چکیده

مؤلفه‌های مهم سیاست‌گذاری سازمان صدا و سیما در مورد حضور زنان در رسانه ملی کدام است؟ این پرسشی است که درگفت‌وگویی با دکتر خجسته در خصوص نقد و بررسی سیاست‌های جنسیتی صدا و سیما به آن می پردازیم. در این مصاحبه با ما باشید.

متن

 دکتر حسن خجسته، معاون برنامه‌ریزی و نظارت صدا و سیما و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد علوم اجتماعی از دانشگاه تهران و دکتری مدیریت استراتژیک دانشگاه عالی دفاع است.
وی از سال1377 الی 1387 مسئولیت صدای جمهوری اسلامی را بر عهده داشته است. از ایشان مقالاتی درباره هویت زنان و همچنین زن و رسانه به چاپ رسیده است. در حال حاضر دکتر خجسته نوشتن کتابی با عنوان «زن و هویت و امنیت» را در دست کار دارد.
مؤلفه‌های مهم سیاست‌گذاری سازمان صدا و سیما در مورد حضور زنان در رسانه ملی کدام است؟
شاید محور عمده سیاست‌های سازمان صدا و سیما این است که زن در نقش جنسی ظاهر نشود که البته این امر بسیار دشوار است؛ زیرا در کشور ما یک تسلط فرهنگی بر اثر مازاد تولید فرهنگی در غرب و جهان وجود دارد. که این مازاد فرهنگی به فرهنگ و رسانه ما نیز نفوذ کرده است. زنان در طول هفتاد سالی که سینما،‌ مجلات و تلویزیون در کشور ما حضور داشته،  به نوعی بروز جنسی داشته‌اند و این خارج از اراده همه افراد، رسوباتی در ذهن جامعه ایجاد می‌کند. به همین دلیل وقتی صدا و سیما، در صحنه‌هایی که زن حضور دارد، مثل سریال‌های خارجی و یا ایرانی، صحنه‌های جنسی را حذف می‌کند و قصد دارد زن را از نقش جنسی خارج کند، برخی می‌گویند سازمان سانسور می‌کند. این مسئله حاکی از نوعی بی‌ثباتی است که اقدامات و کارهای زیادی را می‌طلبد تا این مازاد فرهنگی که مازاد مسلط جهانی نیز هست وارد فرهنگ ما نشود. در بسیاری از فیلم‌ها و حتی کارتون‌های مخصوص کودکان، زن به عنوان یک ابژه جنسی مطرح می‌شود که اگر حذف شود، اتفاقی خاصی نمی‌افتد. وجود این صحنه‌ها تنها به دلیل نقش جنسی زن است. البته شاید تا قبل از جنگ دوم جهانی، زنان تا این حد به صورت جنسی در صحنه‌های اجتماعی حضور نداشته‌اند؛ اما بعد از جنگ جهانی به دلایلی از جمله سلطه نظام سرمایه؛ این روابط، خود را بر جامعه جهانی تحمیل کرد. نظام سرمایه در غرب به دنبال کشف منابع تولید منفعت است. زن نیز به دلیل نقش جنسی‌ای که داشت به عنوان یکی از این منابع مورد توجه قرار گرفت؛ یعنی زن در نظام سرمایه‌سالار و سرمایه‌محور غرب، که سرمایه و نه انسان حرف اول را می‌زند، به عنوان منبع تجدید شونده حیات کشف شد تا جایگزین منابع دیگر شود. ما زیر فشار این فرهنگ هستیم. به طور مثال می‌توان بین زن و مرد در سه ورزش‌ مقایسه‌ای صورت داد. در سه ورزش مشابه مثل بسکتبال، والیبال و تنیس، لباس زنان با مردان، تفاوت‌هایی دارد که این تفاوت به جنبه جنسی‌بودن لباس زنان بر‌می‌گردد. دلیل آن هم غلبه فرهنگ مطلق مردسالار بر غرب است. فرهنگ ما یک فرهنگ پدرسالار است اما تفاوت مردسالاری و پدرسالاری در این است که در فرهنگ پدرسالار، دغدغه بزرگ خانواده خیر اعضای خانواده است که گاهی نیز در گذشته، تأمین این خیر با اجبار همراه بوده است؛ اما امروزه با روش‌های دیگر پدر نقش‌ خیرخواهی خود را در خانواده ایفا می‌کند به طور مثال اگر زنان به دلیل ارتباط کم با خارج از خانه منزوی می‌شدند به این دلیل بود که مرد زن را تنها برای خود می‌خواست؛ اما در نظام مردسالار، مرد زن را برای جامعه مردان می‌‌خواهد. به همین دلیل در یک جامعه مردسالار، زن باید مطابق این ایدئولوژی مسلط حرکت کند، حرف بزند، بپوشد و رفتار کند. از آنجا که این یک ایدئولوژی مسلط است، زنان در فضایی تنفس می‌کنند که گمان می‌‌کنند روال طبیعی همین است. کافی است که نسیمی از هوای سالم به این افراد بوزد، کاملاً نسبت به مسئله، عکس‌العمل نشان می‌دهند. علی‌رغم حجم تبلیغ گسترده علیه اسلام در سال‌های اخیر، که به صورت سازمان یافته و قوی هم شکل گرفته است، در اروپا و امریکا از میان آمار تازه‌مسلمانان، نزدیک به 70 درصد، خانم‌ها و 30 درصد آقایان هستند. این بدین معنی است که آنان، این حریم و جایگاه را درک می‌کنند و این از دغدغه‌های داخل کشور نیز هست. من معتقدم که نتوانسته‌ایم این هوای سالم را  به جامعه زنان بدمیم؛ زیرا هنوز ساز و کار آن فراهم نشده است. از طرف دیگر یک سری سنت‌های تاریخی در جامعه زنان حاکم شده، که این سنت‌ها گاهی با دین سازگار و گاهی، ناسازگار است یا همین شیوه‌های غربی  برخی موارد با دین سازگاری دارد اما در بسیاری موارد نیز ناسازگار است؛ اما این تضادها وجود دارند. همه تلاش صدا و سیما این است که زن از جایگاه جنسی خارج شود.
رسانه ارمغان غرب است و لذا یک سری لوازم را با خود به همراه آورده است که یکی از آنها نگاه جنسی به زن است، که در فضای رمان و سینما موجودی بنام زن را نمی‌توان کنار گذاشت.  ما این را  می‌پذیریم که رسانه از غرب وارد ایران شده و آن زمان نیز این‌گونه سیاست‌گذاری شده بود؛ طی سی‌سال گذشته به نظر می‌رسد، هنوز هم صدا و سیما موضعی منفعلانه نسبت به این فرهنگ وارداتی دارد. آیا حضور زن، به عنوان فاعل، در سازمان صدا و سیما تعریفی دارد؟
  این مشکل، تنها مشکل سازمان نیست، بلکه باید آن را به صورت کلان ملاحظه کرد. به طور مثال مادامی که مبانی توسعه مشخص نشود، وزارت اقتصاد قادر به انجام کار مفید نخواهد بود. زمانی که گفته می‌شود توسعه، به این معنی است که همه وجوه زندگی از شیوه زندگی، سبک زندگی روزانه تا همه اموری که حرکت‌های اقتصادی و فرهنگی را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد باید مورد ملاحظه قرار گیرد. چه کسانی برای صدا و سیما برنامه می‌سازند؟ مسئولان حوزه و دانشگاه. مسئولان دانشگاه چه نگاهی به زن وجود دارند؟ همه این‌ مسائل به طرز تلقی‌ها برمی‌گردد. ایجاد طرز تلقی صحیح و تغییر اصلاح طرز تلقی‌های نادرست، نیاز به برنامه درازمدت ملی دارد. طرز تلقی زنان در مورد خودشان، این‌گونه نیست؛ زیرا مازاد فرهنگی در جامعه ما حرکت قدرتمندی دارد. ما تا حدودی توانسته‌ایم جلوی رشد مازاد فرهنگی را بگیریم.
 آیا در مراکز مطالعاتی، چارچوب نظری مدونی در حوزه زنان وجود دارند؟ هویت یک دختربچه در سه لایه شکل می‌گیرد. ابتدا تفاوت جنسی که در بچگی بین خود و دیگری حس می‌کند. دوم تعریفی از هویت او که در خانواده تعریفی از هویت او وجود دارد و سوم تعریف هویت وی در جامعه. این سه لایه بر هم اثر می‌گذارند. این فرد از خودش تعریفی پیدا می‌کند. این تعریف هر چه که باشد، در انتخاب شغل دچار مشکل می‌شود.
یکی از اثرات مازاد فرهنگی غرب، تقابل زنان و مردان است؛ فرهنگ مسلط غرب معتقد است زن و مرد با هم مساوی هستند. چنین تصویری تنها در حوزه مردسالار معنا می‌یابد. یعنی آنچه که مردان می‌خواهند. باید پذیرفت زنی که وزنه می‌زند، تصویری کمدی از زن به نمایش می‌گذارد؛ زیرا ماهیت عضلات زنان و مردان یکی نیست؛ اما چنین تصویری را فرهنگ مردسالار می‌خواهد. این‌ها اموری بسیار جدی هستند.
بخشی از صدا و سیما عکس‌العمل محیط است به طور مثال در سریال‌های تلویزیونی در روابط خانوادگی تهاجم مرد به زن خیلی به ندرت وجود دارد. بعضی از نویسندگان با طرز تلقی خاصی که دارند، رابطه میان زن و مرد را به گونه‌ای تقابلی نشان می‌دهند. ما باید برای این رابطه‌ چارچوب‌سازی کنیم. در حال حاضر برنامه‌ها، فقط در حد توصیه اخلاقی است.
زمانی صحبت از احداث یک شبکه رادیویی با عنوان خانواده بود. چارچوبش این بود که خانواده به عنوان نهاد اصلی در برنامه‌ها مطرح باشد.
جامعه‌شناسان چهار نهاد را به عنوان نهادهای اصلی معرفی می‌‌کنند؛ حکومت، اقتصاد، دین و خانواده. مادامی که تصور زنان و مردان، از حقیقت زن تغییر نکند مشکلات وجود دارند. خانه، نهاد اصلی و چارچوبی برای توسعه اجتماع است. یعنی هر اتفاقی که رخ می‌دهد را از منظر خانواده ببینیم. به طور مثال اگر در خانواده‌ای، دختری قصد ادامه تحصیل داشته باشد و مجبور باشد برای تحصیل به شهر دیگری برود، شاید به لحاظ توسعه گفته شود که ساختن دانشگاه در گسترش توسعه مناسب است؛ اما اگر از منظر خانواده بررسی شود، آسیب‌زاست. حتی در قوانینی که تصویب می‌شود نیز خانواده باید مد نظر قرار گیرد. بنابراین مشکل عمده‌ای که وجود دارد این است که چارچوب نظری فراهم شود. یعنی توصیه‌ها و رویکردهای دینی را در یک چارچوب کلان قرار دهیم سپس  مبتنی بر این چارچوب بتوانیم طرز تلقی‌ها را اصلاح کرده و در این چارچوب بحث و گفت و گو کنیم تا این رابطه که برخاسته از مسئله تاریخی تقابل مرد و زن که ماحصل تسلط تاریخی چندین هزار ساله است تغییر یابد. اگر از این منظر به غرب نگاه کنیم، فمینیسم محصول رشد لیبرالیسم است و اگر لیبرالیسم نبود جامعه غربی از بین رفته بود. یعنی به تدریج، بعد از دوره رنسانس روابط تعریف شده دینی  به طور طبیعی از رابطه انسان با خدا و محیط، به رابطه قدرت تبدیل شد، در چنین فضایی، اگر کسی این قدرت را کنترل کند نتیجه‌اش مقاومت این رویکرد خواهد بود.
لیبرالیسم، تقسیم قدرت را تعریف کرد. از جمله این تعریف‌ها، رابطه زن و مرد بود. فمینیسم اعتراض کرد که قدرت باید تقسیم شود. در صورتی‌که در آموزه‌های دینی، رابطه زن و مرد، رابطه قدرت نیست. یعنی اگر مردی به همسرش خدمت کند، درهای رحمت به رویش باز می‌شود و اگر زن به همسرش خدمت کند، می‌داند که برای او راهی به سوی سعادت باز شده است.
نظام ارزشی غرب بر اساس ارزش‌های خود، همه چیز را تحلیل می‌کند. صدا و سیما برای اینکه به نقطه مطلوب برسد، راه دشواری در پیش دارد. اینکه همیشه دستپاچگی وجود دارد و چارچوبی وجود ندارد، یکی از معضلات همیشگی ماست. مثال دیگر، بحث اشتغال زنان است. اما بر حسب طبیعت، زنان کنترل روابط درونی خانواده را بر عهده دارند و مردها روابط بیرونی را کنترل می کنند؛ اما این مسئله  برای زنان تعریف نشده است. زن باید بر حسب غریزه در خانه بماند و روابط را کنترل کند، اما آیا با وجود درگیری‌های شغلی فرصتی برای این کار پیدا می‌کند؟ هر زنی تدبیری دارد اما در نظام اشتغال فرصتی برایش باقی نمی‌ماند. به همین دلیل وقتی خانم‌ها فرصتی پیدا می‌کنند از سرکار به فرزندانشان تلفن می‌زنند و نگران آنها هستند. 
اگر ما در نظام اجتماعی به این مسئله توجه نکنیم، جنس رابطه زن و مرد رابطه‌ای بی‌معنا خواهد بود. کافیست که این مسائل از ناخودآگاه مردان و زنان به خودآگاه بیاید، آن وقت جنس رابطه تفاوت خواهد کرد. هنوز ما به یک چارچوب تئوری نرسیده ایم. 
قبول داریم که این دغدغه‌ها هنوز به تئوری جامعی تبدیل نشده است؛ اما گویی که دچار یک دور باطل شده‌ایم. به این معنی که صدا و سیما از جامعه دانشگاهی ایده می‌گیرد و دانشگاه  از صدا و سیما تأثیر می‌پذیرد. این دور از کجا باید قطع شود تا بتوانیم شروع کنیم؟
اینکه این دور باطل باید در جایی تمام شود، صحیح است؛ اما رسانه‌ها واسطه‌اند. به طور مثال کارخانه‌ای را در نظر بگیرید که مواد پلاستیکی تولید می‌کند. اگر این کارخانه ماده اصلی را دریافت نکند، نمی‌تواند محصولی ارائه دهد. اگر صدا و سیما ماده خوب نداشته باشد، نمی‌تواند محصول خوبی نیز ارائه دهد. باید در حوزه‌های دیگر کار صورت بگیرد و بعد شبکه‌های تلویزیونی اجرا کنند. در موضوع زنان هنوز کار درستی به نتیجه نرسیده است.
این برنامه‌ها چه شاخص‌هایی باید داشته باشند؟
جامعه ما به دلایل مختلف از یک زاویه به زن نگاه می‌کند. حرکت‌هایی وجود دارد؛ اما بالاخره کار با چند نفر و چند نهاد درست نمی‌شود.
باید برای حل مسائل زنان  یک چارچوب ارائه دهیم؛ یعنی از منظر خانواده به جامعه نگاه کنیم. ممکن است بعضی این مسئله را قبول نداشته باشند.
ما باید مسائل زنان را در یک چارچوب روشن حل کنیم. به این معنی که زنان در جایگاهی قرار بگیرند که شایسته آنهاست. 46 درصد زنان در غرب در محل کار آزار جنسی می‌بینند. بنابراین طرز تلقی‌ها باید تغییر یابد که با توصیه تنها نیز امکان‌پذیر نیست. یعنی باید یک برنامه مدونی وجود داشته باشد. صدا و سیما برای عوض کردن طرز تلقی‌ها باید یک چارچوب تعریف کند و در ضمن چارچوب در دانشگاه‌ها هم رسوخ پیدا کند. اگر این اتفاق بیفتد، طرز تلقی زن یا مرد بازیگر و نویسنده نیز به تدریج عوض می‌شود. در این صورت زن مظهر رحمت الهی می‌شود و مردان به جامعه زنان و زنان به جامعه خود به عنوان یکی از مظاهر رحمت می‌نگرند در صورتیکه در حال حاضر چنین نگاهی وجود ندارد. .
چند مسئله وجود دارد یکی اینکه در سیاست‌گذاری صدا و سینما، دغدغه زن و خانواده وجود ندارد. درست است که ما تئوری مدونی نداریم؛ اما از تئوری‌های موجود نیز بهره نمی‌‌گیریم و از تئوری رقیب استفاده می‌کنیم.
این کار  صدا و سیما نیست. باید کل ساختار با هم دیده شود. در برنامه‌های صدا و سیما سعی بر این است که زن در نقش جنسی نباشد.
مؤلفه‌هایی که برای تشخیص قرار نگرفتن زن در نقش جنسی وجود دارد کدامند و سیاست‌گذاری سازمان در این زمینه چگونه است؟
سیاست‌گذاری وجود دارد اما اینکه این سیاست‌ها درست اعمال می‌شود، جای بحث دارد بخش نظارت گاهی به رادیو تلویزیون همین ایرادها را دارد.
همه این فعالیت‌ها، سیاست‌های کوتاه‌مدتی هستند که در برابر فشارهای فرهنگی به‌وجود می‌آیند. این فشارها باید برداشته شوند. من اعتقاد زیادی به حوزه زنان دارم. به نظر من برای اصلاح و تغییرات اجتماعی، زنان نقش بسیار مؤثری دارند. دیگران تغییرات منفی را از طریق زنان دنبال می‌کنند. «ریول گرت» ،مسئول میز ایران در سازمان سیا، که البته وی بعد از وقایع 18 تیر نیز استعفا داد، بعد از فوت امام در یک مصاحبه با یک روزنامه ایتالیایی گفته بود که انقلاب ایران زنان را به صحنه آورد؛ اما برای آنان برنامه‌ای نداشت. تمام تلاش ما برای جامعه زنان این بود که از طریق آنان جمهوری اسلامی را مورد تهاجم قرار دهیم. از این مسئله معلوم می‌شود که یک ظرفیت اجتماعی بزرگ برای تغییر زنان وجود دارد. تهاجم سازمان‌‌یافته در این چارچوب‌های تئوریک، سابقه زیادی دارند. حضرت آیت الله جوادی آملی عقیده دارند که آیات و روایات در مورد زنان باید مجدداً مورد بررسی قرار گیرد. به نظر من زنان سرمایه بزرگ اخلاقی – اجتماعی هستند؛ اما اگر این سرمایه برای جامعه به خوبی به کار گرفته نشود، ناکارآمد خواهد بود.
چه کسانی در صدا و سیما مؤثرند، بازیگران یا مدیران و برنامه‌ریزان؟
همه دخالت دارند اما اینکه چرا سازمان در مسئله زنان دچار مشکل و مسئله سانسور می‌شود؟ به این معناست که کسانی که مسئول هستند، فهمشان از موضوع زنان با فهمی که سیاست‌های سازمان دارد یکی نیست. چامسکی معتقد است نظام رسانه‌ای در غرب، دارای چندین فیلتر است. رسانه‌ها به ظاهر آزادند  اما این فیلترها اجازه نمی‌دهند که رسانه‌ها از چارچوب قدرت و حکومت خارج شوند. یکی از این فیلترها نظام آموزشی است. به طور مثال فارغ التحصیلان در دوره‌ای، ضد کمونیست تربیت می‌شدند یعنی وقتی وارد محیط می‌شدند به طور ناخودآگاه کمونیست ستیز بار می‌آمدند. الان هم ضد اسلام تربیت می شوند. یعنی  به قدری این چارچوب‌ها قوی هستند که نمی‌توان به راحتی از آن خارج شد.  به نظر من مازاد فرهنگی غرب در خصوص زنان در کشور ما نیز به این ترتیب است یعنی همه افراد به نوعی آشنا با رابطه تقابلی زن و مرد بار می‌آیند.
زن و مرد باید برای زندگی آموزش ببینند. بنابراین کار ساده‌ای نیست و درست نیست که مشکلات را تنها  به صدا و سیما تقلیل بدهیم. بلکه بعضی مسائل به قدری کلان است که نمی‌توان فقط یک نهاد را مسئول دانست.
چرا در برنامه‌های مختلف صدا و سیما، تئوری‌های رقیب مانند دموکراتیک شدن و هسته‌ای شدن خانواده و ...به تصویر کشیده می‌شود. تئوری دینی مثلاً رابطه اخلاقی همسران و .... در برنامه‌ها دیده نمی‌شود؟ به نظر می‌رسد مشکل صدا و سیما فقدان تئوری نباشد.
ویژگی رسانه‌های امروز، حضور در زندگی روزانه است که خارج از اراده ماست. مگر اینکه در کنار شبکه‌های دیگر، شبکه‌های مستند و تخصصی هم داشته باشیم. اما مسئله دیگر هم وجود دارد. اگر صدا و سیما زندگی‌ها را خوب نشان دهد، در این صورت از واقعیت فاصله‌ گرفته‌ایم؛ زیرا واقعیت جامعه ما چنین فضایی نیست. سازمان تلاشش بر این است که اگر اختلافی است کارشناسان تبیین کنند. وقتی یک کارشناس در یک برنامه رادیویی، مشخصات یک شوهر خوب را برمی‌شمرد، خانواده واقعی ما دچار مشکل می‌شود زیرا همسر خود را طبق این الگو تصور می‌کند. صدا و سیما سعی می‌کند روابط خوب زن و مرد را نشان بدهد؛ اما مَثل آن مَثل نگاه داشتن سربازها با زنجیر است.
اما ما داریم نوع مصرف و هزینه را با برنامه‌ها تغییر می‌دهیم؛ به طور مثال تلویزیون حتی در برنامه آشپزی، نوعی از کالاها را  به نمایش می‌گذارد که سلیقه بیننده را تغییر می‌دهد. صدا و سیمای ما به این ظرائف توجهی ندارد.
تلویزیون لوکس است. هنوز تصویر نمی‌تواند حقیقت را نشان بدهد. همیشه تصویر، اشیاء را زیباتر از آنچه هست نشان می‌دهد. التبه سازمان بعد از دستور مقام معظم رهبری به این نکات توجه خاص داشته است؛ اما پدیده ساده‌ای نیست. شاید به همین دلیل است که شبکه‌های اختصاصی برای پوشش دادن عمیق‌تر و قوی‌تر برنامه‌ها، در حال راه‌اندازی هستند.  باید مخاطب خاص همان برنامه‌ها را جذب کرد. اگر چه تعداد مخاطبان یک برنامه تخصصی کم می‌شوند، اما راحت‌تر می‌توان با این مخاطب ارتباط برقرار کرد. بنابراین در موضوع زنان اعتقاد دارم که گفتمانی که در مملکت ما حاکم است گفتمان مردپسند است. اگر هم گاهی در موضوع زنان برنامه‌ای هست به دلیل همان مازاد فرهنگی بسیار بزرگی است که در غرب تولید می‌شود که باید برایش فکر اساسی کرد و آن گفتمان، تقابل میان زن و مرد است. اگر ما بتوانیم فقط روی زن کار کنیم، مازاد فرهنگی ما دنیا را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
ما باید در موضوع زنان کار جدی کنیم و این دغدغه را بپذیریم که مسئله را به صدا و سیما تقلیل ندهیم. صدا و سیما، مطبوعات، شورای انقلاب فرهنگی و ... همه مسئول و مقصرند.
ما قصد تقلیل موضوع نداریم ولی فرهنگ مقابل یک هژمونی دارد که همه مدیریت‌های حکومتی ما در قبال آن منفعل هستند من می‌پذیرم که واقعیاتی وجود دارد اما نه اینکه ما هم واقعیت‌سازی کنیم.
اگر ما ده سال پیش چارچوب‌سازی کرده بودیم می‌توانستیم بخش عمده‌ای از نگاه دنیا را به سمت خود جلب کرده بودیم. دغدغه زنان باید دغدغه نظام باشد. زیرا زنان سرمایه‌ای استثنایی هستند. بنایراین ضعف‌هایی که ما در رادیو و تلویزیون مطبوعات، ادارات، مدیریت سابق و لاحق و برنامه‌ریزی آموزش و پرورش داریم مربوط به کل کشور و نظام است. بحث زنان باید در اولویت چارچوب‌های نظریه‌پردازی و اجرایی در سیستم قرار گیرد. در حال حاضر در رابطه زن و مرد نگاه تقابلی وجود دارد.  اگر در سیما محدود شود، در کتاب‌های مختلف می‌آید، اگر در کتاب جلویش را بگیرید در رادیو پخش می‌شود!
شما به عنوان یک کارشناس و به عنوان یکی از مدیران سازمان، بحث منزلت زن را در برنامه‌ها در چه می‌بینید؟
آنچه را که من متوجه شده‌ام و در حوزه دین تعریف شده، وجود ندارد. زیرا ما در زیر فشار سنت‌های چند هزار ساله فرهنگ بومی و از طرفی هم مازاد فرهنگی غرب هستیم؛ یعنی دو فشار را تحمل می‌کنیم.
 
ٱیا در مسیر هستیم؟
اقداماتی انجام شده است. زمانی در برنامه‌ها، تقابل میان زن و مرد به شدت وجود داشت؛ اما الان مرد و زن خیلی مؤدبانه با هم صحبت می‌‌کنند. ممکن است گفته شود که مصنوعی است اما آن بحث‌ها و کارهایی که انجام شده در سازمان، آموزش و پرورش و ... نقش داشته است؛ اما تبدل به یک موج بزرگ تعیین‌کننده نشده است
به نظر می‌رسد روندی که صدا و سیما برای نمایش منزلت زن در پیش گرفته است به گونه‌ای است که یک شخصیت التقاطی از زن را نشان می‌دهد یعنی شاخص زن الگو در صدا و سیما، نزدیک بودن شخصیت آن زن به شخصیت مردان است و یا در صدا و سیما در خصوص برنامه‌های خریداری شده غربی دقت نمی‌شود مثلاً سریال کمیسر لسکو از جهت المان‌های ظاهری بسیار مسئله‌دار است ویا در سریال پرستاران دیدگاه فمینیستی به شدت رواج دارد.
بله همان مازاد فرهنگی است. الان در دنیا برخلاف دهه 70 فیلم به سختی برایمان پیدا می‌شود همین سریال پرستاران را سازمان بسیاری از قسمت‌هایش را حذف می‌کند. تا جایی که امکان داشته باشد این مراعات صورت می‌گیرد اما انشاء الله تلاش کنیم که ما مازاد فرهنگی را در حوزه زنان صادر کنیم ولی تولید کنندگان باید طرز تلقی خود را عوض کنند و فرهنگ نو تولید و صادر کنیم تأثیر آن را در بقیه دنیا و در کشور خود خواهیم دید. الان اگر مبتنی بر این استراتژی بحث کنیم تا حد زیادی استراتژی کشور استراتژی دفاعی است زیرا برای تهاجم یعنی تولید مبتنی بر چارچوب جدید باید طرز تلقی و متخصص داشته باشیم. ممکن است کسی نویسنده خوبی باشد اما طرز تلقی نداشته باشد. تغییر دادن طرز تلقی کار بسیار دشواری است. در همه دنیا مازادهای فرهنگی شکل یکسان به خود می‌گیرد. ما توانسته‌ایم تا حدی موفق بوده‌ایم. اگر بخواهیم به کل کشور و صدا وسیما نگاه کنیم ما در مقابل مهم‌ترین حوزه فرهنگی که حوزه اجتماعی زنان است ما توانسته‌ایم هم مقاومت کنیم و هم قدم‌هایی برداریم.
اگر قرار باشد که شما در موضع فعال باشید و یک شبکه تلویزیونی خانواده تأسیس کنید، چه شاخصه‌ها و سیاست‌گذاری‌هایی برای آن در نظر خواهید گرفت؟
من اعتقاد دارم که در جمهوری اسلامی چون دیدگاه‌های توسعه‌ای ما مبتنی بر فردگرایی است که گاه افراطی وگاه کم‌رنگ‌تر است. تمام این 70 سالی که کشور در چارچوب‌های توسعه حرکت کرده مبتنی بر فرهنگ غرب بوده است. اما از آنجا که ما جمع‌گرا هستیم حتی اگر فرصت‌هایی برای ما بوجود بیاید (فرصت فردی)، خانواده را ترجیح می‌دهیم. ما باید سیاست هایمان را تغییر بدهیم و خانواده مبنا قرار بگیرد. حداقل ما می‌توانیم حداقل بخشی اعظمی از مراودات اجتماعی را از منظر خانواده ببینیم. حتی برای روابط فرد و اجتماع از این منظر تعریف جدید ارائه دهیم. 

تبلیغات