چکیده

فهیمه فرهمندپور دانش‌آموخته حوزه و دانشگاه است. وی لیسانس فلسفه، لیسانس و فوق‌لیسانس فقه و مبانی حقوق اسلامی و فوق لیسانس و دکترای تاریخ اسلام دارد. در حال حاضر عضو هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران و از فعالان در عرصه مسائل زنان است. کتاب‌ها و مقالاتی در زمینه تاریخ و به‌خصوص تاریخ تشیع از او به چاپ رسیده است. گفت و گوی پیش رو بیان نظرات ایشان در مورد تکالیف سیاسی - اجتماعی زنان در مقایسه با مردان است.

متن

تکالیف سیاسی- اجتماعی زنان نسبت به مردان از تنوع بیشتری برخوردار است.
گفت و گو با دکتر فهیمه فرهمند‌پور درباره مشارکت سیاسی زنان در سیره نبوی
 فهیمه فرهمندپور دانش‌آموخته حوزه و دانشگاه است. وی لیسانس فلسفه، لیسانس و فوق‌لیسانس فقه و مبانی حقوق اسلامی و فوق لیسانس و دکترای تاریخ اسلام دارد. در حال حاضر عضو هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران و از فعالان در عرصه مسائل زنان است. کتاب‌ها و مقالاتی در زمینه تاریخ و به‌خصوص تاریخ تشیع از او به چاپ رسیده است.
فاطمه قاسم‌پور
 ابتدا نظرتان را درباره زمینه‌های تاریخی مشارکت سیاسی زنان در سیره نبوی و اصول حاکم بر آن بفرمایید.
حقیقت این است که ما در هیچ برهه‌ای از تاریخ اسلام به اندازه صدر اسلام به ویژه عصر نبوی و علوی با حضور گسترده و مؤثر زنان در عرصه‌های اجتماعی مواجه نبوده‌ایم. عصری که در هیچ قسمتی از آن، تابلوی ورود ممنوع برای زنان وجود نداشت؛ یعنی حتی مواردی که از زنان رفع تکلیف شد، رفع حق نشد؛ برای مثال در مسئله جهاد که تقریباً‌ همه فقهای ما معتقدند بر زنان واجب نیست و حتی در جهاد دفاعی تا زمانی که من به الکفایه برای دفاع وجود داشته باشد، نوبت به زنان نمی‌رسد، تابلوی ورود ممنوع برای زنان نداریم. در لحظات سخت و مخاطره‌آمیز جنگ احد، زنی در کنار معدود یاران پیامبر از ایشان دفاع کرد و شاید بتوان گفت در آن موقعیت، حضور در کنار پیامبر برای او واجب عینی بود. در موقعیت‌ها و صحنه‌هایی از جهادهای اسلامی که مخاطره‌ای به این شکل وجود نداشت نیز زنان حضور داشتند و ممانعت و محدودیتی برایشان نبود. بلکه حضورشان مورد تشویق قرار می‌‌گرفت. این امر نشان می‌دهد که هرچند حضور در جهاد برای زنان واجب نیست، امری مُستحسن به‌شمار می‌آید. از آنجا که فعل، قول و تقریر معصوم برای ما حجت است، یعنی وقتی که پیامبر اجازه‌ای می‌دهد، نفس اجازه ایشان یا حتی سکوتشان، دلالت بر جواز دارد.
 وقتی پیامبر چنین رفتاری را تشویق یا تحسین می‌کنند، این امر علاوه بر جواز، حَسَن هم هست. بنابراین گرچه نمی‌توان از آن وجوب استنباط کرد و تکلیف قطعی مرتفع همچنان است، اما نشان می‌دهد زنان چنین حقی دارند و حضورشان مورد تأیید و تشویق خواهد بود.
البته نباید قالبی کلیشه‌ای برای حضور سیاسی قائل شویم. در تاریخ آمده است زنی نزد پیامبر رفت و گفت: مردان ما جهاد می‌کنند، اما شما فرمودید جهاد برای زنان واجب نیست. مردان شهید می‌شوند اما ما چه؟ پیامبر فرمودند: حضور شما در عرصه‌های خانوادگی مانند جهاد است.
معنای این سخن آن است که زنان عرصه‌های متنوع‌تری برای حضور مؤثر دارند. در عین‌حال سخن ایشان بدان معنا نیست که فقط خانه‌داری یا شوهرداری کنید و در صحنه‌های دیگر حاضر نشوید.
 شهید مطهری تعبیر بسیار مهمی دارد؛ ایشان می‌فرمایند هر استعداد طبیعی سند یک حق طبیعی است، یعنی اگر شما طبیعتاً می‌توانید از عهده کاری برآیید، بدان معناست که شما بالطبع، حقی در آن زمینه دارید. ایشان مثال می‌زند که انسان طبیعتاً استعداد باسواد شدن دارد، پس تحصیل، حق طبیعی هر انسانی است و کسی اجازه ندارد بی‌دلیل و بی‌مستند، این حق را از او سلب کند.
افزون بر شهید مطهری، می‌توان گفت هر استعداد طبیعی هم سند یک حق طبیعی است و هم تکلیف و مسئولیت طبیعی را نشان می‌دهد؛ بنابراین اگر زنان توانایی حضور در عرصه‌های اجتماعی به معنی عام آن یعنی عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، آموزشی، تربیتی و غیره را دارند، نشانه آن است که اولاً حق مسلم ورود به این عرصه‌ها را دارند و ثانیاً برای حضور در این عرصه‌ها مسئولند. اگر زنی می‌تواند در حوزه مدیریت سیاسی کاری انجام دهد، یعنی هم حق دارد و هم مسئول است؛ یعنی حق، مسئولیت و استعداد، لازم و ملزوم یکدیگرند. البته نمی‌توان انکار کرد که حضور زنان در عرصه‌های اجتماعی، به ملاحظات خاصی نیاز دارد، بنابراین به جای اینکه عرصه را برای ایشان تنگ کنیم، باید حدود و شرایط آن را تبیین کنیم، یعنی به جای اینکه بگوییم زنان نباید در سیاست وارد شوند، بگوییم زنان به چه شکلی می‌توانند در سیاست دخالت کنند.
 الگوی مشارکت سیاسی زنان بر اساس آموزه‌های دینی چیست؟
بله، دقیقاً نکته همین است یعنی به جای آنکه تابلوی بزرگ ورود ممنوع در مقابل زنان قرار دهید، باید تبیین  کنید که اگر زنان بخواهند و اگر باید به عنوان یک تکلیف و یک حق انسانی در این عرصه وارد بشوند در چه بستر و قالب و یا به تعبیر شما با چه الگویی وارد شوند. این مسئله به مراتب قابل اعتناتر است؛ یعنی مسئله‌ای است که بیشتر باید مورد توجه قرار بگیرد که به نظر می‌رسد مغفول ماندهاست. یعنی ما آنقدر که ورود ممنوع ایجاد می‌کنیم و می‌خواهیم بگوییم زنان باید کجا بروند و کجا نروند، به دنبال تبیین چگونگی حضور آنان نیستیم. غفلت از این چگونگی، در واقع پاک کردن صورت مسئله و انتخاب آسان‌ترین راه است. جالب اینکه وقتی به سیره و سنت معصوم و الگویی که در تفکر و اندیشه امام مطرح می‌شود، می‌نگریم، بر چگونگی حضور زنان تأکید می‌کنند، یعنی آن قدر اصل مسئله برای آنان روشن است که جای بحث ندارد. برای مثال می‌گویند وقتی زن حضور اجتماعی دارد باید مراقب باشد از انجام دادن برخی مسئولیت‌ها غافل نشود. این مسئله در واقع یکی از مؤلفه‌های الگوی مشارکت اجتماعی زنان را مطرح می‌کند و آن اینکه او به مسئولیت‌های خانوادگی خود نیز توجه داشته باشد. البته بی‌توجهی به این امر حتی برای مردان هم شایسته نیست و به طور طبیعی از زنان هم پذیرفته نمی‌شود.
ملاحظه توانایی و قابلیت فرد هم مؤلفه مهم دیگری است که باید مورد توجه قرار گیرد. البته این مسئله بیش از آنکه یک مسئله جنسی باشد مسئله‌ای فردی است؛ یعنی یک کار با توانمندی‌های یک زن هماهنگ نیست، اما می‌تواند از عهده زن دیگری برآید. اگر زن یا زنانی  توانایی ورود به بعضی از عرصه‌ها را ندارند، نباید ورود جنس زنان را به آن عرصه محدود یا ممنوع کنیم. آیا همه مردان توانایی ورود به همه عرصه‌ها را دارند؟ نه، اما چون همه مردان نمی‌توانند وارد عرصه‌ای بشوند، نمی‌توانیم بگوییم ورود مردان به این عرصه ممنوع است، بلکه باید بگوییم مردانی که نمی‌توانند از عهده الزامات یک عرصه برآیند، نباید به آن عرصه وارد شوند.
به هر جهت زن و مرد با هم متفاوتند و تفاوت‌های طبیعی و تکوینی میان آنان وجود دارد.
  بله من هم به تفاوت‌ها قائل هستم، اما معتقدم عرصه‌ این تفاوت‌ها کاملاً منعطف است؛ یعنی خط‌کشی غیرمنعطف از این تفاوت‌ها وجود ندارد.
معتقدم عرف در شناسایی مصادیق تفاوت‌ها دچار اشتباه شده است؛ برای مثال گفته می‌شود زنان موجودات ضعیفی هستند، در حالی‌که امروز در فیزیولوژی ثابت می‌شود تحمل زنان‌ در مقابل درد و مشکلات به مراتب از تحمل مردان بیشتر است، در حالی‌که اصولاً فکر می‌کنیم دختران از پسران و زنان از مردان ضعیف‌تر هستند؛ فکر نمی‌کنید در واقع این مسئله به نوعی نگاه و هژمونی فرهنگی بازمی‌گردد.
به هر حال، زنان و مردان بر اساس آموزه‌های دینی با هم تفاوت‌هایی دارند که ممکن است بر مسئولیتشان تأثیر بگذارد.
  ما درباره حداقل این تفاوت‌ها با هم اتفاق نظر داریم، تفاوت نگرش‌ ما در تعریف حداکثر تفاوت‌هاست. تفاوت در تعریف سقف است نه تعیین کف.
دنیای جدید ارزش‌هایی جدید مانند مناصب اجتماعی و تولید ثروت معرفی کرد. در این فضا، زنان احساس کردند اگر حضور اجتماعی مردانه داشته باشند، انسان‌های ارزشمندی هستند؛ در صورتی‌که تفاوت‌های تکوینی و کارکردی زن و مرد، حقوق و مسئولیت‌های متفاوتی برای آنان ایجاد می‌کند.
تعریف من و شما تعارضی ندارد. به نظر من، عرصه حقوق و تکالیف زنان، متنوع‌تر از مردان‌ است؛ یعنی زنان به اقتضای شرایط می‌توانند و باید، نقش‌ها و رفتارهای متنوعی داشته باشند. اینکه در هر لحظه باید به کدام تکلیف عمل کنند به مؤلفه‌های گوناگونی بازمی‌گردد. یک بخشی از این مؤلفه‌ها، اقتضائات زمان و مکان است؛ بخش دیگر آن به حوزه فرهنگ جامعه بازمی‌گردد. بخشی هم به کشش‌ها، علایق و تمایلات خود زن مربوط است. تمام این شاخص‌ها را باید در نظر گرفت؛ بنابراین یک زن به گونه‌ای رفتار می‌کند و زن دیگر به گونه‌ای دیگر. شاید نتوان به طور قاطع گفت رفتار کدام یک از آنها دینی‌تر است، چون ممکن است هریک از آنها بر اساس مجموعه‌ای از متغیرهای مؤثر، ممکن است مسئولیت‌‌های واقعی‌شان را در دو شکل و قالب متفاوت انجام داده باشند.
 درست همان‌ هنگام که پیامبر می‌فرمایند: «جهاد المرأه حسن التبعل»، زنانی را که می‌خواهند در جنگ حضور داشته باشند، منع نمی‌کنند؛ شاید زنانی که در جنگ شرکت می‌کنند، موقعیت خانوادگی متفاوتی دارند و شاید هم حوزه سلائق، کشش‌ها و علایق‌شان متفاوت است. این علائق و میل‌ها نباید محدود شود، بلکه باید مدیریت گردد.
پیغمبر توصیه می‌کنند زنان در عرصه‌های خطرناک وارد نشوند، در واقع مدیریت علایق است؛ در عین حال اگر عرصه حضور اجتماعی پرفراز و نشیبی هم وجود دارد که او توان و علاقه لازم برای ورود به آن عرصه را دارد، جامعه هم می‌تواند از خدمات او بهره گیرد. ملاحظه شرایطی مانند عفاف و حجاب متعارف و الزامات حداقلی خانوادگی، مانع به‌شمار نمی‌آید. برای مثال ممکن است گفته شود در جنگ خندق که مسلمان‌ها در اقلیت بودند، حضور حضرت زهرا(س) به عنوان امدادرسان و تأمین‌کننده خدمات غذایی، ضرورت داشت، اما حضرت زهرا (س) در فتح مکه هم حضور داشتند. حضور ایشان چه ضرورتی داشت؟ لشکر اسلام در اوج اُبهت بود و حضور داشتن یا نداشتن ایشان کمک یا لطمه‌ای برای ابهت لشکر اسلام به‌شمار نمی‌آمد. نباید خودمان را در برخی حوزه‌هایی که فرهنگ از پیش تعیین کرده است، اسیر کنیم.
حضرت زینب (س) در دوره‌ای باب امام بوده‌اند. باب یعنی محل پاسخگویی ارباب رجوع؛ یعنی هرکس از راه می‌رسد، پاسخ لازم را دارد. مراجعه ارباب رجوع می‌تواند مراجعه اقتصادی، فقهی، سیاسی و یا ارجاع اجتماعی باشد. صدوق می‌گوید: حضرت زینب (س) باب امام معصوم بود؛ این سخن بدان معناست که نفس مراجعه، گفت‌وگو، رفت و آمد و برخورد ممنوعیتی ندارد، اما باید برخی مؤلفه‌ها در آن رعایت شود. اول اینکه زن باید مهذّب باشد و برای ورود به این موقعیت تربیت شده باشد؛ دوم اینکه مردان هم برای مواجهه و پذیرش این شرایط تربیت شوند. سوم اینکه باید مؤلفه‌ها و شرایط اجتماعی‌ تصحیح شوند؛ یعنی جامعه‌ای که در آن ازدواج به موقع اتفاق می‌افتد و ساختار و ظرف روابط اداری آن، از معماری گرفته تا شکل ارائه خدمات، درست شکل گرفته باشد، مشکلی نخواهد داشت. مشکل هنگامی ایجاد می‌شود که زن یا مرد تربیت نشده باشند و یا فضای اجتماع فضای مناسبی نباشد. در چنین شرایطی، گفته می‌شود اصل مشارکت و حضور اجتماعی زنان اشکال دارد؛ در واقع ناتوانی خود را در ایجاد شرایط مناسب، به پای دین یا اقتضای طبیعت می‌گذاریم.
 به نظر می‌رسد زنان در جامعه ما برای ایفای نقش‌های متنوع و متوازن تربیت نشده‌اند؛ یعنی بسیاری از زنان اصولاً برای یک نقش تربیت می‌شوند؛ یعنی اگر خانه‌دار است، فقط خانه‌داری می‌کند و از واقعیت‌ها و اقتضائات جامعه و پشت دیوار خانه‌اش غافل است؛ اگر هم نقش اجتماعی دارد، گاهی ‌چنان در فعالیت‌های اجتماعی فرو می‌رود که خانه را فراموش می‌کند.
 بنابراین زنان باید به گونه‌ای تربیت شوند که بتوانند موقعیت‌های جمعی، زمان و مکان، موقعیت‌های درونی زندگی شخصی و خانوادگی را تدبیر کنند و البته با توجه به موقعیت‌های کاملاً شخصی و خصوصی مانند توانایی جسمی و گرایش‌های روحی، استعدادها، قابلیت‌ها، کشش‌ها و میل‌ها، وارد عرصه اجتماعی شوند.
 تفاوت خاستگاه مشارکت سیاسی زنان در آموزه‌های اسلام و نگرش فمنیستی چیست؟
 موارد قابل مقایسه فراوانی وجود دارد، اما دو نکته از همه مهم‌تر است:
1- در نگاه فمنیست‌ها تلاش برای گسترش اثربخشی زنانه، به معنای تلاش برای محدود ‌کردن قدرت، نفوذ و اثربخشی مردانه است. نوعی خط‌کشی، جبهه‌گیری، طراحی دو خاکریز برای دو جناح متخاصم؛ در حالی‌که در نگاه اسلام باید به طور حداکثری از توانمندی و استعدادهای انسانی برای تعالی همه‌جانبه فرد و اجتماع بهره‌برداری شود. پیشبرد هماهنگ و متوازن یک مسئولیت عمومی و جمعی با همراهی دلسوزانه هر دو جنس به دست می‌آید، نه با جبهه گرفتن و رقابت خصمانه آنان با هم. حضور زنان با منطق فمنیستی، در آرمانی‌ترین شکل آن، فقط اقتدار جامعه زنان را تقویت می‌کند و برای پیشبرد اهداف جمعی نمی‌کوشد.
2- نگاه فمنیستی برای تأمین حق برابری زنان تلاش می‌کند، اما تفکر اسلامی گاهی تفاوت و حقوق اضافی ایجاد می‌کند؛ یعنی در برخی موارد به دلیل متفاوت بودن باید مورد توجه خاص قرار بگیریم. تفاوت، امتیاز ایجاد می‌کند. آنچه باید در الگوی مشارکت اجتماعی زنان لحاظ شود، هر دو بخش است. زنان در غرب برای حق برابری می‌جنگند، در حالی‌که در جامعه اسلامی برای تأمین حق متفاوت بودن هم باید برنامه‌ریزی شود. همین‌که برای مثال گفته می‌شود شما بیشتر ملاحظه زنان را بکنید، به زنان ابراز علاقه کنید، اگر پدر هدیه می‌خرد و به خانه می‌آورد، اول هدیه را به دختر خانواده بدهد، به این دلیل است که زن به لحاظ همان تفاوت‌های طبیعی و تکوینی که در حد معقول و متعارفش نباید مورد غفلت قرار گیرد، حق دارد متفاوت باشد.
علاوه بر این دو تفاوت اساسی، یک‌بار دیگر بر همان نکته پیش، یعنی تنوع‌پذیری نقش‌های زنانه در بینش اسلامی تأکید می‌کنم. در اسلام حضور اجتماعی زنان یکی از ابعاد متنوع ایفای مسئولیت‌ها و نقش‌های زنانه است که باید در قالبی متوازن، هماهنگ و ناظر به مجموعه‌ای از شرایط و مقتضیات مورد توجه قرار گیرد. در حالی‌که تفکر فمنیستی، فعالیت‌های اجتماعی زنان را بر اساس همان تلاش برابری‌طلبانه، به‌صورت غیرمنعطف و تک‌بعدی مورد تأکید قرار می‌دهد.
 هدف از مشارکت سیاسی زنان از نگاه اسلام چیست؟
هیچ فرقی نمی‌کند و در واقع همان هدفی است که از حضور اجتماعی مردان انتظار می‌رود. در تعالیم اسلام، تلاش برای توجه‌دادن انسان‌ها به تعامل مصالح، شرایط، حقوق و مسئولیت‌های فرد و اجتماع، جدی است. یعنی گاه حقوق فرد را در نظر می‌گیرد و گاه حقوق اجتماعی را؛ گاه فرد باید خود را فدای جامعه کند و گاه جامعه باید کاملاً در اختیار فرد قرار گیرد. هدف آرمانی از مجموع این فعالیت‌ها، تربیت فرد متعالی و جامعه متعالی است.
آیا معنای کلام شما این است که اسلام در مشارکت سیاسی به تمایز جنسیتی قائل نیست؟
همچنان معتقدم متناسب با شرایط گوناگون قالب‌ها و الگوهای مختلفی ارائه می‌شود؛ تعبیری در قرآن در مورد زنان پیامبر آمده است که می‌فرماید: «وقرن فی بیوتکن...و اذکرن ما یتلی فی بیوتکن من آیات الله والحکمة»؛ یعنی زنان پیامبر در خانه بنشینند، آیات الهی را یاد کنند و حکمت‌ بیاموزند. یعنی زمانی‌که زن در خانه است وقت حکمت و آموزش است نه وقت بطالت و بیکاری. بنابراین حداقل مشارکت او، به‌صورت فکر سیاسی و فهم سیاسی و به تعبیر مقام معظم رهبری، بصیرت سیاسی است. مگر غیر از این است که بسیاری از زنان کوفه وقتی مردانشان می‌خواستند در پستوی خانه پنهان شوند، آنان را به صحنه مبارزه می‌فرستادند، یعنی آن زن بصیرت سیاسی داشت. نمونه بارز این امر، زهیر از برجسته‌ترین شهداست که به تشویق همسرش به یاری امام شتافت. زن بصیر، در خانواده بصیرت ایجاد می‌کند مرد بصیر و فرزند بصیر تربیت می‌کند. امام (ره) تعبیری دارند و می‌فرمایند زنان باید در بدنه قدرت سیاسی حاضر باشند؛ یعنی فقط به راهپیمایی رفتن و یا رأی دادن زنان و تشویق همسرانشان برای رفتن به جبهه اکتفا نمی‌کند. به قول شهید مطهری، هر استعداد طبیعی نشان‌دهنده حق طبیعی است و به تعبیر بنده، نشانه یک مسئولیت طبیعی است. یعنی اگر زن سعه وجودیش بیش از این است، حق دارد و من مطمئن هستم که مسئولیت دارد که یک قدم یا چند قدم بالاتر برود که همانا حضور او در بدنه قدرت سیاسی است؛ حضور در تعیین خط مشی‌های کلان و دخالت مستقیم در سرنوشت سیاسی. البته باز هم تأکید می‌کنم که باید شرایط را در نظر گیرد.
 بیعت پیامبر با زنان را چگونه تعبیر و تفسیر می‌فرمایید، زیرا به نظر می‌رسد مفاد بیعت پیامبر با زنان و مردان متفاوت است؟
بستگی دارد به اینکه چه چیزی را در نظر دارید، اگر اصل بیعت را به عنوان تأیید حضور مؤثر و مستقل زنان مورد توجه قرار می‌دهید، به نظر من هیچ فرقی با بیعت مردان ندارد، اما درباره مفاد بیعت باید گفت، بله مفاد بیعت زنان با مردان متفاوت است. این امر نشان می‌دهد در موقعیت‌های مختلف تاریخی، انتظار جامعه از عملکرد سیاسی زنان متفاوت است.
می‌خواهم به نکته دیگری اشاره کنم که گاه از آن غفلت می‌شود. قرآن به مفاد بیعت زنان اشاره دارد از جمله آنکه فرزندانتان را نکشید، زنا نکنید، دزدی نکنید، اما وقتی به تاریخ عرب مراجعه می‌کنید، می‌بینید اتفاقاً مردان، فرزندان را می‌کشند و از زنان با تجارت جنسی سوءاستفاده می‌کنند، حتی مردان هستند که زنان را به دزدی وادار می‌کنند. در واقع قرآن به زنان می‌گوید با پیامبر پیمان ببیندید و بیعت کنید بر اینکه از این به بعد مردهایتان را کنترل کنید؛ یعنی اگر قرار است در جامعه‌ای مردان زنا نکنند، زنان باید بتوانند مانع آنان شوند و اگر قرار است فرزندی کشته نشود، زنان باید این نابهنجاری اجتماعی را مهار کنند.
یعنی از مفاد آیه بیعت، نمی‌توان تفاوت تکالیف سیاسی زن و مرد را استنباط کرد؟
بر اساس منطق فقه نمی‌توان از آیه نتیجه‌گیری حداکثری کرد. موجبه جزئیه استنتاج می‌شود نه موجبه کلیه؛ یعنی شما می‌توانید استنتاج کنید که در برخی شرایط مسئولیت سیاسی و اجتماعی زنان متفاوت از وضع مردان است، اما نمی‌توانید این تفاوت را تعمیم دهید و حکم کلی بدهید. برخی مواقع نیز زن می‌ایستد، عمود برمی‌دارد و از جان پیامبر دفاع می‌کند و کار نظامی انجام می‌دهد. این امر نشان می‌دهد نباید در برخی مواقع و حتی در حرکت‌های نظامی، به‌صورت جنسیتی به مسئله نگاه کرد که  امام علی (ع) پس از جنگ جمل، عایشه را در میان 40 سوار شمشیر بسته از عراق به مدینه فرستادند، بعدها معلوم شد آن 40 نفر زن بودند نه مرد. یعنی امیرالمؤمنین حداقل 40 زن شمشیر بسته دارد. برخی مواقع جامعه به حضور نظامی زن نیاز دارد.
 بنابراین تفاوت در الگوهای مسئولیت‌های اجتماعی، در واقع موجبه جزئیه است. این نشان می‌دهد  برخلاف مردان که تکلیفشان تنوع شکلی کم‌تری دارد، مسئولیت زنان و ساختار حقوق و مسئولیت‌های آنان از قالب‌های متنوعی برخوردار است.
  تأکید می‌کنم باید زنان برای فهم، تشخیص و مدیریت قالب‌های متنوع تربیت شوند و آموزش ببینند. شاید به دلیل همین حساسیت تربیت و بصیرت زنانه است که روایات به‌طور ویژه بر لزوم توجه به تربیت و آموزش دختران تأکید می‌کنند.
از همراهی شما سپاسگزاریم.                                                                   
من هم از شما ممنونم و برایتان آرزوی موفقیت می‌کنم.                       

تبلیغات