورد که «اخلاق نیکش» آن حضرت را جذب کرد، سؤال کردند این زن داراى همسر است؟ گفتند: خیر؛ پدرم بدون این که از حسب و نسب وى تحقیق کند، از او خواستگارى کرد، و این خواستگارى منجر به ازدواج با او شد.
فردى از انصار از داستان آگاه شد، ازدواج به این سادگى براى او بسیار سنگین و گران آمد، به نظر آورد ممکن است آن زن فردى بىاصل و نسب باشد، و علت سرزنش نسبت به امام چهارم شود.
مدتى در مقام جستجو برآمد و معلوم شد آن زن از طایفه شیبان است، خدمت امام چهارم(ع) رسید و جریان را با آن حضرت در میان گذاشت که خدا را شکر همسر شما از فامیلى معروف و محترم است، آن حضرت فرمودند: من شما را خردمندتر از این مىدانستم که به این امور پایبند باشى، مگر نمىدانى خداوند عزّوجلّ به برکت اسلام پستىها را برداشت و نقصها را جبران فرمود، بزرگوارى و کرامت را جایگزین پستى و دنائت نمود، اینک مسلمان در هر موقعیتى باشد، محترم است و او را پستى نیست، لئامت و خسّت از آنِ جاهلیت است و بس.(8)
«حسین بن بشار واسطى» به امام رضا(ع) نامه نوشت که یکى از بستگانم خواستار ازدواج با من است، ولى بداخلاق است؛ حضرت فرمود: «اگر اخلاقش بد است، با وى ازدواج نکن.»(9)
بنابراین، خوش اخلاقى همسر، نقش مؤثرى در زندگى انسان دارد و باید مورد توجه کامل قرار گیرد؛ زیرا آنچه مایه سازش و تحکیم روابط است، حسن خلق است، نه امور مادى، مانند ثروت و زیبایى.
همسرِ بداخلاق و ناسازگار، مایه غم و اندوه و کدورت گردیده، طراوت و شادابى را از طرف مقابل مىرباید. البته ناگفته پیداست اخلاق سوء و خشونت در کانون خانواده، در روحیه همه افراد اثر نامطلوب دارد.
4- سلامت عقل و تفکر
بعد از دیندارى، اصالت خانوادگى و اخلاق نیک، «سلامت عقل» از مهمترین شرایط یک همسر شایسته محسوب مىشود. تدبیر امور زندگى و پیمودن راه سعادت و درستکارى و برطرف نمودن مشکلات زندگى مشترک کار سادهاى نیست.
متأسفانه بسیارى از افراد، مقیّدند که همسر زیبا داشته باشند، در صورتى که زیبایى در آمار جهانى بهداشت، فقط 25 نمره دارد در حالى که به تفکر و اندیشه 300 نمره دادهاند. در مورد عروسخانم همیشه مىپرسند: آیا زیبا هست، یا نیست. زیبایى دوره محدودى دارد، ولى ما نمىتوانیم نقش بىبدیل تفکر و تعلیم و تربیت را انکار کنیم.
برخى افراد در ازدواج جایى براى تفکر باز نگذاشتهاند. اولین چیزى که در تفکر جلوهگر مىشود، عامل هوش است. زندگى با یک فرد کمهوش، بسیار مشکل است. ممکن است بپرسید: چگونه مىشود هوش یک نفر را قبل از ازدواج تشخیص داد؟ پاسخ بسیار آسان است. افرادى که درجه هوشى خیلى پایین دارند، کاملاً در رفتار و کردارشان مشخص است، پختگى لازم را ندارند، قدرت تشخیصشان ضعیف است. عامل دیگر تشخیص هوش، تفکر انتزاعى است. «انتزاع کردن» یعنى: بیرون کشیدن، و تفکر انتزاعى یعنى، توانایى استنباط و درک مفاهیم از موقعیتهاى کلى؛ این نوع تفکر ابعادش بسیار گسترده است، افرادى که تفکر انتزاعى دارند، خیلى زود شما را مىفهمند. لازم نیست که دائم برایشان تکرار کنید. بُعد دیگرش، تفکر حل مسئلهاى است، تفکرى که در آن انسان مىتواند مسائل خودش را حل کند. کسانى که این نوع تفکر را ندارند، همیشه دور خودشان مىچرخند، گیجند، پیوسته مىپرسند چه گفتى، یعنى چه، منظورت چه بود؛ کسى که این نوع تفکر را ندارد، شایسته گزینش همسرى نیست.
گاهى اوقات افراد از روى ترحم با فردى ازدواج مىکنند که از نظر هوشى در سطح پایینى است، مىخواهند ایثار کنند، ولى سخت در اشتباهند. زندگى با افراد کم هوش، بسیار مشکل است. کسى که تفکر و هوش خوبى دارد، کیفیت فراوان در مدیریت دارد زیرا یکى از ارکان اصلى مدیریت، تفکر خوب است.
طبق بررسىها و مطالعات آسیبشناسى خانواده، اصلىترین علت اختلافات خانوادگى، سردىها و بىرغبتىها، اخمها و قهرها، بىتفاوتىها و افسردگىها، بدزبانىها و تندىها، طردها و فرار از خانه، پریشانیها، گاه اختلالات روانى، برخى آسیب پذیرىهاى رفتارى و کژروىهاى اجتماعى «همسران» و سرانجام طلاق و جدایى، و ریشه اصلى تمام ناسازگاریهاى زناشویى، عدم تناسب در «عقل و اندیشه» بین زوجین مىباشد. بنابراین، با توجه به مشخصات افراد از نظر عقل و هوش، باید زن و مرد در انتخاب همسر، کسى را به عنوان همسر در زندگى مشترک خویش انتخاب کنند که با همدیگر تناسب داشته باشند تا در زندگى دچار مشکلات نشوند.
شریعت اسلام براى جلوگیرى از ضایعات احتمالى که در اثر وراثت پیش مىآید، تأکید مىکند که برخى از ازدواجها صورت نپذیرد. اسلام افراد را از ازدواج با انسان «احمق» که از نظر هوشى عقبمانده است، برحذر مىدارد. چنان که امام صادق(ع) مىفرماید: «ایّاکم و تزویج الحَمقاء فَانَّ صُحبَتَها بَلاءٌ و ولدها ضیاع»(10)بپرهیزید از ازدواج با «احمق»! زیرا، مصاحبت و زندگى با او بلاست و فرزندانش نیز تباه مىشوند. و نیز فرمود: «عقل چیزى است که خداوند رحمان به وسیله آن پرستش و عبادت مىشود و بهشت به وسیله آن به دست مىآید.»(11)
5 - زیبایى و شادابى
همسرى که از چنین صفاتى برخوردار باشد، غالباً ضامن جلوگیرى همسرش از انحرافات و چشمچرانىها مىگردد و معمولاً این موضوع با خوشاخلاقى همراه است؛ زیرا زیبارویان در اغلب موارد داراى اخلاق ملایم و جذاب مىباشند.
زیبایى یک امتیاز است و در شیرینى و سعادت «زندگى زناشویى» تأثیر به سزایى دارد. البته چند نکته درباره این شرط (لزوم زیبایى و شادابى) درخور توجه است:
الف) گرچه زیبایى ظاهر و تناسب اندام را در انتخاب همسر نمىتوان نادیده گرفت، ولى این مسئله نباید به عنوان بزرگترین هدف و معیار ازدواج محسوب شود، به گونهاى که دیگر معیارها را تحتالشعاع قرار دهد، بلکه هنگام انتخاب همسر باید هر دو بُعد زیبایى «زیبایى ظاهرى یا تناسب اندام» و «زیبایى باطنى یا معنوى، مانند ایمان، تقوا، حیا، و...» ترکیب شود و به همه آنها اصالت داده شود که در این صورت زندگى مشترک، یک عمر گلستان مىشود.
پیامبر اسلام(ص) براى اطمینان خاطر مرد از زیبایى زن، وى را مجاز دانست که قبل از ازدواج، همسرش را ببیند، تا خاطر وى از نظر زیبایى و دلپسندى زن مطمئن گردد. آن حضرت دراینباره مىفرماید: «بهترین زنان شما، زیبا چهرهترین آنهاست.»
و در روایت دیگر فرمود: «أَفْضَلُ نِساءِ أُمَّتى أَصْبَحُهُنَّ وَجْهاً وَأَقَلُّهُنَّ مَهْراً»(12) برترین زنان امت من زنى است که زیبائىاش بیشتر و صداقش کمتر باشد. البته زیبایى ظاهرى باید در کنار دیگر صفات و معیارها، مورد توجه و بررسى قرار گیرد، نه به طور مستقل. زیبایى و تناسب اندام بدون تدیّن و شرافت خانوادگى و...، آفتى است خطرناک و بلایى است رسواگر که اگر بر مبناى ارزشهاى الهى پیوند نخورد، به زودى ناپایدار خواهد بود. پیامبر اکرم (ص) مىفرماید: «مَن تَزَوَّج إمْرَأة. .. لِجَمالِها، رأى فیها ما یَکْرَهُ»(13)کسى که (فقط) به خاطر زیبایى زنى با او ازدواج کند، در او امور ناخوشایند خواهد دید.
و همچنین فرمود: «إیّاکم و خَضْراءَالدِّمنِ، قیلَ: یا رسول اللَّه و ما خَضراءُ الدِّمَنِ؟ قال: المَرأة الحَسناءُ فى مَنبِت السُّوءِ»(14) از خضراء الدمن (گیاه روییده در میان کثافات) بپرهیزید. گفته شد: اى رسول خدا! خضراءالدمن چیست؟ فرمود: زن زیبارویى که در خانوادهاى فاسد رشد کرده است.
در یک انسان آنچه اصالت دارد، انسانیت و اخلاق و دیندارى است و آن ازدواجى میمنت و برکت دارد که به خاطر این امور انجام بگیرد و تداوم پیدا کند؛ اما آن ازدواجى که به خاطر مال و جمال باشد، از دیدگاه اسلام، برکت و میمنتى ندارد. به همین جهت است که وقتى شخصى خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد و در امر ازدواج مشورت کرد، حضرت به او فرمود: «عَلَیْک بِذاتِ الدِّین تَرَبت یَداکَ»(15)بر تو باد که همسر دیندار اختیار کنى، دستهایت نیازمند خداوند باد.
جالب این است که رهبران اسلام، به افرادی که در انتخاب همسر، اصالت را به دیندارى مىدهند نه زیبایى ظاهرى، وعده مال و جمال دادهاند. چنان که در روایتى از امام صادق(ع) نقل شده که مىفرماید: «اِذا تَزَوَّجَ الرَجُلُ المَرأة لِجَمالِها أو لِمالِها وُکِّلَ إلى ذلِکَ، وَإذا تَزَوَّجَها لِدینِها رَزَقَهُ اللّهُ الجَمالَ وَالمال»(16) هرگاه مرد، زنى را به خاطر زیبایى و ثروتش به همسرى برگزیند، به همان واگذار مىشود(و معلوم نیست که به آنها برسد) و هرگاه او را به خاطر دینش به همسرى برگزیند، خداوند زیبایى و مال، روزى او مىسازد.
ب) گرچه زیبایى «ظاهرى، معنوى، فرهنگى و...» امرى پسندیده است و در انتخاب همسر باید مورد توجه قرار گیرد، ولى نباید از حد معمول تجاوز کند و به صورت «مشکل پسندى» درآید و انسان را از ازدواج به موقع باز دارد، بلکه اگر از زیبایى نسبى برخوردار بودند و دین و اخلاق یکدیگر را پذیرفتند، بهتر است بعد از تحقیقات و شناخت کافى «در همه زمینهها» از یکدیگر، با توکل بر خداوند و راهنمایى والدین، با همسر مورد نظر ازدواج نمایند و مطمئن باشند که عقل و ایمان و اخلاق نیک و خانواده اصیل و با شرافت، بسیارى از کمبودها را جبران خواهد نمود.
ج) بهتر است زن و مرد در مراسم خواستگارى، با اجازه و رضایت والدین، یکدیگر را ببینند و واقعیتها را به هم بگویند. براى شناخت لازم و تشخیص زیبایى و شادابى همسر مورد نظر، شایسته است مرد، مادر یا خواهر و یا یکى از خویشان نزدیک و مورد اعتماد را براى دیدن انتخاب کند و بفرستد تا زن مورد نظر را خوب ببینند و ویژگىهایش را براى او توضیح دهند.
امام خمینى(ره) فرمود: «هر یک از زوجین مىتوانند «در مراسم خواستگارى» مستقیماً از یکدیگر درباره هم تحقیق کنند، مشروط به آنکه این تحقیق مستلزم حرام نباشد. هر یک از زوجین مىتوانند بدن دیگرى را با شرایط زیر به منظور تحقیق، ببینند:
1- نگاه به قصد لذت و ریبه نباشد؛ 2- ازدواج متوقف بر این نگاه باشد؛3- مانعى از ازدواج این دو در میان نباشد...؛4- بهتر است این دیدن از روى لباس نازک باشد؛ 5 - باید این نگاه آخرین تحقیقى باشد که هر یک از زوجین انجام مىدهندو....»(17)
بنابراین، صحبت کردن زن و مرد به قصد لذت، یا خلوت کردن آنها در محیط بسته و یا نگاه کردن به قصد لذت و یا لمس کردن یکدیگر، حرام است و باید از آن اجتناب کنند.
6- تناسب سنى و تحصیلى
در انتخاب همسر توجه به همتایى و تناسب در سن نیز لازم است. تفاوت سن بلوغ جنسى در دختر و پسر، یک امر طبیعى است، پسر حدود چهار سال دیرتر از دختر به بلوغ جنسى مىرسد.از اینرو، باید تفاوت سن آنها در امر ازدواج نیز حداقل به همین مقدار باشد (پسر بزرگتر باشد) بهتر است چنین باشد، ولى الزامى نیست. اگر در بقیه موارد یادشده تناسب وجود داشته باشد، ولى تناسب سنى وجود نداشته باشد، مثلاً زن و شوهر همسن باشند و یا حتى زن یک سال نیز بزرگتر باشد، به شرط این که مرد وقوف و آگاهى کامل به این موضوع داشته باشد، مشکل خاصى ایجاد نمىشود. اما ازدواجهایى که اختلاف سنى زیاد وجود دارد، مثلاً فردى بیست سال از دیگرى بزرگتر است، اصلاً صلاح نیست.
به طور کلّى تناسب سنى و جسمى در زناشویى مسئله مهمى است و عدم توجه به آن عواقب ناگوارى را در پى دارد. سن زن و مرد در ازدواج از دو جنبه داراى اهمیت است:
1- جنبه روانى: انسان در فرآیند رشد از نظر روانى، در سنین مختلف، داراى ویژگىهاى متفاوت مىباشد.
2- جنبه فیزیولوژیکى: علاوه بر جنبههاى روانى، ارضاى غرایز جنسى خود مسئله مهمى است.
سن ازدواج در شرایط جغرافیایى و اقلیمى مختلف، متفاوت است. معمولاً در مناطق گرمسیر، سن بلوغ و ازدواج پایینتر از مناطق سردسیر و کوهستانى است. مهم نیست که فرد در چه سنى بالغ مىشود، مسئله مهم این است که فرد احساس کند که از نظر فیزیولوژیکى و روانى نیاز به ازدواج دارد. تشخیص زمان مناسب ازدواج و فاصله سنى زوجین از سوى افراد تازه بالغ، مشکل است. در این مورد، استفاده از راهنمایىهاى والدین و مشاوران خانواده ضرورى است.
معمولاً چون دختران از نظر رشد بدنى و روانى از پسران جلوترند و رشد آنان سریعتر است و زودتر به سن تکلیف شرعى و بلوغ بدنى مىرسند، آمادگى بیشترى جهت انتخاب همسر و شروع زندگى زناشویى را دارند.
در روایات اسلامى، درباره سن ازدواج و فاصله سنى زن و شوهر، اشاره به موضوع بلوغ شده که طرفین در سنین پایین، یعنى اوایل بلوغ، ازدواج کنند و به همین علت در اسلام سن تکلیف شرعى دختران 9 سال تمام قمرى و پسران 15 سال تمام قمرى است و تفاوت سن دختر و پسر (در ازدواج) با در نظر گرفتن موقعیت جغرافیایى و عوامل فرهنگى متفاوت است. با توجه به تحقیقات انجام شده و بلوغ زودرس، در بعضى مناطق و موقعیتهاى مختلف جغرافیایى، فرهنگى، اقتصادى و...، بهترین سن ازدواج براى دختران 16 الى 20 سالگى و براى پسران 18 الى 23 سالگى مىتواند باشد و مناسبترین فاصله سنى، در ازدواج بین 1 الى 5 سال است و اگر هم، سن آنها مساوى باشد و یا این که زن چند سال از مرد بزرگتر باشد، اشکالى ندارد. ولى، فاصله سنى «بین 1 الى 5 سال» از نظر روانشناسى و فیزیولوژى ارجحیت دارد. و این تفاوت بدین جهت است که زنها در اثر باردارى و زایمان و شیر دادن به کودک، غالباً از مردها زودتر پیر و فرسوده مىشوند و طراوت و شادابى خویش را از دست مىدهند. زن اگر چند سالى از شوهر کوچکتر باشد، مدت بیشترى مىتواند نظر شوهر را به خود جلب کند و تمایلات روحى، روانى و جنسى او را ارضاء نماید؛ در نتیجه، براى همیشه صلح، صفا، دوستى، عشق و محبت در کانون گرم خانوادگى آنان حاکم خواهد شد.
نکته شایان توجه این است که در امر ازدواج شرط سنى در اسلام مطرح نیست که مثلاً اگر زوجین توافق سنى نداشتند، عقد ازدواج باطل باشد، اما باید سن زوجین تفاوت فاحش نداشته باشد؛ زیرا تجربه نشان داده است که بسیارى از درگیرىها و اختلافات ناشى از تفاوت فاحش سنى بین زن و مرد است. چه بسا یکى از طرفین به خاطر کمى سن و کمتجربگى نمىتواند دیگری را تحمل کند و یا احیاناً آن که از سن بالایى برخوردار است، از لحاظ غریزه جنسى ضعیف باشد و نتواند دیگرى را که قوى است، ارضاء و اشباع نماید. اینجاست که اگر ایمان کافى در طرف مقابل نباشد، به اعمال خلاف عفت روى مىآورد و اساس خانواده را در هم مىریزد و حیثیت خانواده یا طایفهاى را در معرض خطر قرار مىدهد. از اینرو، این که احیاناً ثروتمندان در دوران کهولت سنى و تحلیل قُوى در صدد ازدواج با دوشیزهاى برمىآیند و دوشیزگانى هم به طمع مال و ثروت آنان حاضر به ازدواج با آنان مىشوند کار صحیحى نیست و تحقیقات نشان داده است که در موارد قابل توجهاى این گونه ازدواجها مفاسد و خطرهایى در پى داشته است؛ پس باید از این ازدواجها جداً پرهیز شود.
همچنین یکى دیگر از معیارهایى که باید در ازدواج در نظر گرفته شود، تناسب تحصیلى است. بسیار خوب است که زن و شوهر از نظر معلومات و تحصیلات علمى، خیلى با هم فاصله نداشته باشند و در ردیف یکدیگر باشند تا تفاهم بیشتر در زندگیشان به وجود آید. بنابراین، زن و مردى که تحصیل کرده و دانشگاهى است، نمىتواند با فردى غیرتحصیل کرده یا کم سواد ازدواج نماید. البته پذیرش این امر در مدت کوتاهى امکانپذیر است، ولى در درازمدت تنشها و اختلافاتى بین آنها آشکار خواهد شد. به هرحال، یکى از چیزهایى که باید در ازدواج رعایت شود، فاکتورهاى حرفهاى است. بنابر این سطح تحصیلات و سطح حرفه (شغل) در زندگى زناشویى بسیار مهم است. چنان که تحقیقات و تجربه نشان داده است که کسانى که با همردیفان خود از نظر تحصیل و شغل ازدواج کردهاند، در زندگى خانوادگى از موفقیت بیشترى برخوردارند.
7- عفاف و پاکى از آلودگىها
«عفاف» با فتح حرف اول، از ریشه «عفت» است و لغت شناسان در باره آن گفتهاند:
«و اصله الاقتصار على تناول الشىء القلیل»؛ عفاف اکتفا ورزیدن به بهرهمندى کم و شایسته است.
در مجمعالبحرین آمده است: «عف عن الشىء، اى امتنع عنه فهو عفیف»(18)عفاف از چیزى ورزید، یعنى: از آن امتناع ورزید؛ پس او عفیف است.
و ابن منظور در لسانالعرب در این باره مىنویسد: «العفّة: الکف عما لایحل و لایجمل»(19) عفت: خویشتندارى از آنچه که حلال و زیبا نیست.
صاحب اقربالموارد «عفت» را اینگونه معنا نموده است: «عف الرجل: کف عما لایحل و لایجمل قولا او فعلا و امتنع»(20) عفاف ورزید، یعنى: در گفتار و کردار، از آنچه که حلال نیست، دورى جست و خویشتندارى نمود. همچنین در قاموس، «عفت» را به معناى کف خودنگهدارى از محرمات و زشتیهاست که با زیباگزینى منافات دارد، معنا مىکند.(21)
در تفکر اسلامى، عفاف واژهاى با بار معنایى خاص برگرفته از آیات و روایات، و گونهاى منش است همراه با کنش رفتارى و گفتارى.(22)
مرحوم نراقى در معراجالسعاده مىنویسد: عفت عبارت است از: مطیع و منقاد شدن قوه شهوانیه از براى قوه عاقله که در اقدام به خوردن و نکاح و حدود اوامر الهى را به لحاظ کمى و کیفى؛ نگهدارد،(23) عفت همان اعتدال عقلى و شرعى است و افراط و تفریط در آن مذموم است؛ پس در تمامى اخلاق و احوال، حد وسط و راه میانه «عفت» است.
روشن است که استحکام خانواده که اولین و بنیادىترین تشکّل اجتماعى یک جامعه به شمار مىآید مرکز عشق و امید و بستر شکفتن آرزوهاى جوانان است، تنها، با پاسدارى از عفاف و پاکدامنى، درخشش و بالندگى لازم را پیدا مىکند؛ زیرا اگر در جامعهاى عفاف و پاکدامنى به صورت کامل رعایت گردد و تمتعات جنسى به محیط خانواده محدود گردد، جوانان به ازدواج روى آورده و خانوادههاى تشکیلشده نیز ثبات بیشترى مىیابند؛ ولى اگر بىبند و بارى و بىعفتى در جامعه رواج یابد و بهرهبردارىهاى جنسى در خارج از محیط خانواده میسر گردد، جوانان زیر بار مسئولیتهاى ازدواج نرفته و خانوادههاى تشکیلشده نیز متزلزل مىشود. بنابراین، باضرس خاطر باید گفت: رعایت عفاف در رفتار و گفتار، خانواده را سالم و آسیبناپذیر نگه مىدارد. بنابراین، یکى از شرایط شایسته و لازم در انتخاب همسر آن است که آلوده به فحشاء و مبتلا به انواع مواد مخدر و مشروبات الکلى نباشد.
امروزه نقش زیانبار این آلودگىها در ویرانى خانوادهها و نابودى نسل جوان بر همگان روشن است و در ضمن، آثار زیانبار اینها در تولد فرزندان ناقصالعقل و عقبافتاده نیز ثابت شده است، ازاینجهت، شریعت اسلام از پیوند زناشویى با مبتلایان به مواد مخدر و دیگر مسکرات برحذر داشته است.
در دستورالعملهایى که از پیامبر اکرم(ص) و پیشوایان معصوم (ع) رسیده، به لزوم رعایت این تناسب بسیار تأکید شده است.
از نظر اسلام با کسى که مرتکب شرب خمر مىشود نباید ازدواج کرد. چنان که پیامبر اسلام(ص) مىفرماید: «شارب الخمر لایزوج، اذا خطب»(24) شرابخوار اگر خواستگارى کند، به او دختر داده نمىشود.
همچنین امام صادق(ع) مىفرماید: «من زوّج کریمته من شارب الخمر فقد قطع رحمها»(25) کسى که دخترش را به شرابخوار بدهد، با این کار خود قطع رحم کرده است.
شاید مراد از قطع رحم در این روایت این باشد که با این ازدواج سبب نازایى او شده است و یا مراد این است که او را از یک پیوند درست و ازدواج محکم و استوار محروم ساخته است.
امام رضا (ع) مىفرماید: «وَاِیّاکَ اَنْ تُزَوِّجَ شارِبَ الْخَمْرِ، فَاِنْ زَوَّجْتَهُ فَکَأَنَما قَدَّمَتْ اِلَى الزِّنا»(26) بترس از این که دختر به شرابخوار بدهى، که اگر او را به چنین تبهکارى شوهر دهى، گویا آن عفیفه کریمه را به زنا دادهاى!!
آرى، آن که پاىبند به واجبات الهى نیست، و از فسق و فجور پرهیز ندارد، و آنکه از اخلاق نیک بهرهای ندارد، و آلوده به بداخلاقى است، و از عقل و فکر لازم بهره ندارد، و آن سست ارادهاى که از مشروبات حرام پرهیز ندارد، اهلیت ندارد که دخترى پاک و مؤمنه که امانت الهى است به او سپرده شود، که نه تنها دختر ضایع مىگردد، بلکه فرزندان آنها متأثر از آثار سوء وجودى آن شوهر زشتکردار خواهند شد، که قبل از این که دانش بشر به این حقیقت برسد، حضرات معصومین (ع) این حقیقت را اعلام فرمودهاند: «الْحَرامُ یبینُ فِى الذُّرِّیَّه»(27) آثار حرام در نسل آشکار مىگردد!!
از این روایات مىتوان فهمید که چون شرابخوار، هتک حرمت فرمان خداوند کرده و به آن بىاعتنایى نموده و دست به سرکشى و طغیان زده است، نسبت به همسر و فرزندانش نیز چنین خواهد کرد، حرمتشان را خواهد درید؛ حقوقشان را ادا نخواهد کرد و موجبات آزار و اذیتشان را فراهم خواهد ساخت و صفات رذیله و ناپسند او چنان که گذشت به همسر و فرزندانش منتقل شده و فطرت پاکشان را آلوده خواهد کرد.
روشن است همان علتى که در شرابخوار، موجب سرکشى او شده و رابطهاش را با خدا و خانوادهاش تیره و تار کرده است و او را مطرود جامعه ساخته است، در افراد معتاد، قاچاقچى، بىبندبار و لاابالى نیز وجود دارد؛ این افراد خود را پایبند به هیچ مقرراتى نمىدانند و به خاطر تأمین نیازشان دست به هر اقدام زشت و وقیح مىزنند؛ ارزشهای خانوادگى را زیر پا مىگذارند؛ حقوق همسر و فرزندان را رعایت و ادا نمىکنند، ازاین رو، ازدواج با اینگونه افراد، ازدواج موفّقى نخواهد بود.
نکتهاى که در پایان این نوشتار تذکر آن ضرورى به نظر مىرسد این است که معیارهاى دیگرى نیز از لابلاى روایات و آموزههاى دینى فهمیده مىشود که باید افزون بر آنچه ذکر شد، مراعات گردد که فهرستوار به آنها اشاره مىشود.(28)
دوشیزگى همسر، جهت نسل پرورى و زایایى او، پاکدامنى و عفت، درستکارى، و در صورت جامعیت معیارهاى ذکر شده، زیبایى، هزینه کردن درست و بجا و رعایت اقتصاد، نگهبانى از عرض و مال، میل به استقبال از همسر و مشایعت او در آمد و شد، همراهى و معاونت با همسر و... از جمله معیارهاى درجه دو در انتخاب همسر که اگر مراعات شود، زندگى بسیار شیرین مىشود.
رسول خدا(ص) فرمود: بهترین زنان شما زنى است که فرزندآور (ولود)، مهربان پاکدامن، نزد قوم خود عزیز و محترم، در مقابل شوهر متواضع و فروتن، آرایش کننده خود براى شوهر، بىاعتناء نسبت به دیگران، در خلوت مطیع فرمان شوهر و در اختیارش باشد و مثل بعضى از مردان مبتذل نباشد.(29)
امید است با به کار بستن دستورات حیاتبخش اسلام، شادى و خوشبختى به روى تمام زوجها، به ویژه جوانان عزیز آغوش گرمش را به نحو مطلوب بگشاید.
پىنوشتها: -
1. سفینة البحار، ج 1، ص 410.
2. شرح غررالحکم و دررالکلم آمدى، ج 3،ص 328، دانشگاه تهران.
3. وسائل الشیعه، ج14، ص 22.
4. سوره قلم، آیه 4.
5. محجة البیضاء، ج5، ص 90.
6. سوره نحل، آیه 60.
7. وسائل الشیعه، ج 14،ص 51.
8. بحارالانوار، ج 100،ص 374.
9. بحارالانوار، ج 103، ص 235، ح 17.
10. همان، ص 56،ح 1 ؛ فروع کافى، ج 5، ص 354.
11. اصول کافى، ج 1، عقل و الجهل، ح 3.
12. بحارالانوار، ج 103، ص 347.
13. وسائل الشیعه، ج 20،ص 51.
14. فروع کافى، ج 5، ص 332؛ ترجمه میزان الحکمه، ج 5، ص 2260، ح 7558؛ محجة البیضاء، ج 3، ص 93.
15. فروع کافى، ج 5، ص 332 ؛ روضة المتقین، ج 8، ص 114.
16. فروع کافى، ج 5، ص 333.
17. تحریرالوسیله، کتاب نکاح، مسئله 28.
18. طریحى، مجمع البحرین، ج 5،ص 101.
19. ابن منظور لسان العرب، ج 9،ص 253.
20. شرتونى لبنانى، اقرب الموارد، ج 2،ص 803.
21. قرشى، على اکبر، قاموس قرآن، دارالکتب الاسلامیه، ج 5، ص 19.
22. جهت دست یابى به توضیح بیشتر، ر.ک: ماهنامه پاسدار اسلام، عسکرى اسلامپور، مقاله: نقش عفاف و پاکدامنى در زندگى انسان، شماره هاى 279 و 280، اسفند و فروردین 1383 و شماره 281 اردیبهشت 1384.
23. ملا احمد نراقى(ره)، معراج السعادة، ص 243.
24. فروع کافى، ج 5،ص 348؛ وسائل الشیعه، ج 14،ص 53، ح 2.
25. فروع کافى، ج 5،ص 347؛ وسائل الشیعه، ج 14،ص 53.
26. بحارالانوار، ج 79،ص 142.
27. وسائل الشیعه، ج 17،باب 1،ص 81،ح 22043.
28. براى شناخت از این معیارها به وسائل الشیعه، ج 14، ابواب متعدده آن در مقدمات نکاح مراجعه نمایید.
29. همان، ج 14،ص 14.
هرچه علم و تکنولوژى رشد مىکند، نیاز بشر به اخلاق افزایش مىیابد و لازم است به موازات آن دستورات عالیه اخلاقى پیامبران، کاملاً مورد عمل و نظر قرار گیرد؛ زیرا، دنیاى علم و صنعت، گرچه وسایل و ابزارهایى در اختیار بشر مىگذارد؛ ولى هیچگونه، درباره عدم سوء استفاده از آنها راهحلى ارائه نمىدهد.
سیر صعودى آمار جرائم، جنایات، فساد، تبهکارى، قتل و خودکشى، متلاشى شدن خانوادهها و...، بیانگر این حقیقت است که اخلاق، که فلسفه بعثت انبیاء است «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»(1)بر جامعه حکمفرما نباشد.
دانش و صنعت نمىتواند سعادت و آرامش بشر را تضمین و تأمین کند؛ بلکه استعمارگران، علم و صنعت را به نفع خویش استخدام نموده و میلیونها نفر را بىخانمان مىکنند؛ چنان که مىکنند و حقوق حقه ملتهاى ضعیف را چه آسان پایمال مىسازند و آنان را به خاک و خون مىکشند...
تنها عاملى مىتواند روح سرکش انسان و غرایز طوفانى و عصیانگر وى را مهار کند و علم و صنعت را در راه آرامش عمومى و زندگى مسالمتآمیز به کار اندازد، اخلاق واقعى است که از ایمان حقیقى به خدا سرچشمه مىگیرد.
یکى از ویژگیهاى اساسى براى زندگى شاد، اخلاق نیک است. منظور از اخلاق نیک، تنها خندهرویى و خوش خلقى اصطلاحى نیست، زیرا خندیدن و ... در بعضى مواقع، نه تنها مطابق اخلاق نیست، بلکه ضداخلاق است.
اخلاق هر انسانى تأثیر مستقیم در زندگى او دارد. این تأثیر در محیط خانواده محسوستر و نقشآفرینتر است؛ زیرا مسائل عاطفى در خانواده بر مسائل دیگر غلبه دارد و محیط خانواده بیشتر بر مبناى خصوصیات اخلاقى اعضاى آن شکل مىگیرد، تا عوامل دیگر؛ ازاینجهت، اگر اعضاى خانواده از اخلاقى نیکو بهرهمند باشند، محیط خانواده تبدیل به بهشتى سرورانگیز مىشود و چنانچه به بداخلاقى خو گرفته باشند، همواره خود را در جهنّمى سوزان گرفتار خواهند دید.
امام على(ع) مىفرماید: «بِحُسْنِ الاَْخْلاقِ یَطیبُ الْعَیْشُ»(2)با خوش اخلاقى ، زندگى نیکو و مطلوب مىگردد.
ملکات فاضله و اخلاق کریمه است که باعث نشاط و شادابى در زندگى شده و دشواریها را برطرف و اضطرابها و نگرانىها را از بین مىبرد و بداخلاقى جسم و روح انسان را فرسوده مىکند و عامل مهم پیرى زودرس است؛ ازاینرو، پیامبر گرامى اسلام(ص) پیوسته در دعا چنین مىفرمود: «اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُبِکَ... مِنْ زَوْجَةٍ تُشیبُنى قَبْلَ اَوانِ مَشیبى»(3) خدایا! به تو پناه مىبرم از همسرى که قبل از رسیدن پیرى، پیرم کند.
زندگى مشترک زناشویى، داراى فراز و نشیبهایى است که برخورد صحیح با آنها نیاز به روحیهاى قوى و اخلاقى پسندیده دارد. زن و مرد اگر از این مزیّت، بهرهاى نداشته باشند، نمىتوانند با تفاهم و همکارى متقابل بر مشکلات زندگى چیره شده، بار سنگین آن را به مقصد برسانند. چنانچه هر یک از طرفین از اخلاقى نیکو و رفتارى شایسته برخوردار نباشد، طرف دیگر هر چند خوش اخلاق هم باشد، زندگى به کامش تلخ خواهد شد.
از آنجا که اصلاح صفات ناپسند، در صورت ریشهدار بودن آنها، نیاز به تلاش طاقتفرسا و زمانى طولانى دارد، باید از همان ابتدا به صفات اخلاقى همسر توجّه کرد، تا در سایه انتخاب همسرى خوشاخلاق، زندگى سعادتمندانهاى پىریزى شود.
به طور کلى منظور از اخلاق نیک، این است که انسان آراسته به صفات، عادات، خُلق و خوهاى پسندیده، فضائل، کمالات و اعمال و رفتار نیکو بوده و از صفات زشت، بیماریهای اخلاقى و... دور باشد.
زندگى زن و مرد در محیط خانوادگى احتیاج به اخلاق دارد؛ زیرا تنها در پرتو قانون نمىتوان زندگى کرد.
قرآنکریم از پیامبر گرامى اسلام(ص) به عنوان صاحب «خُلق عظیم» یاد نموده و مىفرماید: «انّک لعلى خلق عظیم»(4)تو بر خلق و خوى بزرگى هستى. خداى سبحان هیچ کس را به این عظمت نستوده است. پیامبر(ص) را با عنوان نیکوترین انسان ستایش مىکند. در تبیین این محور مهم از رسولاکرم(ص) چنین نقل شده است: «معیار خُلق نیکو، خلق الله است»(5) یعنى آن کسى خلق نیکو دارد، که متخلق به اخلاق الهى باشد. نیکوترین نامها و صفات، از خداست.(6)چه رنگى نیکوتر از رنگ خدایى شدن. نیکوترین جلوهاى که انسان مىتواند به خود بگیرد، مظهر جلوههاى الهى شدن است که انسان، خلیفه و جانشین صفات خدایى شود. زیرا جانشین باید به نشانههاى خداوندى متصف باشد. اگر خداى متعال عطوف، رؤف، رحیم، علیم، کریم، عزیز، حکیم و غفور است، جانشین او نیز نشانى از این صفات باید داشته باشد. اینها جلوههاى صفات الهى است که در بنده مؤمن و خالص او تجلىنموده است. این اصل، نه تنها عامل تحکیم خانواده و زندگى زناشویى است، بلکه یکى از مهمترین عوامل براى تربیت نسل سالم، چه در دوران جنین و شیرخوارگى و چه در دوران کودکى مىباشد.
در روایات اسلامى از ازدواج با افراد بداخلاق نهى شده و خوشاخلاقى یکى از شرایط همسر شایسته محسوب شده است.(7)
در روایتى از امام باقر (ع) نقل شده که فرمود: پدرم، امام سجاد(ع)، در یکى از مواقف حج به زنى برخورد که «اخلاق نیکش» آن حضرت را جذب کرد، سؤال کردند این زن داراى همسر است؟ گفتند: خیر؛ پدرم بدون این که از حسب و نسب وى تحقیق کند، از او خواستگارى کرد، و این خواستگارى منجر به ازدواج با او شد.
فردى از انصار از داستان آگاه شد، ازدواج به این سادگى براى او بسیار سنگین و گران آمد، به نظر آورد ممکن است آن زن فردى بىاصل و نسب باشد، و علت سرزنش نسبت به امام چهارم شود.
مدتى در مقام جستجو برآمد و معلوم شد آن زن از طایفه شیبان است، خدمت امام چهارم(ع) رسید و جریان را با آن حضرت در میان گذاشت که خدا را شکر همسر شما از فامیلى معروف و محترم است، آن حضرت فرمودند: من شما را خردمندتر از این مىدانستم که به این امور پایبند باشى، مگر نمىدانى خداوند عزّوجلّ به برکت اسلام پستىها را برداشت و نقصها را جبران فرمود، بزرگوارى و کرامت را جایگزین پستى و دنائت نمود، اینک مسلمان در هر موقعیتى باشد، محترم است و او را پستى نیست، لئامت و خسّت از آنِ جاهلیت است و بس.(8)
«حسین بن بشار واسطى» به امام رضا(ع) نامه نوشت که یکى از بستگانم خواستار ازدواج با من است، ولى بداخلاق است؛ حضرت فرمود: «اگر اخلاقش بد است، با وى ازدواج نکن.»(9)
بنابراین، خوش اخلاقى همسر، نقش مؤثرى در زندگى انسان دارد و باید مورد توجه کامل قرار گیرد؛ زیرا آنچه مایه سازش و تحکیم روابط است، حسن خلق است، نه امور مادى، مانند ثروت و زیبایى.
همسرِ بداخلاق و ناسازگار، مایه غم و اندوه و کدورت گردیده، طراوت و شادابى را از طرف مقابل مىرباید. البته ناگفته پیداست اخلاق سوء و خشونت در کانون خانواده، در روحیه همه افراد اثر نامطلوب دارد.
4- سلامت عقل و تفکر
بعد از دیندارى، اصالت خانوادگى و اخلاق نیک، «سلامت عقل» از مهمترین شرایط یک همسر شایسته محسوب مىشود. تدبیر امور زندگى و پیمودن راه سعادت و درستکارى و برطرف نمودن مشکلات زندگى مشترک کار سادهاى نیست.
متأسفانه بسیارى از افراد، مقیّدند که همسر زیبا داشته باشند، در صورتى که زیبایى در آمار جهانى بهداشت، فقط 25 نمره دارد در حالى که به تفکر و اندیشه 300 نمره دادهاند. در مورد عروسخانم همیشه مىپرسند: آیا زیبا هست، یا نیست. زیبایى دوره محدودى دارد، ولى ما نمىتوانیم نقش بىبدیل تفکر و تعلیم و تربیت را انکار کنیم.
برخى افراد در ازدواج جایى براى تفکر باز نگذاشتهاند. اولین چیزى که در تفکر جلوهگر مىشود، عامل هوش است. زندگى با یک فرد کمهوش، بسیار مشکل است. ممکن است بپرسید: چگونه مىشود هوش یک نفر را قبل از ازدواج تشخیص داد؟ پاسخ بسیار آسان است. افرادى که درجه هوشى خیلى پایین دارند، کاملاً در رفتار و کردارشان مشخص است، پختگى لازم را ندارند، قدرت تشخیصشان ضعیف است. عامل دیگر تشخیص هوش، تفکر انتزاعى است. «انتزاع کردن» یعنى: بیرون کشیدن، و تفکر انتزاعى یعنى، توانایى استنباط و درک مفاهیم از موقعیتهاى کلى؛ این نوع تفکر ابعادش بسیار گسترده است، افرادى که تفکر انتزاعى دارند، خیلى زود شما را مىفهمند. لازم نیست که دائم برایشان تکرار کنید. بُعد دیگرش، تفکر حل مسئلهاى است، تفکرى که در آن انسان مىتواند مسائل خودش را حل کند. کسانى که این نوع تفکر را ندارند، همیشه دور خودشان مىچرخند، گیجند، پیوسته مىپرسند چه گفتى، یعنى چه، منظورت چه بود؛ کسى که این نوع تفکر را ندارد، شایسته گزینش همسرى نیست.
گاهى اوقات افراد از روى ترحم با فردى ازدواج مىکنند که از نظر هوشى در سطح پایینى است، مىخواهند ایثار کنند، ولى سخت در اشتباهند. زندگى با افراد کم هوش، بسیار مشکل است. کسى که تفکر و هوش خوبى دارد، کیفیت فراوان در مدیریت دارد زیرا یکى از ارکان اصلى مدیریت، تفکر خوب است.
طبق بررسىها و مطالعات آسیبشناسى خانواده، اصلىترین علت اختلافات خانوادگى، سردىها و بىرغبتىها، اخمها و قهرها، بىتفاوتىها و افسردگىها، بدزبانىها و تندىها، طردها و فرار از خانه، پریشانیها، گاه اختلالات روانى، برخى آسیب پذیرىهاى رفتارى و کژروىهاى اجتماعى «همسران» و سرانجام طلاق و جدایى، و ریشه اصلى تمام ناسازگاریهاى زناشویى، عدم تناسب در «عقل و اندیشه» بین زوجین مىباشد. بنابراین، با توجه به مشخصات افراد از نظر عقل و هوش، باید زن و مرد در انتخاب همسر، کسى را به عنوان همسر در زندگى مشترک خویش انتخاب کنند که با همدیگر تناسب داشته باشند تا در زندگى دچار مشکلات نشوند.
شریعت اسلام براى جلوگیرى از ضایعات احتمالى که در اثر وراثت پیش مىآید، تأکید مىکند که برخى از ازدواجها صورت نپذیرد. اسلام افراد را از ازدواج با انسان «احمق» که از نظر هوشى عقبمانده است، برحذر مىدارد. چنان که امام صادق(ع) مىفرماید: «ایّاکم و تزویج الحَمقاء فَانَّ صُحبَتَها بَلاءٌ و ولدها ضیاع»(10)بپرهیزید از ازدواج با «احمق»! زیرا، مصاحبت و زندگى با او بلاست و فرزندانش نیز تباه مىشوند. و نیز فرمود: «عقل چیزى است که خداوند رحمان به وسیله آن پرستش و عبادت مىشود و بهشت به وسیله آن به دست مىآید.»(11)
5 - زیبایى و شادابى
همسرى که از چنین صفاتى برخوردار باشد، غالباً ضامن جلوگیرى همسرش از انحرافات و چشمچرانىها مىگردد و معمولاً این موضوع با خوشاخلاقى همراه است؛ زیرا زیبارویان در اغلب موارد داراى اخلاق ملایم و جذاب مىباشند.
زیبایى یک امتیاز است و در شیرینى و سعادت «زندگى زناشویى» تأثیر به سزایى دارد. البته چند نکته درباره این شرط (لزوم زیبایى و شادابى) درخور توجه است:
الف) گرچه زیبایى ظاهر و تناسب اندام را در انتخاب همسر نمىتوان نادیده گرفت، ولى این مسئله نباید به عنوان بزرگترین هدف و معیار ازدواج محسوب شود، به گونهاى که دیگر معیارها را تحتالشعاع قرار دهد، بلکه هنگام انتخاب همسر باید هر دو بُعد زیبایى «زیبایى ظاهرى یا تناسب اندام» و «زیبایى باطنى یا معنوى، مانند ایمان، تقوا، حیا، و...» ترکیب شود و به همه آنها اصالت داده شود که در این صورت زندگى مشترک، یک عمر گلستان مىشود.
پیامبر اسلام(ص) براى اطمینان خاطر مرد از زیبایى زن، وى را مجاز دانست که قبل از ازدواج، همسرش را ببیند، تا خاطر وى از نظر زیبایى و دلپسندى زن مطمئن گردد. آن حضرت دراینباره مىفرماید: «بهترین زنان شما، زیبا چهرهترین آنهاست.»
و در روایت دیگر فرمود: «أَفْضَلُ نِساءِ أُمَّتى أَصْبَحُهُنَّ وَجْهاً وَأَقَلُّهُنَّ مَهْراً»(12) برترین زنان امت من زنى است که زیبائىاش بیشتر و صداقش کمتر باشد. البته زیبایى ظاهرى باید در کنار دیگر صفات و معیارها، مورد توجه و بررسى قرار گیرد، نه به طور مستقل. زیبایى و تناسب اندام بدون تدیّن و شرافت خانوادگى و...، آفتى است خطرناک و بلایى است رسواگر که اگر بر مبناى ارزشهاى الهى پیوند نخورد، به زودى ناپایدار خواهد بود. پیامبر اکرم (ص) مىفرماید: «مَن تَزَوَّج إمْرَأة. .. لِجَمالِها، رأى فیها ما یَکْرَهُ»(13)کسى که (فقط) به خاطر زیبایى زنى با او ازدواج کند، در او امور ناخوشایند خواهد دید.
و همچنین فرمود: «إیّاکم و خَضْراءَالدِّمنِ، قیلَ: یا رسول اللَّه و ما خَضراءُ الدِّمَنِ؟ قال: المَرأة الحَسناءُ فى مَنبِت السُّوءِ»(14) از خضراء الدمن (گیاه روییده در میان کثافات) بپرهیزید. گفته شد: اى رسول خدا! خضراءالدمن چیست؟ فرمود: زن زیبارویى که در خانوادهاى فاسد رشد کرده است.
در یک انسان آنچه اصالت دارد، انسانیت و اخلاق و دیندارى است و آن ازدواجى میمنت و برکت دارد که به خاطر این امور انجام بگیرد و تداوم پیدا کند؛ اما آن ازدواجى که به خاطر مال و جمال باشد، از دیدگاه اسلام، برکت و میمنتى ندارد. به همین جهت است که وقتى شخصى خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد و در امر ازدواج مشورت کرد، حضرت به او فرمود: «عَلَیْک بِذاتِ الدِّین تَرَبت یَداکَ»(15)بر تو باد که همسر دیندار اختیار کنى، دستهایت نیازمند خداوند باد.
جالب این است که رهبران اسلام، به افرادی که در انتخاب همسر، اصالت را به دیندارى مىدهند نه زیبایى ظاهرى، وعده مال و جمال دادهاند. چنان که در روایتى از امام صادق(ع) نقل شده که مىفرماید: «اِذا تَزَوَّجَ الرَجُلُ المَرأة لِجَمالِها أو لِمالِها وُکِّلَ إلى ذلِکَ، وَإذا تَزَوَّجَها لِدینِها رَزَقَهُ اللّهُ الجَمالَ وَالمال»(16) هرگاه مرد، زنى را به خاطر زیبایى و ثروتش به همسرى برگزیند، به همان واگذار مىشود(و معلوم نیست که به آنها برسد) و هرگاه او را به خاطر دینش به همسرى برگزیند، خداوند زیبایى و مال، روزى او مىسازد.
ب) گرچه زیبایى «ظاهرى، معنوى، فرهنگى و...» امرى پسندیده است و در انتخاب همسر باید مورد توجه قرار گیرد، ولى نباید از حد معمول تجاوز کند و به صورت «مشکل پسندى» درآید و انسان را از ازدواج به موقع باز دارد، بلکه اگر از زیبایى نسبى برخوردار بودند و دین و اخلاق یکدیگر را پذیرفتند، بهتر است بعد از تحقیقات و شناخت کافى «در همه زمینهها» از یکدیگر، با توکل بر خداوند و راهنمایى والدین، با همسر مورد نظر ازدواج نمایند و مطمئن باشند که عقل و ایمان و اخلاق نیک و خانواده اصیل و با شرافت، بسیارى از کمبودها را جبران خواهد نمود.
ج) بهتر است زن و مرد در مراسم خواستگارى، با اجازه و رضایت والدین، یکدیگر را ببینند و واقعیتها را به هم بگویند. براى شناخت لازم و تشخیص زیبایى و شادابى همسر مورد نظر، شایسته است مرد، مادر یا خواهر و یا یکى از خویشان نزدیک و مورد اعتماد را براى دیدن انتخاب کند و بفرستد تا زن مورد نظر را خوب ببینند و ویژگىهایش را براى او توضیح دهند.
امام خمینى(ره) فرمود: «هر یک از زوجین مىتوانند «در مراسم خواستگارى» مستقیماً از یکدیگر درباره هم تحقیق کنند، مشروط به آنکه این تحقیق مستلزم حرام نباشد. هر یک از زوجین مىتوانند بدن دیگرى را با شرایط زیر به منظور تحقیق، ببینند:
1- نگاه به قصد لذت و ریبه نباشد؛ 2- ازدواج متوقف بر این نگاه باشد؛3- مانعى از ازدواج این دو در میان نباشد...؛4- بهتر است این دیدن از روى لباس نازک باشد؛ 5 - باید این نگاه آخرین تحقیقى باشد که هر یک از زوجین انجام مىدهندو....»(17)
بنابراین، صحبت کردن زن و مرد به قصد لذت، یا خلوت کردن آنها در محیط بسته و یا نگاه کردن به قصد لذت و یا لمس کردن یکدیگر، حرام است و باید از آن اجتناب کنند.
6- تناسب سنى و تحصیلى
در انتخاب همسر توجه به همتایى و تناسب در سن نیز لازم است. تفاوت سن بلوغ جنسى در دختر و پسر، یک امر طبیعى است، پسر حدود چهار سال دیرتر از دختر به بلوغ جنسى مىرسد.از اینرو، باید تفاوت سن آنها در امر ازدواج نیز حداقل به همین مقدار باشد (پسر بزرگتر باشد) بهتر است چنین باشد، ولى الزامى نیست. اگر در بقیه موارد یادشده تناسب وجود داشته باشد، ولى تناسب سنى وجود نداشته باشد، مثلاً زن و شوهر همسن باشند و یا حتى زن یک سال نیز بزرگتر باشد، به شرط این که مرد وقوف و آگاهى کامل به این موضوع داشته باشد، مشکل خاصى ایجاد نمىشود. اما ازدواجهایى که اختلاف سنى زیاد وجود دارد، مثلاً فردى بیست سال از دیگرى بزرگتر است، اصلاً صلاح نیست.
به طور کلّى تناسب سنى و جسمى در زناشویى مسئله مهمى است و عدم توجه به آن عواقب ناگوارى را در پى دارد. سن زن و مرد در ازدواج از دو جنبه داراى اهمیت است:
1- جنبه روانى: انسان در فرآیند رشد از نظر روانى، در سنین مختلف، داراى ویژگىهاى متفاوت مىباشد.
2- جنبه فیزیولوژیکى: علاوه بر جنبههاى روانى، ارضاى غرایز جنسى خود مسئله مهمى است.
سن ازدواج در شرایط جغرافیایى و اقلیمى مختلف، متفاوت است. معمولاً در مناطق گرمسیر، سن بلوغ و ازدواج پایینتر از مناطق سردسیر و کوهستانى است. مهم نیست که فرد در چه سنى بالغ مىشود، مسئله مهم این است که فرد احساس کند که از نظر فیزیولوژیکى و روانى نیاز به ازدواج دارد. تشخیص زمان مناسب ازدواج و فاصله سنى زوجین از سوى افراد تازه بالغ، مشکل است. در این مورد، استفاده از راهنمایىهاى والدین و مشاوران خانواده ضرورى است.
معمولاً چون دختران از نظر رشد بدنى و روانى از پسران جلوترند و رشد آنان سریعتر است و زودتر به سن تکلیف شرعى و بلوغ بدنى مىرسند، آمادگى بیشترى جهت انتخاب همسر و شروع زندگى زناشویى را دارند.
در روایات اسلامى، درباره سن ازدواج و فاصله سنى زن و شوهر، اشاره به موضوع بلوغ شده که طرفین در سنین پایین، یعنى اوایل بلوغ، ازدواج کنند و به همین علت در اسلام سن تکلیف شرعى دختران 9 سال تمام قمرى و پسران 15 سال تمام قمرى است و تفاوت سن دختر و پسر (در ازدواج) با در نظر گرفتن موقعیت جغرافیایى و عوامل فرهنگى متفاوت است. با توجه به تحقیقات انجام شده و بلوغ زودرس، در بعضى مناطق و موقعیتهاى مختلف جغرافیایى، فرهنگى، اقتصادى و...، بهترین سن ازدواج براى دختران 16 الى 20 سالگى و براى پسران 18 الى 23 سالگى مىتواند باشد و مناسبترین فاصله سنى، در ازدواج بین 1 الى 5 سال است و اگر هم، سن آنها مساوى باشد و یا این که زن چند سال از مرد بزرگتر باشد، اشکالى ندارد. ولى، فاصله سنى «بین 1 الى 5 سال» از نظر روانشناسى و فیزیولوژى ارجحیت دارد. و این تفاوت بدین جهت است که زنها در اثر باردارى و زایمان و شیر دادن به کودک، غالباً از مردها زودتر پیر و فرسوده مىشوند و طراوت و شادابى خویش را از دست مىدهند. زن اگر چند سالى از شوهر کوچکتر باشد، مدت بیشترى مىتواند نظر شوهر را به خود جلب کند و تمایلات روحى، روانى و جنسى او را ارضاء نماید؛ در نتیجه، براى همیشه صلح، صفا، دوستى، عشق و محبت در کانون گرم خانوادگى آنان حاکم خواهد شد.
نکته شایان توجه این است که در امر ازدواج شرط سنى در اسلام مطرح نیست که مثلاً اگر زوجین توافق سنى نداشتند، عقد ازدواج باطل باشد، اما باید سن زوجین تفاوت فاحش نداشته باشد؛ زیرا تجربه نشان داده است که بسیارى از درگیرىها و اختلافات ناشى از تفاوت فاحش سنى بین زن و مرد است. چه بسا یکى از طرفین به خاطر کمى سن و کمتجربگى نمىتواند دیگری را تحمل کند و یا احیاناً آن که از سن بالایى برخوردار است، از لحاظ غریزه جنسى ضعیف باشد و نتواند دیگرى را که قوى است، ارضاء و اشباع نماید. اینجاست که اگر ایمان کافى در طرف مقابل نباشد، به اعمال خلاف عفت روى مىآورد و اساس خانواده را در هم مىریزد و حیثیت خانواده یا طایفهاى را در معرض خطر قرار مىدهد. از اینرو، این که احیاناً ثروتمندان در دوران کهولت سنى و تحلیل قُوى در صدد ازدواج با دوشیزهاى برمىآیند و دوشیزگانى هم به طمع مال و ثروت آنان حاضر به ازدواج با آنان مىشوند کار صحیحى نیست و تحقیقات نشان داده است که در موارد قابل توجهاى این گونه ازدواجها مفاسد و خطرهایى در پى داشته است؛ پس باید از این ازدواجها جداً پرهیز شود.
همچنین یکى دیگر از معیارهایى که باید در ازدواج در نظر گرفته شود، تناسب تحصیلى است. بسیار خوب است که زن و شوهر از نظر معلومات و تحصیلات علمى، خیلى با هم فاصله نداشته باشند و در ردیف یکدیگر باشند تا تفاهم بیشتر در زندگیشان به وجود آید. بنابراین، زن و مردى که تحصیل کرده و دانشگاهى است، نمىتواند با فردى غیرتحصیل کرده یا کم سواد ازدواج نماید. البته پذیرش این امر در مدت کوتاهى امکانپذیر است، ولى در درازمدت تنشها و اختلافاتى بین آنها آشکار خواهد شد. به هرحال، یکى از چیزهایى که باید در ازدواج رعایت شود، فاکتورهاى حرفهاى است. بنابر این سطح تحصیلات و سطح حرفه (شغل) در زندگى زناشویى بسیار مهم است. چنان که تحقیقات و تجربه نشان داده است که کسانى که با همردیفان خود از نظر تحصیل و شغل ازدواج کردهاند، در زندگى خانوادگى از موفقیت بیشترى برخوردارند.
7- عفاف و پاکى از آلودگىها
«عفاف» با فتح حرف اول، از ریشه «عفت» است و لغت شناسان در باره آن گفتهاند:
«و اصله الاقتصار على تناول الشىء القلیل»؛ عفاف اکتفا ورزیدن به بهرهمندى کم و شایسته است.
در مجمعالبحرین آمده است: «عف عن الشىء، اى امتنع عنه فهو عفیف»(18)عفاف از چیزى ورزید، یعنى: از آن امتناع ورزید؛ پس او عفیف است.
و ابن منظور در لسانالعرب در این باره مىنویسد: «العفّة: الکف عما لایحل و لایجمل»(19) عفت: خویشتندارى از آنچه که حلال و زیبا نیست.
صاحب اقربالموارد «عفت» را اینگونه معنا نموده است: «عف الرجل: کف عما لایحل و لایجمل قولا او فعلا و امتنع»(20) عفاف ورزید، یعنى: در گفتار و کردار، از آنچه که حلال نیست، دورى جست و خویشتندارى نمود. همچنین در قاموس، «عفت» را به معناى کف خودنگهدارى از محرمات و زشتیهاست که با زیباگزینى منافات دارد، معنا مىکند.(21)
در تفکر اسلامى، عفاف واژهاى با بار معنایى خاص برگرفته از آیات و روایات، و گونهاى منش است همراه با کنش رفتارى و گفتارى.(22)
مرحوم نراقى در معراجالسعاده مىنویسد: عفت عبارت است از: مطیع و منقاد شدن قوه شهوانیه از براى قوه عاقله که در اقدام به خوردن و نکاح و حدود اوامر الهى را به لحاظ کمى و کیفى؛ نگهدارد،(23) عفت همان اعتدال عقلى و شرعى است و افراط و تفریط در آن مذموم است؛ پس در تمامى اخلاق و احوال، حد وسط و راه میانه «عفت» است.
روشن است که استحکام خانواده که اولین و بنیادىترین تشکّل اجتماعى یک جامعه به شمار مىآید مرکز عشق و امید و بستر شکفتن آرزوهاى جوانان است، تنها، با پاسدارى از عفاف و پاکدامنى، درخشش و بالندگى لازم را پیدا مىکند؛ زیرا اگر در جامعهاى عفاف و پاکدامنى به صورت کامل رعایت گردد و تمتعات جنسى به محیط خانواده محدود گردد، جوانان به ازدواج روى آورده و خانوادههاى تشکیلشده نیز ثبات بیشترى مىیابند؛ ولى اگر بىبند و بارى و بىعفتى در جامعه رواج یابد و بهرهبردارىهاى جنسى در خارج از محیط خانواده میسر گردد، جوانان زیر بار مسئولیتهاى ازدواج نرفته و خانوادههاى تشکیلشده نیز متزلزل مىشود. بنابراین، باضرس خاطر باید گفت: رعایت عفاف در رفتار و گفتار، خانواده را سالم و آسیبناپذیر نگه مىدارد. بنابراین، یکى از شرایط شایسته و لازم در انتخاب همسر آن است که آلوده به فحشاء و مبتلا به انواع مواد مخدر و مشروبات الکلى نباشد.
امروزه نقش زیانبار این آلودگىها در ویرانى خانوادهها و نابودى نسل جوان بر همگان روشن است و در ضمن، آثار زیانبار اینها در تولد فرزندان ناقصالعقل و عقبافتاده نیز ثابت شده است، ازاینجهت، شریعت اسلام از پیوند زناشویى با مبتلایان به مواد مخدر و دیگر مسکرات برحذر داشته است.
در دستورالعملهایى که از پیامبر اکرم(ص) و پیشوایان معصوم (ع) رسیده، به لزوم رعایت این تناسب بسیار تأکید شده است.
از نظر اسلام با کسى که مرتکب شرب خمر مىشود نباید ازدواج کرد. چنان که پیامبر اسلام(ص) مىفرماید: «شارب الخمر لایزوج، اذا خطب»(24) شرابخوار اگر خواستگارى کند، به او دختر داده نمىشود.
همچنین امام صادق(ع) مىفرماید: «من زوّج کریمته من شارب الخمر فقد قطع رحمها»(25) کسى که دخترش را به شرابخوار بدهد، با این کار خود قطع رحم کرده است.
شاید مراد از قطع رحم در این روایت این باشد که با این ازدواج سبب نازایى او شده است و یا مراد این است که او را از یک پیوند درست و ازدواج محکم و استوار محروم ساخته است.
امام رضا (ع) مىفرماید: «وَاِیّاکَ اَنْ تُزَوِّجَ شارِبَ الْخَمْرِ، فَاِنْ زَوَّجْتَهُ فَکَأَنَما قَدَّمَتْ اِلَى الزِّنا»(26) بترس از این که دختر به شرابخوار بدهى، که اگر او را به چنین تبهکارى شوهر دهى، گویا آن عفیفه کریمه را به زنا دادهاى!!
آرى، آن که پاىبند به واجبات الهى نیست، و از فسق و فجور پرهیز ندارد، و آنکه از اخلاق نیک بهرهای ندارد، و آلوده به بداخلاقى است، و از عقل و فکر لازم بهره ندارد، و آن سست ارادهاى که از مشروبات حرام پرهیز ندارد، اهلیت ندارد که دخترى پاک و مؤمنه که امانت الهى است به او سپرده شود، که نه تنها دختر ضایع مىگردد، بلکه فرزندان آنها متأثر از آثار سوء وجودى آن شوهر زشتکردار خواهند شد، که قبل از این که دانش بشر به این حقیقت برسد، حضرات معصومین (ع) این حقیقت را اعلام فرمودهاند: «الْحَرامُ یبینُ فِى الذُّرِّیَّه»(27) آثار حرام در نسل آشکار مىگردد!!
از این روایات مىتوان فهمید که چون شرابخوار، هتک حرمت فرمان خداوند کرده و به آن بىاعتنایى نموده و دست به سرکشى و طغیان زده است، نسبت به همسر و فرزندانش نیز چنین خواهد کرد، حرمتشان را خواهد درید؛ حقوقشان را ادا نخواهد کرد و موجبات آزار و اذیتشان را فراهم خواهد ساخت و صفات رذیله و ناپسند او چنان که گذشت به همسر و فرزندانش منتقل شده و فطرت پاکشان را آلوده خواهد کرد.
روشن است همان علتى که در شرابخوار، موجب سرکشى او شده و رابطهاش را با خدا و خانوادهاش تیره و تار کرده است و او را مطرود جامعه ساخته است، در افراد معتاد، قاچاقچى، بىبندبار و لاابالى نیز وجود دارد؛ این افراد خود را پایبند به هیچ مقرراتى نمىدانند و به خاطر تأمین نیازشان دست به هر اقدام زشت و وقیح مىزنند؛ ارزشهای خانوادگى را زیر پا مىگذارند؛ حقوق همسر و فرزندان را رعایت و ادا نمىکنند، ازاین رو، ازدواج با اینگونه افراد، ازدواج موفّقى نخواهد بود.
نکتهاى که در پایان این نوشتار تذکر آن ضرورى به نظر مىرسد این است که معیارهاى دیگرى نیز از لابلاى روایات و آموزههاى دینى فهمیده مىشود که باید افزون بر آنچه ذکر شد، مراعات گردد که فهرستوار به آنها اشاره مىشود.(28)
دوشیزگى همسر، جهت نسل پرورى و زایایى او، پاکدامنى و عفت، درستکارى، و در صورت جامعیت معیارهاى ذکر شده، زیبایى، هزینه کردن درست و بجا و رعایت اقتصاد، نگهبانى از عرض و مال، میل به استقبال از همسر و مشایعت او در آمد و شد، همراهى و معاونت با همسر و... از جمله معیارهاى درجه دو در انتخاب همسر که اگر مراعات شود، زندگى بسیار شیرین مىشود.
رسول خدا(ص) فرمود: بهترین زنان شما زنى است که فرزندآور (ولود)، مهربان پاکدامن، نزد قوم خود عزیز و محترم، در مقابل شوهر متواضع و فروتن، آرایش کننده خود براى شوهر، بىاعتناء نسبت به دیگران، در خلوت مطیع فرمان شوهر و در اختیارش باشد و مثل بعضى از مردان مبتذل نباشد.(29)
امید است با به کار بستن دستورات حیاتبخش اسلام، شادى و خوشبختى به روى تمام زوجها، به ویژه جوانان عزیز آغوش گرمش را به نحو مطلوب بگشاید.
پىنوشتها: -
1. سفینة البحار، ج 1، ص 410.
2. شرح غررالحکم و دررالکلم آمدى، ج 3،ص 328، دانشگاه تهران.
3. وسائل الشیعه، ج14، ص 22.
4. سوره قلم، آیه 4.
5. محجة البیضاء، ج5، ص 90.
6. سوره نحل، آیه 60.
7. وسائل الشیعه، ج 14،ص 51.
8. بحارالانوار، ج 100،ص 374.
9. بحارالانوار، ج 103، ص 235، ح 17.
10. همان، ص 56،ح 1 ؛ فروع کافى، ج 5، ص 354.
11. اصول کافى، ج 1، عقل و الجهل، ح 3.
12. بحارالانوار، ج 103، ص 347.
13. وسائل الشیعه، ج 20،ص 51.
14. فروع کافى، ج 5، ص 332؛ ترجمه میزان الحکمه، ج 5، ص 2260، ح 7558؛ محجة البیضاء، ج 3، ص 93.
15. فروع کافى، ج 5، ص 332 ؛ روضة المتقین، ج 8، ص 114.
16. فروع کافى، ج 5، ص 333.
17. تحریرالوسیله، کتاب نکاح، مسئله 28.
18. طریحى، مجمع البحرین، ج 5،ص 101.
19. ابن منظور لسان العرب، ج 9،ص 253.
20. شرتونى لبنانى، اقرب الموارد، ج 2،ص 803.
21. قرشى، على اکبر، قاموس قرآن، دارالکتب الاسلامیه، ج 5، ص 19.
22. جهت دست یابى به توضیح بیشتر، ر.ک: ماهنامه پاسدار اسلام، عسکرى اسلامپور، مقاله: نقش عفاف و پاکدامنى در زندگى انسان، شماره هاى 279 و 280، اسفند و فروردین 1383 و شماره 281 اردیبهشت 1384.
23. ملا احمد نراقى(ره)، معراج السعادة، ص 243.
24. فروع کافى، ج 5،ص 348؛ وسائل الشیعه، ج 14،ص 53، ح 2.
25. فروع کافى، ج 5،ص 347؛ وسائل الشیعه، ج 14،ص 53.
26. بحارالانوار، ج 79،ص 142.
27. وسائل الشیعه، ج 17،باب 1،ص 81،ح 22043.
28. براى شناخت از این معیارها به وسائل الشیعه، ج 14، ابواب متعدده آن در مقدمات نکاح مراجعه نمایید.
29. همان، ج 14،ص 14.