بذل فرهنگ
آرشیو
چکیده
دکتر شاهحسینی، دانشآموخته پزشکی عمومی از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی است. وی به مدت چند سال مدیر بنیاد سینمایی فارابی بود. از ایشان کتابهای با عناوین رد پای زن اسطورهای در سینما، سینما و صهیونیسم، آخر الزمان و سینما، مدیریت میلیتاریستی هالیوود، آمریکا، آغاز یک پایان و مقالات متعدد در مجلات مختلف به چاپ رسیده است. نوشتار پیش رو گفتگویی است با دکتر مجید شاهحسینی درباره شاخصهای محصولات فرهنگی انقلاب اسلامی.متن
دکتر مجید شاهحسینی هر چند پزشک است، اما سالهاست در عرصه فرهنگ و مدیریت فرهنگی فعالیت میکند؛ او از حدود سال ۱۳۶۴ به نگارش مقاله و داستان کوتاه پرداخت و از سال 1368 در زمینه سینما برای تلویزیون برنامهسازی می¬کند؛ همچنین از سال 1374 در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی، سه رشته تاریخ سینما، تحلیل محتوای فیلم و فیلمنامهنویسی تدریس می¬کند و تدریس سینما در دانشگاه تهران و دانشکده خبر و نیز نگارش مقالات سینمایی در ماهنامههای سوره و نیستان از دیگر سوابق او به شمار می¬آید.
شاهحسینی سوابق مدیریتی و اجرایی متعددی نیز در صدا و سیما داشته است که از آن جمله میتوان به عضویت در گروه طرح و برنامه گروه فیلم و سریال شبکه اول سیما، مشاور و کارشناس ارشد برنامه سینما یک، مدیریت گروه تلویزیونی جانباز و مدیریت گروه فرهنگ و معارف اسلامی شبکه اول سیما اشاره کرد. دکتر شاهحسینی در اوایل دولت نهم، مدیر عامل بنیاد سینمایی فارابی شد که تا چندی پیش ادامه داشت.
• وقتی قرار است از کالای فرهنگی سخن بگوییم، ابتدا این پرسش به ذهن میرسد که ویژگی کالای فرهنگی چیست و این کالا کجاست؟
افزودن واژه کالا به فرهنگ، نازل کردن فرهنگ است؛ اگر مقصود شما مدلی از کالاست که با آن فرهنگسازی میکنیم، بحث دیگری است، اما اگر منظور شما کالای فرهنگی به معنای مرسوم آن مانند فیلم، کتاب، موسیقی و به طور کلی چیزی است که در قبال آن پول میدهیم و آن را میخریم را در نظر دارید، تعریف و برداشت نازلی از فرهنگ ارائه داده¬اید.
اگر از تجارت بگذریم و معامله تنها مورد نظرمان نباشد، کالای فرهنگی چیزی است که شما برای آن پولی را نمیپردازید، بلکه حرف خودتان را با پول دیگران میزنید. امروزه جشنوارههای متعدد سینمایی همین کار را انجام میدهند. کاری که در آن تولید صورت میگیرد و معامله میشود. غرب نیز سالهاست همین کار را انجام می¬دهد؛ با پول کشورهای شرقی و در راستای سیاستهای خود محصولات فرهنگی را تولید میکند. با این تعریف و مصداق میتوانیم نگاه کالایی به فرهنگ داشته باشیم. البته تجارت فرهنگی غرب به اینجا ختم نمیشود و درآمد کالای فرهنگی غرب فقط در گیشه به دست نمی¬آید، بلکه خود فرهنگ را میفروشند و مصرف شما را شکل میدهند.
• آیا این سازوکار فقط در نظام لیبرال تعریف میشود یا می¬توان آن را در هر نظام اجتماعی پیاده کرد؟
اگر فرهنگ را کالا بشماریم، شاید بتوانیم این سیستم را در هر نظامی پیاده کنیم، زیرا از فرهنگ انتظار کسب و دریافت داریم.
• انقلاب اسلامی و فرهنگ دینی چه نسبتی با این نظام دارد؟
سیستم انقلاب اسلامی و جامعه دینی در موضوع فرهنگ، بذل فرهنگ است نه فروش فرهنگ. وقتی پیامبر اسلام (ص) آیین توحیدی خود را در سرزمین عربستان عرضه کردند، بارها فرمودند که من از شما هیچ چیزی نمیخواهم و مودتی هم که خواستند، برای هدایت بود.
• عبارت بذل فرهنگی ذهن را معطوف به خروجیهای فرهنگی سالهای اول انقلاب میکند؛ فیلمها، کتابها، موسیقیها، ترانههای انقلابی و تشکیلاتی مانند حوزه هنری سالهای اول انقلاب؛ ویژگیهای آن تشکیلات و آن محصولات و خروجیهای آن چه بود و یا چه ساز و کاری برای خلق آن آثار وجود داشت؟
دستاورد انقلاب اسلامی در ساحت فرهنگ، خود هنرمندان آن دوره بودند. همانطور که مردم متحول شده بودند، هنرمندان نیز متحول شده بودند. یکی از سینماگران، زمانی به من میگفت ما خودمان دستاوردهای انقلاب بودیم و در کوره انقلاب آزموده و تفتیده شدیم. مدیران آن زمان در حوزه هنری، خیلی هنر نمیکردند که ما را به کار میگرفتند. ما آن زمان محصولات حاضر و آمادهای بودیم که با انگیزههای الهی و نگاههای بسیار توحیدی از کوره انقلاب بیرون آمدیم و آماده بودیم تا آنچه را که داشتیم بذل و بخشش کنیم. مدیران فرهنگی آن زمان، فقط آمدند از این محصول حاضر و آماده استفاده کردند و آن بذل فرهنگی، تأثیر خود را هم گذاشت. اما از وقتی نگاه¬ ما در کار فرهنگی به کسب تبدیل شد، مسئله نیز متفاوت شد.
بگذارید تعریفی رسانهای از دین هم ارائه دهم. البته تعریفی را که آیات و روایات مطرح میکنند، به طور کامل قبول دارم. دین از منظر رسانهای یعنی رفتار در ساحت حاکم بصیر مقتدر. هر کس به این امر توجه کند، متدینانه رفتار خواهد کرد. اگر میخواهیم عالم را هدایت کنیم، راهی جز این نداریم که احساس در محضر خدا بودن را ایجاد کنیم تا انسانها به گونه دیگری رفتار کنند. در سینمای دینی، باید تولیداتی داشته باشیم که احساس در محضر الهی بودن را در مخاطب تقویت کند. اما سینمای ما اکنون چنین نیست، زیرا چنین احساسی در سینما وجود ندارد.
• پس از دهه اول انقلاب، چه اتفاقی افتاد که شما میگویید این احساس اکنون در سینما وجود ندارد؛ نگرش مدیران فرهنگی تغییر کرد یا تاکتیکهای فرهنگی عوض شدند؟ این امر از چه زمانی اتفاق افتاد؟
شاید از زمانی که شعلههای دفاع مقدس خاموش شد و کسانی در کشور، پایان جنگ و پذیرش قطعنامه را پایان دفاع مقدس تلقی کردند؛ همان هنگام شهید آوینی در مجله سوره نوشت: «وقتی به شما میگویند دستاورد ما از 8 سال دفاع مقدس چیست، از واژه دستاورد منزجز نمیشوید؟ انگار هر چیز که از دستی بدهیم با دست دیگر میگیریم. مهمترین دستاورد جنگ برای ما، شهدا بودند. شهدا را از دست نمیدهیم، به دست میآوریم». این جملات نورانی است؛ یعنی دفاع مقدس کارخانه آدمسازی بود، اما ما از آن به آدم¬سوزی تعبیر کردیم.
وقتی برخی پایان جنگ را پایان دفاع مقدس تلقی کردند، این نگاه بر فضای فرهنگی کشور تأثیر گذاشت و اتفاقی افتاد که من نام آن را «نقطه رهایی» گذاشتهام؛ یعنی نقطهای که تا پیش از آن انسانها با هم بودند و در آن نقطه از هم جدا شدند. پس از «نقطه رهایی» در ساحت فرهنگ رخ داد؛ برخی در مرحله اول NGOهایی تشکیل دادند و حمایتهای فراوانی از سازمانهای غیردولتی کردند. این اتفاق به دست کسانی افتاد که تا دیروز طرفدار و سینه چاک اقتصاد سوسیالیستی و فرهنگ تمرکزگرا بودند و هیچ رقیبی را در مدیریت فرهنگی تحمل نمیکردند. کسانی که در مدیریت فرهنگی خود در دهه 60 مدیریت دولتی را ترویج دادند و در دوران اصلاحات یک شبه نگاه باز پیدا کردند و شعار دادند فرهنگ دولتی را دور بریزید.
هنگامی¬ که سازمانهای غیردولتی در حوزه فرهنگ تشکیل شدند، نگاه حکمتمحوری که باید در ساحت هنر به عنوان مهمترین کارخانه آدمسازی وجود میداشت، هر روز تنزل می¬کرد. این امر موجب وسوسه و سهمخواهی مدیران فرهنگی از این سفره رنگین شد. کمکم مقوله فرهنگ برای مدیران فرهنگی دولتی و حتی مدیران غیردولتی، مانند مدیران حوزه فرهنگی اولویت دوم شد و در واقع کارخانهدار شدند. بهانه¬شان هم این بود که کار فرهنگی هزینهبر است و ما با کار اقتصادی هزینه فرهنگ را تأمین میکنیم. لذا کار فرهنگی که فقط هزینه¬بر بود، سربار تلقی شد و به اولویت دوم و سوم تبدیل گردید.
در این شرایط انتظار نمیرود که محصولات فرهنگی، آیینهای باشند که نور جمال و جلال خدایی را به دیگران بتابانند و احساس در محضر رب بودن را منتقل کنند. به هرحال نگاه اقتصاد محور، ماتریالیستی و استفاده سودجویانه از فرهنگ، هنر و هنرمند در لایههای گستردهای از فرهنگ ما شکل گرفت و تا امروز نیز باقی مانده است و بسیاری امروز معتقدند اگر فیلمی هزینه خودش را تأمین نمی¬کند، نباید ساخته شود و بسیاری نیز معتقدند هنر دینی یعنی هنر شعاری کلیشهای و به طور کلی هر حرف ارزشی و اخلاقی را شعار میدانند. این نگاه موجب شد تا ما احساس کنیم از فضای دهه 60 فاصله گرفته¬ایم و صادقانه بگویم فضای فرهنگی دهه60 نه به دلیل مدیریت مدیران فرهنگی، بلکه به دلیل فضای معنوی جامعه و همان احساس در محضر رب بودن آنگونه بود.
• اگر بخواهیم شاخصهایی تعریف کنیم که مشخصات تولیدات فرهنگی را تعیین کند و روش، مسیر و ابزار تولید و خلق اثر فرهنگی و هنری را به هنرمند بشناساند، باید سراغ چه معیارهایی برویم و چه چارچوبی برای رسیدن به آن شاخص¬ها وجود دارد؟
بسته فرهنگی و نه کالای فرهنگی، مشخصاتی در کیفیت، کمیت، ساختار و محتوا دارد. تکلیف محتوای آن که مشخص است و گفتم؛ اگر این محتوا احساس در محضر رب بودن را در مخاطب ایجاد کند و او را به رفتاری متدینانه سوق دهد، مورد تأیید و درست است. البته این تعریف کلی است و میتوان جزئیات آن را برشمرد و به ریز مسئله پرداخت، اما با این کار دست هنرمند را میبندیم. چارچوب ساختاری هم بر اساس همین محتوا تعریف میشود، زیرا ما به تفکیک محتوا و ساختار قائل نیستیم و معتقدیم ساختار باید در روح محتوای اثر هنری پنهان باشد. اولین مشخصه چارچوب هماهنگ و صحیح ساختار این است که محتوا را نقض نکند و در گام بعدی بتواند محتوا را قاب بگیرد و بر جمال آن بیافزاید و آن را به صورت رسانهای قابل عرضه کند.
وقتی به صورت کلی از محتوا و ساختار سخن می¬گوییم، ممکن است چارچوب کار تعریف نشده به نظر برسد، اما در کار هنری که ویژگیهای خاص خود را دارد باید به مقوله دیگری توجه کرد؛ باید مدیران و هنرمندانی تربیت کرد که اینگونه نگاه کنند تا خروجی و محصولی که ارائه می¬دهد، در چاچوب مورد نظر باشد.
البته برخی نیز میگفتند بهترین ابزار و حتی بازیگر را از خارج بیاورید تا برای مثال بهترین فیلم دفاع مقدس را بسازند از زبان مرحوم سیف الله داد (معاونت سینمایی وزارت ارشاد دوران اصلاحات) شنیدم که بسیار صریح میگفت: «این حرفها آدم را اذیت میکند که می¬گویند یک سری آدم را تربیت کنیم تا فیلم دفاع مقدس بسازند، شما یک کارگردان مسلط به فن از اروپا یا آمریکا بیاورید تا بهترین فیلم دفاع مقدس را بسازد».
این تصور که همه چیز موکول به تکنیک است و باید بهترین فیلمسازان غربی را آورد تا بهترین مصادیق هنر دینی را خلق کنند، تصوری بسیار پیشپا افتاده و ابتدایی است و هنر را به تکنیک تنزل می¬دهد.
• وقتی از فرهنگ و هنر و محصول فرهنگی سخن می¬گوییم، باید نگاه هنری نیز داشته باشیم و نمیتوان و نباید برای تولیدکننده محصول فرهنگی، چارچوب و شاخصهای از پیش تعریفشدهای، مشخص کرد؛ اما وقتی در برابر هجمه کالاهای فرهنگی غرب قرار میگیریم به نظر میرسد که برای مقابله با آن باید شاخصهای تعیین شدهای در حوزه هنر و فرهنگ در نظر بگیریم تا بتوانیم برنامهریزی دقیقتری داشته باشیم. برای مثال شبکه فارسی1 شبکهای است که بسیار مخرب است و به سرعت مخاطبان بیشتری را جذب می¬کند و در میان خانوادههای ایرانی تأثیرگذار است.
چرا خانوادههای ایرانی فارسی1 را میبینند؟ دهها پاسخ ناشیانه به این سؤال داده شده است که به نظر من پاسخهای کاملی نیستند. یکی از ابتدایی¬ترین پاسخها این است که میگویند برنامههای صدا و سیما جذاب نیست؛ اما نه اینکه برنامههای فارسی1 خیلی جذاب است! یا برخی دیگر میگویند توجه مردم به فارسی1، نوعی اعتراض سیاسی و اجتماعی است؛ به نظر من این سخن بسیار بیربط است، زیرا اولاً فکر نمیکنم این همه معترض در جامعه ما وجود داشته باشد و ثانیاً تماشای فارسی1، به جامعهای لطمه میزند که فرد یا خانواده منتقد عضو آن است. پاسخهای دیگری نیز مانند هوس لحظهای، کنجکاوی و دهها پاسخ روانشناسی مطرح کرده¬اند، اما پاسخ من تکرار حرف گذشتهام است؛ زیرا احساس در محضر رب بودن ضعیف شده است؛ تابش نور کم شده است و زمانی که ما در جامعه نور نتابانیم، ظلمت جایگزین خواهد شد. شما احساس در محضر رب بودن را تقویت کنید، مردم فارسی1 را نمیبینند و ساز و کار عرضه و تقاضا در ساحت فرهنگ عوض خواهد شد.
ما الگوی دینی را فراموش کردهایم و میخواهیم با شیوه غربیها، با خرجهای گزاف و تولید کالاهای فرهنگی عجیب و غریب، جامعه را اصلاح کنیم.
• شما در دوران مدیریت خود در بنیاد سینمایی فارابی، چه کاری در این زمینه انجام دادید؛ آیا توانستید این روش را پیاده کنید؟
زمانی که توفیق داشتم در بنیاد سینمایی فارابی خدمت کنم، کوشیدم طرح¬های بزرگی که این نور را به جامعه میتاباند و احساس در محضر رب بودن را در مخاطب تقویت میکند، پیگیری کنم؛ در آن زمان، فیلمی که قرار بود برای گیشه ساخته شود، مزد خود را از گیشه میگرفت و فیلمی که قرار بود در راستای تابش این نور به باطن جامعه ساخته شود، حمایت می¬شد.
بازگشت