اسکندر شخصیتی تاریخی است که زندگی و کشور گشایی های او، در شاهنامه فردوسی و منظومه های شرفنامه و اقبالنامه نظامی دستاویزی شده است برای نقل روایت. روایت های جهان بی شمارند اما علی رغم گوناگونی شکل های روایت، هر متن روایی نیاز به واسطه ای دارد که آن را روایت کند. این واسطه راوی است و دیدگاه و شیوه های روایتگری او یکی از مهم ترین عواملی است که باعث تمایز شکل های گوناگون روایت می شود. در این نوشته، روایت های فردوسی و نظامی از داستان اسکندر، از نظر شیوه های روایتگری مورد بررسی قرار می گیرد. به این منظور، ابتدا ضمن تعریفی از روایت، به تفاوت های روایت داستانی و تاریخ روایی اشاره می شود. سپس دو متن از نظر تفاوت های راوی در دیدگاهی که انتخاب کرده اند و شیوه هایی که برای واقع نمایی داستان از آنها بهره جسته اند، مورد بررسی قرار می گیرد و نهایتا بر اساس چگونگی استفاده از گفت و گوها، توصیف ها، شیوه های انتقال در هر داستان و نیز مطابقت هر متن با قواعد ژانر، میزان توفیق راویان این روایت ها در واقع نمایی داستان سنجیده می شود.