چکیده

جهان اسلام یا کشورهاى اسلامى از پیشرفت هاى مادى و تمدنى عقب مانده اند. گفت و گو از این عقب ماندگى، بیش از یک سده میان مسلمانان در جریان است، و در این مدت، علل و دلایل آن بررسى شده، و از ظرفیت ها و فرصت هاى جهان اسلام در جهت نیل به توسعه و فائق آمدن بر مشکلات و مسائل موجود، سخن بسیار به میان آمده است، ولى از تهدیدها و کاستى هایى که متوجه جهان اسلام است و از فرصت ها و ظرفیت هایى که براى مواجه شدن با تهدیدها و کاستى ها در اختیار مسلمانان است و از راه حلِ برون رفت از وضعیت توسعه نیافتگى فعلى از دیدگاه مقام معظم رهبرى، کمتر سخنى گفته شده است، لذا این سؤالات پیش روى ماست که مسائل جهان اسلام در عرصه تهدیدها و کاستى ها چیست؟ چه فرصت ها و ظرفیت هایى در اختیار دارد؟ راه حل هاى فائق آمدن بر مسائل، مشکلات و معضلات جهان اسلام از دیدگاه مقام معظم رهبرى کدام است؟ مقاله حاضر، به بررسى موارد مذکور از دیدگاه معظم له مى پردازد.

متن

مقاله حاضر نخست به تعریف واژه هایى چون جهان اسلام و سپس به بیان برخى از تهدیدها علیه جهان اسلام و کاستى هاى موجود در آن از دیدگاه مقام معظم رهبرى مى پردازد، آن گاه، فرصت ها و ظرفیت هایى را که مقام معظم رهبرى در جهان اسلام مشاهده مى کند مطرح مى سازد، و سرانجام راه حل هایى که معظم له براى فائق آمدن بر مسائل، مشکلات و معضلات جهان اسلام مطرح کرده اند، مى آورد.

تعریف مفاهیم
در ارائه تعریف یا تعاریفى درباره مفاهیم به کار رفته در مقاله، تنها به عرضه تعریف برخى از مهم ترین کلید واژه هاى آن مى پردازیم:
جهان اسلام: تعاریف مختلفى را مى توان از جهان اسلام در کلام مقام معظم رهبرى یافت از جمله:
1. دنیاى اسلام در دوره امیر المؤمنین، مرزهاى هندوستان تا مدیترانه را در بر مى گرفت، عراق، مصر، شام، فلسطین، ایران، همه و همه، مجموعه دنیاى اسلام بود، نصف دنیاى آباد آن روز، جزیى از دنیاى اسلام مى شد.
2. دنیاى اسلام یک مجموعه عظیم با مسائل مبتلا به و دردهاى مشترک، با دشمنى هاى مشترک، با درمان ها و راه هاى علاج مشترک است. در حقیقت، مسائل و مشکلات عمده مسلمان ها، با همدیگر مشترک است.
3. دنیاى اسلام یک امت است، وراى ایرانى بودن، و عرب بودن، پاکستانى و هندى بودن و وراى همه این ها و مانند آن، ملت ها و دولت هاى اسلامى، امت اسلامى را تشکیل مى دهند.
4. دنیاى اسلام، به یک مجموعه انسانى اطلاق مى شود که اعتقاد به توحید خالص دارد، به نفى عبودیت غیر خدا مى پردازد، به استقرار عدل و اخلاق در بین انسان ها دعوت و اقدام مى کند.
على رغم تفاوت ظاهرى در این تعاریف، در همه آن ها وجوه مشترکى چون عقیده، آرمان، کتاب، پیامبر، قبله و.... به چشم مى خورد. پس مى توان جهان یا دنیاى اسلام را مجموعه انسان هایى دانست که حول محور خدا، قرآن و محمد(ص) گرد آمده اند.
تهدید: گاه خطراتى که متوجه جهان اسلام است، از بیرون مرزها مى آیند. مثلاً، امروز مهم ترین خطرى که جهان اسلام را تهدید مى کند، تفرقه است و این تفرقه، اگر چه اندکى زمینه داخلى دارد، ولى بخش عمده آن به وسیله دشمنان امت اسلامى صورت مى گیرد. مثال دیگر، هم اینک دشمنان اسلام، اغلب از دو سلاح رعب و تطمیع علیه مسلمانان استفاده مى کنند، و لذا دولت ها، روشنفکران، برگزیده ها و آحاد ملت اسلامى را گاهى مرعوب و گاه تطمیع مى نمایند، پس رعب و تطمیع خطراتى اند که از وراى مرزهاى داخلى مى آیند، به همین دلیل، مى تواند و باید آن را تهدید نامید.
کاستى: جهان اسلام ضعف هایى در درون دارد، در حدى که نمى توان آن ها را نادیده گرفت و یا کوچک شمرد. این ضعف ها و کاستى ها، بیش از آن که ناشى از عوامل خارجى و متأثر از دشمنان باشد، به دولت ها، نخبگان و حتى به مردم مسلمان بر مى گردد. فقر، جهل، ظلم، تبعیض، عقب ماندگى، ایستایى، زورگویى، تحمیل، تحقیر و.... از امور و مسائلى هستند که بیشترین ریشه اش به داخل کشورهاى مسلمان مى رسد. البته مى توان کاستى ها را به سرعت مرتفع ساخت، در این صورت، کاستى هاى دیروز به فرصت ها ى امروز تبدیل مى شوند و سد و مانعى را پدید مى آورند که مسلمانان را قادر مى سازد، در مقابل تهدیدها بایستند و مقاومت نمایند.
فرصت: موقعیت مناسب موجود و یا پدید آمده اى است که با استفاده و بهره گیرى از آن مى توان به رشد، توسعه و پیشرفت رسید و یا بر مشکلات درونى و بیرونى فائق آمد. فرصت ها هم بعد داخلى دارد و هم بعد خارجى، ولى بیشتر بعد بیرون مرزى دارد. مثلاً، حذف و یا نابودى مارکسیسم، کمونیسم و سوسیالیسم از صحنه جهانى، فرصتى را براى مسلمانان دامن زده که اسلام و مسلمانان مى توانند با استفاده از این فرصت، در جهان رشد کنند و جلو بروند، و نیز، امروز لیبرالیسم در زادگاه خود دچار تناقض است، و لذا در زادگاه آزادى؟! لیبرالیسم روش هایى را به کار مى گیرد که در نقطه مقابل آزادى قرار دارد، این تناقض ها، فرصتى را براى گسترش اسلام فراهم مى آورد.
ظرفیت: ظرفیت ها به توانایى هاى داخلى در جهان اسلام اطلاق مى شود، مثل حج که ظرفیت عظیمى براى امت اسلامى است، پس مى توان ظرفیت ها را به همه استعدادهایى اطلاق کرد که در درون مرزهاى دول اسلامى قرار دارد، و مسلمانان براى بهره گیرى از آن، از استقلال عمل برخوردارند، و در این باره با مشکل خارجى مواجه نیستند، البته جهان اسلام مملو از ظرفیت هاى مختلف است، امّا برخى از این ظرفیت ها بالقوه است. هم چنین، ظرفیت کشورهاى مسلمان با هم متفاوت است و نیز، برخى از این کشورها، بعضى از ظرفیت ها را ندارند، ولى کشورهاى مسلمان وقتى در کنار هم قرار مى گیرند، نواقص خود در این زمینه را بر طرف مى سازند.
1. تهدیدها
مقدمه: همواره تهدیدها علیه جهان اسلام وجود داشت و اینک نیز، این تهدیدها به چشم خورد. علت این همه تهدیدها آن است که ملت اسلام یک مانع طبیعى بر سر راه استعمار جهان و به ویژه استعمار خاورمیانه است. البته همه کشورهاى اسلامى به یک میزان مورد تهدید نیستند، بلکه مناطق و کشورهایى که مانع بزرگترى براى استعمار جهان هستند، بیشتر مورد تهدیدند، لذا استعمارگران در بخش هاى مهم تر جهان اسلام، سرمایه گذارى عظیم ترى کرده اند، تا عمیق تر در آن نفوذ کنند. تاریخ گذشته دول و ملل اسلامى نشان مى دهد که مسلمانان همیشه در معرض این تهدیدها و آسیب هاى ناشى از آن بوده اند، نمى توان تهدید علیه جهان اسلام را رد کرد، امّا این تهدیدها کدام اند؟ در این بخش مى کوشیم به برخى از آن ها اشاره کنیم:
1 ـ 1. اختلاف افکنى دشمن: یکى از توطئه ها و تهدیدهاى دشمن، ایجاد اختلاف بین و در درون کشورهاى اسلامى است. در واقع، بهترین ابزار و وسیله اى که دشمن در اختیار دارد، این است که بین مسلمین اختلاف ایجاد کند. ایجاد بگو مگو میان کشورها و ملت هاى مسلمان به آن جهت صورت مى گیرد که دنیاى اسلام را از صهیونیست ها که دشمن حقیقى جهان اسلام اند، منحرف کنند، البته اختلاف افکنى در برخى از نقاط جهان اسلام بیشتر صورت مى یابد. مثلاً، میزان اختلاف افکنى در منطقه خلیج فارس بیشتر از جاهاى دیگر است، به این دلیل که مى خواهند کشورهاى حاشیه جنوبى خلیج فارس را از جمهورى اسلامى بترسانند، تا آن ها از غرب سلاح بخرند و غرب به این وسیله بتواند، در آن کشورها حضور نظامى پیدا کند، و یا به حضور نظامى خود تداوم ببخشد.
2 ـ 1. اسرائیل: هم صهیونیست هاى حاکم بر فلسطین و هم حامیان آنان سعى مى کنند، ماجراى فلسطین را مسأله داخلى دولت غاصب اسرائیل وانمود کنند، در حالى که این گونه نیست. در واقع، اگر در داخل فلسطین یک نفر هم علیه رژیم اشغال گر قدس قیام نمى کرد، باز دنیاى اسلام، دشمن صهیونیست ها و حامیان شان بود، زیرا، اولاً، فلسطین قطعه اى از خاک اسلامى است و در بین همه مذاهب اسلامى آمده که اگر قطعه اى از خاک اسلامى به وسیله دشمن جدا و تصرف شود، همه باید بکوشند تا حاکمیت اسلام به آن سرزمین بر گردد. ثانیا، تشکیل دولت صهیونیستى در این نقطه از جهان با یک هدف بلند مدت استکبار به وجود آمد. این دولت نامشروع را تقریبا در قلب دنیاى اسلام پدید آوردند، یعنى جایى که قسمت غرب اسلامى (آفریقا) به قسمت شرق اسلامى (آسیا) متصل مى شود تا راه نفوذ استکبار جهانى را هموار و تثبیت نمایند و یا این که اگر یک دولت اسلامى مقتدرى چون حکومت عثمانى، بخواهد تأسیس شود، بتوانند جلوى آن را بگیرند. اسرائیل غاصب براى دستیابى به هدف هاى فوق مى کوشد یهودیان جهان را به فلسطین اشغالى مهاجرت دهد، به شهرک سازى در بخش هاى غصب شده فلسطین بپردازد، و به انجام جنایت بارترین و وحشیانه ترین برخوردهاى پلیسى با مردم مبادرت ورزد، و این ها تنها بخشى از سیاست ها و اعمال آشکار آدم ستیزان صهیونیست علیه فلسطین و جهان اسلام است.
3 ـ 1. آمریکا: آمریکا دشمن کشورهاى عربى و اسلامى است، البته در مرحله اول، کشورهاى عربى و در مرحله دوم کشورهاى اسلامى جزو هدف هاى آمریکاست، زیرا این کشورها مانعى در مقابل نقشه هاى آن کشور هستند. در حقیقت، مانع اساسى و عمده اى که بر سر راه اهداف آمریکا وجود دارد، عبارت است از نهضت بیدارى دنیاى اسلام. دنیاى اسلام در حال بیدار شدن است، ادبیات و فرهنگ انقلاب اسلامى در فضاى عمومى زندگى ملت هاى مسلمان و عرب به طور کامل رسوخ و نفوذ کرده و به خورد ذهن و فکرها رفته است، لذا، آمریکا در دشمنى با انقلاب اسلامى مى کوشد، تهدیدهاى جدیدى متوجه دولت ایران نماید. مثلِ طالبان که توسط خود آمریکایى ها سازماندهى شده و با شیعه، انقلاب اسلامى امام خمینى(ره) سخت دشمن بودند. البته خوى تجاوزگرى قدرت هاى بزرگ جهانى و در رأس همه آمریکا علیه توده هاى مردم دنیا و جهان اسلام بى پایان است. آمریکا از آن طرف دنیا بلند شده و به خلیج فارس آمده، تا در مسائل منطقه اى دخالت کند، و این دخالت را به اشد مایمکن از قساوت و بى رحمى انجام مى دهد، لذا افکار عمومى دنیاى اسلام باید بداند که آمریکا و دولت هاى متکبر نمى توانند از موضع دلسوزى و خیرخواهى و میانجى گرى وارد قضایاى کشورهاى اسلامى شوند، موضع آنها، موضع دشمنى و حمایت از ظالم و متجاوز است.
4 ـ 1. استکبار: آنچه امروزه به روشنى علیه جهان اسلام به چشم مى خورد، روش خصومت آمیز و جبهه گیرى خشونت بارى است که از سوى مراکز قدرت استکبارى در حال انجام است، البته گاهى به منظور فریب سعى مى کنند با شیوه هاى مختلف اما سطحى بگویند که ما با مسلمانان مسأله اى نداریم، ولى این روش ها فایده اى ندارد، چون در عمل و گفتار نشان داده اند که کینه عمیقى نسبت به مسلمان ها و جوامع اسلامى در دل شان دارند، به همین دلیل است که در سطح دنیاى اسلام هیچ کشور اسلامى را نمى شود پیدا کرد که از آسیب هاى گوناگون استکبار و قدرت هاى استکبارى محفوظ و مصون باشد، حتى کشورهاى عربى مسلمان که سوابق دوستى سنتى با برخى از قدرت هاى استکبارى دارند، امروز به انحاى مختلف زیر فشار و مورد آزار آن ها هستند.
نتیجه: برآیند تهدیدها نشان مى دهد که تهدیدها علیه جهان اسلام چند سویه است. از یک سو، تهدیدهاى دشمن چه در عرصه تئورى و چه در عرصه عمل، به فقر و بیچارگى بیشتر جهان اسلام دامن زده، اما از سوى دیگر، همین تهدیدها، رفته رفته نوعى بیدارى اسلامى را پدید آورده، و البته با پیروزى انقلاب اسلامى بر میزان آن افزوده شده است. یکى از دستاوردهاى این بیدارى آن است که دولت ها و ملت هاى مسلمان به این نتیجه هم دست یافته اند که عامل همه بدبختى هاى شان تنها دولت هاى استعمار گر نیستند، بلکه عوامل داخلى و درونى که مى توان نام کاستى ها را بر آن نهاد، هم در شکل گیرى توسعه نیافتگى آنان نقش داشته و دارند.
2. کاستى ها
مقدمه: مشکلات و کاستى هاى فراوانى در جهان اسلام وجود دارد. بخشى از این کاستى ها به مردم و برخى دیگر به دولت هاى مسلمان بر مى گردد، مثلاً بسیارى از حاکمان و کارگزارانِ کشورهاى اسلامى نالایق اند و از این رو، هیچ علاقه اى به بسیج امکانات کشورشان براى مقابله با کاستى ها نشان نمى دهند. در مرحله بعد، برخى از مسلمانان هم روحیه کافى براى برخورد با کاستى ها ندارند، و از انسجام درونى برخوردار نیستند. اگر چه به نظر مى رسد در روند برطرف کردن کاستى ها، نخست دولت هاى اسلامى باید گام برداند، ولى ملت هاى مسلمان هم باید بخواهند، تا کاستى ها به کمک دولت ها جبران شوند. برخى از این کاستى ها عبارتند از:
1 ـ 2. ضعف روحیه برخورد با دشمن: همه لطمات جبران ناپذیرى که تا کنون از سوى استعمارگران دیروز و مستکبران امروز به امت اسلامى وارد شده، عمدتا ناشى از ضعف نفس و ضعف روحیه دولت یا ملت هاى مسلمان بوده است. مسلمانان نشان نمى دهند که جهان اسلام داراى قدرت برخوردار است، و مى تواند در برابر تجاوز و دشمنى آمریکا و یا هر متجاوز دیگرى بایستد، در حالى که ایستادگى ملت ها، دشمن را به ستوه مى آورد، و او را در رسیدن به هدف هایش ناکام مى سازد. اگر رهبران و ملت فلسطین، همین شجاعت فداکارانه اى که امروز انتفاضه اسلامى در برابر صهیونیست ها از خود نشان مى دهد، در آغاز تشکیل دولت غاصب صهیونیست نشان مى دادند، این سرنوشت مرارت بار و زهر آگین براى فلسطین رقم نمى خورد و اگر امروز سران نهصت هاى اسلامى و مردم مؤمن، سختى هاى مبارزه را بر خود هموار کنند، بى گمان امت اسلامى آینده شیرینى را به دست خواهد آورد.
2 ـ 2. ترس از جان، مال و مقام: زمانى که خواص طرفدار حق در یک یا چند جامعه مسلمان یا اکثریت خواص، چنان مى شوند که دنیا برایشان اهمیت پیدا مى کند، و لذا از ترس جان و از ترس از دست دادن مال و از ترس از دست دادن مقام و پست و از ترس منفور شدن و تنها ماندن حاضر مى شوند، حاکمیت باطل را قبول نمایند، دیگر در مقابل باطل نمى ایستند، از حق طرفدارى نمى کنند و جان شان را به خطر نمى اندازند. در این صورت، شهادت مفهوم خود را از دست مى دهد، حکومت ظالم بر مسند قدرت مى نشیند، و یا این که حکومتى ظالم، تقویت و تثبیت مى شود.
3 ـ 2. عدم بسیج امکانات: اسرائیل اکنون در برابر عظمت مقاومت اسلامى که بخش کوچکى از توانایى ملت هاى مسلمان و عرب مى باشد، زانو بر زمین زده است و قطعا اگر همه امکانات جهان اسلام و حتى بخشى از آن در این مسیر به کار گرفته شود، شاهد زوال و نابودى رژیم صهیونیستى خواهیم بود. وظیفه اصلى ملت ها و سازمان هاى عرب و مسلمان آن است که از انتفاضه فلسطین حمایت به عمل آورند، و با بسیج امکانات زمینه تحقق آزادى فلسطین را فراهم و مردم فلسطین را به حمایت جهان اسلام دلگرم نمایند، بنابراین، باید اقدام کنند. این اقدام به دولت هاى مسلمان هم کمک خواهد کرد، یعنى امروز اگر ملت هاى مسلمان و به خصوص ملت هاى عرب داخل کشورهاى شان عزم و اراده خود را در حمایت از ملت فلسطین به طور واضح و مستمر نشان دهند، براى دولت هاى اسلامى هم خوب است، زیرا دولت ها در صحنه دیپلماسى مى توانند از این وسیله براى فشار آوردن و اقدام روى دشمن استفاده کنند. امام خمینى(ره) حقیقت این مسأله را خوب شناخته بود و از این رو، از شروع نهضت در سال 1341، حرف او این بود که در مقابل سلطه اسرائیل باید همه احساس خطر کنند، همه باید بایستند، باید اعتراف کنیم که دنیاى اسلام از این مسأله دور است.
4 ـ 2. فقدان اتحاد درونى: اگر دنیاى اسلام متحد بود، ملت مسلمانى چون فلسطین مظلوم واقع نمى شد، این قضیه ممکن است براى ملت هاى مسلمان دیگر هم پیش بیاید، کما این که در مواردى براى برخى از ملت هاى مسلمان پیش آمده است. همبستگى اسلامى براى دشمنان جهان اسلام و دشمنان ملت هاى منطقه خاورمیانه و غارت گران بین المللى، کار را مشکل مى کند و اجازه نمى دهد آن ها طبق میل خود، هر طور خواستند و انتخاب کردند و مصلحت دیدند، به یک کشور و یا به ملت اسلامى تعرض کنند. پس حمایت عمومى دنیاى اسلام از ملت فلسطین و در حقیقت حمایت دنیاى اسلام از یکایک کشورهاى مسلمان، ضامن و حاصل منفعت همه آن هاست و این چیز کمى نیست، ولى دنیاى اسلام اتحاد درونى ندارد، به اتحاد درونى فکر نمى کند، در اندیشه اتحاد بین ملت با ملت، دولت با دولت و ملت با دولت نیست. زمینه هاى همبستگى عمومى اسلامى وجود دارد، آن ها را باید شناخت، احیا کرد و به کار بست. عدم توجه به این مسأله عواقب جبران ناپذیرى را پدید مى آورد.
5 ـ 2. عدم ارتباط نزدیک مسلمانان: زمانه ما زمانه ارتباط نزدیک است، این ارتباطات نزدیک همیشه به سود شیطان و شیطنت ها نیست، به سود معنویت ها و اصالت ها هم هست. اگر ارتباط وجود داشته باشد، خیلى چیزها را مى توان یاد داد و یاد گرفت. به عنوان مثال، به علت ارتباط ایران با مردم فلسطین، آن ها چیزهاى فراوانى را از ملت ایران آموخته اند. مادرى که در فلسطین جوان خودش را مى بوسد و به طرف میدان جنگ مى فرستد، یک نمونه در این مورد است. فلسطین سالهاى متمادى، زن، مرد، پیر و جوان داشت، اما در میدان صف آرایى معنوى، جنود عقل نمى توانست به پیروزى بر جنود جهل دست یابد. حقیقت این است که مردم در کشورهاى اسلامى منتظرند به آنها خط داده شود. حقایق جارى جهان و به خصوص جهان اسلام براى آنها بیان گردد، چه کسى آن را براى این ها بیان خواهد کرد؟ البته وظیفه دولت و رهبران کشورهاست که این کار را انجام دهند، ولى آنها به این فکر که چشم مردم خودشان را به حقایق باز کنند، نیستند و بیشتر بازگو کننده خواست قدرت هاى بزرگ و سلطه گرند.
نتیجه: کاستى هاى جهان اسلام به آنچه بر شمردیم، خلاصه نمى شود. با کنکاش و جستجو در مجموعه سخنان مقام معظم رهبرى به کاستى هاى دیگرى هم مى توان دست یافت. به نظر مى رسد به نظر معظم له، دورى از اسلام باعث شده که این کاستى ها پدید آید. به علاوه این کاستى ها در یک پروسه زمانى طولانى شکل گرفته ولى مى توان بسیارى از آنها را با توجه با فرصت ها و ظرفیت هاى موجود در دنیاى اسلام با اراده مصمم و در یک دوره کوتاه، بر طرف ساخت.
3. فرصت ها
مواجهه و رودررویى جهان اسلام با تهدیدها و کاستى هاى فراوان نباید مانع از حرکت آن به سوى توسعه و تکامل باشد، زیرا، فرصت هاى فراوانى در اختیار دارد که مى تواند و باید از آن براى نجات خویش از گرداب هاى توسعه نیافتگى بهره گیرد. گاه کشورى یا جنبشى از این فرصت ها سود برده اند، ولى نتایج قابل توجه و نجات دهنده در کل جهان اسلام نداشته است. بنابراین لازم است که همه جهان اسلام عزم خود را به استفاده از آن نشان دهد. برخى از این فرصت ها عبارتند از:
1 ـ 3. حج: حج مى تواند دنیاى اسلام را متوجه مسئولیت سنگین خود کند و نیز، این معرفت را به ملت هاى اسلامى بدهد که حضور در صحنه و داشتن مواضع قاطع، با منافع آن ها پیوستگى دارد. برائت از جمله مواضع قاطعى است که حج در درون خود دارد، یک روز برائت از مشرکانى بود که لات، هبل و عزى را مى پرستیدند، امّا امروز برائت از سردمداران کفر جهانى و استکبار جهانى است. به علاوه، حج صحیح مى تواند از اعضاى جدا افتاده امت اسلامى، پیکره اى واحد و کار آمد و نیرومند بسازد، آنان را با هم آشنا و از حرف ها، دردها، پیشرفت ها و نیازهاى یکدیگر آگاه شان کند و تجربه هاى آنان را مبادله نماید، اگر حج با توجه به هدف هاى فوق، برنامه ریزى شود، و در این برنامه ریزى، دولت ها، علما و صاحب نظران و روشنفکران جهان اسلام همکارى کنند، بعد از زمانى نه چندان بلند، امت اسلامى را به عزت و قدرتى که در خور آن ها است، خواهد رساند.
2 ـ 3. روز قدس: روز قدس فرصتى را فراهم مى آورد که مسلمانان ایران و جهان مى توانند بر سر اسرائیل داد و فریاد بزنند. در روز قدس، مشت محکمى به دهان دشمنان ملت فلسطین و دشمنان دنیاى اسلام زده مى شود، از این روست که در هیچ کجاى جهان اسلام ندیده ایم که قدرت هاى جهانى اجازه دهند، دولت هاى محلى مردم را به این حرکت و راهپیمایى وادار کنند، یعنى سیاست قدرت هاى گردن کلفت دنیا، در بسیارى از کشورهاى اسلامى داراى نفوذ است، و لذا نمى گذارند فرصتى که روز قدس فراهم آورده، مورد استفاده جهان اسلام قرار گیرد. بنابراین، استعمارگران و رؤساى دول اسلامى مردم را به شرکت در راهپیمایى روز قدس تشویق نمى کنند، مگر چه چیزى از کشورهاى اسلامى کم مى شود؟ اگر کشورهاى اسلامى با آرمان فلسطین همراه و موافق اند، چرا اجازه نمى دهند؟ در حالى که همه همان طورى که شب قدر را تا صبح به بیدارى مى گذارند، روز قدس یا لیلة القدر تاریخ اسلام را با بیدارى و هوشیارى بگذارند تا مطلع الفجر نجات ملت هاى مسلمان برسد.
3 ـ 3. سازمان کنفرانس اسلامى: سازمان کنفرانس اسلامى هم فرصت است و هم مى تواند فرصت بیافریند، فرصت براى بیان خواسته هاى مسلمانان، دفاع از عزت و هویت اسلامى. سازمان مى تواند فرصت اعتراض و تبرى جستن از تروریسم را براى همه کشورهاى اسلامى پدید آورد، و به جهانیان بگوید که اگر چه مبارزه با تروریسم واجب، لازم و یک جهاد است، ولى آمریکا شایستگى رهبرى جهانى مبارزه با تروریسم راندارد، این حرکت جهانى باید رهبرى صالح داشته باشد. دستیابى به این هدف در گرو عدم ترس از آمریکاست. در محیط رعب نمى توان تصمیم گیرى کرد، سران کشورهاى اسلامى و اعضاى سازمان کنفرانس اسلامى اگر مرعوب آمریکا شوند، نمى توانند دنبال مصالح خود حرکت کنند و طبق مصلحت خویش تصمیم بگیرند. اگر ملت و دولت هاى اسلامى و سرانجام سازمان کنفرانس اسلامى اصلى (مبارزه با استکبار) را که ملت ایران با کمال عزت و قدرت براى خود محترم مى شمارد، محترم بشمارد، استکبار نمى تواند هیچ کارى در جهان اسلام انجام دهد.
4 ـ 3. انقلاب اسلامى: با پیروزى انقلاب اسلامى، در همه جاى دنیاى اسلام هوشیارى و آگاهى ویژه اى اتفاق افتاد. همین آگاهى بود که بعدها منجر به پدید آمدن حوادث شورانگیز، شکل گیرى نهضت هاى فرهنگى و سیاسى از سوى جوانان و آزادگان در چهار گوشه عالم شد. به دلیل آگاهى هاى ناشى از انقلاب اسلامى است که هم اینک ملت هاى مسلمان به نفع انقلاب اسلامى سخن مى گویند، از یک فتواى امام خمینى(ره)، آن طور حمایت مى کنند، از روز قدس استقبال مى نمایند و درباره آن شعار مى دهند. همه این ها حاکى از آگاهى است که مسلمانان جهان در پى انقلاب اسلامى به دست آورده اند. این آگاهى باعث شده که در دریاى متلاطم امواج گوناگون مادى، ملل اسلامى به کشتى نجات انقلاب اسلامى چسبیده اند و از آن طریق مى خواهند از وابستگى رهایى یابند.
5 ـ 3. بیدارى اسلامى: انقلاب اسلامى به مسلمانان جهان عزت بخشید. در واقع، امواج ساطع شده از کانون جوشان و خروشان انقلاب اسلامى، به مسلمانان و انسان هاى مظلوم و مستضعف و تحقیر شده دنیا، جان، روح و قدرت داد، و از این رو، توانستند در برابر سیل تهاجم ها و دشمنى ها ایستادگى کنند، و کوشش مستمرى که در طول ده ها سال از سوى قدرت هاى استعمارى و استکبارى براى تحقیر مسلمانى و مسلمانان به کار رفته بود، را نقش بر آب نمایند. به دلیل همین عزت است که مسلمانان هم اکنون بر سر استکبار جهانى داد مى زنند، به مخالفت با آن برمى خیزند، و با جسارت و غرور به عرضه مسائلى چون تاریخ گذشته مى پردازند که تا دیروز از بیان آن عاجز بودند. آنان دیگر از بیان این که مسلمان اند شرم نمى کنند، عبادات خود را به جهت آنکه مورد تمسخر قرار مى گیرد، در خلوت نمى خوانند و نیز، در استفاده از لباس و سنت ویژه مسلمانان، درنگ نمى نمایند، و مى کوشند از فرصت پدید آمده براى طرح اندیشه هاى خود بهره گیرند.
نتیجه: باید اعتراف کرد که از همه فرصت هاى موجود در جهان اسلام به درستى و به موقع استفاده نشده، علل این کار چیست؟ دولت ها، استعمارگران یا ملت ها؟ پاسخ آن است که هم دول اسلامى و هم ملل مسلمان و هم قدرت هاى جهانى در عدم بهره گیرى از فرصت ها مؤثر بوده اند، البته نقش کشورهاى خارجى و سران سپرده مسلمان بیش از ملت هاست، ولى نمى توان تأثیر هر چند اندک امت اسلامى را نادیده گرفت. این غفلت آنان در کنار غفلت در استفاده از ظرفیت ها بسیار تأسف انگیز است.
4. ظرفیت ها
مقدمه: علاوه بر فرصت هایى که براى توسعه و تکامل جهان اسلام فراهم است، ظرفیت هاى زیادى هم در آن به چشم مى خورد. گاه به کارگیرى حتى یکى از این ظرفیت ها مى تواند آینده مطلوبى را براى مسلمانان به ارمغان آورد. میل به بهره گیرى از این ظرفیت ها در امت اسلامى وجود دارد، ولى ناآگاهى و یا کم آگاهى مسلمانان از این ظرفیت ها، مانع از به کارگیرى آن براى خروج از مشکلاتى مى شود که دامن گیر جهان اسلام است. از این رو ضرورى است که ظرفیت ها شناخته شود و یا مورد بازشناسى قرار گیرد.
1 ـ 4. امید و مبارزه: مسلمانان امید دارند که در پرتو مبارزه از همه پیچ و خم هاى عجیب و غریبى که بر سر راه آن ها وجود دارد، عبور خواهند کرد، یعنى رنجى که امروز مى بینند، و دردى که بر دل هاى شان وارد مى آید، ابدى نیست، و روزى به پایان مى رسد. هر کجا چنین اعتقادى باشد، حیات و نشاط است، به همین خاطر یکى از اساسى ترین کارهاى استعمار و استکبار و ایادى آن ها، این است که امید و مبارزه را در دل مردم از بین ببرند، بارها خواسته اند این چراغ را خاموش کنند، ولى نتوانسته اند. همه مى دانند که استعمار و استکبار چه تلاشى را در این جهت و در دنیاى اسلام انجام داده است، حتى براى نیل به این مقصود از دین مسیحیت استفاده مى کنند، در واقع، تلاش گروه هاى تبلیغى مسیحیت که از اروپا به شمال آفریقا مى روند آن است تا با کشتن امید و مبارزه در بین مسلمانان، جاده را براى استعمار بیشتر آن ها باز نمایند، و یکى از غصه هاى دین داران این است که قدرتمندان مسلط بر کشورهاى مسیحى، تبلیغ دین مسیح را وسیله اى براى پیشبرد استعمار قرار دادند.
2 ـ 4. محبت ائمه(ع): دنیاى اسلام مى تواند بر محور دو نقطه مربوط به اهل بیت اتفاق و اتحاد داشته باشد، یکى محبت به اهل بیت است که یک امر عاطفى و عقیدتى است و همه مسلمانان به آن امر شده اند و همه نیز آن را قبول دارند، این نقطه مى تواند نقطه تمرکز عواطف و احساسات همه مسلمین باشد. نقطه دوم، آموزش دین و تعلم معارف و احکام الهى حول محور ثقلین است. در حقیقت، برافراشتن پرچم اهل بیت در دنیاى اسلام مى تواند مسلمانان را دور هم جمع نماید و این ظرفیتى است که در اختیار جهان اسلام است. اگر هم امروزه همه مسلمانان جهان به جمهورى اسلامى احترام مى گذراند، و از آن احساس عزت مى کنند، به آن دلیل است که ملت ایران پرچم اهل بیت را به اهتزاز در آورده، و با تأسى از ائمه معصومین(ع) که همیشه عامل جمع و وحدت بوده اند، نداى وحدت را سر مى دهد، و در پرتو این پرچم سخن از ارتباط و وصل و اطلاع از نظرات هم و کمک به یکدیگر دارد، و بر این نکته تأکید مى ورزد: ولا تناز عوا فتفشلو او تذهب ریحکم: در دنیاى اسلام همه را برادر بدانید، امروز مجموعه اسلام از سوى دشمنان مورد تهدید است، اگر ما در پرتو اسلام دست برادرى به هم دهیم، دشمن کارى نمى تواند انجام دهد.
3 ـ 4. وجوه مشترک: وجوه مشترک فراوانى چون کتاب واحد، سنت واحد، پیامبر واحد، قبله واحد، کعبه واحد، حج واحد، عبادت واحد و اصول اعتقادى واحد، در میان مسلمانان وجود دارد که با بهره گیرى از آنان و با اِعمال یک مدیریت صحیح مى توان به رفع یا کاهش مشکلات و معضلات مسلمانان کمک کرد، البته ممکن است چند مورد اختلاف را بگیرند و میان مسلمانان تفرقه ایجاد نمایند تا در این میان، آن کسى که با اصل خدا، پیامبر، دین و همه چیز مخالف است، کار خودش را انجام دهد، و به مقصود شیطانى خود برسد. واقعیت آن است که اگر مسلمین دست در دست هم بگذارند، و با هم صمیمى باشند، ولو عقایدشان در بعضى از چیزهاى کم اهمیت مخالف با یکدیگر باشد، امّا آلت دست دشمن نشوند، دنیاى اسلام سر بلند خواهد شد، و به توسعه و پیشرفت دست مى یابد. جمهورى اسلامى به فضل پروردگار از روز اوّل در این زمینه قدم برداشته، امام خمینى(ره) پیشواى این راه بود و بزرگان، مسئولان، گویندگان، نویسندگان، متفکران و... تلاش هاى زیادى کردند تا نگذارند این تلاش ها ضایع شود.
4 ـ 4. جمعیت فراوان: از مزیت ها، ویژگى ها و ظرفیت هاى دول و ملل اسلامى، تراکم جمعیتى (جمعیت زیاد) است که برخى از آن ها در حساس ترین نقطه جهان سکنى دارند و اگر بخواهند مى توانند عامل مهمى در تأثیر گذارى بر دیگران باشند، مثلاً، اگر همه اعراب، یعنى در حدود هشتاد میلیون، نود میلیون عرب مسلمان از منطقه خاورمیانه به اضافه جمعیت مسلمان ایران در حساس ترین نقطه خاورمیانه و تنها راه ارتباطى خاکى شرق و غرب و صد و بیست میلیون یا بیشتر مسلمان در اندونزى و چند ده میلیون در مالزى و چند ده میلیون از هند و چند ده میلیون در بنگلادش و پاکستان به اضافه چندین کشور بزرگ و کوچک در شمال آفریقا که در منطقه اى وسیع از کنار دریاى مدیترانه تا نزدیک اقیانوس آرام را در بر مى گیرد، هم صدا شوند و شعار لا اله الاّ اللّه و محمد رسول اللّه (ص) را سر دهند و علیه دشمنان اسلام و مخالفان قرآن و مسلمانان قیام کنند، وضعیت بدى براى قدرت هاى بزرگ پدید مى آید. در عوض مسلمانان در پرتو این جمعیت و هم صدا شدن آن، مى توانند حق خود را از استعمارگران بگیرند و به وضع خود در ابعاد تمدنى و مادى سر و سامان بدهند.
5 ـ 4. توانایى هاى موجود: دنیاى اسلام عناصر قدرت فراوانى دارد که برخى بالفعل و برخى بالقوه اند و البته این عناصر باید حفظ و روز به روز تقویت شوند. به هر روى، جهان اسلام ضعیف نیست، بى چیز و ندار نیست، بلکه توانایى هاى بزرگى در آن به چشم مى خورد. توانایى هاى انسانى، توانایى هاى جغرافیایى و توانایى هاى استراتژیک به گونه اى که بى ثباتى در آن و یا استفاده از آن، دنیا را بى ثبات مى کند و یا دنیا را تغییر مى دهد. به بیان دیگر، برخى از اعضاى جهان اسلام و حتى همه کشورهاى اسلامى از امکانات طبیعى، تولید، توانایى هاى علمى، صنعتى و فرهنگى با ارزش برخوردارند که بعضى دیگر نهایت نیاز، به آن ها دارند. هر یک از این توانایى هاى کلى به توانایى هاى کوچک ترى تقسیم مى شود که برخى حتى براى همه جهان اسلام ناشناخته است. موقعیت اجتماعى با سابقه و قدمت تاریخى، ذخایر زیر زمینى و... از دیگر ظرفیت هایى است که در کشورهاى اسلامى وجود دارد. البته از برخى از این ظرفیت ها استفاده مى شود امّا به صورت ناقص، مثل نفت. در حالى که بهره گیرى صحیح و درست از این ظرفیت هاست که مشکلات و معضلات مسلمین را درمان و چاره مى کند.
نتیجه: استفاده گاه و بى گاه جهان اسلام از ظرفیت هاى درونى، باعث ایجاد موج شده است. مثلاً برائتى که به ابتکار انقلاب اسلامى و نظام سیاسى برآمده از آن در حج انجام مى گیرد، دولت هاى ظالم اسلامى و قدرت هاى استعمارى را به وحشت انداخته، و یا فریادهاى مسلمانان در اعتراض به توهین به ساحت مقدس نبى مکرم اسلام(ص) جهان غرب را وادار به عقب نشینى کرده و قبل از آن، مخالفت مردم به آنچه سلمان رشدى منتشر ساخته، وى و حامیانش را منزوى نموده است. اگر این حرکت ها که از ظرفیت درونى جهان اسلام ناشى مى شود، مستمرا ادامه یابد، براى دشمنان اسلام و مسلمانان چه اتفاقى مى افتد؟
5 . راه حل ها
مقدمه: چرا مسلمانان از این همه فرصت ها و ظرفیت ها براى حل آن همه مشکلات و معضلات بهره نمى گیرند؟ پاسخ این سؤال متعدد است، ولى بدون هیچگونه تردیدى سهم دولت ها و سران کشورهاى مسلمان بیش از همه است. بعضى از این دولت ها بیش از آن که مردمى و برخواسته از مردم باشند، جیره خوار آشکار و پنهان قدرت هاى استعمارى شده اند، زیرا نیاز متقابلى بین آنان و دول استعمارى پدید آمده به این صورت که استعمار براى استعمارگرى و دولت هاى بدون پشتوانه مردمى اسلامى براى استبدادگرى به حمایت هم نیازمندند. حاصل این فرآیند، به هدر رفتن فرصت ها و به هرز رفتن ظرفیت ها و افزایش مشکلات و ازدیاد معضلات است. راه حل چیست؟ برخى از این راه حل ها را مرور مى کنیم:
1 ـ 5. همبستگى اسلامى در درون: یکى از راه ها براى حل و فصل مشکلات جهان اسلام آن است که دولت ها و ملت هاى اسلامى به هم نزدیک شوند، تا قدرت اسلامى شکل بگیرد و نیز، این قدرت احساس شود. اگر استکبار بتواند تک تک دولت ها و حکومت هاى اسلامى را با چیزهاى جزیى و با وعده هاى واهى از بدنه دنیاى اسلامى جدا کند، وضع همین چیزى مى شود که هم اینک در جهان اسلام وجود دارد. بخشى از این همبستگى باید در داخل کشورهاى اسلامى صورت پذیرد، یعنى علما، روشنفکران، دانشگاهیان، هنرمندان در سرتاسر دنیاى اسلام و همه کسانى که از نفوذ کلمه برخوردارند، مسئول اند که براى رفع گرفتارى هاى بزرگى که در جهان اسلام به چشم مى خورد، متحد شوند و دست به دست هم بدهند. هماهنگى و یکنواختى اسلامى یک ضرورت خدشه ناپذیر است، نباید یکى راه را ببندد و یکى راه را باز کند، بلکه مقصود باید آن باشد که همه بتوانند بدون تصادف با هم به سوى مقصد واحد حرکت کنند، بنابراین، باید با هم هماهنگى داشته باشند، هم میان ملت و دولت در سطح کشور و هم میان دولت هاى مسلمان به این معنا که همه باید یک آهنگ بنوازند، اگر یک دولت اسلامى با یک یا چند دولت غیر اسلامى مشکل پیدا کرد، و آن دولت بخواهد بر دولت اسلامى فشار بیاورد، دیگر دولت هاى مسلمان باید به مدد و کمک او بیایند.
2 ـ 5. وحدت جمعى در مقابل دشمن: اگر کشورهاى جهان اسلام بر محور کلمه لا اله الا اللّه و محمد رسول اللّه گرد هم بیایند و تصمیم بگیرند مى توانند در مقابل هر نیروى عظیم سیاسى، نظامى و اقتصادى بایستند، حتى اگر نه همه کشورهاى اسلامى بلکه کشورهایى که اطراف خلیج فارس و یا دور بر آن هستند، چه آن هایى که نفت دارند و چه آن هایى که نفت ندارند، تصمیم بگیرند، علیه دشمنان اسلام قیام کنند و نفت را به این ها نفروشند، تمام کمپانى هاى غربى فلج خواهند شد.
وحدت دو مرحله دارد: یک مرحله، مرحله لفظ و بیان است که این مرحله، خیلى مشکل نیست، اگر چه بعضى ها حاضر نیستند، همین کار سهل و ساده را هم انجام بدهند، ولى مرحله دوم، مرحله عمل است که حقیقتا احتیاج به مجاهدت دارد، امّا کار سختى است. مقصود از وحدت بین مسلمین هم این است که همدیگر را نفى نکنند، دشمن را بر همدیگر مسلط نگردانند، دست به دست هم بدهند، با هم صمیمى باشند، ولو عقایدشان مخالف هم است. البته وحدت یک امر سیاسى نیست، بلکه یک امر اجتماعى و علمى هم هست، در این زمینه ها هم باید وحدت اتفاق بیفتد. بنابراین، جامعه مسلمانان باید به فکر خود باشد، به طور جدى هم باید به سرنوشت خود فکر کند، اختلافات را کنار بگذارند، و براى دست یابى به عظمت امت اسلامى، به صورت جمعى برنامه ریزى، تفاهم و تلاش نمایند.
3 ـ 5. ایجاد تلقى مشترک: در برخى از مسائل جهان، بین دولت ها و ملت هاى اسلامى تلقى مشترکى وجود ندارد، لذا یکى از کارهایى که باید بشود، ایجاد تلقى مشترک در زمینه هاى مبتلا به است. متفکران اسلامى در این زمینه وظیفه دارند، چقدر جاى افسوس است که ذهن متفکران اسلامى که باید براى عزت مسلمین و بر افراشتن پرچم اسلامى و فراهم آوردن تلقى مشترک از امور، قلم بزند و تلاش کند، به دنبال مسائل اختلافى، ایجاد اختلاف، ایجاد دعوا بین مسلمین است. یکى را متهم مى کنند و یا یکى را از دین خارج مى نمایند. علما هم براى ایجاد وحدت و زمینه سازى براى ایجاد تلقى مشترک وظیفه بزرگى بر عهده دارند، نه فقط علماى یک طرف، بلکه علماى هر دو طرف. حقیقت آن است که گاه دشمن براى ایجاد اختلاف هم در بین شیعه و هم در بین سنى، از آدم هایى که غرض و مرضى ندارند، مانند علما استفاده مى کنند، مثلاً در جامعه شیعه حرکتى انجام مى گیرد که براى مسلمان غیر شیعه تحریک کننده و حساسیت برانگیز است، عین همین در بین جامعه سنى انجام مى گیرد. این ها از دشمن است. پادزهر این اقدام هاى دشمن، پدید آوردن تلقى مشترک از مسائل و حوادث در بین شیعه و سنى است.
4 ـ 5. توجه به مقتضیات زمانى و مکانى: یکى از دردهاى مشترک، تبلیغات مسیحیت و ترویج لائیک از سوى صهیونیزم و استکبار جهانى در کشورهاى اسلامى است. براى مقابله با آن چه باید کرد؟ شاید یکى از پاسخ ها برپایى دولت اسلامى باشد، دولت اسلامى یعنى چه؟ روشن است که راه براى حاکمیت اسلام یکى نیست، شاید بشود به عدد هر کشور اسلامى الگویى را مطرح کرد که با توجه به شرایط و مقتضیات زمانى و مکانى هر یک از آن ها، فرق مى کند. وظیفه اصلى براى ارائه چنین الگوهاى متفاوت، بر عهده علماى دین است، لذا براى علماى دین لازم است که به زمان و مکان کشور و اطراف خودشان عالم باشند، در حالى که تجربه در جهان اسلام نشان مى دهد علماى دین سال ها فریب خوردند و در واقع، آن ها را فریب دادند، به گونه اى که در ارائه الگوهاى متفاوت و متعدد براى کشورهاى اسلامى ناتوان بوده اند. علماى اسلامى در این زمینه باید به این کلام نبى اکرم: العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس: کسى که زمان خود را بشناسد، اشتباهات بر او هجوم نمى آورد، توجه کنند.
5 ـ 5. اراده قوى: اگر ملتى بخواهد و اراده کند، معجزه هاى بزرگى به دست او سر مى زند، البته اگر ملتى بخواهد که اراده کند، باید بیدار شود و تنها در پرتو بهره گیرى از بیدارى و به مدد درس هاى الهى و الطاف آسمانى قادر است، بندهایى که دشمنان بر دست، پا و گردن او زده اند، یکى پس از دیگرى بگشاید و کشورش را از لحاظ علمى و سازندگى به حرکت در آورد، و از لحاظ اخلاقى و ارزش هاى دینى راه زیادى را بپیماید، قطعا چنین ملتى در خود احساس قدرت مى کند و از این رو، در مقابل هیچ قدرتى سر تسلیم فرود نمى آورد، اگر چه همه قدرت هاى جهان یکى شوند و دست به دست هم دهند، نمى توانند چنین ملتى و دولتى را به زانو در آورند، مثال بارز ملت و دولتى این گونه، ایران است که امروز هیچ قدرتى نمى تواند ملت و دولت اسلامى ایران را از راه پرافتخار اسلام و قرآن برگرداند. در واقع، ملت هایى که شکست خوردند به خاطر آن بود که مرعوب شدند، اگر رهبران جهان اسلام مرعوب نشوند و حتى یک بار تصمیم بگیرند و اراده نمایند با قدرت هاى مسلط دنیا و با سلطه هاى زورگو مقابله کنند، هیچ قدرتى قادر نخواهد بود با آن ها مقابله کند.
6 ـ 5. علاج مسأله فلسطین: علاج مسأله فلسطین در راه حل هاى دیکته شده ابر قدرت ها نیست، علاج زخم فلسطین، نابودى غده سرطانى حکومت صهیونیستى است، و این کاملاً امکان پذیر است. اگر چهل سال دیگر هم بگذرد، عاقبت دولت اسرائیل نابود شدنى است و پس از آن، باید صاحبان اصلى فلسطین، حکومت تشکیل دهند و در آن مسلمانان، مسیحیان و یهودیان همانند گذشته با هم و در کنار هم زندگى نمایند. در این راه، مردم فلسطین نباید تنها باشند، مسلمانان باید بدانند که پیروزى نهایى آنان بدون حل مسأله فلسطین ناقص است. به علاوه، مسلمانان نمى توانند چشم هاى خود را ببندند و نسبت به مصیبت هاى دنیاى اسلام و تجاوز دشمنان اسلام ساکت بنشینند. پس همه مسلمانان موظف اند در این جهاد شرکت جسته و کمک هاى مالى، سیاسى، اطلاعاتى، نظامى و تجهیزاتى خود را به سوى آنان سرازیر کنند، تا صهیونیست ها و کسانى که شکنجه و کشتار مبارزان فلسطینى منتسب به آن هاست، در هیچ جاى جهان احساس امنیت نکنند، صندوق هاى پشتیبانى و هسته هاى کمک به فلسطینیان مبارز باید در همه جاى عالم و از سوى دولت ها به ویژه مسلمانان تشکیل شود و نیز، تحریم اقتصادى دولت غاصب و به رسمیت نشناختن آن وظیفه همه دولت هاى مسلمان است. با تحقق این مسائل فلسطین آزاد خواهد شد.
7 ـ 5. شناخت واقعیت: آمریکا خود را قدرت مطلق مى داند و اینک، جهان اسلام در مقابل این قدرت طلبى قرار دارد. اولین وظیفه نخبگان کشورهاى اسلامى، شناختن واقعیت و گزینش بهترین راه است. این نخبگان باید بدانند که آمریکا خطر است، مبادا همانند برخى، هیچ تهدیدى را علیه جهان اسلام نبینند، یا مانند بعضى دیگر، تهدید را قبول کنند، امّا آن را تنها متوجه بخشى از جهان اسلام بدانند نه همه جهان اسلام و خود را نیز، خارج آن بخش تهدید بپندارند. گروهى هم ممکن است تهدید را براى همه جهان اسلام، جدى بدانند، امّا راه حل آن را تسلیم و پوزش ببینند، همه این راه ها غلط است، زیرا تهدید هست، و این تهدید متوجه همه جهان اسلام است و هیچ کس نباید خیال کند که آمریکاى متجاوز و متکبر، به چیزى کمتر از سلطه کامل قانع خواهد شد، و در این راه، به هیچ کس رحم نخواهد کرد. البته از تاکتیک هاى شناخته شده و معروف آمریکا و غرب آن است که سعى کنند، بخشى از نخبگان جهان اسلام را جذب کنند، تا بتوانند بخش دیگر را از بین ببرند، بعد هم به سراغ بقیه بروند. بنابراین تهدید علیه جهان اسلام عمومى است و راه بیرون رفتن از آن، حفظ و افزایش عناصر قدرتمندى در درون کشورهاى اسلامى است.
8 ـ 5. راه حل بومى: کشورهاى اسلامى، کشورهاى جوانى هستند، جوانان بخش زیادى از جمعیت آنان را تشکیل مى دهند، این جوانان دوست دارند کشورى که در آن زندگى مى کنند، خاکى که از آن روییده اند، عزیز، سربلند، مقتدر و برخوردار از همه زیبایى ها و نیکى ها باشد. دلشان مى خواهد که جامعه متمدنى داشته باشند و این جامعه، از پیشرفت هاى علمى و عملى برخوردار باشد. براى رسیدن به چنین جامعه اى و محقق ساختن آن دو راه به نظر مى رسد: راه واقعى راه کاذب و بدلى. راه واقعى را باید پیدا کرد، زحمات آن را به جان پذیرفت و هزینه اش را پرداخت. راه واقعى چیست؟ این راه آن است که جوانان تصمیم بگیرند در زمین خود بذر بپاشند، از اندوخته و ثروت فرهنگى خود استفاده کنند، اراده خودشان را به کار گیرند، براى شخصیت و استقلال کشورشان ارزش قائل شوند، جامه عاریت را نخواهند و آن را بر تن نکنند، و به دنبال تقلید و عاریه گیرى از الگوهاى بیگانه و به دنبال سخن گفتن با زبان و لغت بیگانه و عاریه گرفتن از تجربه هاى دست چندم غرب نباشند. باید بدانند که تمدن واقعى، تمدنى است که از استعدادهاى آنان بجوشد، و با شرایط زنده آنان در هم آمیخته و چفت شده باشد، یعنى راه حقیقى، راه حل بومى است نه این که از فرآورده هاى علمى دیگران بهره نبریم، بلکه باید از همه تجربه هاى علمى بشر بهره برد، پنجره ها را نباید بست و از هر کس که در دنیا، کار خوب انجام داده، باید سود جست.
9 ـ 5. همگانى دیدن مشکلات: یکى از راه حل ها براى پایان یافتن مشکلات جهان اسلام آن است که هر کشور و ملت اسلامى، مشکل دیگر کشورها و ملت هاى اسلامى را مشکل خود بداند، و مسائل در چارچوب مرزهاى یک ملت و دولت محدود نماند، مثلاً مسأله لبنان، محدود به همان چند هزار کیلومتر زمین نماند، بلکه مشکل لبنان، مشکل جهان اسلام تلقى شود، زیرا، فشار روى لبنان ناشى از اصرار استکبار براى حفظ دولت صهیونیستى است. آن ها مى خواهند دولت صهیونیستى را از خشم روز افزون مسلمانان مبارز نجات دهند، به همین خاطر، روى لبنان فشار مى آورند تا این کشور را پشتوانه اسرائیل غاصب قرار بدهند، بنابراین، مسأله یک مسأله بین الملل اسلامى است که به همه مسلمانان مربوط است. البته مسلمانان نباید اجازه دهند که قدرت مندان عالم در حل و فصل مشکل لبنان، نقش مؤثرى ایفا کنند، چون آنان کسانى اند که در دنیا به دخالت در کشورها و اقدام علیه مصالح دیگر ملت ها شناخته شده اند، استعمار را به وجود آورده اند، جنگ هاى خونین به راه انداخته اند، ملت ها را ذلیل و سرمایه هاى آنان را نابود کرده اند، نباید به این کشورها اجازه داد تا براى مشکل لبنان راه حلى بیابند، قطعا راه حل آنان، راه حل است براى حل مشکل خودشان در لبنان، در حالى که مسلمانان باید راه حلى را در لبنان بپذیرند که براى حفظ سیادت ملى لبنان و بیرون کردن اسرائیل و دور کردن دست آمریکا و دیگر طمع ورزان از آن کشور باشد.
10 ـ 5. اخلاص و شهادت: اگر مسلمانان جهان و کشورهاى اسلامى در یک کلام جهان اسلام، به شهات بیندیشند و پایان کار خود را شهادت بدانند، چه شهادت نصیب آنان بشود و یا نه! مى توانند بر مشکلات خویش فائق آیند، چگونه؟ اگر نیل به شهادت را هدف قرار دهند، کار و تلاش شان براى خدا مى شود، و زمانى که کار براى خدا شد، رشادت، شجاعت، دلیرى و بى باکى هم مى آید، در این صورت اگر چیزى را اراده کند، قطعا به آن دست مى یابد. به بیان دیگر، کسانى که شهادت راهدف خود قرار مى دهند، خود به خود به کار و تلاش همت مى گمارند، و این کار را با رشادت و شجاعت انجام مى دهند، و نیز، جهت گیرى کارشان خدا خواهد بود. با وجود این سه خصوصیت، موفقیت هاى جهان اسلام روز به روز بیشتر خواهد شد. در واقع، مجموعه اى که با این سه خصلت حرکت مى کند، یقینا هیچ مشکلى تاب مقاومت در برابر آن را نخواهد داشت، همه تنگناها و همه مشکلات انسانى، سیاسى و مالى بر طرف مى شود و این وعده الهى است. در این صورت، هیبت ابر قدرت، آن ها را متأثر نمى کند، به ظالم زورگو مراجعه نمى نماید، با او به مشورت و مذاکره نمى پردازد، زیرا، مذاکره بر طرف کننده هیچ مشکلى از قبیل مشکلات موجود در جهان اسلام نیست، نمونه آن است که چقدر از مشکلات کشورهاى اسلامى داراى روابط با آمریکابر اساس مذاکره با آن کشور حل شده است؟ لذا اخلاص، شهادت، عزم و توکل عامل تعیین کننده و خودباختگى و رعب عامل نابود کننده است.
11 ـ 5. اصلاح فردى: راه حل مشکلات جهان اسلام آن نیست که آمریکارا بپذیرد، آن را در امور خود دخالت دهد و یا با آن مذاکره بپردازد. مذاکره و رابطه با آمریکا هیچ فایده قابل ذکرى ندارد، چه بسا ضررهایى هم دارد. کشورهاى جهان اسلام نباید مرعوب آمریکا و غرب شوند، اگر مرعوب شوند، واویلاست. مرعوب شدن دول مسلمانان یعنى از دست دادن بسیارى از امکانات. از سوى دیگر، ملل و دول اسلامى نباید مفتون و فریفته بشوند، این ساده لوحى است. انسان هاى ساده لوح راه حل هاى خیالى اقتصادى، سیاسى یا امنیتى که با آب و تاب و رنگ و لعاب عرضه مى شود، آن ها را از خود بى خود مى کند، و لذا آن ها را بر مى گزینند، سال ها آن را تجربه مى کنند، ولى سرانجام خود و دیگران را به خاکستر سیاه مى نشانند. بنابراین، امت پیامبر(ص)، هم باید مرعوب نشود و هم مفتون، بلکه باید به دنبال راه حل صحیح، راه حل مستقل، راه حل برخاسته از شرایط خاص کشور و راه حل ارائه شده از سوى اسلام باشد. اسلام در همه مسائل، راه حل دارد، ما باید خودمان برویم و پیدا کنیم، اگر ما کج مى فهمیم، اگر ما دنبالش نمى رویم، و یا به آن نمى رسیم، تقصیر اسلام نیست، باید خودمان را اصلاح کنیم، به هر صورت نمى توان توقع داشت که من و شما خود را اصلاح نکنیم، امّا بتوانیم دنیا را اصلاح کرده باشیم، یا کشور اسلامى شود. هیچ چاره اى نیست الا این که اوّل به خودمان بپردازیم، اگر نور معرفت به دل ها راه یافت، بسیارى از تاریکى ها و گرفتارى هاى بیرون هم حل خواهد شد.
خلاصه و نتیجه
خلاصه مطالب پیش گفته به این قرار است که مقام معظم رهبرى:
1 ـ بر وجود تهدیدهاى جدى علیه جهان اسلام تأکید مى ورزند. این تهدیدها از خارج از مرزها به سوى جهان اسلام در جریان است.
2 ـ جهان اسلام را مجموعه اى مى داند که در درون آن کاستى هایى به چشم مى خورد. با کنار هم نهادن تهدیدها و کاستى ها مى توان بر این نکته رسید که جهان اسلام هم از بیرون و هم از درون در معرض خطر است.
3 ـ کشورهاى اسلامى را صاحب و برخوردار از فرصت هاى فراوان و ظرفیت هاى بالایى براى مقابله با تهدیدها و کاستى ها ترسیم مى کند.
4 ـ براى مقابله با تهدیدهاى خارجى و ضعف هاى درونى و به منظور بهره گیرى از فرصت ها و ظرفیت ها، راه حل هاى متعددى را پیشنهاد کرده اند، مانند:
عملیاتى و اجرایى کردن هر یک از این راه حل ها، بخش و یا بخش هایى از معضلات و مشکلات یا تهدیدها و کاستى هاى جهان اسلام را برطرف مى سازد. بى شک طبقه بندى کردن راه حل ها و پیمودن راه بر اساس آن، سودمندتر است. به نظر مى رسد سرآغاز هر طبقه بندى، اصلاح فردى قرار دارد. در پرتو اصلاح فردى است که مى توان مشکلات یک یا چند کشور اسلامى را مشکل همه جهان اسلام دید، بدون اصلاح فردى امکان ظهور و بروز پدیده شهادت طلبى غیر ممکن است. استفاده درست از سرمایه هاى خارجى، به کارگیرى سیاست مداران دین دار، برگزیدن راه حل هاى بومى و دور افکندن اختلافات و توسل به مسائل مشترک و بسیج امکانات با اصلاح فردى تحقق مى یابد، امّا چه چیز محرک اصلاح فردى مى گردد؟ اگر امت اسلامى نداند که نیاز بر اصلاح دارد آیا اصلاح و نتایج حاصل از آن اتفاق مى افتد؟ پس قبل از اصلاح فردى باید ضرورت آن هویدا و آشکار گردد، این همان نقطه اى است که مبلغان و نخبگان باید به عرصه بیایند و با شناساندن واقعیت ها به مسلمانان، آنان را به اصلاح فردى که مقدمه اصلاح اجتماعى است و به اصلاح در گستره جهان اسلام دعوت نمایند، ولى تنها مبلغان و نخبگان وارسته و پرهیزگار قادرند به اصلاح نفوس مردم بپردازند.

تبلیغات