ازدواج و اهداف آن
آرشیو
چکیده
متن
ازدواج و تشکیل خانواده, پیمانى مقدس و الهى است که بین زن و شوهر و بر اساس فطرت خدایى و امر خداوند متعال صورت مى گیرد. هر چند در امر ازدواج و تشکیل خانواده نیازهاى جنسى و عاطفى و روانى دخالت دارند, ولى ازدواج نوعى تکامل روانى و رسیدن به تمامیت شخصیت است. یعنى همان طور که ما در تعریف شخصیت مى گوییم که شخصیت کل صفات و خصوصیات فرد است; در واقع یکى از آن صفات و خصوصیات مهم, ازدواج است. بهترین تعبیر از ازدواج را خداوند متعال در قرآن کریم, سوره روم, آیه 20 بیان فرموده است: ((و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فى ذلک لایات لقوم یتفکرون; و از نشانه هاى او این که همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش بیابید, و در میانتان مودت و رحمت قرار داد, در این نشانه هایى است براى گروهى که تفکر مى کنند!))
زندگى مشترک در آغاز غالبا از میل جنسى ریشه مى گیرد, ولى در این حد متوقف نمى شود و به تدریج به نوعى همبستگى عمیق روحى و عاطفى, اقتصادى و اجتماعى میان آن دو منتهى مى شود که از آن به پیوند همسرى یا زناشویى تعبیر مى شود.
بنابراین, به دنبال احساس تمایل قلبى زن و مرد براى ایجاد پیوند میان خود است که پیمان همسرى یا عقد ازدواج بسته مى شود.
این پیمان در زندگى انسان از اهمیت خاصى برخوردار است, زیرا موجودیت دو انسان را از جهات بسیار به هم مى پیوندد و نخستین محیط زندگى نوزاد انسانى را بنیان مى نهد و از این راه بر جسم و جان و اندیشه و عمل آینده او اثر مى گذارد. به همین جهت, پیمان ازدواج میان ملل مختلف امرى مقدس شمرده مى شود و در نظام هاى حقوقى مختلف به آن توجه خاصى شده است.
اسلام نیز در نظام اجتماعى خود براى مسإله ازدواج اهمیت فراوان و خاصى قائل شده است. در آیات قرآن و سخنان پیامبر اکرم(ص) و پیشوایان معصوم(ع) به تشویق هاى وافر آنان درباره ازدواج برمى خوریم, به حدى که بنیان نهادن خانواده, از هر بنیان گذارى دیگر در پیشگاه خداوند محبوب تر شناخته شده است, زیرا ازدواج و تشکیل خانواده, پیمانى مقدس و ملکوتى است که جلو بى بند و بارى و هرج و مرج طلبى ها و هم چنین آشفتگى هاى جنسى را مى گیرد و پسران و دختران جوان را وا مى دارد که در چهارچوب قاعده و رعایت اصول و ضوابطى تن به حیات اجتماعى دهند و موجبات حفظ نسل شناخته شده و تربیت و سرپرستى آنها را از این طریق فراهم آوردند و از پیدایش نسلى ناهنجار که بار سرپرستى احدى بر دوششان نیست, جلوگیرى به عمل آورد. تشکیل خانواده مایه سکون و آرامش است, در بین نسلى که بحران غرائز آنها را به اضطراب و نابسامانى دعوت مى کند و این سکون خود موجب روابط پایدار و اندیشیده است و از درگیرىها و اختلافات جلوگیرى مى کند. خانواده موجب پدید آمدن دوستى هاى پرشور و مودت و صفاى بى نظیر, دوستى هاى خالص و صمیمانه و بالاخره عشق است که خود در پاک نگه داشتن محیط و جلوگیرى از درگیرىها نقش فوق العاده دارد.
اصولا ازدواج این وظیفه را عهده دار است که بین دو نفر که هیچ گونه رابطه اى ندارند, انس و الفتى ایجاد کند که یار و غمخوار همدیگر گردند. در قبال رنج ها و مشقت ها از یکدیگر حمایت نمایند, حیات خود را بر اساس ضوابط استوار نظام دهند و به کمک همدیگر, موجبات رشد خود و اجتماع را فراهم آورند. زناشویى, ازدواج دو شخصیت است, با حفظ نسبى استقلال هر یک از زن و شوهر براى همکارى متقابل, نه انحلال یک شخصیت براى تکمیل خواسته هاى دیگرى!
زناشویى باید بر اساس محبت, همکارى, همدردى, تفاهم, تکمیل, گذشت, فداکارى متقابل و زندگى مشترک زن و شوهر استوار باشد. مفهوم زناشویى با توجه به حفظ نسبى استقلال شخصیت زن و مرد و فراهم ساختن و امکان رشد و تعالى بعدى و ارضاى نیازمندىهاى مشروع و متقابل هر یک از آنها تکوین یافته است. دور شدن از این مفهوم و عدم توجه به هدف اساسى زناشویى متناسب با شرایط و مقتضیات زندگى اجتماعى, سبب فراوانى زناشویى هاى سست و نابسامان و طلاق مى شود.
زناشویى را نباید به هیچ وجه به منظور دستگیرى و ترحم به فردى انجام داد. چه ترحم, نه هدف و نه ضامن دوام زناشویى است, زیرا نمى توان پیش بینى کرد که حس ترحم تا چه مدت مى تواند ادامه یابد و جایگزین سایر عواطف و سبب تسکین نیازمندىهاى دیگر حیات زناشویى گردد. ممکن است چنین زناشویى هایى با موفقیت نیز توإم باشند, ولى این استثناها نمى توانند ملاک کلى در این مورد باشند. زناشویى نباید به منظور اداى دین و کفاره گناهان و یا رفع کدورت و شرمندگى باشد و چنین مقاصدى مانند احساس ترحم و میل به دستگیرى نمى تواند غایت اساسى و ضامن دوام زناشویى بشود.
زناشویى نباید مساوى با انتخاب نوکر و یا کلفتى مهربان و دلسوز باشد. اگرچه وجود همسرى متناسب و پرمحبت در امور داخلى به فرد مدد مى رساند, لیکن به زناشویى نمى توان تنها با چنین دیدى نگریست. هیچ زن باشخصیتى حاضر نیست که تنها آشپز یا کلفت همسر خود باشد. توجه به احساسات و تمایلات و اغراض یک طرفه و خود پرستانه موجب بروز اختلالات عمیق در زندگى خانوادگى خواهد بود.
زناشویى هایى که فقط بر مبناى احساسات سطحى و زودگذر بنا نهاده شده باشند و پیش از بلوغ روانى براى ازدواج و عدم بلوغ شخصیتى پدران و مادران براى درک مسوولیت عمیق پرورش صحیح فرزند انجام گیرد, موجب اثرهاى ناگوارى بر فرزندان و موجب تظاهرات گوناگون روانى و سرشکستگى اجتماعى مى گردد.
به طور کلى, ازدواجى که براى تفنن و ارضاى هوس انجام گیرد, یا به خاطر روابط جنسى, رسیدن به مال و ثروت و زیبایى و یا رسیدن به مددکار در انجام کارها, فخرفروشى و خودنمایى و طلب آرزو در سایه وصلت با فردى از طبقه بالاتر, فراغ از رنج خدمات زندگى و انداختن بار آن به دوش همسر که نوعى استثمار است, ترحم و لطف به فردى که بى پناه است و فریب دادن براى ارضاى هوس انجام گیرد, نمى تواند با موفقیت توإم گردد و با شکست روبه رو مى شود.
از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمودند: ((کسى که زنى را تزویج مى کند و از این کار منظورى به جز جمال او ندارد, چیزى که خشنودش کند, از او نخواهد دید و کسى که زن را به خاطر مالش تزویج کند, (یعنى اگر مال نداشت هرگز با او ازدواج نمى کرد) خداى تعالى او را به خودش واگذار مى کند.))
اهداف ازدواج
ازدواج اهداف و انگیزه هاى مختلفى دارد و نیازها و اهداف بسیارى را تإمین مى کند. مهمترین اهدافى که در ازدواج دنبال مى شود, عبارت اند از:
1ـ رسیدن به سکون و آرامش
ازدواج, نقش مهمى در ایجاد سکون و آرامش درونى دارد, زیرا ازدواج نوعى نیاز فطرى است, به همین جهت افراد مجرد آرامش کامل روحى و روانى ندارند و در آنها همیشه یک نوع کشمکش درونى وجود دارد, ولى ازدواج نیازهاى عاطفى افراد را برآورده مى کند و کشمکش درونى را از بین برده و میل و انگیزه زندگى را در آنها قوى مى نماید, زیرا فردى که ازدواج کرده, مى داند که کسى او را از صمیم دل دوست دارد و منتظر و نیازمند او مى باشد. این احساس, تلاش و کوشش او را در زندگى چند برابر مى کند و زمانى که بعد از تلاش و کوشش و خستگى به هم مى رسند و با روى خوش با یکدیگر برخورد مى کنند, خستگى ها از یاد مى روند و جاى خود را به سکون و آرامش مى دهند.
انسان دوست دارد که همه او را دوست داشته باشند و به او احترام بگذارند و همین طور او هم سعى مى کند همه را دوست داشته باشد و به همه احترام مى گذارد, ولى در این بین انسان فطرتا نیازمند این است که یک شخص خاص بیشتر از همه او را دوست داشته باشد و بیشتر از همه به او مهر و محبت کند و همین طور مى خواهد که شخصى را بیشتر از همه دوست بدارد و بیشتر از همه به او مهر و محبت کند و این نیاز در ازدواج برآورده مى شود. به عبارت دیگر, همه ما احتیاج به احساس گرمى عاطفى داریم و مایل هستیم که به شخص دیگرى متعلق باشیم و نوعى از خوشى را در ازدواج جستجو مى کنیم که اغلب بر مبناى احساسات ما نسبت به منزل و خانواده در کودکى بنا نهاده شده است. با تإسیس منزل شخصى, معمولا قوس تکاملى فرد کامل مى گردد. در شکل جدید زندگى, فرد گم کرده خود را که احساس استقلال است, در مى یابد و احساس بهترى خواهد داشت. احساس نیاز به شرکت و سهیم شدن فردى در علائق, آرزوها, امیدها و ناکامى ها باید با اهمیت تلقى شود. در زندگى پیچیده امروز یافتن رفیقى مهربان که فرد بتواند تمام مسائل خویش را با او مطرح سازد و توقع تفاهم و دلسوزى از او داشته باشد و به طور کلى فرد را با تمام نقاط ضعف و مصایبش بپذیرد, بیش از هر زمان دیگر حس مى شود.
2ـ شکوفایى عواطف و احساسات
یکى دیگر از ثمره هاى پر بار ازدواج, شکوفایى عواطف مى باشد. در سایه این پیمان مقدس و ملکوتى, عواطف پاکى که در وجود زن و مرد نهفته است, شکفته مى شود, و شکوفه باز مى کند. در سایه شکوفایى این عواطف پاک است که مشکلات زندگى یک به یک آسان مى گردند و افراد مسائل زندگى را تحمل مى کنند و به همدیگر ایثار و محبت مى کنند و اگر قصورى هم داشته باشند, گذشت مى کنند. این شکوفایى عواطف, هم چنین باعث مى شود که افراد به اولاد خود عشق و محبت داشته باشند و با حوصله و صبر شب ها بیدار بمانند و سختى هاى فراوان بکشند, تا اولاد خود را بزرگ کنند و آنها را خوب تربیت کرده و به جامعه تحویل بدهند.
3ـ تإمین نیازهاى جنسى
انسان داراى مجموعه اى از نیازها و غرایز است که عدم ارضا و یا نقص در ارضاى هر کدام از این غرایز ایجاد تزلزل در شخصیت را موجب مى گردد. یکى از نیرومندترین غرایز انسان, غریزه جنسى است که بر اثر ازدواج تإمین این نیاز در مسیر طبیعى و سالم قرار مى گیرد و زن و مرد را از انحراف و گناه مصون مى دارد. بنابراین, تنها وسیله طبیعى و مشروع ارضاى این غریزه, ازدواج و تشکیل خانواده است.
شاید به همین علت است که رسول خدا(ص) مى فرماید: ((هر کس که ازدواج کند, نصف دینش را حفظ کرده است.)) و یا ((هر کس که مى خواهد پاک و پاکیزه خدا را ملاقات کند, باید ازدواج کند)).
ضرورت تإمین نیاز جنسى تنها از بعد مادى و جسمانى نباید مطرح شود, بلکه در نتیجه تإمین این نیاز جسمانى, فرد از لحاظ روانى, ذهنى و اخلاقى نیز به آرامش مى رسد. بنابراین, فرد پس از ازدواج مى تواند این غریزه مهم حیاتى را با شیوه اى مطلوب و معقول و اجتماع پسند ارضا کند و در سایه آن به آرامش دست یابد.
4ـ حفظ نوع و نسب
یکى دیگر از اهداف ازدواج, حفظ نوع و نسب است. نسل بشر, با ازدواج حفظ و استمرار پیدا مى کند. البته نه تنها حفظ فیزیکى بدن, بلکه حفظ و استمرار پیوند عاطفى و روانى بشر نیز در ازدواج صورت مى گیرد, و دیگرى, حفظ نسب مى باشد. اگر ازدواج صورت نگیرد, نسب افراد از بین مى رود و مشکلات عظیمى ایجاد مى شود که نمونه آنها مشکلات فراوانى است که کودکان بى پدر و مادر براى جامعه, خانواده و زنى که آن بچه را به دنیا آورده, در غرب ایجاد کرده است. کلا انتساب به والدین و اجداد, موجب آرامش دل و کرامت انسانى است.
5ـ جلوگیرى از انحرافات اخلاقى و بیمارىها
جلوگیرى از انحرافات اخلاقى و بیمارىهاى مختلف جسمى و روانى یکى دیگر از ثمرات خیلى مهم ازدواج است. تحقیقات نشان مى دهد که میزان بزهکارى, در میان افراد مجرد, چندین برابر افراد متإهل مى باشد. این میزان در جوامع مختلف تا هشت و یا نه برابر هم مى رسد. انحرافات جنسى, مصرف مشروبات الکلى, اعتیاد به مواد مخدر, مصرف دخانیات, قتل, دزدى, انحرافات سیاسى و حتى تصادفات رانندگى, در میان افراد مجرد چندین برابر افراد متإهل مى باشد. هم چنین, انواع بیمارىهاى جنسى; مانند: سیفلیس, سوزاک, ایدز و غیر آنها و بیمارىهاى روانى; مانند: افسردگى, اضطراب, اسکبز و فرنیا و غیره, در افراد مجرد, خیلى بیشتر از افراد متإهل است.
6ـ رسیدن به تمامیت شخصیت و تکمیل و تکامل
ازدواج کردن, همان طورى که اشاره شد, نوعى تکامل روانى و عاطفى است که شخصیت انسان را کامل مى کند. مى توان چنین بیان نمود که, شخصى که ازدواج نکرده, هنوز به آن اندازه از رشد و تکامل روانى نرسیده است و شخصیت او تکمیل نشده است, ولى ازدواج و تشکیل خانواده شخصیت او را تکمیل مى کند, زیرا هیچ انسانى به تنهایى کامل نیست, به همین جهت پیوسته در جهت جبران نقص و کمبود خویش تلاش مى کند. دختران و پسران جوان پس از دوران بلوغ و جوانى ضمن آن که درصدد رسیدن به استقلال فکرى هستند, براى جبران نواقص خود و تإمین نیازهاى بى شمار خویش, به سوى ازدواج سوق داده مى شوند و با گزینش همسرى شایسته موجبات رشد و تکامل خویش را فراهم مى کنند. هنگامى که فرد در کانون یک زندگى مشترک قرار مى گیرد, در سایه انس و الفت و محبت و روابط نزدیک و صمیمانه, بیشتر احساس مسوولیت مى کند, استقلال مى یابد, زندگى خویش را هدف دار مى کند و از ثمرات کسب و کار و تلاش خود در واحد خانواده نو بنیاد خویش بهره مى گیرد.
در زندگى زناشویى, زن و مرد از تشویق ها, حمایت ها رهنمودها و کمک هاى یکدیگر بهره مند مى گردند و در برخورد با مسائل و مشکلات زندگى, از تعاون و همکارىهاى همسر خویش استمداد مى جویند. به همین دلیل برخوردارى از وجود همسرى مومن و شایسته, یکى از بزرگترین نعمت هاى الهى است که براى دنیا و آخرت انسان سودمند خواهد بود.
در سایه ازدواج و پیوند زناشویى, زن و شوهر گمان مى کنند فردى کامل شده اند, دختر وارد دنیاى زنان و مادران مى شود و پسران وارد دنیاى مردان و پدران. این امر, به ویژه در زمانى شکل مى گیرد که پیوند زناشویى با معنویتى همراه بوده باشد و زن و شوهر در سایه آن احساس مى کنند سکونى یافته و به خدا نزدیک تر شده اند. چنین حالتى که منتهاى مقصد و هدف است, آدمى بر اثر آن خود را تحت نظام الهى مى یابد.
7ـ تعاون و همکارى
در سایه ازدواج, روحیه تعاون و همکارى به اوج مى رسد, در این پیوند, زن و شوهر دست به دست هم مى دهند و مشکلات را از سر راه برمى دارند. بچه ها را تربیت و بزرگ مى کنند. و مشکلاتى که در تنهایى و مجرد بودن, احتمالا تا آخر عمر حل نمى شدند و یا لااقل چندین سال طول مى کشید, از سر راه تکامل فرد کنار گذاشته مى شود.
در ازدواج چون دو نفر هدف مشترکى دارند, بنابراین دست به دست هم داده, راحت تر موانع را کنار مى گذارند و به همدیگر عشق و علاقه مى ورزند. در سایه این عشق و محبت و علاقه, هر کس در جاى خود مى کوشد که مانع و مشکلات را از سر راه زندگى خود کنار گذارد و زندگى را هر چه بیشتر شیرین کند.
8 ـ پاسخ به نداى فطرت
همان طور که اشاره شد, ازدواج پیمان مقدسى است که بر اساس فطرت خدایى و امر خداوند متعال صورت مى گیرد و در حقیقت پاسخى درست و شرعى است که به نداى فطرت و غریزه داده مى شود. خداوند متعال انسان را آفرید و براى وصول به آرامش و تداوم و بقاى نسل و نوع بشر, غریزه جنسى را در اندرون وجودش قرار داده و هدف از آن, رحمت و مودت, آرامش و آسایش, مهر و محبت, گذشت و فداکارى, شکوفایى عواطف, سلامت روان و جسم, سلامت اجتماع و جامعه و هم چنین بقاى نوع مى باشد. از آنچه گفته شد, فلسفه توصیه و تإکید اسلام بر این پیوند مقدس و بزرگداشت و اهمیت آن روشن مى شود تا آن جا که ازدواج به مثابه احراز نیمى از دین معرفى شده و دین دارى را بدون آن ناقص دانسته اند.
پاورقی ها:منابع : 1 ) قرآن مجید. 2 ) فرض الله قلى زاده, ازدواج پیوندى مقدس (زیر چاپ). 3 ) فرض الله قلى زاده, عوامل موثر در بهداشت روانى کودکان (زیرچاپ). 4 ) سید ابوالقاسم حسینى, اصول بهداشت روانى, نشر دانشگاه مشهد, چاپ دوم, مشهد, 1363. 5 ) جمعى از نویسندگان, آموزش جوانان در آستانه ازدواج, نشر انجمن اولیا و مربیان, چاپ دوم, 1374. 6 ) مهدى کى نیا, مبانى جرم شناسى, نشر دانشگاه تهران, چاپ سوم, تهران, 1370. 7 ) بهداشت ازدواج از نظر اسلام, نشر گلى, چاپ یازدهم, 1369. 8 ) على قائمى, نظام حیات خانواده در اسلام, نشر انجمن و اولیا مربیان, چاپ چهارم. 9 ) احمد بهشتى , اسلام و تربیت کودک, نشر سازمان تبلیغات اسلامى, چاپ اول, 1370. 10 ) بهشتى, باهنر, گلزاده غفورى, شناخت اسلام, دفتر نشر فرهنگ اسلامى, چاپ هشتم, 1371. 11 ) حضرت امام خمینى(ره), تحریر الوسیله , ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى, نشر دارالعلم, قم, چاپ اول, 1370. 12 ) مجید رشید پور, تعادل و استحکام خانواده, نشر اطلاعات, چاپ اول, 1373.
زندگى مشترک در آغاز غالبا از میل جنسى ریشه مى گیرد, ولى در این حد متوقف نمى شود و به تدریج به نوعى همبستگى عمیق روحى و عاطفى, اقتصادى و اجتماعى میان آن دو منتهى مى شود که از آن به پیوند همسرى یا زناشویى تعبیر مى شود.
بنابراین, به دنبال احساس تمایل قلبى زن و مرد براى ایجاد پیوند میان خود است که پیمان همسرى یا عقد ازدواج بسته مى شود.
این پیمان در زندگى انسان از اهمیت خاصى برخوردار است, زیرا موجودیت دو انسان را از جهات بسیار به هم مى پیوندد و نخستین محیط زندگى نوزاد انسانى را بنیان مى نهد و از این راه بر جسم و جان و اندیشه و عمل آینده او اثر مى گذارد. به همین جهت, پیمان ازدواج میان ملل مختلف امرى مقدس شمرده مى شود و در نظام هاى حقوقى مختلف به آن توجه خاصى شده است.
اسلام نیز در نظام اجتماعى خود براى مسإله ازدواج اهمیت فراوان و خاصى قائل شده است. در آیات قرآن و سخنان پیامبر اکرم(ص) و پیشوایان معصوم(ع) به تشویق هاى وافر آنان درباره ازدواج برمى خوریم, به حدى که بنیان نهادن خانواده, از هر بنیان گذارى دیگر در پیشگاه خداوند محبوب تر شناخته شده است, زیرا ازدواج و تشکیل خانواده, پیمانى مقدس و ملکوتى است که جلو بى بند و بارى و هرج و مرج طلبى ها و هم چنین آشفتگى هاى جنسى را مى گیرد و پسران و دختران جوان را وا مى دارد که در چهارچوب قاعده و رعایت اصول و ضوابطى تن به حیات اجتماعى دهند و موجبات حفظ نسل شناخته شده و تربیت و سرپرستى آنها را از این طریق فراهم آوردند و از پیدایش نسلى ناهنجار که بار سرپرستى احدى بر دوششان نیست, جلوگیرى به عمل آورد. تشکیل خانواده مایه سکون و آرامش است, در بین نسلى که بحران غرائز آنها را به اضطراب و نابسامانى دعوت مى کند و این سکون خود موجب روابط پایدار و اندیشیده است و از درگیرىها و اختلافات جلوگیرى مى کند. خانواده موجب پدید آمدن دوستى هاى پرشور و مودت و صفاى بى نظیر, دوستى هاى خالص و صمیمانه و بالاخره عشق است که خود در پاک نگه داشتن محیط و جلوگیرى از درگیرىها نقش فوق العاده دارد.
اصولا ازدواج این وظیفه را عهده دار است که بین دو نفر که هیچ گونه رابطه اى ندارند, انس و الفتى ایجاد کند که یار و غمخوار همدیگر گردند. در قبال رنج ها و مشقت ها از یکدیگر حمایت نمایند, حیات خود را بر اساس ضوابط استوار نظام دهند و به کمک همدیگر, موجبات رشد خود و اجتماع را فراهم آورند. زناشویى, ازدواج دو شخصیت است, با حفظ نسبى استقلال هر یک از زن و شوهر براى همکارى متقابل, نه انحلال یک شخصیت براى تکمیل خواسته هاى دیگرى!
زناشویى باید بر اساس محبت, همکارى, همدردى, تفاهم, تکمیل, گذشت, فداکارى متقابل و زندگى مشترک زن و شوهر استوار باشد. مفهوم زناشویى با توجه به حفظ نسبى استقلال شخصیت زن و مرد و فراهم ساختن و امکان رشد و تعالى بعدى و ارضاى نیازمندىهاى مشروع و متقابل هر یک از آنها تکوین یافته است. دور شدن از این مفهوم و عدم توجه به هدف اساسى زناشویى متناسب با شرایط و مقتضیات زندگى اجتماعى, سبب فراوانى زناشویى هاى سست و نابسامان و طلاق مى شود.
زناشویى را نباید به هیچ وجه به منظور دستگیرى و ترحم به فردى انجام داد. چه ترحم, نه هدف و نه ضامن دوام زناشویى است, زیرا نمى توان پیش بینى کرد که حس ترحم تا چه مدت مى تواند ادامه یابد و جایگزین سایر عواطف و سبب تسکین نیازمندىهاى دیگر حیات زناشویى گردد. ممکن است چنین زناشویى هایى با موفقیت نیز توإم باشند, ولى این استثناها نمى توانند ملاک کلى در این مورد باشند. زناشویى نباید به منظور اداى دین و کفاره گناهان و یا رفع کدورت و شرمندگى باشد و چنین مقاصدى مانند احساس ترحم و میل به دستگیرى نمى تواند غایت اساسى و ضامن دوام زناشویى بشود.
زناشویى نباید مساوى با انتخاب نوکر و یا کلفتى مهربان و دلسوز باشد. اگرچه وجود همسرى متناسب و پرمحبت در امور داخلى به فرد مدد مى رساند, لیکن به زناشویى نمى توان تنها با چنین دیدى نگریست. هیچ زن باشخصیتى حاضر نیست که تنها آشپز یا کلفت همسر خود باشد. توجه به احساسات و تمایلات و اغراض یک طرفه و خود پرستانه موجب بروز اختلالات عمیق در زندگى خانوادگى خواهد بود.
زناشویى هایى که فقط بر مبناى احساسات سطحى و زودگذر بنا نهاده شده باشند و پیش از بلوغ روانى براى ازدواج و عدم بلوغ شخصیتى پدران و مادران براى درک مسوولیت عمیق پرورش صحیح فرزند انجام گیرد, موجب اثرهاى ناگوارى بر فرزندان و موجب تظاهرات گوناگون روانى و سرشکستگى اجتماعى مى گردد.
به طور کلى, ازدواجى که براى تفنن و ارضاى هوس انجام گیرد, یا به خاطر روابط جنسى, رسیدن به مال و ثروت و زیبایى و یا رسیدن به مددکار در انجام کارها, فخرفروشى و خودنمایى و طلب آرزو در سایه وصلت با فردى از طبقه بالاتر, فراغ از رنج خدمات زندگى و انداختن بار آن به دوش همسر که نوعى استثمار است, ترحم و لطف به فردى که بى پناه است و فریب دادن براى ارضاى هوس انجام گیرد, نمى تواند با موفقیت توإم گردد و با شکست روبه رو مى شود.
از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمودند: ((کسى که زنى را تزویج مى کند و از این کار منظورى به جز جمال او ندارد, چیزى که خشنودش کند, از او نخواهد دید و کسى که زن را به خاطر مالش تزویج کند, (یعنى اگر مال نداشت هرگز با او ازدواج نمى کرد) خداى تعالى او را به خودش واگذار مى کند.))
اهداف ازدواج
ازدواج اهداف و انگیزه هاى مختلفى دارد و نیازها و اهداف بسیارى را تإمین مى کند. مهمترین اهدافى که در ازدواج دنبال مى شود, عبارت اند از:
1ـ رسیدن به سکون و آرامش
ازدواج, نقش مهمى در ایجاد سکون و آرامش درونى دارد, زیرا ازدواج نوعى نیاز فطرى است, به همین جهت افراد مجرد آرامش کامل روحى و روانى ندارند و در آنها همیشه یک نوع کشمکش درونى وجود دارد, ولى ازدواج نیازهاى عاطفى افراد را برآورده مى کند و کشمکش درونى را از بین برده و میل و انگیزه زندگى را در آنها قوى مى نماید, زیرا فردى که ازدواج کرده, مى داند که کسى او را از صمیم دل دوست دارد و منتظر و نیازمند او مى باشد. این احساس, تلاش و کوشش او را در زندگى چند برابر مى کند و زمانى که بعد از تلاش و کوشش و خستگى به هم مى رسند و با روى خوش با یکدیگر برخورد مى کنند, خستگى ها از یاد مى روند و جاى خود را به سکون و آرامش مى دهند.
انسان دوست دارد که همه او را دوست داشته باشند و به او احترام بگذارند و همین طور او هم سعى مى کند همه را دوست داشته باشد و به همه احترام مى گذارد, ولى در این بین انسان فطرتا نیازمند این است که یک شخص خاص بیشتر از همه او را دوست داشته باشد و بیشتر از همه به او مهر و محبت کند و همین طور مى خواهد که شخصى را بیشتر از همه دوست بدارد و بیشتر از همه به او مهر و محبت کند و این نیاز در ازدواج برآورده مى شود. به عبارت دیگر, همه ما احتیاج به احساس گرمى عاطفى داریم و مایل هستیم که به شخص دیگرى متعلق باشیم و نوعى از خوشى را در ازدواج جستجو مى کنیم که اغلب بر مبناى احساسات ما نسبت به منزل و خانواده در کودکى بنا نهاده شده است. با تإسیس منزل شخصى, معمولا قوس تکاملى فرد کامل مى گردد. در شکل جدید زندگى, فرد گم کرده خود را که احساس استقلال است, در مى یابد و احساس بهترى خواهد داشت. احساس نیاز به شرکت و سهیم شدن فردى در علائق, آرزوها, امیدها و ناکامى ها باید با اهمیت تلقى شود. در زندگى پیچیده امروز یافتن رفیقى مهربان که فرد بتواند تمام مسائل خویش را با او مطرح سازد و توقع تفاهم و دلسوزى از او داشته باشد و به طور کلى فرد را با تمام نقاط ضعف و مصایبش بپذیرد, بیش از هر زمان دیگر حس مى شود.
2ـ شکوفایى عواطف و احساسات
یکى دیگر از ثمره هاى پر بار ازدواج, شکوفایى عواطف مى باشد. در سایه این پیمان مقدس و ملکوتى, عواطف پاکى که در وجود زن و مرد نهفته است, شکفته مى شود, و شکوفه باز مى کند. در سایه شکوفایى این عواطف پاک است که مشکلات زندگى یک به یک آسان مى گردند و افراد مسائل زندگى را تحمل مى کنند و به همدیگر ایثار و محبت مى کنند و اگر قصورى هم داشته باشند, گذشت مى کنند. این شکوفایى عواطف, هم چنین باعث مى شود که افراد به اولاد خود عشق و محبت داشته باشند و با حوصله و صبر شب ها بیدار بمانند و سختى هاى فراوان بکشند, تا اولاد خود را بزرگ کنند و آنها را خوب تربیت کرده و به جامعه تحویل بدهند.
3ـ تإمین نیازهاى جنسى
انسان داراى مجموعه اى از نیازها و غرایز است که عدم ارضا و یا نقص در ارضاى هر کدام از این غرایز ایجاد تزلزل در شخصیت را موجب مى گردد. یکى از نیرومندترین غرایز انسان, غریزه جنسى است که بر اثر ازدواج تإمین این نیاز در مسیر طبیعى و سالم قرار مى گیرد و زن و مرد را از انحراف و گناه مصون مى دارد. بنابراین, تنها وسیله طبیعى و مشروع ارضاى این غریزه, ازدواج و تشکیل خانواده است.
شاید به همین علت است که رسول خدا(ص) مى فرماید: ((هر کس که ازدواج کند, نصف دینش را حفظ کرده است.)) و یا ((هر کس که مى خواهد پاک و پاکیزه خدا را ملاقات کند, باید ازدواج کند)).
ضرورت تإمین نیاز جنسى تنها از بعد مادى و جسمانى نباید مطرح شود, بلکه در نتیجه تإمین این نیاز جسمانى, فرد از لحاظ روانى, ذهنى و اخلاقى نیز به آرامش مى رسد. بنابراین, فرد پس از ازدواج مى تواند این غریزه مهم حیاتى را با شیوه اى مطلوب و معقول و اجتماع پسند ارضا کند و در سایه آن به آرامش دست یابد.
4ـ حفظ نوع و نسب
یکى دیگر از اهداف ازدواج, حفظ نوع و نسب است. نسل بشر, با ازدواج حفظ و استمرار پیدا مى کند. البته نه تنها حفظ فیزیکى بدن, بلکه حفظ و استمرار پیوند عاطفى و روانى بشر نیز در ازدواج صورت مى گیرد, و دیگرى, حفظ نسب مى باشد. اگر ازدواج صورت نگیرد, نسب افراد از بین مى رود و مشکلات عظیمى ایجاد مى شود که نمونه آنها مشکلات فراوانى است که کودکان بى پدر و مادر براى جامعه, خانواده و زنى که آن بچه را به دنیا آورده, در غرب ایجاد کرده است. کلا انتساب به والدین و اجداد, موجب آرامش دل و کرامت انسانى است.
5ـ جلوگیرى از انحرافات اخلاقى و بیمارىها
جلوگیرى از انحرافات اخلاقى و بیمارىهاى مختلف جسمى و روانى یکى دیگر از ثمرات خیلى مهم ازدواج است. تحقیقات نشان مى دهد که میزان بزهکارى, در میان افراد مجرد, چندین برابر افراد متإهل مى باشد. این میزان در جوامع مختلف تا هشت و یا نه برابر هم مى رسد. انحرافات جنسى, مصرف مشروبات الکلى, اعتیاد به مواد مخدر, مصرف دخانیات, قتل, دزدى, انحرافات سیاسى و حتى تصادفات رانندگى, در میان افراد مجرد چندین برابر افراد متإهل مى باشد. هم چنین, انواع بیمارىهاى جنسى; مانند: سیفلیس, سوزاک, ایدز و غیر آنها و بیمارىهاى روانى; مانند: افسردگى, اضطراب, اسکبز و فرنیا و غیره, در افراد مجرد, خیلى بیشتر از افراد متإهل است.
6ـ رسیدن به تمامیت شخصیت و تکمیل و تکامل
ازدواج کردن, همان طورى که اشاره شد, نوعى تکامل روانى و عاطفى است که شخصیت انسان را کامل مى کند. مى توان چنین بیان نمود که, شخصى که ازدواج نکرده, هنوز به آن اندازه از رشد و تکامل روانى نرسیده است و شخصیت او تکمیل نشده است, ولى ازدواج و تشکیل خانواده شخصیت او را تکمیل مى کند, زیرا هیچ انسانى به تنهایى کامل نیست, به همین جهت پیوسته در جهت جبران نقص و کمبود خویش تلاش مى کند. دختران و پسران جوان پس از دوران بلوغ و جوانى ضمن آن که درصدد رسیدن به استقلال فکرى هستند, براى جبران نواقص خود و تإمین نیازهاى بى شمار خویش, به سوى ازدواج سوق داده مى شوند و با گزینش همسرى شایسته موجبات رشد و تکامل خویش را فراهم مى کنند. هنگامى که فرد در کانون یک زندگى مشترک قرار مى گیرد, در سایه انس و الفت و محبت و روابط نزدیک و صمیمانه, بیشتر احساس مسوولیت مى کند, استقلال مى یابد, زندگى خویش را هدف دار مى کند و از ثمرات کسب و کار و تلاش خود در واحد خانواده نو بنیاد خویش بهره مى گیرد.
در زندگى زناشویى, زن و مرد از تشویق ها, حمایت ها رهنمودها و کمک هاى یکدیگر بهره مند مى گردند و در برخورد با مسائل و مشکلات زندگى, از تعاون و همکارىهاى همسر خویش استمداد مى جویند. به همین دلیل برخوردارى از وجود همسرى مومن و شایسته, یکى از بزرگترین نعمت هاى الهى است که براى دنیا و آخرت انسان سودمند خواهد بود.
در سایه ازدواج و پیوند زناشویى, زن و شوهر گمان مى کنند فردى کامل شده اند, دختر وارد دنیاى زنان و مادران مى شود و پسران وارد دنیاى مردان و پدران. این امر, به ویژه در زمانى شکل مى گیرد که پیوند زناشویى با معنویتى همراه بوده باشد و زن و شوهر در سایه آن احساس مى کنند سکونى یافته و به خدا نزدیک تر شده اند. چنین حالتى که منتهاى مقصد و هدف است, آدمى بر اثر آن خود را تحت نظام الهى مى یابد.
7ـ تعاون و همکارى
در سایه ازدواج, روحیه تعاون و همکارى به اوج مى رسد, در این پیوند, زن و شوهر دست به دست هم مى دهند و مشکلات را از سر راه برمى دارند. بچه ها را تربیت و بزرگ مى کنند. و مشکلاتى که در تنهایى و مجرد بودن, احتمالا تا آخر عمر حل نمى شدند و یا لااقل چندین سال طول مى کشید, از سر راه تکامل فرد کنار گذاشته مى شود.
در ازدواج چون دو نفر هدف مشترکى دارند, بنابراین دست به دست هم داده, راحت تر موانع را کنار مى گذارند و به همدیگر عشق و علاقه مى ورزند. در سایه این عشق و محبت و علاقه, هر کس در جاى خود مى کوشد که مانع و مشکلات را از سر راه زندگى خود کنار گذارد و زندگى را هر چه بیشتر شیرین کند.
8 ـ پاسخ به نداى فطرت
همان طور که اشاره شد, ازدواج پیمان مقدسى است که بر اساس فطرت خدایى و امر خداوند متعال صورت مى گیرد و در حقیقت پاسخى درست و شرعى است که به نداى فطرت و غریزه داده مى شود. خداوند متعال انسان را آفرید و براى وصول به آرامش و تداوم و بقاى نسل و نوع بشر, غریزه جنسى را در اندرون وجودش قرار داده و هدف از آن, رحمت و مودت, آرامش و آسایش, مهر و محبت, گذشت و فداکارى, شکوفایى عواطف, سلامت روان و جسم, سلامت اجتماع و جامعه و هم چنین بقاى نوع مى باشد. از آنچه گفته شد, فلسفه توصیه و تإکید اسلام بر این پیوند مقدس و بزرگداشت و اهمیت آن روشن مى شود تا آن جا که ازدواج به مثابه احراز نیمى از دین معرفى شده و دین دارى را بدون آن ناقص دانسته اند.
پاورقی ها:منابع : 1 ) قرآن مجید. 2 ) فرض الله قلى زاده, ازدواج پیوندى مقدس (زیر چاپ). 3 ) فرض الله قلى زاده, عوامل موثر در بهداشت روانى کودکان (زیرچاپ). 4 ) سید ابوالقاسم حسینى, اصول بهداشت روانى, نشر دانشگاه مشهد, چاپ دوم, مشهد, 1363. 5 ) جمعى از نویسندگان, آموزش جوانان در آستانه ازدواج, نشر انجمن اولیا و مربیان, چاپ دوم, 1374. 6 ) مهدى کى نیا, مبانى جرم شناسى, نشر دانشگاه تهران, چاپ سوم, تهران, 1370. 7 ) بهداشت ازدواج از نظر اسلام, نشر گلى, چاپ یازدهم, 1369. 8 ) على قائمى, نظام حیات خانواده در اسلام, نشر انجمن و اولیا مربیان, چاپ چهارم. 9 ) احمد بهشتى , اسلام و تربیت کودک, نشر سازمان تبلیغات اسلامى, چاپ اول, 1370. 10 ) بهشتى, باهنر, گلزاده غفورى, شناخت اسلام, دفتر نشر فرهنگ اسلامى, چاپ هشتم, 1371. 11 ) حضرت امام خمینى(ره), تحریر الوسیله , ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى, نشر دارالعلم, قم, چاپ اول, 1370. 12 ) مجید رشید پور, تعادل و استحکام خانواده, نشر اطلاعات, چاپ اول, 1373.