چکیده

سخن گفتن از رابطه میان مقوله رسانه و مسئله زنان و خانواده از ابعاد متفاوتی می‌تواند دارای ضرورت و اهمیت باشد. یکی‌ از ساحت‌های مهم اجتماعی حیات بشری را رسانه‌ها به خود اختصاص می‌دهند. تنوع رسانه‌ها تا این اندازه گسترش یافته است که افراد ناگزیرند برای ارتباط با رسانه‌های خاص، گزینش کنند. شهروندان جامعه مدرن، اکثر اوقات را با رسانه‌ها می‌گذارنند و از ارتباط با رسانه‌ها احساس اطمینان و آرامش می‌کنند. گستره عمل رسانه‌ها شامل همه عرصه‌ها اعم از عرصه‌ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است و اقتدار رسانه ها ارتباط تنگاتنگی با اقتدار دولت‌های متبوع دارد.در این مقاله به بررسی نقش و تاثیر رسانه در خانواده می پردازیم.

متن

1.اهمیت موضوع
سخن گفتن از رابطه میان مقوله رسانه و مسئله زنان و خانواده از ابعاد متفاوتی می‌تواند دارای ضرورت و اهمیت باشد. یکی‌ از ساحت‌های مهم اجتماعی حیات بشری را رسانه‌ها به خود اختصاص می‌دهند. تنوع رسانه‌ها تا این اندازه گسترش یافته است که افراد ناگزیرند برای ارتباط با رسانه‌های خاص، گزینش کنند. شهروندان جامعه مدرن، اکثر اوقات را با رسانه‌ها می‌گذارنند و از ارتباط با رسانه‌ها احساس اطمینان و آرامش می‌کنند. گستره عمل رسانه‌ها شامل همه عرصه‌ها اعم از عرصه‌ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است و اقتدار رسانه ها ارتباط تنگاتنگی با اقتدار دولت‌های متبوع دارد.
در کشور ما مسئله زنان و خانواده، یکی از مهم‌ترین مسایل جامعه در سه سطح اقتصاد، سیاست و اجتماع محسوب می‌شود و تحولات در زندگی زنان و الگو‌های خانواده یکی از بارزترین مصادیق تغییر و تحول در جامعه ایرانی پس از انقلاب است. همچنین در کشور ما وضعیت زنان و خانواده با گفتمان اسلامی حاکمیت پیوند دارد.  ویژگی گفتمان اسلامی آن است که در موارد فراوانی تحقق آرمان‌های آن ـ به غلط یا درست ـ با مسئله زنان سنجیده می‌شود. اهمیّت بسیاری از ارزش‌ها و یا ضد‌ارزش‌ها از منظر آموزه‌های اسلامی ممکن است به مراتب از ارزش‌ها و یا ضد‌ارزش‌ها در حوزه مسائل زنان و خانواده بیشتر باشد، اما یکی از اولین مسائل مهم در ارزیابی اسلامی بودن و کارآمدی حکومت، مسئله زنان و خانواده است.
 به عنوان نمونه، در برابر برخی از موضوعات زنانه مانند بدپوشی و یا آرایش‌هایی نامتعارف برخی بانوان در جامعه واکنش‌هایی صورت می‌گیرد اما درباره برخی از آموزه‌های اخلاقی دیگر در قلمرو اقتصاد و یا مسائل مربوط به گناهان زبانی، این واکنش‌ها کمتر دیده می‌شود.
جنبه نمادین، یکی از ویژگی‌های مشترک رسانه و مسئله زنان، است. به طور معمول در اکثر کشورها رفتار حکومت‌ها با رفتار رسانه‌ها سنجیده می‌شود. در کشور ما این ویژگی به این دلیل که رسانه ملی، تریبون رسمی و بدون رقیب است، اهمیّت مضاعف می‌یابد. سیاست‌ها و رفتار‌های رسانه ملی دربارة هر یک از مسایل مربوط به قلمرو‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به مثابه سیاست‌ها و رفتارهای نظام تلقی می‌شود.
اما در این میان مسئله زنان و خانواده در رسانه و یا رسانه و جنسیت از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخور‌دار است. در این زمینه، از یک سو شاهد اعتراضات فراوانی از سوی گفتمان‌‌های فمینیستی هستیم که بازتولید نقش‌ها و کلیشه‌های جنسیتی را در رسانه‌ها و به خصوص تلویزیون مورد نقد و چالش قرار می‌دهند و از سوی دیگر شاهد اعتراضات گستردة دیگری هستیم که معتقدند رفتار‌های رسانه‌ها و به خصوص تلویزیون در حوزه زنان و خانواده سازگار با آموزه‌های دینی و اقتضائات بومی فرهنگی جامعه ما نیست.
در این نوشته، ضمن آسیب‌شناسی اجتماعی رفتار‌های رسانه‌ها ـ با تاکید بر سیمای جمهوری اسلامی ـ به بیان برخی بایسته‌ها و ضرورت‌ها در ترسیم الگوی کار‌آمد برنامه‌سازی درباره مسائل زنان و خانواده، در رسانه ملی می‌پردازیم.
2.آسیب‌شناسی رسانه
دو سطح از آسیب را در آسیب‌شناسی رسانه‌ها می‌توان رصد کرد، آسیب‌های ذاتی و آسیب‌های عارضی. آسیب‌های ذاتی، آسیب‌هایی هستند که اقتضای ساحت رسانه‌اند. این قبیل آسیب‌ها، مختص فرهنگ و جامعه خاصی نیستند و کم و بیش، هر جا که رسانه وجود دارد، یافت می‌شوند. مراد از آسیب‌های عارضی، آسیب‌هایی هستند که به واسطه وجود شرایط خاص در زمان‌های معین و در جوامع مشخصی دیده می‌شوند. بدیهی است مسئله زنان هم در آسیب‌های ذاتی و هم در آسیب‌های عارضی رسانه جایگاه ویژه‌ای دارد.
1-2.آسیب‌های ذاتی رسانه
رسانه، بخشی از دستاوردهای تکنولوژیکی فرهنگ و تمدن غرب است، اگرچه پیچیده‌ترین و پیشرفته‌ترین محصول تکنولوژیکی غرب صنعتی به حساب نمی‌آید؛ اما «نماد» و نشانه تکنولوژیک این فرهنگ است. به گونه‌ای که برای توده‌های مردم، تحولات تکنولوژیک، با تحولات در حوزه صنعت رسانه ملموس است. به هر تقدیر، زمانی‌که آسیب‌های ذاتی رسانه‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرد، توجه به پایگاهی که از آن به آسیب‌شناسی رسانه پرداخته می‌شود، بسیار ضروری است. بدیهی است برخی از آسیب‌ها که به عنوان آسیب‌های ذاتی رسانه‌ها شمرده می‌شود، مرتبط با تعارضات بنیادین رسانه‌ها با فرهنگ‌ها و مبانی فکری و نظری برخی جوامع دیگر (به‌خصوص جوامع شرقی و اسلامی) است. در واقع رسانه به عنوان مولود تفکر و صنعت غربی، بیشترین سازگاری و هماهنگی را با فرهنگ و تفکر جوامع غربی دارد. موارد ذیل برخی از آسیب‌های ذاتی و اقتضایی رسانه به شمار می‌آیند:
1-1-2. آسیب‌شناسی کارکردی رسانه
در عصر کنونی، ارتباطات مهم‌ترین ساحت رفتاری و وجودی جوامع است و در این میان رسانه‌ها به عنوان مهم‌ترین عامل ارتباط شناخته می‌شوند. انسان‌ها با یکدیگر از طریق رسانه‌ها ارتباط برقرار می‌کنند، به رسانه‌ها اعتماد کرده و زندگی مشترک درازمدتی را با رسانه‌ها رقم می‌زنند. گستردگی ارتباط با رسانه به عنوان دریچه ارتباط با جهان خارج و انسان‌های دیگر به حدی است که می‌توان گفت ارتباط افراد با یکدیگر به واسطه رسانه گونه‌ای از ارتباط مجازی است. انسان‌ها در فرآیند ارتباط با یکدیگر از طریق رسانه در واقع، با رسانه ارتباط برقرار می‌کنند و در روابط انسان‌ها با یکدیگر پیام‌های رسانه‌ها بازتولید می‌شود به طوری‌که میزان بسیاری از گفت ‌و‌گوهای افراد درباره پیام‌های رسانه است. تأثیر ارتباط با رسانه‌ها در اجتماعی‌شدن انسان جدید، فراوان است به گونه‌ای که، انسان غیررسانه‌ای را می‌توان انسانی غیراجتماعی دانست. در عصر جدید، انسان‌ها نمی‌توانند فارغ از رسانه‌ها باشند اگر چه تنوع و تکثر «خود» را با انتخاب نوع رسانه حفظ می‌کنند. اهمیت و جایگاه رسانه‌ها در عصر مدرن، به میزانی است که گفته می‌شود:
«اگر انسان حیوانی معلق در تارهای دلالت و معنایی باشد که خود رشته و تنیده است، پس رسانه‌های ارتباطی چرخ‌های ریسندگی جهان مدرنند و انسان‌ها با استفاده از این رسانه‌ها، برای خود تارهای دلالتی معنایی می‌بافند.» 
اگرچه این جمله با هدف تأکید بر اهمیت و جایگاه رسانه‌ها در عصر جدید بیان شده است، اما در ترسیم قابلیت رسانه‌ها، نقش آن‌ها را در حد ابزار فروکاسته و در خصوص عاملیت فردی و اجتماعی انسا‌ن‌ها در کنش‌های معنا‌ساز و دلالت‌زا، افراط کرده است. در این ترسیم، رسانه‌ها به عنوان ابزار فرض شده‌اند که انسان‌ها از طریق آن با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند و به واسطه آن اجتماعی می‌شوند. در صورتی‌که در جامعه مدرن، افراد اصالتاً با یکدیگر ارتباط برقرار نمی‌کنند بلکه کنش ارتباطی با رسانه نوعی ارتباط مجازی میان انسان‌ها را سبب می‌شود.
لذا سیطره رسانه‌ها بر جوامع گوناگون باعث می‌شود اراده و عاملیت فردی انسان‌ها در معرض آسیب قرار گیرد و در چنین شرایطی، اگرچه تکثرات و تنوعات فرهنگی موجود هستند، اما این ویژگی‌ها به دلیل سیطره رسانه‌ها، مسخ شده و مجازی‌اند. در واقع آن چه را که ذات رسانه‌ها، علی‌الخصوص رسانه‌های دیداری، خواسته یا ناخواسته هدف گرفته‌اند، فردیت و اراده انسان‌ها و تبدیل آنها به کنشگران مجازی است. البته در برخی موارد عقلانیت‌های فردی و گروهی در برابر این ویژگی‌ رسانه‌ها مقاومت می‌کنند و آن را مدیریت می‌نمایند.
مجازی‌شدن ارتباط افراد با یکدیگر در پرتو ارتباط با رسانه‌ها، موجب می‌شود که آسیب‌های جدی بر نهاد خانواده وارد شود. زیرا از یک سو اصالت و معنویت ارتباط افراد با یکدیگر مخدوش می‌شود و ارتباط اعضاء خانواده با یکدیگر از طریق رسانه، شناخت افراد از ویژگی‌های حقیقی یکدیگر را تحت شعاع قرار می‌دهد.
از سوی دیگر، به دلیل سیطره رسانه بر کنش‌های ارتباطی افراد خانواده و هم‌چنین افراد جامعه، محتوای ارتباطات افراد با یکدیگر به پیام‌های ارایه شده از سوی رسانه‌ها محدود می‌شود، لذا بسیاری از موضوعات و محتواهای دیگر به تدریج حذف و فراموش می‌شوند.
در نهایت اینکه، به دلیل ارتباط انسان‌ها به طور عام و افراد خانواده با یکدیگر، به طور خاص‌ تکثرات فردی به تدریج از بین می‌رود و کلیشه‌های اجتماعی در رفتار، گرایش‌ها و هنجارهای افراد به وجود می‌آید. تأثیرات حاکمیت کلیشه‌های رسانه‌ای به دلیل گستردگی و فراوانی، در پاره‌ای از مواقع دیده نمی‌شوند. مثال بارز چنین کلیشه‌ای، حاکمیت  طبقه متوسط رسانه‌ای در کشور ماست که در ادامه به آن  اشاره خواهد شد.
 
2-1-2. سازگاری با امور محسوس و غیر انتزاعی
صرف‌نظر از ویژگی سیطره‌گرای رسانه‌ها، یکی دیگر از آسیب‌های ذاتی رسانه‌ها تمایل و سازگاری رسانه‌ها با آموزه‌های فرهنگی غربی است. اگر یکی از ویژگی‌های تمدن غرب را توجه به امور محسوس و انضمامی به جای امور کلی و انتزاعی بدانیم، می‌توان پذیرفت که رسانه‌ها در ارایه کنش‌های ارتباطی محسوس و انضمامی بسیار موفق‌ترند. البته اگر نپذیریم که رسانه‌ها اساساً در پرداختن به امور کلی و انتزاعی ناتوانند، بیان این نکته که در میان تمد‌ن‌های غربی و غیرغربی تفاوت‌های معناداری در نحوه توجه به امور مادی و معنوی وجود دارد، در حوصله و رسالت این نوشتار نیست. اما تبدیل امور قدسی و معنوی به امور محسوس و زمینی در رسانه‌ها، به خصوص رسانه‌های دیداری، امر چندان دشواری نیست. به تعبیر نیل پستمن «قدرت اصلی تلویزیون در این نهفته است که دریچه قلب ما را بر روی «شخصیت‌ها» باز می‌کند و نه دریچه مغز ما را برای ورود و پردازش تصورات انتزاعی و مجرد و همچنین اندیشیدن به این مقوله‌ها»
توجه ذاتی رسانه‌ها به امور محسوس و غیرانتزاعی باعث گردیده است که در برنامه‌هایی که مضامین و اهداف دینی یا معنوی دارند، از یک سو پیام معنوی آن برنامه‌ تا حد امکان قدسیت زدایی شود و به سطح امور محسوس تنزل پیدا کند و از سوی دیگر با ضمیمه کردن امور محسوس، جاذبه‌های بصری تولیدات رسانه‌ای افزایش یابد.
استفاده ابزاری از نقش‌ها و جاذبه‌های خاص زنانه برای ایفای نقش در کنار قدسیت‌زدایی و تبدیل امور انتزاعی به امور انضمامی یکی از شگردها و یا به تعبیر دقیق‌تر یکی از اقتضائات رسانه‌هاست. استفاده ابزاری با چنین رویکردی (تبدیل امور انتزاعی به امور محسوس) در رسانه بومی بیشتر در فیلم‌ها و سریال‌هایی دیده می‌شود که با مضامین دینی و یا تاریخی ساخته می‌شوند. ارائه نقش‌های اغراق شده به زنان درحوادث دینی و یا تاریخی و بازتولید رفتارهایی جنسیتی که ریشه در جاذبه‌های ظاهری زنان دارند، بخشی از این واقعیت‌هاست. رفتارهای این‌چنینی رسانه‌ها، از سویی به قدسیت و معنویت پیام اصلی برنامه ضربه می‌زند و از سوی دیگر به بازتولید این نقش‌ها و هنجارها مشروعیت می‌بخشد. 
3-1-2. کمیت‌گرایی در رسانه‌ها
یکی از تفاوت‌های عمده و بارز میان رسانه‌ها و برخی نهادهای سنتی و حتی مدرن دیگر، کمیت‌گرایی افراطی رسانه است. در گذشته نهادهایی چون آموزش و پرورش، تبلیغ دینی، سلامت و بهداشت، بیش از آنکه رضایت و اقبال توده‌ها را هدف بگیرند، اصالت پیام و محتوا را به عنوان شاخصه موفقیت و تأثیرگذاری در نظر می‌گرفتند. رسانه‌ها از یک سو با سلب اراده و عاملیت فردی در کنش‌های ارتباطی، نوعی از گرایش‌ها و سلیقه‌های توده‌وار را در جامعه سبب می‌شوند و در گام بعدی با پاسخ به همین نیاز موهوم و مجعول، موفقیت در پاسخگویی به آن را شاخص توسعه و تأثیرگذاری یک رسانه می‌دانند. توجه به توده‌ها و ارزشمندساختن  خواست و اراده آنها پیامدهایی چون ابتذال و کاهش کیفی تولیدات رسانه‌ای و همچنین در حاشیه راندن نخبگان را به دنبال دارد.
کمیت‌گرایی رسانه‌ها باعث می‌شود که هم افراد خانواده‌ها وقت بیشتری را با رسانه‌ها بگذرانند و در نتیجه ارتباط کلامی و عاطفی کمتری را با یکدیگر برقرار کنند و هم به دلیل وجود سلیقه‌های متفاوت، ارتباط افراد با یکدیگر مبتنی بر فردگرایی بیشتری شود و البته ارتباطات به وساطت رسانه نیز به کمترین صورت ممکن برسد.
تأثیرات مخرب کمیت‌گرایی به مراتب بیش از نکات یاد شده است. کمیت‌گرایی رسانه‌ها در واقع مهم‌ترین سرمایه نیروی انسانی، یعنی زمان را تلف می‌کند. سرمایه‌ای که اصولاً باید صرف امور اقتصادی، اجتماعی، دینی و البته دانش‌اندوزی افراد خانواده شود، صرف گذراندن وقت در کنار رسانه‌ها می‌گردد. فقر فرهنگ، اقتصاد، دانش و معنویت خانواده‌ها از پیامدهای ابتدایی کمیت‌گرایی رسانه‌هاست. 
2-2.آسیب‌های عارضی رسانه
گفته شد که آسیب‌های عارضی، آسیب‌هایی هستند که در اثر شرایط خاص به وجود آمده‌اند. اگرچه وجود این آسیب‌ها در همه فرهنگ‌ها و جوامع عمومیت داشته باشد. از آن‌جا که هدف این نوشته بررسی تعامل رسانه با مسئله زنان و خانواده (جنسیت) در جامعه ایران است، توجه به آسیب‌های عارضی رسانه در حوزه مسایل زنان و خانواده در ایران با هدف پیشگیری، کنترل و برون‌رفت، از اهمیت مضاعفی برخوردار است.
1-2-2. فقدان الگو‌های بومی ـ ایرانی
یکی از ویژگی‌های رسانه‌ها (رادیو و تلویزیون) در ایران انحصاری بودن آن است. صدا و سیمای جمهوری اسلامی به عنوان تنها رسانه فراگیر ملی، علاوه بر ایفای نقش یک رسانه به عنوان تریبون رسمی نظام جمهوری  اسلامی نیز فعالیت می‌کند. در واقع به حق یا ناحق از صدا و سیمای جمهوری اسلامی توقع می‌رود که به ارایه الگوهای اسلامی ـ ایرانی حیات اجتماعی در سطوح مختلف مبادرت ورزد. لازمه انجام چنین رسالتی، تبیین تمایزات و تفاوت‌های نظام اسلامی با گفتمان‌های رقیب است. صدا و سیما باید درباره بسیاری از مفاهیم و آموزه‌هایی که امروزه به صورت هنجارهای جهانی درآمده است موضعی روشن اتخاذ کند و مفاهیم و آموزه‌های رقیب آن را برای طراحی الگوهای بومی- ایرانی مشخص نمایند.
2-2-2. سیاست‌زدگی
یکی از آسیب‌های نهادهای فرهنگی در ایران، آسیب‌پذیری این نهاد‌ها از تحولات در عرصه سیاست و به تعبیری سیاست‌زدگی است. به عنوان نمونه رفتار‌های نهادهای حکومتی از جمله رسانه‌ها و نهادهای انتظامی قبل و بعد از هر انتخاباتی متعارض می‌شود. در ایام پیش از انتخابات در اظهارنظرهای سیاسی نسبت به مقوله‌هایی از قبیل پوشش، تسامح نشان داده می‌شود. پیام غیر‌مستقیم این‌گونه‌ رفتار‌های متعارض به خصوص توسط صدا و سیما، آن است که می‌توان از بسیاری از ارزش‌ها و هنجار‌ها به‌آسانی عبور کرد.
3.آسیب‌شناسی رسانه با تأکید بر مساله زنان و خانواده
در بررسی تعامل رسانه‌ها با مسئله زنان و خانواده در ایران و آسیب‌شناسی رسانه در پرداختن به موضوع جنسیت از چند نکته نباید غفلت کرد.
 صدا و سیما بخشی از حاکمیت است که تأثیرات و نقش‌آفرینی‌های آن در نسبت و مقایسه با سایر اجزاء حاکمیت سنجیده می‌شود. تأکید بر آسیب‌های رسانه در موضوع جنسیت به معنای غفلت از کارآمدی‌ها و کامیابی‌های صدا و سیما در موضوع زنان و خانواده نیست، همچنان‌که قابلیت‌ها و اقدامات مثبت رسانه ملی در موضوعات مربوط به حوزه زنان و خانواده علی‌الخصوص در سال‌های اخیر قابل توجه است. با این حال نقد و آسیب‌شناسی مداوم رفتار رسانه ملی مسیر حرکت رو به جلوی جامعه ایرانی را تضمین می‌کند. تلاش می‌شود تا در آسیب‌شناسی رسانه ملی (به‌خصوص تلویزیون) به کلیاتی برای ورود به نظریه هنجاری رسانه در موضوع جنسیت دست پیدا کنیم.
 در آسیب‌شناسی رسانه در موضوع جنسیت به دو گونه می‌توان عمل نمود. نخست می‌توان با تحلیل رفتار صدا و سیما در این حوزه، پیامدهای آن را پیش‌بینی و ارزیابی نمود. دوم با بررسی آسیب‌های مربوط به حوزه زنان و خانواده، نقش صدا و سیما را در به‌‌ وجود آمدن این‌آسیب‌ها بررسی کرد. در این نوشتار تلاش می‌شود از هر دو روش برای بررسی آسیب‌های صدا و سیما در تعامل با مسئله زنان و خانواده استفاده شود.
1-3 تضعیف کارکردهای خانواده
 بخشی از آسیب‌های موجود در خانواده به دلیل کاهش کارآمدی‌های خانواده، در عصر جدید است تغییر در سبک زندگی، موجب شده که بسیاری از کارکردهای خانواده تضعیف گردیده و یا به نهادهای دیگر سپرده شده است. در این میان صدا و سیما به عنوان یک رسانه فرهنگی بخش عظیمی از کارکردهای خانواده را به خود اختصاص داده است. رسانه، عملاً کارکردهای بسیاری از نهادهای آموزشی، دینی و فرهنگی دیگر را نیز برعهده گرفته است. این مسئله از دو سو قابل بررسی است.
از یک‌سو مشروعیت رسانه‌ها در تصدی کارکردهای نهادهای دیگر امری است که به دقت باید مورد بررسی قرار گیرد، اگرچه عموماً در مقابل این مسئله تسامح می‌شود. امروزه در شرایطی بر ارزشمندی گفتمان انتقادی و چالش‌ قدرت و سلطه تأکید می‌شود که بسیاری از نهادهای مدرن از جمله نهادهای آموزشی، فرهنگی و تربیتی از حجیت و مشروعیت چشمگیری برخوردارند و کمتر کسی به چالش کشیدن آنها را روا می‌داند. رسانه‌ها، علی‌رغم اینکه فرآیندهای لازم برای اعتمادبخشی به مخاطبان را طی نکرده‌اند در عرصه‌های فرهنگی، تربیتی، اخلاقی، دینی، بهداشتی و ... رهنمود صادر می‌کنند. امروزه رسانه مؤثرترین نهاد بر تربیت کودکان و نوجوانان، است و نقش پررنگ‌تری را در مقایسه با خانواده ایفا می‌کند. خانوادها بر اساس کدام منطق اطمینان‌بخش به رسانه‌ها اطمینان می‌کنند و باید اطمینان کنند؟ در صورتی‌که اولین دلیل برای اطمینان نداشتن به رسانه‌ها، پیام‌های متعارض رسانه‌ها به مخاطبان است.
از دیگر سو توجه به این امر ضروری است که یکی از عوامل بقای نهاد خانواده، تداوم کارکردهای آن است. تولید مثل، حمایت و مراقبت، جامعه‌پذیری، تنظیم رفتار جنسی، عطوفت و همدلی، کنترل اجتماعی، تأمین نیازهای اقتصادی، رشد و تثبیت شخصیت را از جمله مهم‌ترین کارکردهای خانواده دانسته‌اند.  بدیهی است که نمی‌توان انتظار داشت همه خانواده‌ها بتوانند کلیه این کارکردها را به طور مطلوب انجام دهند. طبیعی است برخی خانواده‌ها در انجام برخی از این کارکردها، ناتوانند. به هر میزان‌که خانواده‌، از انجام کارکردهای خود ناتوان باشند و یا آن را به نهادهای دیگر واگذار کنند، ضرورت وجودی خانواده ضعیف‌تر شده و نهاد خانواده در معرض آسیب قرار می‌گیرد.
 در کشور ما، مانند بسیاری جوامع دیگر، رسانه (صدا و سیما) در کنار سایر نهادها برخی از کارکردهای خانواده را برعهده گرفته لذا تأثیرات رسانه بر تحکیم نهاد خانواده قابل بررسی است.
1-1-3 تأثیر رسانه بر کارکرد عاطفی خانواده
 یکی از کارکردهای مهم خانواده، کارکردهای عاطفی و روانی است که با محبت مستقیم و یا غیرمستقیم و غالباً در شکل ارتباط کلامی میان اعضای خانواده صورت می‌گیرد. ارتباط کلامی، علی‌الخصوص میان همسران، مهم‌ترین ابزاری است که پیوند عاطفی میان اعضای خانواده را  مستحکم‌ می‌سازد.
اما رسانه‌ها، در راستای استراتژی کمیت‌گرایی تلاش دارند، تا اوقات فراغت افراد خانواده را به خود اختصاص دهند. تنوع برنامه‌ها و شبکه‌های رسانه‌ای باعث شده است که بسیاری از افراد نتوانند تمام برنامه‌های دلخواه خود را از رسانه پیگیری کنند. ویژگی‌های زندگی مدرن شهری اهمیت مضاعف این موضوع را می‌نمایاند زیرا در زندگی مدرن تعریف از خانه و خانواده در معرض تغییر است. امروزه خانه به محلی برای استراحت و فاصله گرفتن از فضای کار و اشتغال تبدیل شده است. در عین حال بسیاری از افراد ساعات حضور خود در خانه را با زمان پخش برنامه‌های دلخواه خود تنظیم می‌کنند. در چنین فضایی، فرصت گفت و گو میان اعضای خانواده‌ها به حداقل ممکن، تنزل می‌یابد و در اغلب موارد، موضوع گفت و گو میان اعضای خانواده‌ها به بحث و نقد و نظر درباره برنامه‌های رسانه اختصاص دارد (که در جای خود به آن اشاره می‌شود)
صرف نظر از اینکه رسانه‌ها باعث می‌شوند تا خانواده وظایف خود را به درستی انجام ندهد، در برخی موارد نیز داعیه‌دار انجام کارکردهای خانواده هستند. این ادعای‌ رسانه‌ها را بیشتر در عرصه‌های تربیتی می‌توان یافت، رسانه‌ها خود را مدعی امر تعلیم و تربیت می‌دانند و یکی از تأثیرگذارترین رفتارهای رسانه‌ها، آموزش‌ها و رفتارهای تربیتی رسانه است. بسیاری از خانواده‌ها با بازتولید آموزه‌های تربیتی رسانه‌ها توسط فرزندانشان، در برابر انجام چنین رسالتی کمتر احساس مسئولیت می‌‌کنند. این در حالی است که پیام‌های تربیتی رسانه‌ها منحصر در پیام‌های مستقیم رسانه نیست و بسیاری از پیام‌های غیرمستقیم رسانه نیز تأثیرگذارتر است و در تعارض با پیام‌های مستقیم رسانه قرار دارد. از سوی دیگر مبانی نظری رسانه‌ها در امر تعلیم و تربیت نیز مخدوش است. «نیل پستمن» معتقد است برخی از مبانی رسانه‌ها در امر تعلیم و تربیت در هیچ کدام از مکاتب  تعلیم و تربیت یافت نمی‌شود.  
2-1-3 تأکید افراطی رسانه بر حقوق محوری
 رسانه‌ها در ارائه محتوا، ضد خانواده عمل می‌کنند. تأکید افراطی بر حقوق به جای تأکید بر تکلیف و اخلاق و تأکید بر فردگرایی در ازاء تأکید بر جمع‌گرایی و خانواده‌گرایی موجب می‌شود که ارزش‌هایی شکل گیرند که این ارزش‌ها تضعیف‌کننده نهاد خانواده هستند و رسانه ارزش‌هایی  که به تضعیف نهاد خانواده یاری می‌رساند را ترویج می‌کند. در بسیاری از سریال‌های تلویزیونی دلسوزی، تدبیر و اقتدار والدین محل مناقشه قرار می‌گیرد و اغلب رفتارهای عصیان‌گرایانه جوانان در مقابل والدین و انتخاب‌های مبتنی بر احساسات آنها به نتیجه دلخواه می‌رسد.
3-1-3 تأثیر رسانه بر اقتصاد خانواده
 یکی از تأثیرات رسانه‌ها در تخریب کارکردهای خانواده، مربوط به مقوله اقتصاد خانواده است. اگرچه  تحلیل‌های مارکسیستی خانواده را، نهاد حمایت‌گر نظام سرمایه‌داری می‌داند، اما می‌توان تضعیف کارکردهای اقتصادی خانواده توسط نظام سرمایه‌داری را به عنوان نقدی بر این تحلیل قلمداد کرد: «در جوامع صنعتی پیشرفته، خانواده کارکرد اقتصادی خود در بعد تولید را تا حدود زیادی از دست داده است و به صورت واحد مصرف کالا و خدمات درآمده است و افزون بر آن در این جوامع بسیاری از افراد ضرورتی احساس نمی‌کنند که برای تأمین نیازهای اقتصادی خود با اعضای دیگر خانواده همکاری داشته باشند، بلکه اصلاً ضرورتی نمی‌بینند که در خانواده زندگی کنند." 
صدا و سیما همانند رسانه‌های دیگر، به دو گونه کارکردهای اقتصادی خانواده را تضعیف می‌کند. در گونه اول حجم وسیعی از برنامه‌های ‌صدا و سیما به تبلیغات بازرگانی اختصاص دارد. پیام مستقیم این تبلیغات تأکید بر افزایش مصرف و تنوع‌خواهی است. اما در گونه دوم، تأثیرات غیرمستقیم مصرف‌گرایی در برنامه‌های رسانه‌ای به خصوص برنامه ‌تلویزیونی مشهود است. ارائه الگوهای نمایشی که در آن‌ها سطح برخورداری و مصرف خانواده از سطح برخورداری و مصرف جامعه بالاتر است، حرص به مصرف و ارزشمندی آن را تشدید می‌کند.
علاوه بر دو مورد ذکر شده در الگوهای اقتصادی خانواده تغییر دیگری نیز رخ داده است که در این میان نقش رسانه قابل توجه است. به موازات مصرفی‌شدن خانواده‌ها، الگوی مصرف نیز تغییر نموده و به سمت زنانه شدن میل می‌کند. زنانه شدن مصرف هم‌زمان دارای دو تعبیر است؛ در تعبیر نخست، می‌توان گفت که حجم بالایی از درآمد خانواده‌ها، توسط زنان هزینه می‌شود و این هزینه‌ها نیز، لزوماً برای خانواده مصرف نشده است. اما در گذشته زنان بیش از آنکه عامل مصرف در خانواده باشند، عامل صرفه‌جویی و تولید در خانواده محسوب می‌شدند. البته بخشی از آنچه امروز در خانواده‌ها توسط زنان هزینه می‌شود، برای کاهش و تسهیل خدماتی است که آنان در گذشته به خانواده ارائه می‌کردند.
در تعبیر دوم از زنانه شدن مصرف، چنین بیان می‌شود که گرایش‌ها، سلیقه‌ها و انتخاب‌های زنانه، به معیارهایی عام برای مصرف و حتی ارزشمندی در جوامع جدید، تبدیل شده است. این امر در بسیاری از امور مهم خانواده‌ها نظیر انتخاب مسکن، همسر، اتومبیل، ‌شغل و ... دیده می‌شود. تغییر نوع گویش، پوشش، آرایش و رفتار، حتی در میان مردان به سمت سازگاری بیشتر با سلایق و هنجارهای زنانه پیش می‌رود.
در کشور ما رسانه‌ها و البته تلویزیون نقش مهمی در تغییر و تضعیف کارکردهای اقتصادی دارد و زنانه شدن مصرف را هدایت می‌کند. با وجود محدودیت‌هایی که در تبلیغات تجاری رسانه ملی در استفاده ابزاری از زنان وجود دارد، مخاطب اغلب تبلیغات تجاری زنان و کودکان هستند، اما نکته مهم در زنانه شدن مصرف در خانواده‌ها، توجه به تأثیرات غیرمستقیم پیام‌های رسانه‌ای در فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی است.
در این نوشتار، پیامدهای زنانه شدن مصرف در خانواده‌ها و کاهش کارکردهای اقتصادی خانواده قابل بررسی نیست اما در این مجال، بررسی علل تغییر در الگوهای برنامه‌سازی صدا و سیما قابل توجه است. گام مهم و اولیه، بررسی مطالعات مبنایی فرهنگی ـ دینی درباره هنجارهای رفتاری، گرایشی و سلیقه‌ای است و گام بعدی مطالعات تطبیقی، درباره الگوهای پیشین برنامه‌سازی در رسانه- به خصوص در زمان دفاع مقدس ـ و الگوهای موجود در برنامه‌‌سازی در کشورهای دیگر با الگوی برنامه‌سازی موجود در رسانه ملی است. این امر علی‌الخصوص در سریال‌های خانوادگی از اهمیت بیشتری برخوردار است.
4-1-3.تأثیر رسانه بر تضعیف تمایز جنسیتی در خانواده
 یکی از کارکردهای مهم خانواده، حفظ تمایز جنسیتی است. تمایز جنسیتی در خانواده از دیرباز محل نقد و چالش، دیدگاه‌های فمینیستی بوده است. خانواده به دو شیوه تمایزهای جنسیتی را استمرار می‌بخشد: تقسیم کار جنسیتی بین زن و شوهر، انتقال نقش‌های جنسیتی به کودکان از راه جامعه‌پذیری
اگرچه در خصوص تقسیم کار جنسیتی تعابیر متفاوتی وجود دارد اما به نظر می‌رسد تقسیم دوگانه رفتار، جایگاه و نقش میان دو جنسی باعث بقاء و استحکام خانواده می‌شود و در گام بعدی نیز خانواده به این تقسیم دوگانه استمرار می‌بخشد. در این گستره، تقسیم نقش‌های جنسیتی محل بحث نیست و می‌توان پذیرفت که تداوم بسیاری از تمایزهای جنسیتی که معلول فرهنگ‌ها و الگو‌های رفتاری خاص است به تحکیم و تقویت نهاد خانواده کمکی نمی‌کند، اما دیدگاه فمینیستی در نفی مطلق تمایزهای جنسیتی نیز قابل دفاع نیست.
صدا و سیما به دلیل فقدان الگوهای روشن و همچنین سیاست‌های منسجم در موضوع زنان و خانواده در خصوص تمایزهای جنسیتی در خانواده و در اجتماع، رفتارهای دوگانه‌ای را از خود بروز می‌دهد. بخش مهمی از تولیدات رسانه‌ای در کشور ما به برنامه‌هایی اختصاص دارد که هدف آنها تحکیم جایگاه نهاد خانواده است و به همین دلیل در این برنامه‌ها تلاش می‌شود تا با رویکردی اعتدالی هم از اصل تمایزهای جنسیتی در خانواده و اجتماع دفاع شود و هم خرده‌فرهنگ‌های هنجاری و رفتاری غیرقابل دفاع در بحث تمایزهای جنسیتی به چالش گذاشته شود.
اما از سوی دیگر در بسیاری از برنامه‌های صدا و سیما، به دلیل رسوب ارزش‌ها و انگاره‌های مدرن، الگوهایی از رفتار میان افراد خانواده به نمایش گذاشته می‌شود که پیامد آن تقویت دیدگاه‌های فمینیستی در نفی مطلق تمایزهای جنسیتی در خانواده است. حجم وسیعی از سریال‌ها و فیلم‌های تلویزیونی خریداری شده از دیگر کشورها، که به نظر می‌سد بیشترین تأثیر فرهنگی را بر جوانان ما دارند، به ارائه تصویری می‌پردازد که با ویژگی‌های خانواده‌های ایرانی ناسازگار است. بخشی از رفتارهای صدا و سیما ارائه تصویر زنان در قالب مشاغل مدرن است. حضور زنان در نقش پلیس، کارآگاه و یا حضور در مشاغل سخت و زیان‌آور با ارائه الگوهای رفتاری و ویژگی‌های فیزیکی غیرزنانه در برنامه‌های تلویزیونی تولید داخل روز به روز بیشتر می‌شود. 
امروزه به حضور جدی زنان در بسیاری از مشاغل  که در گذشته مشاغلی مردانه محسوب می‌شدند، نیاز داریم؛ اما برخی الگوسازی‌های رسانه‌ها، برای حضور زنان در این مشاغل از حد ضرورت‌های اجتماعی خارج شده و نوعی کلیشه جنسیتی مدرن را ایجاد می‌کند. به عنوان نمونه در مقام بحث و گفت و گو از ضرورت حضور زنان در نقش زندانبان زندان زنان، بازرسی بدن زنان و موارد ضروری دیگر سخن به میان می‌آید؛ اما در سریال‌ها، زنان در نقش کارآگاه، عوامل نفوذی در باندهای تبهکار و یا در نقش‌های خطرناک و متهورانه ظاهر می‌شوند.
بخش مهمی از انتقاداتی که می‌توان در حوزه رسانه و جنسیت به صدا و سیما وارد نمود مربوط به تمایزات جنسیتی در خانواده است. در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و در ساختار حقوقی کشور ما، هنجارهای فراوانی درباره تمایزهای جنسیتی وجود دارد که پاسداشت آنها به موجب قانون اساسی بر عهده همگان از جمله صدا و سیما است.
پذیرش مدیریت و جایگاه مردان در تصمیمات اساسی خانواده و همچنین مدیریت بحران‌ها و تأمین اقتصادی خانواده از جمله مواردی است که تمایزات جنسیتی در آن توسط صدا و سیما در بسیاری موارد نادیده گرفته می‌شود. ارائه تیپ‌هایی از زنان موفق که تصمیمات اساسی زندگی برعهده آنهاست، در عین‌حال آینده‌نگر و خویشتن‌دارند، در مقابل مردانی که در تصمیمات اساسی زندگی در حاشیه هستند و یا اگر در فرآیند تصمیم‌گیری مداخله می‌کنند، معمولاً دارای خطاهای فاحشی هستند از مصادیق بی‌توجهی صدا و سیما به بحث رعایت الگوی دینی تمایز جنسیتی است.
2-3.هنجارسازی الگوی خاصی از خانواده
یکی از آسیب‌های رسانه در موضوع زنان و خانواده، الگو‌سازی سبک زندگی خانواده متوسط شهری به عنوان الگوی رایج خانواده در ایران است. کثرت ارایه این تیپ از خانواده در رسانه ملی باعث شده است که به تدریج این سبک از زندگی توسط خانواده‌های ایرانی اعم از شهری و روستایی باز‌تولید شود، به گونه‌ای که بیان و پذیرش نقد‌های وارد  بر این سبک با دشواری مواجه است.
تمام آن‌چه تاکنون دربارة آسیب‌های رسانه دربارة مسایل مربوط به حوزه زنان و خانواده گفته شد، در این سبک از زندگی خانواده متوسط شهری دیده می‌شود.
1-2-3. خانواده متوسط شهری، کم جمعیت است
خانواده متوسط شهری، به خلاف واقعیت عینی آن، بسیار کوچک نشان داده می‌شود. تیپ رایج در این خانواده‌ها متشکل از یک زوج است که در پاره‌ای از موارد این خانواده‌ها دارای یک یا دو فرزند هستند. ارتباط خانواده‌ها با بستگان و آشنایان به میزانی است که خانواده‌ها و بستگان در پیشبرد داستان نقشی حاشیه‌ای را به‌عهده دارند. در این خانواده‌ها، از مشقت وجود فرزندان زیر سه‌سال و سالمندان بیمار و عصبی خبری نیست.
2-2-3. دکوراسیون منزل مدرن است
فضای عمومی خانه‌ها و دکوراسیون منازل اغلب از الگوی واحدی تبعیت می‌کند. آپارتمانی مدرن (حداقل دارای 2 اتاق خواب) با دکوراسیونی جذاب که هیچ نشانی از بی‌نظمی‌های رایج در اغلب خانواده‌های ایرانی در آن وجود ندارد.
3-2-3. ارتباطات فامیلی در این طبقه محدود است
به لحاظ داستان نیز خانواده متوسط تلویزیونی، بسیار نحیف و لاغر است. قهرمانان اغلب سریال‌ها و داستان‌ها جوانان هستند. مسائل اصلی در این قبیل خانواده‌ها از یک سو ازدواج و طلاق و از سوی دیگر کلاهبرداری و تخلفات یقه سفید‌هاست. به دلیل آن که بار اصلی داستان در خانواده‌‌های متوسط رسانه‌ ای بر عهده جوانان است. بسیاری از نقش‌ها از جمله نقش پدری و نقش مادری در حاشیه نقش‌های جوانان قرار می‌گیرند. نقش پدر و مادر به‌گونه‌ای طراحی می‌شود که نقش‌آفرینی جوانان در قالب دختر و پسر و یا زنان و مردان تازه ازدواج کرده بهتر دیده ‌شود.
4-2-3.خانواده متوسط شهری دغدغه معاش ندارد
اشتغال و امرار معاش در همه جوامع و از جمله کشور ما از جمله مهم‌ترین مسئولیت‌های هر فرد به خصوص افراد سرپرست خانواده است. در عین حال امرار معاش برای عموم طبقات جامعه عملی مشقت‌آور نیز محسوب می‌شود. اگرچه این مشقت امری نسبی است، امّا در میان تمام مشاغل، حتی مشاغل یقه سفید و بوروکراتیک نیز دیده می‌شود. ارایه الگویی صحیح از خانواده در گرو بازتولید مشقت موجود در کسب و امرار معاش است. این امر از یک سو نسل جوان را آماده پذیرش مشقت‌های موجود در عرصه بازار کار و تلاش می‌کند و از سویی دیگر به بسیاری از رفتار‌های دیگر از جمله گذراندن اوقات فراغت، جنبه معقول و منطقی می‌بخشد. رسانه‌ ملی در تصویر ارایه شده از خانواده نسبت به مشقت موجود در کسب و کار و امرار معاش غفلت می‌ورزد. و ناخود‌آگاه تصویری از خانواده را بازتولید می‌کند که افراد آن دائماً در حال روزمرگی و خوش باشی‌اند.
5-2-3. جوانان در خانواده رسانه‌ای همگی دانشجو هستند
در سال‌های اخیر با گسترش فضاهای آموزش عالی، آمار جمعیت پذیرفته‌شدگان به مرز 50% درصد آمار داوطلبان نزدیک شده است، از سال‌های بسیار قبل‌تر، تیپ رایج در میان پسران و دختران در سریال‌های تلویزیونی، تیپ دانشجویی است. اگر‌چه در میان تیپ‌های دانشجویی برخی گروه‌های خاص از جمله دانشجویان پزشکی و دانشجویان هنر بیشتر از گروه‌های دیگر دیده می‌شوند. پیامد حداقلی این الگو‌سازی، طرد‌شدن گروه‌ها و جمعیت‌هایی از جوانان (اعم از دختر و پسر) است که یا وارد دانشگاه نشده‌اند و یا در برخی رشته‌های خاص تحصیل نمی‌کنند طبیعی است دامنة این طرد‌شدگی، بسیاری از حوزه‌های اجتماعی، از جمله هنجار‌های حاکم بر ازدواج و طلاق جوانان را، متأثر می‌سازد.
 یکی از عوامل هویت‌بخشی به خانواده‌ها، آئین‌ها و مناسک رایج در خانواده است. این آئین‌ها که عمدتاً ریشه‌های دینی، ملی و قومی دارند. نقش مهمی در هویت بخشی، انسجام و معنا‌داری نهاد خانواده ایفا می‌کنند. نکته مهم در میان بسیاری از آئین‌ها و مناسک سنتی، جمع‌گرا بودن و معنوی بودن این مراسم‌ و آئین‌هاست. احترام به نسبت‌ها و بزرگسالان، اعتقاد به ماورا و امور معنوی و... ویژگی‌های اکثر آئین‌ها و مناسک رایج در خانواده بویژه خانواده‌های ایرانی است. خانواده متوسط تلویزیونی از یک سو بخشی از این مناسک را حذف و مناسک دیگری را جایگزین می‌کند و از سوی دیگر مناسک باقی مانده را از معانی و محتوای اصلی خود خالی می‌کند.
6-2-3. خانواده رسانه‌ای در برابر هنجارهای دینی متعارض برخورد می‌کند
خانواده متوسط در رسانه‌ها در برابر رعایت هنجار‌ها و ارزش‌های دینی رفتاری کاملاً متعارض از خود بروز می‌دهد که نتیجه طبیعی آن فاصله گرفتن مخاطبان از اصل این هنجارهاست. یکی از سیاست‌های رایج در تلویزیون تقسیم سریال‌های نمایشی به دو گروه سریال‌های مناسبتی و سریال‌های غیر‌مناسبتی است. سریال‌های مناسبتی سریال‌هایی هستند که عمدتاً در دو ماه رمضان و محرم با مایه‌های مذهبی پخش می‌شوند. صرف نظر از چند‌ سریال  تأثیر‌گذار، اغلب سریال‌های مناسبتی در ارایه مایه‌های دینی خود نا‌کارآمدند. شعار‌زدگی، ارائه الگو‌های غیر‌واقعی از دینداری، ترویج باورهای خرافی و تاکید بیش از حد بر تأثیر موجودات ماورایی بر زندگی و اختیار انسان‌ها، بخشی از ویژگی‌های سریال‌های مناسبتی را تشکیل می‌دهد.
شاید مهم‌ترین علت چنین امری، غفلت از عدم جدایی سپهر حیات دینی از حیات روزمره و عادی انسان‌هاست.  تأثیر چنین غفلتی را در سریال‌های غیر‌مناسبتی که عمدتاً توسط الگو‌هایی از خانواده متوسط تلویزیونی ارایه می‌شود، می‌توان دید. در اغلب این سریال‌ها باور، رفتار و آموزه‌های دینی به گونه‌ای که در متن و جریان داستان باور‌پذیر و منطقی جلوه کند، نمایش داده نمی‌شود. گویی پذیرفته شده است که زندگی دینی امری غیر از زندگی عادی و روزمره است. نتیجه چنین انگاره‌ای آن است که بسیاری از آموزه‌های دینی، عملاً در سریال‌های غیر‌مناسبتی نادیده گرفته می‌شود، خلوت زن و مرد نامحرم، رفتار‌های عشوه‌گرانه زنان، روابط دختران و پسران پیش از ازدواج، آرایش‌های و تبرج‌های زیر‌پوستی زنان از جمله مواردی است که به صورت هنجار‌ در رفتار‌های خانواده متوسط تلویزیونی درآمده است.
دوگانگی موجود در سریال‌های مناسبتی و غیر‌مناسبتی موجب شده است که نوعی از خانواده در تلویزیون شکل بگیرد که می‌توان آن را خانواده سکولار نامید. به دلیل برخی از حساسیت‌ها و سیاست‌‌زدگی موجود، بسیاری از گرایش‌ها و رفتار‌هایی که صبغه دینی دارند در رسانه‌ها حذف می‌شود. نام‌های افراد در سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی به گونه‌ای افراطی، از میان نام‌ها و اسامی ایرانی انتخاب می‌شوند (با این توجیه که ممکن است به برخی شخصیت‌های دینی توهین شود) بسیاری از شعائر دینی، که در زندگی روزمره مردم کاربرد دارند، حذف و طرد می‌شود. ناگفته پیداست که سکولاریسم حاکم بر الگوی خانواده رسانه‌ای در کوتاه مدت به سرعت بازتولید و گسترش می‌یابد.
7-2-3.ارزش‌های دینی در خانواده رسانه‌ای مورد هجمه قرار می‌گیرد
در خانواده رسانه‌ای بسیاری از آموزه‌ها و ارزش‌های دینی مورد همجه و تضعیف قرار می‌گیرد. در سال‌های گذشته به دلیل تحولات فرهنگی و تغییر در ارزش‌ها و سبک زندگی ایرانیان، برخی از ارزش‌ها و آموزه‌های دینی از جمله حقوق متفاوت زن و مرد، قوامیت مردان و مدیریت آنها بر خانواده، لزوم اذن پدر در ازدواج دختر، تعدد زوجات و ازدواج موقت مورد انتقادات و چالش‌های فراوانی قرار گرفته است. برای فائق آمدن بر این انتقادات و چالش ها از یک سو بازبینی و بازخوانی این آموزه‌ها و احکام دارای اهمیت است و از سوی دیگر مواجهه علمی و فرهنگی با این چالش اولویت پیدا می‌کند. لذ تا زمانی که این آموزه‌ها و احکام دارای مشروعیت و اعتبار قانونی هستند بر صدا و سیما لازم است که از تخریب و تخطئه آنها پرهیز کند، البته رفتار تلویزیون در برابر این احکام چالش‌برانگیز متفاوت بوده است. در برخی سریال‌ها برخی از این احکام مانند ازدواج موقت و یا تعدد زوجات مستقیماً تخریب شده و به عنوان اعمال مجرمانه معرفی می‌شوند. درباره برخی از این موضوعات سیاست سکولاریستی حذف به عنوان سیاست راهگشا انتخاب گردیده است و از احکامی مانند تفاوت در ارث، دیه و قصاص عملاً یاد نمی‌شود.
3-3. بی‌توجهی به مسئله خانواده
شکی نیست که تأکید بر اهمیت و جایگاه نهاد خانواده از اصول و بنیادهای اسلامی و بومی جامعه اسلامی است. اما به نظر می‌رسد نوعی غفلت و فراموشی نسبت به خانواده فضای عمومی سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی جامعه ایرانی را  فرا گرفته است. مهم‌ترین عامل این غفلت را می‌توان، فقدان توجه به خانواده به عنوان یک کل مجزا از افراد و اعضاء خانواده دانست. هر چند اهتمام به خانواده و قداست آن امری اجماعی و مورد وفاق است اما به دلیل عدم درک صحیح از مفهوم و ساختار خانواده، مسئله زنان با مسئله خانواده یکی انگاشته می‌شود. مروری بر برنامه‌های متنوع و فراوانی که با نام خانواده از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش می‌شود، بیانگر آن است که نگاه خانواده محور در برنامه‌سازی‌های صدا و سیما در حاشیه قرار دارد.
4.بایسته‌های صدا و سیما در تعامل با مسئله زنان
در بیان بایسته‌های صدا و سیما در موضوعات جنسیتی(مسئله زنان و خانواده) ابتدا بر این نکته تأکید می‌شود که ایفای نقش مؤثر صدا و سیما در این موضوع منوط به ایفای نقش مؤثر سایر نهادها و ساختارهاست، زیرا برخی از کارکرد‌های نادرست رسانه، معلول کارکرد‌های غلط نهادها و ساختارهای دیگر است. اما به دلیل پیچیدگی‌های کار فرهنگی و وجود گفتمان‌های رقیب، اقدامات مثبت صدا و سیما در حوزه فرهنگ به طور عام و در مسئله زنان به طور خاص ستودنی است.
در این‌جا به برخی بایسته‌های صدا و سیما در حوزه مسائل جنسیتی (زنان و خانواده) اشاره می‌شود.
1-4.تولید نظریه هنجاری رسانه در موضوع جنسیت با رویکرد بومی ـ اسلامی:
یکی از ضرورت‌های صدا و سیما برای طراحی الگوی برنامه‌سازی در موضوع زنان و خانواده دست‌یابی رسانه ملی به الگوی شخصیت زن است. بر اساس طراحی الگویی جامع از حقوق، جایگاه و ارزش‌های زنانه و هم‌چنین طراحی الگویی جامع از خانواده کارآمد می‌توان به طراحی الگوی برنامه‌سازی در موضوع زنان و خانواده در رسانه دست یافت. طراحی الگوی جامع شخصیت زن را نمی‌توان از وظایف ذاتی رسانه دانست و باید نهادهای بالاتر از قبیل شورای عالی انقلاب فرهنگی و یا کارگروه خانواده به کمک نهادهای تولید علم و به انجام آن مبادرت ورزند.
در این میان رسانه ملی، باید بر اساس الگوی جامع شخصیت زن به ارائه الگوی برنامه‌سازی در موضوع زنان و خانواده مبادرت ورزد. طراحی الگوی برنامه‌سازی در موضوع زنان و خانواده در نهایت باید به تولید نظریه هنجاری رسانه در موضوع زنان و خانواده با رویکردی بومی- اسلامی منجر شود. آنچه از نظریه هنجاری رسانه در موضوع زنان و خانواده انتظار می‌رود بیان بایدها و نبایدها، اصول و هنجارهای موضوع زنان و خانواده در رسانه است.
2-4.تدوین سیاست‌های سازمانی درباره موضوعات زنان و خانواده
پس از تولید نظریه هنجاری رسانه، تدوین سیاست‌هایی که آموزه‌های عام نظریه هنجاری درباره موضوعات جنسیتی را به مرحله عمل برساند، ضروری به نظر می‌رسد. سیاست‌ها، حلقه واسط میان نظریه هنجاری رسانه و برنامه‌ریزی‌های کلان است. مهم‌ترین ثمره تدوین سیاست در مجموعه‌های کلانی همچون صدا و سیما، جلوگیری از بروز رفتارهای متعارض، روزمره‌‌گی و تشتت رفتار است. همچنین سیاست‌های سازمانی رسانه، حرکت رو به جلوی رسانه را تضمین و از نقض هنجارهای آن جلوگیری می‌‌کند.
3-4.تشکیل اتاق فکر نخبگان در مسئله زنان و خانواده در صدا و سیما
صدا و سیما در سال‌های اخیر حرکت رو به جلویی در استفاده از نخبگان در موضوعات مختلف و از جمله مسئله زنان و خانواده داشته است. البته در این میان، نگاه به نخبگان، باید از حالت مصرف‌زدگی خارج شود. دعوت از پژوهشگران و صاحب‌نظران به رسانه برای پرکردن جدول پخش برنامه‌ها، رویکرد درستی نیست. تأثیر نخبگان بر رسانه ملی، در اولویت نخست باید در امر نظریه‌پردازی و سیاست‌گذاری باشد. تدوین اتاق فکری که در آن نخبگان، بدون انقطاع از نهادهای تولید علم، به بحث و پژوهش و نظریه‌پردازی درباره مسائل زنان و خانواده با توجه به ضرورت‌ها و نیازهای صدا و سیما بپردازند، از ضروریات به نظر می‌رسد.
4-4.تأکید بر کارآمدی نهاد خانواده و پرهیز از تضعیف کارکردهای آن:
 رسانه برخی کارکردهای نهاد خانواده را به عهده گرفته و برخی کارکردهای دیگر را تضعیف یا تخریب می‌نماید. از جمله بایسته‌های صدا و سیما در برخورد با چنین آسیبی، تأکید بر حفظ و تقویت کارکردهای خانواده و پرهیز از تضعیف آن است. اگر چه انجام این مهم در گرو داشتن مبانی و اصول روشنی است که در طراحی الگوی جامع شخصیت زن مسلمان، تولید می‌شود اما به طور اجمالی می‌توان به برخی اصول محتوایی و برنامه‌ای در تحکیم کارآمدی نهاد خانواده اشاره کرد.
1-4-4.تأکید بر سرشت متفاوت زن و مرد
یکی از کارکردهای مهم نهاد خانواده، استمرار بخشی به تمایزهای جنسیتی در سطح خانوادهاست، لذا وظیفه جدی رسانه‌ها به خصوص تلویزیون آن است که بر سرشت متفاوت زن و مرد و اقتضائات‌ تفاوت در ساحت‌های مختلف اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و در قلمرو خصوصی و عمومی تأکید کند.
اصل تفاوت‌های جنسیتی، مورد تأکید آموزه‌های دینی قرار گرفته است و بر استمرار این تفاوت‌ها، بیش از همه در نهاد خانواده تأکید شده است. اگر چه تفاوت‌های جنسیتی منحصر به خانواده نیست، و کنش‌های اجتماعی دو جنس به روابط همسری محدود نمی‌شود و هر دو جنس در سایر حوزه‌های اجتماعی با یکدیگر تعاملاتی دارند که آموزه‌های اسلامی به تنظیم روابط در آن حوزه‌ها نیز توجه دارد.
از سوی دیگر تفاوت‌های طبیعی میان دو جنس که زمینه‌ساز نقش‌آفرینی متفاوت زن و مرد در قلمرو خانواده است، به سایر حوزه‌های عمل اجتماعی نیز سرایت می‌کند.
نکته مهم در این خصوص ارائه الگوهایی از رفتار میان دو جنس توسط رسانه است که تفاوت‌های رفتاری، عاطفی و روانی میان دو جنس را به رسمیت بشناسد و با پرهیز از هنجارکردن رفتارهای غیرغالب در هر کدام از دو جنس، استمرار بخشیدن به تفاوت‌های جنسیتی در خانواده کمک کند.
2-4-4.انعکاس و ترویج آموزه‌های دینی درباره جایگاه و اهمیت نقش مادری
از جمله کارکردهای مهم خانواده که جز گروه‌های اندکی از فمینیست‌ها همگان بر ارزشمندی آن تأکید می‌کنند، قداست و اهمیت نقش مادری است و از گذشته تا امروز مادری به عنوان قابلیت ویژه زنان نقش عمده‌ای در حفظ موقعیت زنان داشته است.
در آسیب‌‌شناسی رفتار صدا و سیما، اشاره شد که اگر چه صدا و سیما رفتار انتقادی وتخریب‌گونه درباره نقش مادری ندارد، اما افزایش الگویی از خانواده که در آن‌ها حضور کودکان (به خصوص در سنین نوزادی و خردسالی) و نقش مادری کم‌رنگ است، عملاً به حاشیه رفتن نقش مادری در تولیدات نمایش سیما را باعث شده است.
اینکه در برنامه‌های تبلیغی و مشاوره‌ای بر اهمیت نقش مادری تأکید شود ولی در تیپ‌های ارائه شده در سریال‌ها و فیلم‌های نمایشی این نقش بسیار کم‌رنگ ارائه شود، عملاً‌ نوعی رفتار متناقض و ناسازگار محسوب می‌شود.
3-4-4.تکریم نقش و جایگاه مردان در ایفای نقش مدیریت، نان‌آوری و پدری
یکی از مصادیق عمده تمایز دو جنس، ایفای نقش‌های مردانه توسط مردان در خانواده است که از جمله مهم‌ترین مصادیق آن تأمین نفقه و مسکن خانواده، برآورده ساختن نیازهای عاطفی اعضای خانواده، حمایت اجتماعی از همسران و فرزندان و مسئولیت‌پذیری مدنی و قانونی آنان در حمایت از خانواده است.
نقش‌آفرینی‌های مردان در مسئولیت‌های گفته شده علاوه بر اقتضائات تکوینی و تشریعی که در طبیعت و قانون به آنها توجه شده است، مستلزم وجود شرایطی است که مردان بتوانند در آن شرایط، به وظایف خود عمل کنند. از جمله این شرایط ارزشمندی ایفای مجموعه این نقش‌ها در کنار هم است.
 
4-4-4.الگوسازی جهت تبیین اهمیت و تکریم نقش همسری زنان
از مصادیق بارز استمرار تمایزهای جنسیتی در خانواده، پذیرش نقش همسری توسط زنان است. اگرچه از جایگاه و نقش همسری زنان در آموزه‌های دینی،‌ غفلت می‌شود، اما مروری اجمالی بر منابع دینی گواه تأکید آموزه‌های دینی بر تقویت و حفظ نقش همسری زنان است.
توصیه به مردان در خصوص رعایت حق زنان و مهرورزی با آنان، در آموزه‌های دینی به عنوان میزانی برای ارزشمندی زنان معرفی شده است. از سوی دیگر، اگرچه آموزه‌های حقوقی اسلام وظیفه زن را در مقام همسری منحصر به تمکین جنسی می‌داند؛ اما آموزه‌های اخلاقی و ارزشی اسلام تلاش می‌کنند که مفهوم همسری، میان دو جنس را توسعه دهند و تحقق الگوی دینی همسرداری را یکی از کمالات مورد نظر برای هر یک از دو جنس و به ویژه زنان می‌دانند.
رسانه‌های داخلی و به‌ویژه صدا و سیما، ضمن پرهیز از تخریب نقش همسری زنان باید به الگوسازی‌های رسانه‌ای و هنری درباره تکریم نقش همسری زنان با هدف توسعه و تقویت آن اقدام کند.
5-4-4.پرهیز از ایجاد کلیشه‌های جنسیتی ناسازگار با تمایزهای جنسیتی
اگر خانواده را به عنوان نهاد استمرار بخش به تمایزهای جنسیتی در نظر داشته باشیم. تقویت این کارکرد و پرهیز از تخریب آن از مهم‌ترین وظایف صدا وسیما محسوب می‌شود. صدا و سیما علاوه بر تقویت کارکرد خانواده در راستای استمراربخشی به تمایزهای جنسیتی باید از بازتولید کلیشه‌های جنسیتی ناسازگار با این نقش‌ها جلوگیری کند. در برخی برنامه‌های تلویزیونی به پیروی از دیدگاه‌های فمینیستی تصویری از حضور زنان به نمایش درمی‌آید که با استمرار تمایزهای جنسیتی در خانواده و جامعه ناسازگار است. حضور زنان در صحنه‌های خطرناک و پرهیز از انجام کنش‌های عاطفی و احساسی، بخشی از کلیشه‌های جنسیتی جدید است که در رسانه‌های جهانی و رسانه‌های ایرانی بازتولید می‌شود.
6-4-4.توانمندسازی زنان برای حفظ هویت جنسی متفاوت
صدا و سیما علاوه بر پرهیز از تخریب تمایزهای جنسیتی، باید به توانمندسازی زنان برای استمرار این تمایزات اقدام کند. توانمندسازی زنان در پذیرش نقش همسری، مادری و زنانگی، و البته در عین حال توانمندسازی مردان برای انجام وظایف جنسیتی خود، از جمله این اقدامات است. مهم‌ترین ابزار صدا و سیما در این زمینه، آموزش و ارائه الگوهای قابل قبول در برنامه‌های هنری و سرگرم‌کننده است.
5-4.ارائه الگوهای متنوع مشارکت اجتماعی ـ اقتصادی زنان با تأکید بر هویت جنسی ممتاز زنان و با محوریت خانواده
یکی از پیامدهای مدرنیته در کشورهای غربی در حوزه مسائل زنان و خانواده، ارزشمند ساختن فعالیت اقتصادی با الگوی اشتغال تمام‌وقت برای زنان به عنوان تنها عرصه ارزشمند مشارکت زنان است. حضور تمام وقت زنان در عرصه اشتغال و فراگیری آن، آسیب‌های فراوانی را به نهاد خانواده وارد می‌سازد. در چنین شرایطی، هم جامعه و هم زنان به الگوهایی از حضور و مشارکت اجتماعی زنان نیاز دارند که بر اساس آن، جامعه از توانمندی‌ها و نیروهای موجود در گروه‌های مختلف زنانه بهره‌مند گردد. ارائه الگوهای متنوع از صدا و سیما می‌تواند بخشی از نیازهای واقعی و کاذب در زمینه اشتغال تمام‌وقت زنان را مرتفع سازد.
6-4.ترویج فرهنگ ورزش همگانی و غیرحرفه‌ای برای زنان به جای فرهنگ ورزش حرفه‌ای و قهرمانی
ورزش قهرمانی از دوران‌های بسیار قدیم در اکثر جوامع و فرهنگ‌های متفاوت وجود داشته است. همزمان با صنعتی شدن جوامع و کم‌تحرکی افراد در جوامع شهری، ضرورت پرداختن به ورزش همگانی مورد تأکید قرار گرفت. اما به موزات صنعتی شدن جوامع و گسترش اقتصاد سرمایه‌داری، ورزش قهرمانی در راستای اهداف اقتصاد سرمایه‌داری گسترش یافت.
در عصر جدید، سود فراوانی از ناحیه‌ تبلیغات حاشیه‌ای در میدان‌های مسابقه،‌ خرید و فروش قهرمانان، شرط‌بندی‌ها و خرید و فروش امتیاز برنامه تلویزیونی و مسابقات، عاید بنگاه‌های سرمایه‌داری بزرگ می‌شود.
گسترش ورزش حرفه‌ای و قهرمانی پیامدهای بیشتری نیز به همراه داشت که شاید مهم‌ترین آن‌ها، تغییر در نظام ارزشی جوانان، در اولویت قرار دادن ورزش حرفه‌ای در مقایسه با احراز مشاغل دیگر است. با این حال گسترش ورزش حرفه‌ای در کشور ما و بسیاری کشورهای دیگر، به توسعه سلامت و ورزش‌ همگانی منجر نشده است.
در سال‌های اخیر صدا و سیما در راستای سیاست‌های کلان دولت‌ها، اقدام به ترویج ورزش‌ حرفه‌ای و قهرمانی زنان کرده است، عمده‌ترین اقدام صدا و سیما در راستای چنین هدفی، پوشش اختصاصی و گسترده اخبار مربوط به ورزش حرفه‌ای زنان است.
این در حالی است که پیامدهای ورزش حرفه‌ای زنان بسیار گسترده‌تر از ورزش حرفه‌ای مردان است. از آنجا که حضور در میادین ورزشی زنانه، در رشته‌های مختلف، استانداردهایی دارد که بر اساس فرهنگ اسلامی تدوین شده است، احتمال حضور دختران و زنان در این عرصه‌ها، با رعایت پوشش شرعی، در بسیاری اوقات به دلیل عدم امکان رقابت با دیگر شرکت‌کنندگان به ناکامی ورزشکاران ایرانی می‌انجامد و نارضایتی آنان را از حفظ پوشش شرعی در پی خواهد داشت. از سوی دیگر حضور زنان در برخی عرصه‌ها پیامدهای دیگری را نیز دارد و گاه آنان را مانند ستارگان سینما در معرض قضاوت‌های جنسی قرار می‌دهد. بنابراین اگر در ترویج ورزش حرفه‌ای برای مردان تأملات فراوانی وجود دارد، در ترویج ورزش حرفه‌ای بانوان این نگرانی‌ها و تأملات دو چندان خواهد بود. اگر چه ورزش حرفه‌ای بانوان در حال تبدیل‌شدن به یکی از ضرورت‌های اجتماعی در عصر حاضر است،‌ ولی پیش از دامن زدن و ترویج آن نیازمند تدوین سیاست‌های نظام درباره آن هستیم.
7-4.حذف اقتدار گفتمان کشورهای غربی در موضوع زنان و خانواده
یکی از مهم‌ترین علل و عوامل آسیب‌های اجتماعی در موضوع زنان و خانواده،  فاصله میان الگوهای رفتاری از الگوهای بومی و اسلامی و حاکمیت گفتمان نظام سرمایه‌داری در حوزه مسائل جنسیتی (زنان و خانواده) است. اقتدار این گفتمان در مجامع علمی و محافل رسانه‌ای به ‌گونه‌ای است که امکان طرح دیدگاه‌های رقیب را در عمل منتفی می‌سازد و این تصور را دامن می‌زند که گویی دیدگاه دیگری درباره مسائل جنسیتی بیرون از پارادایم نظام سرمایه‌داری مطرح نیست. زمینه‌سازی صدا و سیما برای از بین بردن اقتدار گفتمان نظام سرمایه‌داری در حوزه مسایل زنان و خانواده باید به دو صورت شکل گیرد؛ در شکل اول بیان چالش‌های عینی و آسیب‌های اجتماعی زنان در کشورهایی است که به عنوان پایگاه اصلی نظام سرمایه‌داری مطرح‌اند. تبعیض‌های جنسیتی، آمار بالای سقط جنین، تجاوز، ناامنی و... بخش‌هایی از واقعیت‌های کشورهای غربی در حوزه مسائل مربوط به زنان و خانواده است که طرح عالمانه آن‌ها در رسانه‌ها می‌تواند به کاهش اقتدار گفتمانی نظام سرمایه‌داری در این حوزه بیانجامد. در صورت دوم، انجام بحث‌های تئوریک درباره نگاه‌های متفاوت اسلام و غرب به مسئله زنان است. اگرچه این اتفاق در میان توده‌های مردم تأثیرات کمی دارد، اما تأثیرات آن بر طبقه نخبگان و فرهیختگان قابل توجه است.
8-4.حمایت از آموزه‌ها و قوانین دینی و پرهیز از تخریب آن
در کشور ما ساختار حقوقی یکی از ساختارهای حمایت‌کننده از نهاد خانواده است. حقوق مدنی، عمدتاً برگرفته از تعالیم و آموزه‌های اسلامی است. در این میان به دلیل برخی تحولات فرهنگی، توجیه و یا تبلیغ برخی از آموزه‌های دینی به طور عام و یا در مورد خانواده به طرز خاص ممکن نیست. در کوتا‌ه مدت شاید این انتظار از صدا و سیما مطرح نباشد که به حمایت و جانبداری از این قبیل احکام شرعی اقدام نماید. اما لازم است، دقت شود که در برخی از برنامه‌ها و سریال‌های تلویزیونی، هنرمندانه این قبیل احکام شرعیه مورد تخطئه قرار نگیرد.

تبلیغات