نقش خانواده در بهداشت روانى از دیدگاه قرآن
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن انسان و جامعه در قرآن جامعه در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت نظری تعلیم و تربیت و خانواده
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت دینی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه فقه زن و خانواده فقه خانواده ازدواج
آرشیو
چکیده
متن
روانپزشکان فردى را از نظر روانى سالم مىدانند که تعادلى میان رفتارها و کنترل او در مواجهه با مشکلات اجتماعى وجود داشته باشد. از این دیدگاه انسان و رفتارهاى او در مجموع یک دستگاه در نظر گرفته مىشود که براساس کیفیات تأثیر و تأثر متقابل عمل مىکند. با این نگاه ملاحظه مىشود که چگونه عوامل متنوع زیستى انسان بر عوامل روانى - اجتماعى او اثر گذاشته و یا برعکس از آن اثر مىپذیرد؛ به سخنى دیگر در بهداشت و تعادل روانى، انسان به تنهایى مطرح نیست بلکه آن چه مورد بحث قرار مىگیرد، پدیدههایى است که در اطراف او وجود دارند و بر جمع نظام او تأثیر مىگذارند و از آن متأثّر مىشوند.
برخى بهداشت روانى را عبارت از پیشگیرى از پیدایش بیمارىهاى روانى و سالمسازى محیط روانى و اجتماعى دانستهاند تا افراد جامعه بتوانند با برخوردارى از تعادل روانى با عوامل محیط خود رابطه و سازگارى صحیح برقرار کرده تا بتوانند به هدفهاى اعلاى تکامل انسانى برسند.
به سخنى دیگر از آنجایى که انسان ترکیبى از خیر و شر، ماده و معنویت و تن و جان است همواره در حالت کشمکش درونى است. از اینرو، هر لحظه در معرض بحرانهاى شخصیتى و خروج از تعادل است. براى حفظ تعادل شخصیتى، قرآن دستورها و آموزههایى را بیان نموده است که در سایه آن شخصیت انسانى از تعادل لازم برخوردار خواهد شد.
بهداشت روانى عبارت است از ایجاد تعادل شخصیتى در درون، میان آنچه فطرت و غریزه نامیده مىشود؛ و در بیرون، میان آنچه تعادل ارتباطى میان فرد و محیط را بر هم مىزند.
قرآن تأکید مىکند که خداوند آفریدگار انسان از یک غناى ذاتى برخوردار است و انسان به عنوان یک آفریده همواره گرفتار فقر ذاتى است؛(1) از اینرو هرگاه به علت عواملى این ارتباط خود را در هر جا نشان ندهد، آن بخش با اختلال مواجه خواهد شد، هر چند که این اختلال هیچ گاه به نیستى و نابودى نخواهد انجامید ولى در زندگى دنیوى و اخروى دچار تنگنا مىشود.
خداوند مىفرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا»(2) هر کس از یاد خدا و ارتباط با او اعراض کند در زندگى دچار تنگنا خواهد شد. این تنگنا عبارت از همه مواردى مىشود که انسان را از حالت تعادل شخصیتى بیرون مىبرد و دچار بحرانهاى جسمى و روحى مىنماید. بنابراین تنها با بهرهگیرى از توحید و یاد خداست که بهداشت روانى و تعادل درونى و بیرونى در انسان پدید خواهد آمد. راهکارهاى قرآنى در بهداشتروانى
مناسبترین راه حل مشکل تضاد میان جنبههاى جسمانى و روانى انسان، ایجاد هماهنگى میان آندو است. به این معنا که انسان در حدود شریعت نیازهاى جسمانى خود را ارضا کند و همزمان با آن به ارضاى نیازهاى روانى خویش نیز بپردازد. اگر انسان در زندگى به میانهروى و اعتدال و دورى از زیادهروى و افراط در ارضاى انگیزههاى جسمانى و روانى ملتزم باشد، ایجاد هماهنگى میان نیازهاى جسم و روح کاملاً امکانپذیر است. خداوند در اینباره مىفرماید: «وَ ابْتَغِ فِیمَآ ءَاتَکَ اللَّهُ الدَّارَ الْأَخِرَةَ وَ لَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا»(3) در آنچه خدا به تو داده سراى آخرت را جستجو کن و بهرهات را از دنیا فراموش مکن.
با برقرارى تعادل میان جسم و روح، ماهیت انسان به طور حقیقى و کامل شکل مىگیرد. تعادل جسم و روح در شخصیت انسان، نمایانگر توازن عمومى است. هر کس که بخواهد از این تعادل برخوردار باشد باید به آموزهها و دستورهاى قرآن توجه نماید، زیرا نه تنها ایمان به آن گزارهها و عمل به آن آموزهها و دستورها موجب تحقق بهداشت روانى است بلکه بهداشت جسمى بشر و سعادت دنیوى و اخروى او را نیز فراهم مىآورد.
از نظر قرآن تعادل شخصیتى و شخصیت بهنجار در صورتى حاصل مىآید که جسم و روح در آن متعادل باشد و نیازهاى هر یک به خوبى ارضا شود. انسانى که داراى شخصیت بهنجار است، به جسم و سلامت و نیرومندى آن اهمیت مىدهد و نیازهاى آن را در حدود شرع مقدس روا داشته و برآورده مىسازد.
از آنجا که اسلام و قرآن بنیادش بر محوریت توحید است، تعادل شخصیتى و عدم تعادل را بر پایه عقیده به آن ترسیم و تصویر مىکند. قرآن مردم را بر این اساس به سه نوع مؤمن، کافر و منافق دستهبندى مىنماید. به نظر قرآن مؤمن کسى است که از تعادل شخصیتى برخوردار است و کافر و منافق دچار عدم آن و نابهنجار هستند؛ زیرا به نظر قرآن کفر و نفاق بیمارى است که مىبایست درمان شوند و در حقیقت این افراد از چنین تعادلى برخوردار نمىباشند. آموزهها و دستورهاى قرآنى در راستاى ایجاد تعادل و درمان این بیمارى است؛ از اینرو قرآن خود را به عنوان دارو و درمانگر معرفى مىکند: «وَشِفَآءٌ لِّمَا فِى الصُّدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِین»(4)؛ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِین»(5)
بر این پایه بهداشت روانى از نظر اسلام یعنى ایجاد زمینه براى بروز ایمان به توحید و عمل به آنچه او را به توحید مىرساند و تعادل شخصیتى درونى و بیرونى را پدید مىآورد. نقش خانواده در ایجاد تعادل شخصیتى
اسلام براى پیشگیرى و بهداشت روانى در دوران مختلف، آموزههاى دستورى و ارشادى دارد نخست به دوره جنینى پرداخته زیرا سهم عوامل ارثى و مادرزادى در ایجاد اختلالات روانى بیش از سایر عوامل است؛ از اینرو اسلام به این دوره توجه ویژه مبذول داشته است. ما بسیارى از صفات خود را از پدر و مادر به ارث مىبریم. رنگ چشم و مو، قد، وزن و شکل صورت و سایر اندامهاى ظاهرى از جمله صفاتى هستند که از والدین به فرزندان به ارث مىرسند. این انتقال صفات از پدر و مادر به فرزندان، وراثت نام دارد. این صفات از طریق ژنهاى موجود در کروموزوم، از طریق لقاح به فرزندان منتقل مىشوند. ژنهاى نگهدارندههاى خصلتهاى اصلى هر موجود زنده هستند. به این ترتیب، مىتوان به منشأ بسیارى از فعالیتهاى حیاتى و همین طور اختلالات جسمى و روحى و روانى انسان پى برد که ریشه در وراثت دارد.
دکتر کارل مىگوید: مستى زن یا شوهر در لحظه آمیزش، جنایت واقعى است؛ زیرا کودکانى در این شرایط به وجود مىآیند اغلب از عوارض عصبى یا روانى درمانناپذیر رنج مىبرند.(6)
امام صادق(ع) مىفرماید: هر زنى شوهر شرابخوار خود را اطاعت کند و با او همبستر شود گناهانش به اندازه ستارگان آسمان است و هر فرزندى که از او بزاید پلید.(7)
چنانچه پاکى پدر و مادر تأثیر بسزایى در سلامتى روح و روان کودک دارد و اثرات آن پس از بلوغ نیز در ابعاد مختلف خود را نشان مىدهد. قرآن مىفرماید: «وَ أَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِى الْمَدِینَةِ وَ کَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَّهُمَا وَ کَانَ أَبُوهُمَا صالِحًا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبْلُغَآ أَشُدَّهُمَا وَ یَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّک؛(کهف/ 82) آن دیوار مال دو بچه یتیم در شهر بود و زیر آن گنجى براى آن دو و پدرشان مرد صالحى بود. خدا مىخواست آن دو بزرگ شوند و گنج خود را استخراج نمایند و این رحمتى از سوى پروردگار توست».
آیه تأیید مىکند که نتیجه اخلاق و رفتار انسان تنها متوجه خود او نمىشود بلکه به فرزندان او نیز مىرسد.
در دوره کودکى توجه به شخصیت کودک او را از بحرانهاى روحى و روانى در امان مىدارد و تأکید اسلام به آن است که کودک را انسانى با شخصیت و مستقل بار آورد. در این میان نقش مادر به مراتب مهمتر از نقش پدر است او ماهها طفل را در رحم با شیره جانش و پس از تولد ماهها از مجراى سینهاش پرورش مىدهد. در این مدت پدر و مادر وظیفه دارند که رعایت قوانین بهداشتى جسم و محیط زندگى خود را سالم نگه دارند، زیرا اگر آنها سلامت جسمى خود را به خطر اندازند طفل را گرفتار خطرات غیر قابل اغماضى مىکنند و اثرات آن در آینده به صورت اندوه، افسردگى و اضطراب بروز مىکند.
دوره بلوغ از مهمترین دورههاى رشد انسان است که ویژگىهاى خاص خود را دارد و توجه به آن مىتواند در بهداشت روانى فرد بسیار مؤثر باشد.
این دوره از نظر فیزیکى و روانى تحولات بسیار عمیق و ژرفى در فرد ایجاد مىکند. در این دوره شرایط ناخوشایند جدیدى در زندگى فرد بیدار مىشود که آرامش روانى او را مختل مىسازد.
تحکیم مبانى خانواده و فرهنگ آن به عنوان یکى از ساز و کارهاى مهم در جهت پیگیرى و بهداشت روانى مورد توجه اسلام است. با تحکیم مبانى خانواده و بالا بردن فرهنگ آن مىتوانیم در تأمین بهداشت روانى انسان گامهاى مؤثرى را برداریم. توجه به روابط ظریف زوجین و توجه آنان در زمینهى نقشها و وظایفى که نسبت به یکدیگر عهدهدار هستند و نیز نقش هر یک در تأمین سلامت روانى طرف مقابل و ارضاى کامل نیازهاى یکدیگر و آموزش آنها به خانوادهها، نقش تعیین کنندهاى در حفظ سلامت روانى آحاد اجتماع دارد. خانواده با تأثیر قطعى بر ساخت شخصیت کودکان مىباید از لحاظ آشنایى با نظام تعلیم و تربیت اسلامى و با تأثیرات گوناگون رفتارها بر روى شکلگیرى شخصیت کودک آشنا شود. توجه به مراحل رشد کودک و وظایف والدین در هر یک از مراحل، آشنا شدن با تنبیه و تشویق و چگونگى اعمال آن، توجه به تفاوتهاى روانى - تربیتى دختر و پسر و بسیارى از ظرایف دیگر از اهم وظایف خانواده در رابطه با تأمین سلامت روانى براى فرزندان خود به شمار مىآید، خانواده از دیدگاه اسلام اهمیت به سزایى در حفظ عفت و حدود اجتماع دارد. مرزهایى که لذتطلبىها را در خود حفظ کرده و اجتماع را از آلودگى محفوظ دارد. خداوند در اینباره در بُعد آموزش عفت خانوادگى و حفظ مسایل زناشویى در چارچوب زن و مرد مسأله اذن پیش از ورود به اتاق در زمانهایى که احتمال تنها شدن زن و مرد مىرود را مطرح مىسازد و دستور مىدهد، که هرگز فرزندان نمىبایست بدون اذن پدر و مادر به خوابگاه ایشان وارد شوند.« یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لِیَسْتَْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَنُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُواْ الْحُلُمَ مِنکُمْ ثَلَثَ مَرَّ تٍ مِّن قَبْلِ صَلَوةِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ الظَّهِیرَةِ وَ مِن بَعْدِ صَلَوةِ الْعِشَآءِ ثَلَثُ عَوْرَاتٍ لَّکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَلَا عَلَیْهِمْ جُنَاحُ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُم بَعْضُکُمْ عَلَى بَعْضٍ کَذَ لِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْأَیَتِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ؛ (نور/ 58) اى مؤمنان باید که مُلک یمینتان و کسانى از شما که هنوز به حد بلوغ نرسیدهاند، سه بار پیش از نماز صبح و هنگامى که در ظهر لباسهایتان را در مىآورید و پس از نماز شام که سه هنگام برهنگى شماست، از شما براى شما ورود به اتاقتان ا
جازه بگیرند و پس از آن سه هنگام نه بر شما و نه بر ایشان گناهى نیست، چرا که در پیرامون شما در گردشاند و با هم در حشر و نشر هستید. بدینسان خداوند آیات خویش را براى شما روشن مىگرداند و خداوند داناى فرزانه است» نقش بهداشت جنسى در بهداشت روانى
قرآن درباره حفظ فروج و عفت آن به عموم مؤمنان دستور مىدهد که چگونه بهداشت جنسى را رعایت نمایند؛ زیرا یکى از پیامدهاى ناهنجارى در بهداشت جنسى، بحرانهاى روحى و روانى در افراد جامعه است: «وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَآهِنَّ أَوْ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَآهِنَّ أَوْ أَبْنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِى إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِى أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسَآهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَنُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِى الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُواْ عَلَى عَوْراتِ النِّسَآءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُواْ إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّها الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون ؛(نور/ 31)
به زنان با ایمان بگو چشم از نگاه مردان اجنبى فرو بندند و فرجهاى خویش را حفظ کنند و زینت خویش را جز آن چه آشکار است هویدا نسازند. باید که مقنعه و روپوشهاى خویش را به گریبانها افکنند و زینت خویش نمایان نسازند جز براى شوهرانشان یا پدران، یا پدر شوهران یا پسران و یا پسر شوهران یا برادران یا خواهرزادگان و یا برادرزادگان یا زنان و یا آنچه مالک آن شدهاند و یا مردانى که دیگر هوس زن ندارند و طفل خانوادهاند و یا کودکانى که از اسرار زنان خبر ندارند. زنان نباید پاى بر زمین بکوبند تا زینتهایشان که نهان است آشکار نشود.»
قرآن در این آیات و آیاتى دیگر براى پیشگیرى از بحرانهاى روانى و نابهنجارىهاى اجتماعى از کارها و اعمالى که باعث مىشود بهداشت روانى جامعه به خطر افتد، بازداشته است. قرآن با بیان این مطالب و آموزههاى دستورى و ارشادى پیشگیرى را بر معالجه و درمان مقدم داشته است.
آنچه مهم است این است که اسباب و وسایل تحریک جنسى و هیجان شهوى کودکان فراهم نشود. از این روى اسلام بوسیدن دختر شش ساله براى مرد و بوسیدن پسر هفتساله را براى زن ممنوع کرده است.(8) زیرا اینگونه کارها افزون بر اینکه موجب انحراف جنسى نوجوانان مىشود موجب بلوغ زودرس آنان نیز مىگردد. همچنین اسلام دستور داده است تا کودکان پس از شش سالگى جدا از یکدیگر بخوابند.(9) و در رابطه با آمیزش جنسى پدر و مادر دستور مىدهد تا کارى نکنند که فرزندان به مسائل این چنینى اطلاع یابند. پیامبر اکرم(ص) مىفرماید: به خدا سوگند اگر مردى با همسر خود در آمیزد و در خانه کودکى بیدار باشد که آنها را بنگرد و سخن آنها را بشنود و صداى نفسهاى آنها را احساس کند هرگز آن کودک رستگار نگردد، اگر پسر باشد یا دختر زناکار مىشود.
روانشناسان بر این باورند که بایستى ریشه بیشتر بیمارهاى روانى و اختلالهاى رفتارى را در محیط خانواده فرد در دوران کودکى و محیط اجتماعى وى جستجو کرد. در مراحل ابتدایى زندگى و در خانواده است که فرد با رفتارهاى متضادى رو به رو مىشود که ناتوان از جمعبندى بین خوب و بد، هنجار و نابهنجار، درست و نادرست میان آنها مىشود. بنابراین به تضاد شخصیتى گرفتار مىشود. در حالى که بخشى از او رفتارهایى را مىشناسد که با آن در محیط خانواده انس گرفته است و بخشى دیگر رفتارى را مىیابد که جامعه آن را نادرست مىشمارد؛ پس دچار ناتوانى در تبیین و ترکیب مىشود و از درک درست و نادرست باز مىماند. در پى این تضاد رفتارى میان الگوهاى خانوادگى و اجتماعى است که شخصیت وى دچار تزلزل روانى مىشود و بازتابهاى آن را در رفتار نشان مىدهد. نقش بهداشت فردى در بهداشت اجتماع
از آن جایى که توجه هر جامعه به مسایل بهداشت روانى، رابطه مستقیمى با رشد و اعتلاى اجتماعى آن جامعه دارد، از این رو ارایه خدمات بهداشت روانى که هدف آن سالم سازى محیط روانى است، از اهمیت بسیارى برخوردار است. بهسازى محیط از انحرافات و نابهنجارى مختلف و گوناگون مىتواند انسان را از گرفتار شدن به تضاد رفتارى و تناقض روانى باز دارد. تصحیح گفتار و رفتار و هماهنگى میان آنها که از سوى الگوها به افراد جامعهپذیر (کودک تا جوان) القا مىشود مىتواند کمک شایانى در بهداشت روانى جامعه ایفا کند. هرگاه میان گفتار و رفتار الگوها تضادى مشاهده شود کودک و نوجوان از نظر روانى خود را در میان تضادى گرفتار مىبیند که برایش قابل هضم نیست. افزایش این تضادها همراه با سرزنش از سوى الگوهاى خانوادگى و اجتماعى مىتواند فرد جامعهپذیر را دچار بحرانهاى روانى و شخصیتى و دوگانگى آن نماید. از اینرو، اسلام همواره درباره هماهنگى میان گفتار و رفتار تأکید ورزید و آن را به عنوان عامل مهم در صحت و سلامت روانى فرد و جامعه و یا بیمارىهاى روحى فرد و جامعه مطرح ساخته است؛ خداوند درباره تضاد رفتارى و گفتارى و تأثیرات سوء آن مىفرماید: «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ *کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُون؛(صف/ 3) چرا آن چه مىگویید عمل نمىکنید بسیار گناه بزرگى است که بگویید آن چه را خود عمل نمىکنید». پاورقی ها:پىنوشتها: - 1) أَنتُمُ الْفُقَرَآءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِیدُ» (فاطر/5). 2) طه/ 124. 3) قصص/ 77. 4) یونس/ 57. 5) اسراء/ 82. 6) راه و رسم زندگى، آلکسیس کارل، ص 81. 7) لآلى الاخبار، ص 267. 8) روضة المتقین، ج 8، ص 357. 9) همان.
برخى بهداشت روانى را عبارت از پیشگیرى از پیدایش بیمارىهاى روانى و سالمسازى محیط روانى و اجتماعى دانستهاند تا افراد جامعه بتوانند با برخوردارى از تعادل روانى با عوامل محیط خود رابطه و سازگارى صحیح برقرار کرده تا بتوانند به هدفهاى اعلاى تکامل انسانى برسند.
به سخنى دیگر از آنجایى که انسان ترکیبى از خیر و شر، ماده و معنویت و تن و جان است همواره در حالت کشمکش درونى است. از اینرو، هر لحظه در معرض بحرانهاى شخصیتى و خروج از تعادل است. براى حفظ تعادل شخصیتى، قرآن دستورها و آموزههایى را بیان نموده است که در سایه آن شخصیت انسانى از تعادل لازم برخوردار خواهد شد.
بهداشت روانى عبارت است از ایجاد تعادل شخصیتى در درون، میان آنچه فطرت و غریزه نامیده مىشود؛ و در بیرون، میان آنچه تعادل ارتباطى میان فرد و محیط را بر هم مىزند.
قرآن تأکید مىکند که خداوند آفریدگار انسان از یک غناى ذاتى برخوردار است و انسان به عنوان یک آفریده همواره گرفتار فقر ذاتى است؛(1) از اینرو هرگاه به علت عواملى این ارتباط خود را در هر جا نشان ندهد، آن بخش با اختلال مواجه خواهد شد، هر چند که این اختلال هیچ گاه به نیستى و نابودى نخواهد انجامید ولى در زندگى دنیوى و اخروى دچار تنگنا مىشود.
خداوند مىفرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا»(2) هر کس از یاد خدا و ارتباط با او اعراض کند در زندگى دچار تنگنا خواهد شد. این تنگنا عبارت از همه مواردى مىشود که انسان را از حالت تعادل شخصیتى بیرون مىبرد و دچار بحرانهاى جسمى و روحى مىنماید. بنابراین تنها با بهرهگیرى از توحید و یاد خداست که بهداشت روانى و تعادل درونى و بیرونى در انسان پدید خواهد آمد. راهکارهاى قرآنى در بهداشتروانى
مناسبترین راه حل مشکل تضاد میان جنبههاى جسمانى و روانى انسان، ایجاد هماهنگى میان آندو است. به این معنا که انسان در حدود شریعت نیازهاى جسمانى خود را ارضا کند و همزمان با آن به ارضاى نیازهاى روانى خویش نیز بپردازد. اگر انسان در زندگى به میانهروى و اعتدال و دورى از زیادهروى و افراط در ارضاى انگیزههاى جسمانى و روانى ملتزم باشد، ایجاد هماهنگى میان نیازهاى جسم و روح کاملاً امکانپذیر است. خداوند در اینباره مىفرماید: «وَ ابْتَغِ فِیمَآ ءَاتَکَ اللَّهُ الدَّارَ الْأَخِرَةَ وَ لَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا»(3) در آنچه خدا به تو داده سراى آخرت را جستجو کن و بهرهات را از دنیا فراموش مکن.
با برقرارى تعادل میان جسم و روح، ماهیت انسان به طور حقیقى و کامل شکل مىگیرد. تعادل جسم و روح در شخصیت انسان، نمایانگر توازن عمومى است. هر کس که بخواهد از این تعادل برخوردار باشد باید به آموزهها و دستورهاى قرآن توجه نماید، زیرا نه تنها ایمان به آن گزارهها و عمل به آن آموزهها و دستورها موجب تحقق بهداشت روانى است بلکه بهداشت جسمى بشر و سعادت دنیوى و اخروى او را نیز فراهم مىآورد.
از نظر قرآن تعادل شخصیتى و شخصیت بهنجار در صورتى حاصل مىآید که جسم و روح در آن متعادل باشد و نیازهاى هر یک به خوبى ارضا شود. انسانى که داراى شخصیت بهنجار است، به جسم و سلامت و نیرومندى آن اهمیت مىدهد و نیازهاى آن را در حدود شرع مقدس روا داشته و برآورده مىسازد.
از آنجا که اسلام و قرآن بنیادش بر محوریت توحید است، تعادل شخصیتى و عدم تعادل را بر پایه عقیده به آن ترسیم و تصویر مىکند. قرآن مردم را بر این اساس به سه نوع مؤمن، کافر و منافق دستهبندى مىنماید. به نظر قرآن مؤمن کسى است که از تعادل شخصیتى برخوردار است و کافر و منافق دچار عدم آن و نابهنجار هستند؛ زیرا به نظر قرآن کفر و نفاق بیمارى است که مىبایست درمان شوند و در حقیقت این افراد از چنین تعادلى برخوردار نمىباشند. آموزهها و دستورهاى قرآنى در راستاى ایجاد تعادل و درمان این بیمارى است؛ از اینرو قرآن خود را به عنوان دارو و درمانگر معرفى مىکند: «وَشِفَآءٌ لِّمَا فِى الصُّدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِین»(4)؛ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِین»(5)
بر این پایه بهداشت روانى از نظر اسلام یعنى ایجاد زمینه براى بروز ایمان به توحید و عمل به آنچه او را به توحید مىرساند و تعادل شخصیتى درونى و بیرونى را پدید مىآورد. نقش خانواده در ایجاد تعادل شخصیتى
اسلام براى پیشگیرى و بهداشت روانى در دوران مختلف، آموزههاى دستورى و ارشادى دارد نخست به دوره جنینى پرداخته زیرا سهم عوامل ارثى و مادرزادى در ایجاد اختلالات روانى بیش از سایر عوامل است؛ از اینرو اسلام به این دوره توجه ویژه مبذول داشته است. ما بسیارى از صفات خود را از پدر و مادر به ارث مىبریم. رنگ چشم و مو، قد، وزن و شکل صورت و سایر اندامهاى ظاهرى از جمله صفاتى هستند که از والدین به فرزندان به ارث مىرسند. این انتقال صفات از پدر و مادر به فرزندان، وراثت نام دارد. این صفات از طریق ژنهاى موجود در کروموزوم، از طریق لقاح به فرزندان منتقل مىشوند. ژنهاى نگهدارندههاى خصلتهاى اصلى هر موجود زنده هستند. به این ترتیب، مىتوان به منشأ بسیارى از فعالیتهاى حیاتى و همین طور اختلالات جسمى و روحى و روانى انسان پى برد که ریشه در وراثت دارد.
دکتر کارل مىگوید: مستى زن یا شوهر در لحظه آمیزش، جنایت واقعى است؛ زیرا کودکانى در این شرایط به وجود مىآیند اغلب از عوارض عصبى یا روانى درمانناپذیر رنج مىبرند.(6)
امام صادق(ع) مىفرماید: هر زنى شوهر شرابخوار خود را اطاعت کند و با او همبستر شود گناهانش به اندازه ستارگان آسمان است و هر فرزندى که از او بزاید پلید.(7)
چنانچه پاکى پدر و مادر تأثیر بسزایى در سلامتى روح و روان کودک دارد و اثرات آن پس از بلوغ نیز در ابعاد مختلف خود را نشان مىدهد. قرآن مىفرماید: «وَ أَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِى الْمَدِینَةِ وَ کَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَّهُمَا وَ کَانَ أَبُوهُمَا صالِحًا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبْلُغَآ أَشُدَّهُمَا وَ یَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّک؛(کهف/ 82) آن دیوار مال دو بچه یتیم در شهر بود و زیر آن گنجى براى آن دو و پدرشان مرد صالحى بود. خدا مىخواست آن دو بزرگ شوند و گنج خود را استخراج نمایند و این رحمتى از سوى پروردگار توست».
آیه تأیید مىکند که نتیجه اخلاق و رفتار انسان تنها متوجه خود او نمىشود بلکه به فرزندان او نیز مىرسد.
در دوره کودکى توجه به شخصیت کودک او را از بحرانهاى روحى و روانى در امان مىدارد و تأکید اسلام به آن است که کودک را انسانى با شخصیت و مستقل بار آورد. در این میان نقش مادر به مراتب مهمتر از نقش پدر است او ماهها طفل را در رحم با شیره جانش و پس از تولد ماهها از مجراى سینهاش پرورش مىدهد. در این مدت پدر و مادر وظیفه دارند که رعایت قوانین بهداشتى جسم و محیط زندگى خود را سالم نگه دارند، زیرا اگر آنها سلامت جسمى خود را به خطر اندازند طفل را گرفتار خطرات غیر قابل اغماضى مىکنند و اثرات آن در آینده به صورت اندوه، افسردگى و اضطراب بروز مىکند.
دوره بلوغ از مهمترین دورههاى رشد انسان است که ویژگىهاى خاص خود را دارد و توجه به آن مىتواند در بهداشت روانى فرد بسیار مؤثر باشد.
این دوره از نظر فیزیکى و روانى تحولات بسیار عمیق و ژرفى در فرد ایجاد مىکند. در این دوره شرایط ناخوشایند جدیدى در زندگى فرد بیدار مىشود که آرامش روانى او را مختل مىسازد.
تحکیم مبانى خانواده و فرهنگ آن به عنوان یکى از ساز و کارهاى مهم در جهت پیگیرى و بهداشت روانى مورد توجه اسلام است. با تحکیم مبانى خانواده و بالا بردن فرهنگ آن مىتوانیم در تأمین بهداشت روانى انسان گامهاى مؤثرى را برداریم. توجه به روابط ظریف زوجین و توجه آنان در زمینهى نقشها و وظایفى که نسبت به یکدیگر عهدهدار هستند و نیز نقش هر یک در تأمین سلامت روانى طرف مقابل و ارضاى کامل نیازهاى یکدیگر و آموزش آنها به خانوادهها، نقش تعیین کنندهاى در حفظ سلامت روانى آحاد اجتماع دارد. خانواده با تأثیر قطعى بر ساخت شخصیت کودکان مىباید از لحاظ آشنایى با نظام تعلیم و تربیت اسلامى و با تأثیرات گوناگون رفتارها بر روى شکلگیرى شخصیت کودک آشنا شود. توجه به مراحل رشد کودک و وظایف والدین در هر یک از مراحل، آشنا شدن با تنبیه و تشویق و چگونگى اعمال آن، توجه به تفاوتهاى روانى - تربیتى دختر و پسر و بسیارى از ظرایف دیگر از اهم وظایف خانواده در رابطه با تأمین سلامت روانى براى فرزندان خود به شمار مىآید، خانواده از دیدگاه اسلام اهمیت به سزایى در حفظ عفت و حدود اجتماع دارد. مرزهایى که لذتطلبىها را در خود حفظ کرده و اجتماع را از آلودگى محفوظ دارد. خداوند در اینباره در بُعد آموزش عفت خانوادگى و حفظ مسایل زناشویى در چارچوب زن و مرد مسأله اذن پیش از ورود به اتاق در زمانهایى که احتمال تنها شدن زن و مرد مىرود را مطرح مىسازد و دستور مىدهد، که هرگز فرزندان نمىبایست بدون اذن پدر و مادر به خوابگاه ایشان وارد شوند.« یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لِیَسْتَْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَنُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُواْ الْحُلُمَ مِنکُمْ ثَلَثَ مَرَّ تٍ مِّن قَبْلِ صَلَوةِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ الظَّهِیرَةِ وَ مِن بَعْدِ صَلَوةِ الْعِشَآءِ ثَلَثُ عَوْرَاتٍ لَّکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَلَا عَلَیْهِمْ جُنَاحُ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُم بَعْضُکُمْ عَلَى بَعْضٍ کَذَ لِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْأَیَتِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ؛ (نور/ 58) اى مؤمنان باید که مُلک یمینتان و کسانى از شما که هنوز به حد بلوغ نرسیدهاند، سه بار پیش از نماز صبح و هنگامى که در ظهر لباسهایتان را در مىآورید و پس از نماز شام که سه هنگام برهنگى شماست، از شما براى شما ورود به اتاقتان ا
جازه بگیرند و پس از آن سه هنگام نه بر شما و نه بر ایشان گناهى نیست، چرا که در پیرامون شما در گردشاند و با هم در حشر و نشر هستید. بدینسان خداوند آیات خویش را براى شما روشن مىگرداند و خداوند داناى فرزانه است» نقش بهداشت جنسى در بهداشت روانى
قرآن درباره حفظ فروج و عفت آن به عموم مؤمنان دستور مىدهد که چگونه بهداشت جنسى را رعایت نمایند؛ زیرا یکى از پیامدهاى ناهنجارى در بهداشت جنسى، بحرانهاى روحى و روانى در افراد جامعه است: «وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَآهِنَّ أَوْ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَآهِنَّ أَوْ أَبْنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِى إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِى أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسَآهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَنُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِى الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُواْ عَلَى عَوْراتِ النِّسَآءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُواْ إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّها الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون ؛(نور/ 31)
به زنان با ایمان بگو چشم از نگاه مردان اجنبى فرو بندند و فرجهاى خویش را حفظ کنند و زینت خویش را جز آن چه آشکار است هویدا نسازند. باید که مقنعه و روپوشهاى خویش را به گریبانها افکنند و زینت خویش نمایان نسازند جز براى شوهرانشان یا پدران، یا پدر شوهران یا پسران و یا پسر شوهران یا برادران یا خواهرزادگان و یا برادرزادگان یا زنان و یا آنچه مالک آن شدهاند و یا مردانى که دیگر هوس زن ندارند و طفل خانوادهاند و یا کودکانى که از اسرار زنان خبر ندارند. زنان نباید پاى بر زمین بکوبند تا زینتهایشان که نهان است آشکار نشود.»
قرآن در این آیات و آیاتى دیگر براى پیشگیرى از بحرانهاى روانى و نابهنجارىهاى اجتماعى از کارها و اعمالى که باعث مىشود بهداشت روانى جامعه به خطر افتد، بازداشته است. قرآن با بیان این مطالب و آموزههاى دستورى و ارشادى پیشگیرى را بر معالجه و درمان مقدم داشته است.
آنچه مهم است این است که اسباب و وسایل تحریک جنسى و هیجان شهوى کودکان فراهم نشود. از این روى اسلام بوسیدن دختر شش ساله براى مرد و بوسیدن پسر هفتساله را براى زن ممنوع کرده است.(8) زیرا اینگونه کارها افزون بر اینکه موجب انحراف جنسى نوجوانان مىشود موجب بلوغ زودرس آنان نیز مىگردد. همچنین اسلام دستور داده است تا کودکان پس از شش سالگى جدا از یکدیگر بخوابند.(9) و در رابطه با آمیزش جنسى پدر و مادر دستور مىدهد تا کارى نکنند که فرزندان به مسائل این چنینى اطلاع یابند. پیامبر اکرم(ص) مىفرماید: به خدا سوگند اگر مردى با همسر خود در آمیزد و در خانه کودکى بیدار باشد که آنها را بنگرد و سخن آنها را بشنود و صداى نفسهاى آنها را احساس کند هرگز آن کودک رستگار نگردد، اگر پسر باشد یا دختر زناکار مىشود.
روانشناسان بر این باورند که بایستى ریشه بیشتر بیمارهاى روانى و اختلالهاى رفتارى را در محیط خانواده فرد در دوران کودکى و محیط اجتماعى وى جستجو کرد. در مراحل ابتدایى زندگى و در خانواده است که فرد با رفتارهاى متضادى رو به رو مىشود که ناتوان از جمعبندى بین خوب و بد، هنجار و نابهنجار، درست و نادرست میان آنها مىشود. بنابراین به تضاد شخصیتى گرفتار مىشود. در حالى که بخشى از او رفتارهایى را مىشناسد که با آن در محیط خانواده انس گرفته است و بخشى دیگر رفتارى را مىیابد که جامعه آن را نادرست مىشمارد؛ پس دچار ناتوانى در تبیین و ترکیب مىشود و از درک درست و نادرست باز مىماند. در پى این تضاد رفتارى میان الگوهاى خانوادگى و اجتماعى است که شخصیت وى دچار تزلزل روانى مىشود و بازتابهاى آن را در رفتار نشان مىدهد. نقش بهداشت فردى در بهداشت اجتماع
از آن جایى که توجه هر جامعه به مسایل بهداشت روانى، رابطه مستقیمى با رشد و اعتلاى اجتماعى آن جامعه دارد، از این رو ارایه خدمات بهداشت روانى که هدف آن سالم سازى محیط روانى است، از اهمیت بسیارى برخوردار است. بهسازى محیط از انحرافات و نابهنجارى مختلف و گوناگون مىتواند انسان را از گرفتار شدن به تضاد رفتارى و تناقض روانى باز دارد. تصحیح گفتار و رفتار و هماهنگى میان آنها که از سوى الگوها به افراد جامعهپذیر (کودک تا جوان) القا مىشود مىتواند کمک شایانى در بهداشت روانى جامعه ایفا کند. هرگاه میان گفتار و رفتار الگوها تضادى مشاهده شود کودک و نوجوان از نظر روانى خود را در میان تضادى گرفتار مىبیند که برایش قابل هضم نیست. افزایش این تضادها همراه با سرزنش از سوى الگوهاى خانوادگى و اجتماعى مىتواند فرد جامعهپذیر را دچار بحرانهاى روانى و شخصیتى و دوگانگى آن نماید. از اینرو، اسلام همواره درباره هماهنگى میان گفتار و رفتار تأکید ورزید و آن را به عنوان عامل مهم در صحت و سلامت روانى فرد و جامعه و یا بیمارىهاى روحى فرد و جامعه مطرح ساخته است؛ خداوند درباره تضاد رفتارى و گفتارى و تأثیرات سوء آن مىفرماید: «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ *کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُون؛(صف/ 3) چرا آن چه مىگویید عمل نمىکنید بسیار گناه بزرگى است که بگویید آن چه را خود عمل نمىکنید». پاورقی ها:پىنوشتها: - 1) أَنتُمُ الْفُقَرَآءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِیدُ» (فاطر/5). 2) طه/ 124. 3) قصص/ 77. 4) یونس/ 57. 5) اسراء/ 82. 6) راه و رسم زندگى، آلکسیس کارل، ص 81. 7) لآلى الاخبار، ص 267. 8) روضة المتقین، ج 8، ص 357. 9) همان.