مطالعات جنسیتی زبان
آرشیو
چکیده
پدیده جنسیت در زبان هم از سوی زبانشناسان فمینیسم و هم غیرفمینیسم مورد مطالعه قرار گرفته است. با این تفاوت که زبانشناسان فمینیست پژوهشهای خود را بیشتر به سوی کشف فرودستی زنان در زبان، تحلیل و رویارویی با آن جهت میدهند. در این مقاله سعی شده است در مورد بحثهای مختلف مطرح در مطالعات جنسیتی زبان گزارش کوتاهی تقدیم گردد.متن
پدیده جنسیت در زبان هم از سوی زبانشناسان فمینیسم و هم غیرفمینیسم مورد مطالعه قرار گرفته است. با این تفاوت که زبانشناسان فمینیست پژوهشهای خود را بیشتر به سوی کشف فرودستی زنان در زبان، تحلیل و رویارویی با آن جهت میدهند. در این مقاله سعی شده است در مورد بحثهای مختلف مطرح در مطالعات جنسیتی زبان گزارش کوتاهی تقدیم گردد.
زبان و جنسیت
دانش زبانشناسی اجتماعی، جایگاه علمی موضوع زبان و جنسیت است. ردپای نخستین پژوهشهای انجام شده در این موضوع را میتوان در گزارشهای زبانپژوهانی یافت که در قرن هفدهم به بررسی زبانهای بومی سرزمینهای مختلف میپرداختند. نمونهای از این گزارشها به شرح ذیل است:
مردان الفاظ بسیار زیادی مختص به خود دارند که زنان آنها را میفهمند ولی هرگز آنها را به زبان نمیآورند. از طرفی زنان الفاظ و عباراتی خاص خود دارند که مردان هرگز آن الفاظ را به کار نمیبرند چون در غیر این صورت مورد تمسخر قرار میگیرند. گویی زنان دارای زبانی جدا از مردان هستند.
اولین پژوهشهای جدی دانشگاهی در رابطه بین زبان و جنسیت در 1922م به وسیله اُتو جسپرسن انجام شد. یک فصل از کتاب او تفاوتهای جنسیتی در زبان را بررسی مینمود.
رابطه زبان و جنسیت در پژوهشهای بعدی از دو جهت مورد توجه قرار گرفته است؛ جهت اول کاربرد متفاوت توسط زنان و مردان و جهت دوم بررسی بازتاب ناهمسان زنان و مردان در زبان است.
کاربرد متفاوت زبان توسط زنان و مردان
زبانشناسان با بررسی زبانهای گوناگون دریافتند که زنان به گونهای متفاوت از مردان زبان را به کار میبرند. این پژوهشها نشان میداد که زنان معمولاً از ساختارهای کهنهتر، خالصتر و مؤدبانهتری از زبان را مورد استفاده قرار میدهند و در تلفظ کلمات زنان بیشتر از مردان از واجهای معیار استفاده میکنند. در آفریقای جنوبی پژوهشی درباره مقایسه گفتار دانشآموزان دختر و پسر دبیرستانی همسن و همشهری انجام شد و نشان داد که شاگردان پسر بیش از شاگردان دختر احتمال استفاده از تلفظهای نامعیار محلی را دارند. همچنین زنان از ناسزاهای ضعیفتری استفاده میکنند و به کلمات خود نیروی دوچندانی وارد میکنند تا اهمیت گفته خود را به مخاطب منتقل کنند. در زبان انگلیسی tag question در زنان بسیار کاربرد دارد. زنان به قیدهایی که عواطف شدیدتری را بیان میکند علاقه بیشتری دارند و سریعتر از مردان صحبت میکنند.
زبانشناسان در پی تحلیل این تفاوتها برآمدند. مطالعات جامعهشناسی به مدد زبانشناسان آمد و نشان داد که زنان بیشتر از مردان نسبت به مقام و منزلت خود آگاه هستند. پژوهشهای زبانی نیز بیانگر این بود که زنان نسبت به متغیرهای زبانی وابسته به طبقه اجتماعی حساسیت بیشتری دارند. پژوهشگران در بررسی از زبانهای کودکان انگلیسیتبار که به زبان بومی صحبت میکردند و انگلیسی معیار میآموختند، به این نکته پیبردند که هر چند هیچگونه تفاوت جنسی در زبان مربیان وجود نداشت ولی پس از چند ماه زبان دختران به مراتب بیشتر از پسران در جهت هنجارهایی که تدریس میشد تغییر یافته بود. مثلاً در پایان دوره شش ماهه، پسران به میزان 29% و دختران تنها به میزان 5/7% فعلهای نامعیار به کار میبردند. همچنین دریافتند که برخی پسران زمانی که کسی مراقب آنان نیست، از اینکه صورتهای معیاری را که آموخته بودند با صدای دخترانه تقلید کنند لذت میبردند.
بازتاب ناهمسان زنان و مردان در زبان
بررسی مقوله جنسیت در زبان نشان داد که تأثیرپذیری زبانها از جنسیت یکسان نیست. در زبان فارسی و فنلاندی هیچگونه تفکیک جنسیتی در ساختار زبان وجود ندارد. در زبان انگلیسی فقط در ضمیر سوم شخص مفرد، دو جنس از هم جدا میشوند. در زبان فرانسوی در سوم شخص جمع نیز زن و مرد از یکدیگر تفکیک میشوند. در زبان عربی به جز دو صیغه متکلم و چهار صیغه مثنی، در بقیه چهارده صیغه، چه در افعال و چه در ضمایر، تفکیک جنسیتی وجود دارد. در زبان تایلندی در محاوره مؤدبانه بین افراد همسطح، بین زن و مرد در اول شخص مفرد نیز تفاوت وجود دارد.
اثر جنسیت در زبان را هم در سطح واژگان زبان و هم در سطح ساختار زبان میتوان مشاهده نمود. واژگانی مانند زن/ مرد، دختر/ پسر، نخل/ فحّال(در زبان عربی) نشاندهنده اثر جنسیت در حوزه واژگان است. وجود ضمایر جداگانه برای مذکر و مونث در زبان انگلیسی، فرانسه و عربی، افعال جداگانه برای مذکر و مونث در زبان عربی و حرف تعریف مذکر و مونث در زبان فرانسه بیانگر اثرپذیری ساختار زبان از جنسیت است. در فرانسه اسامی بر اساس مونث و مذکر طبقهبندی میشوند و همچنین لازم است حرف تعریف، صفت و ضمیری که برای اسم به کار میرود در جنسیت با اسم مطابقت داشته باشد. مثال زیر بحث را روشنتر میسازد:
1. Regardez la maison. Elle est grande Look at the house. It is big.
2. Regardez le camion.Il est grand. Look at the truck. It is big.
در این مثال زبانهای فرانسه و انگلیسی با یکدیگر مقایسه شدهاند. در جمله اول maison (خانه) مونث است. حرف تعریف la، ضمیر elle و صفت grande (بزرگ) نیز مونث است. در جمله دوم camion (کامیون) مذکر است. حرف تعریف le ، ضمیر il و صفت grand نیز مذکر است. این در حالی است که در جملههای انگلیسی متناظر آن house و truck عاری از جنسیت است و حرف تعریف، ضمیر و صفت یکسانی برای آنان به کار رفته است. در این دو مثال maison و camion نشان دهنده تأثیر جنسیت در واژگان زبان است و حرف تعریف la و le ، ضمایر elle و el و صفتهای grande و grand نمونههایی از تأثیر جنسیت در حوزه ساختار زبان هستند.
نکته دیگر اینکه در زبانهای جنسیتی، هماهنگی کاملی در مورد اینکه چه معنایی مذکر باشد و چه معنایی مونث وجود ندارد. در زبان فرانسه کلمه personne (فرد/ person) و lune (ماه) مونث هستند در حالیکه در آلمانی madohen (دختر) خنثی است و مؤنث به حساب نمیآید، کلمه mond (ماه) مذکر است. در زبان عربی نیز قمر (ماه) مذکر است.
فمینیسم و مطالعات جنسیتی زبان
الف) تفاوتهای جنسیتی در زبان
اولین تحقیقات دانشگاهی درباره رابطه میان زبان و جنسیت در 1922م به وسیله «اُتو جسپرسن» انجام شد. یک فصل از کتاب او تفاوتهای جنسیتی در زبان را مورد بررسی قرار میدهد. وی نشان میدهد؛ زبان زنان مؤدبانهتر و خالصتر است، گنجینه لغات زنان کمتر است و آنان در استفاده از لغات، خلاقیت کمتری نشان میدهند. مطالعات «جسپرسن» از سوی فمینیستها مورد انتقاد قرار گرفت. آنها چنین رویکردی را، جنسیتزده و گزارشی علمی از فرودستی مفروض زنان میدانستند. تحقیقات فمینیستی در این خصوص در موج دوم فمینیسم از دهه هفتاد میلادی آغاز شد. اکثر فمینیستها تفاوتهای جنسیتی در زبان را هم تفاوت در ناحیه استعمال زبان و هم تفاوت در ناحیه بازتاب در زبان را میپذیرند اما چگونگی گزارش آنان از تفاوتها با دیگر زبانشناسان متفاوت است. تحقیقات فمینیستی در بحث تفاوتهای جنسیتی در زبان را در سه نظریه نظریه نقصان ، نظریه سلطه و نظریه تفاوت میتوان خلاصه کرد.
1) نظریه نقصان
نماینده اصلی این نظریه، «رابین لکوف» است. وی در کتاب «زبان و جایگاه زنان » تفاوت زبانی بین زن و مرد را شاهدی برای موقعیت فرودست زنان میداند. وی تفاوتهای زبانی را از دو بعد استفاده زنان از زبان و طبیعت جنسیتی زبان، مورد بررسی قرار میدهد.
وی در بُعد اول با برشمردن برخی تفاوتها اینگونه نتیجه میگیرد که صحبت زنان منحصر به موضوعاتی سطحی، غیرجدی، مرتبط با علاقه شخصی خودشان و بیان یک عکسالعمل عاطفی و شخصی در مورد موضوعی مشخص است. سبک صحبت زنان به گونهای است که به مخاطب این مطلب را القا میکند که وی در مورد گفتههای خود نامطمئن، مردد و فاقد اعتماد به نفس است. در نظر «لکوف» این تفاوتهای زبانی نشاندهنده نقص طبیعی زنان نیست بلکه ریشه در نحوه تربیت جامعه دارد.
در بُعد دوم پس از ذکر شواهد متعدد اینگونه نتیجه میگیرد که مردان با کاری که در جامعه انجام میدهند و زنان با مردانی که با آنها در ارتباط هستند معرفی میشوند.
وی برای رفع فرودستی زنان در زبان پیشنهاد میدهد که زنان مسئولیت و قدرت را با استفاده از استراتژیهای زبانی مردانه یا با زبانی خنثی مسئولیت و قدرت به دست آورند و دیگر اینکه زبانشناسان تفاوتهای زبانی را مشخص نموده و آسیبهایی را که این تفاوتها وارد مینمایند ارزیابی کرده و بخشهای قابل تغییر را جدا سازند.
تفاوتهای زبانی در نظر «لکوف» نشانه بیماری است و نه علت آن. به عقیده او و همفکرانش اصلاح زبانی از اساس بیفایده است و تا زمانی که جامعه جنسیتزده است معانی جنسیتزده دوباره ظاهر خواهند شد. نمونهای از بازتولید معانی جنسیتی اصطلاحاتی مانند chairperson است. کلماتی از این دست برای دوری از جنسیتزدگی در مقابل کلماتی مانند chairman وضع شدند. نکته جالب اینجاست که هرگاه مورد اشاره فردی مذکر بوده است رسانهها از لفظ chairman استفاده کردهاند و هرگاه فرد مذکور، مؤنث بوده لفظ chairperson را به کار بردهاند.
2) نظریه سلطه
«دیل اسپندر» فمینیست رادیکال در کتاب «زبان مردساخته» در سال 1980م نقدهایی را بر «لکوف» وارد نمود. وی با ارائه فهرستی، نشان داد با تفاوتهای زبانی زنان و مردان مخالف است. زیرا در این تحقیقات پیشفرضهای جنسیتی چشم پژوهشگر را بر واقعیت بسته است. به نظر او در این تحقیقات، زبان به عنوان یک نظام انتزاعی بدون ارجاع به زمینه آن مورد توجه قرار گرفته است. آنچه که به نظر «اسپندر» بیش از هر چیز دیگری نیازمند توضیح است، ریشهها و عملکرد زبان جنسیتگرا است و همچنین تحلیلی درباره نظم مردانه زبان ضروری است.
در نظر «اسپندر» برای نظمبخشی و معنادهی به جهان نیازمند قواعدی هستیم و قواعدی که با آن زندگی میکنیم طبیعی نیستند بلکه این قواعد مردساختهاند. یکی از فراگیرترین و در عین حال مخفیانهترین آنها قواعد معنایی مردمعیار است. تا زمانی که از این قواعد استفاده میکنیم، ملزم هستیم جهان را با این فرض که انسان بهنجار و معیار مرد است طبقهبندی کنیم بنابراین کسی را که فاقد چنین معیاری باشد منحرف میشماریم. در نظر «اسپندر» مردان در موقعیتی از قدرت، سلطه و کنترل قرار داشتهاند که توانستهاند جهان را از زاویه دید خودشان نامگذاری کنند و زبانی را بسازند که برای اهداف خودشان مناسب است.
«اسپندر» میگوید زنان مجبور بودهاند تا با زبانی که ساخته آنان نبوده است عقاید و احساسات خود را بیان نمایند، اینچنین زبانی محدودیتهایی را برای تجربه و ادراک زنان قرار داده است. یکی از این موارد کلمه «مادر» است؛ تجربهای زنانه که به وسیله مردان نامگذاری شده است. معنایی ابتدایی که از این کلمه به ذهن میرسد رضایت و خرسندی زنانه است ولی بسیاری از زنان چنین تجربهای از مادری ندارند و به این دلیل که تجربه آنان با معنای مردانه مادری سازگار نیست دچار احساس بیکفایتی و گیجی میشوند.
شاهد دیگر وی«کلمات فراگیر» است. هنگامی که کلمات man و he در معنای عام به کار میروند سبب میشوند که زنان دیده نشوند زیرا مردان در مقابل ذهن قرار میگیرند.
«اسپندر» بر تغییر قواعد معنایی مردساخته تأکید میکند و به زنان پیشنهاد میدهد در گروههای آگاهیافزایی شرکت جویند و برای تجربیات خود، نامهای ایجابی جدیدی قرار دهند. نمونهای از کلمات زنمحور که با چنین آگاهی ساخته شده است کلماتsexual harassment ،patriarchal ،androcentric ، و chauvinism میباشد.
اسپندر و همفکران او با تأثیر از نظریه جبرگرایی زبانی ساپیر- ورف به کارگیری کلمات جنسیتی را سبب تقویت جنسیتزدگی در جامعه میدانند از اینرو همراه اصلاح جامعه برای اصلاح زبان نیز کوشش میکنند.
3) نظریه تفاوت
«دِبورال تَنِن» در کتاب «تو فقط نمیفهمی!» با پذیرش تفاوتهای کلامی زنان و مردان، تفاوتهای آن را نه ناشی از فرودستی زنان و نه نتیجه سلطه فراگیر مردان میداند. او با پذیرش سلطه مردان در جامعه این سلطه را همیشه نتیجه نیت سلطه نمیداند.
«تنن» زنان و مردان را دارای سبکهای زبانی متفاوت ولی با درجه اعتبار یکسانی میداند. به نظر وی پسران و دختران در دو دنیای متفاوت از کلمات رشد مییابند و تفاوت سبکهای زنان و مردان مانند تفاوتهایی است که بین مردم از دو فرهنگ متفاوت دیده میشود. در ارتباط بین دو فرهنگ گرچه هر دو فرهنگ اعتبار یکسانی دارند ولی تفاوتها ممکن است بدفهمیها را عمومیت بخشد.
به نظر «تنن» یادگیری سبکهای زبانی هر جنس به وسیله جنس دیگر میتواند بسیاری از مشکلات ارتباطی دو جنس را برطرف نماید. آثاری چون مردان مریخی و زنان ونوسی نوشته «جان گری» با تأثیر از این دیدگاه نگارش یافته است.
ب) فرودستی زنان در زبان
موضوع دیگری که در مطالعات زبانشناختی مورد توجه فمینیستها قرار گرفته است تحلیل فرودستی زنان در زبان است. چنانچه در توضیح نظریه سلطه بیان شد اسپندر وظیفه اصلی زبانشناسان فمینیست را تحلیل عملکرد زبان جنسیتگرا میداند. در همین راستا برخی زبانشناسان فمینیست انواع مختلفی از فرودستی زنان در زبان را برشمردهاند. اسمهای فراگیر، رایجترین این انواع هستند. هنگامی که واژه مرد در معنای انسان به کار میرود گر چه معنا عام است ولی بنابر ادعای این گروه از زبانشناسان معنای مذکر در ذهن ظاهر میشود. نشانداری، نمونه دیگری از فرودستی زنان است. صورت نشاندار به نوعی تحریفی از صورت بینشان تلقی میشود. مانند حمام زنانه بدون اینکه لفظ مقابل آن حمام مردانه به همان مقدار استعمال داشته باشد. ساختهای منفعل نمونه دیگری است. در زبان فارسی مانند برخی زبانهای دیگر لفظ همسر در مورد ازدواج از صورتهای منفعل است برخلاف لفظ شوهر، زن گرفتن و شوهر کردن.
ج) فمینیسم و زبان کتاب مقدس
موضوع دیگری که مناسب است به آن اشاره گردد نقد فمینیسم به زبان کتاب مقدس است. انتقاد فمینیستها به ترجمه انگلیسی کتاب مقدس، مردسالاری این زبان بود. یکی از شواهد این گروه برای اثبات مدعای خود، کلمات فراگیر کتاب مقدس است. مثلاً در آیه
The way you think is not Godsway but mans
کلمه « man » در معنای انسان بدون دلالت بر جنسیت خاصی به کار رفته است. در نظر این گروه از فمینیستها گرچه این واژه در معنای عام استعمال شده است ولی همچنان معنای مرد در ذهن خواننده حضور دارد و به نوعی معنای زن در حاشیه قرار میگیرد. شاهد دیگر، استفاده از واژه «Father» برای خداوند است. گرچه خداوند منزه از جنسیت خاصی است ولی برای خداوند از لفظی که جنسیت مذکر دارد استفاده میگردد.
این انتقادها تا حدودی هم در متون نیایش کلیسا و هم در نشر و ترجمه کتاب مقدس به زبانهای دیگر تأثیرگذار بوده است. ناشر نسخه جدید کتاب مقدس نویسندگان خود را ملزم نموده است که به جای man یا man kind از people، humanity، humanbeing یا humankind استفاده نمایند. اتحادیه کلیساهای کانادا در سال 1986م. در بیانیهای اظهار نمود که به جای کلمه man از کلمه people و به جای father، He و Master از God، Creator و Father-Mother استفاده خواهد نمود. البته بسیاری، از درون و بیرون کلیسا با این انتقادها مخالفت نمودند و آن را ناشی از عدم تأمل در معنای جدید بدون جنسیتی که این کلمات پیدا کردهاند دانستهاند.