مدیریت مطالبات زنان
آرشیو
چکیده
اولین حرکت در زندگی انسانها، رفع نیازها و پاسخگویی به احتیاجات است. به عبارت دیگر نیازمندیها، انگیزههای اولیه برای تکاپوی شخصی و اجتماعی هستند. این نیازها در بسیاری موارد با همکاریهای گروهی تأمین میشوند. در یک ساختار اجتماعی، نهادها و مؤسسات دولتی مسئولیت تأمین بخش قابل توجهی از نیازهای افراد را بر عهده دارند و بدین منظور سازمانهای گسترده و ساختارهای منظمی را برای حل مسائل و مشکلات ملت بهکار میگیرند. نیازمندیها یا مربوط به قشر خاص و یا عمومی هستند. در حالت دوم توجه به نیازها مهمتر است و رسالتی خاص را بر دوش دولت مینهد. لذا دولت نمیتواند به راحتی از کنار این خواستهها بگذرد. به راستی زنان چقدر در بیان خواسته ها و مطالبات خود موفق هستند؟ پاسخ این سؤال را دراین مقاله پی می گیریم.متن
اولین حرکت در زندگی انسانها، رفع نیازها و پاسخگویی به احتیاجات است. به عبارت دیگر نیازمندیها، انگیزههای اولیه برای تکاپوی شخصی و اجتماعی هستند. این نیازها در بسیاری موارد با همکاریهای گروهی تأمین میشوند. در یک ساختار اجتماعی، نهادها و مؤسسات دولتی مسئولیت تأمین بخش قابل توجهی از نیازهای افراد را بر عهده دارند و بدین منظور سازمانهای گسترده و ساختارهای منظمی را برای حل مسائل و مشکلات ملت بهکار میگیرند. نیازمندیها یا مربوط به قشر خاص و یا عمومی هستند. در حالت دوم توجه به نیازها مهمتر است و رسالتی خاص را بر دوش دولت مینهد. لذا دولت نمیتواند به راحتی از کنار این خواستهها بگذرد.
زمانی نیازها به گروه معینی تعلق دارند. زنان یکی از این گروهها هستند و جنسیت میتواند مبنایی برای سازماندهی مطالبات شود. در این صورت، امکان ساختار بخشیدن به کنش اجتماعی نیازها بیشتر میشود. در این سازماندهی عواملی مانند هویت مشترک، هدف مشترک و ارزشهای مشترک، تأثیر میگذارند. ارزشها بسیار اهمیت دارند، زیرا نیاز تولید میکنند. وقتی اکثریت یک جامعه، ارزشی را بپذیرند، آن ارزش، اجتماعی میشود و افراد به تدریج احساس میکنند در زندگی اهداف و اولویتهای متفاوتی نسبت به گذشته دارند. برای مثال تحصیلات عالیه، فعالیتهای اجتماعی، آراستگی چهره و اندام، اشتغال و رفاه مالی، خواستههایی هستند که زنان امروز بیش از گذشته به آنها توجه میکنند.
اجتماعی شدن ارزشهای جدید و نهادینه شدن آن ارزشها و پدید آمدن خواستههایی بر آن مبنا، فرایندی است که به تغییر اساسی در رفتار فردی، خانوادگی و اجتماعی منجر میشود. از آنجا که غالباً مکانیزمی برای شناخت تحولات ارزشی به کار گرفته نمیشود و تغییر ارزشها پس از زمان طولانی، درک میشود، در اغلب موارد فرصت مقاومت در برابر ارزشهای منفی از دست میرود.
البته ارزشهای نو، همواره منفی و ارزشهای کهن همواره مثبت نیستند، ولی هنگامیکه ارزشهای منفی تولید شوند، به راحتی میتوانند نظام اجتماعی را دگرگون کرده و حتی آثار سیاسی برجای گذارند.
تمام آنچه گفته شد به این معناست که توجه به خواستهها و برنامهریزی برای مواجهة سازنده و ثمربخش با نیازها بسیار اهمیت دارد، هر چند این خواستهها بر اساس نیازهای واقعی شکل نگرفته باشند.
با این مقدمه به بحث از مفهوم مطالبه، چگونگی شناسایی، عوامل شکلگیری، آثار و پیامدها و فهرستی از مطالبات میپردازیم و چگونگی مدیریت مطالبات را شرح میدهیم.
مفهومشناسی مطالبه اجتماعی
مطالبة اجتماعی خواستهای آگاهانه است که از سوی گروه، صنف و یا تشکلی در صحنة عمومی اجتماع مطرح میگردد و به منظور پاسخگویی مثبت نهادها و حکومت دنبال میشود.
بنا به تعریف فوق، تا زمانی که خواستههای فردی با یک هویت جمعی گره نخورد و به دغدغهای گسترده تبدیل نشود، مطالبة اجتماعی شکل نگرفته است.
لذا مطالبه خواستهای مدعیانه است که با عمومیت یافتن و جذب حمایت دیگران، پشتوانهای معنوی مییابد. هدف از جذب این پشتوانه، مشروعیتبخشی به مطالبه است. تبدیل یک خواسته به نیاز اکثریت یا تعداد معتنابهی از یک جمع، راهی برای کسب مشروعیت به شمار میآید. بر همین اساس میتوان گفت هر مطالبه در حقیقت کوششی سیاسی است.
شناسایی نیازمندیها، اعتباربخشی به مطالبات
مطالبه، احساس نیازی است که به خواسته تبدیل شده باشد. بر این اساس، تحلیل «احساس نیاز» در شناسایی مطالبهها ضرورت دارد. در اینجا توضیح این نکته لازم است که احساس نیاز همواره از نیاز واقعی برنمیخیزد، زیرا ممکن است افراد، بعضی اوقات اموری را که واقعاً بدان نیاز دارند احساس نکنند بنابراین نه همواره آنچه احساس میشود، نیاز واقعی است و نه همیشه نیازهای واقعی مورد التفات واقع میشود. چون گاهی انسان برای رسیدن به سطحی از سعادت و کامیابی در عرصههای فردی، خانوادگی و اجتماعی به اموری نیاز دارد که به دلیل برخی پیچیدگیها یا برخی واقعنماییهای ناروا، نیازهای واقعی خود را گم میکند.
تقسیمبندی نیازها به نیازهای واقعی و احساس نیازهای کاذب بر این پیشفرض مبتنی است که انسان نیازهایی دارد که بخشی از این نیازها در طول زمان و در گسترة مکان ثابت است. این نیازها یا ضرورتی برای بقای انساناند، مانند آب، غذا و امنیت و یا ضرورتی برای دستیابی به سعادت فردی و یا همزیستی اجتماعی هستند. از آنجا که حفظ نفس، دستیابی به سعادت ابدی و حفظ اجتماع لازم شمرده میشود مقدمات دسترسی به آن نیز لازم خواهد بود و از آنجا که انسان، در بسیاری اوقات به تنهایی نمیتواند این مقدمات را تحصیل کند با دیگران همراه میشود و اشتراک منافع در این امور، همیاری جمعی و نیز مطالبة اجتماعی را شکل میدهد. در اینجا مطالبات برگرفته از نیازهای واقعی هستند.
اما زمانی وضعیتهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، اموری را ارزشمند جلوه میدهند و این ارزشهای جدید نیازهای جدیدی میآفرینند و ما را به سمت مطالباتی سوق میدهد که الزاماً از نیازی واقعی حکایت نمیکنند. برای مثال مصرفگرایی و مدگرایی به عنوان دو مؤلفه مرتبط به هم فرهنگی، مقتضی کسب درآمد بیشترند و لازمه درآمد بیشتر آن است که یا نانآور خانواده دو شغل داشته باشد و یا با رفتارهای غیرقانونی مانند اختلاس و ارتشاء درآمد خود را افزایش دهد و یا زن و شوهر هر دو شاغل باشند. بنابراین نمیتوان گفت اشتغال زنان در هر بستری، یک نیاز واقعی به شمار میرود، همانگونه که کوشش بیش از حد مردان برای جمع ثروت می تواند یک نیاز غیرواقعی باشد که به دلیل تحولات فرهنگی و اجتماعی مانند تغییر الگوی سبک زندگی و رقابت برای برخورداری بیشتر، پدید آمده است
در اینجا روشنگری فرهنگی، جهتدهی به امیال و غرایز از طریق تصحیح نظام تربیتی و اصلاح برخی ساختارها میتواند افراد را به خودآگاهی کافی درباره نیازهای واقعیشان برساند. همین امر در سطح کلان به پدیدهای منجر میشود که آن را مدیریت مطالبات مینامیم. وقتی مطالبات در چنین فضایی شکل بگیرند، اعتبار و مشروعیت کافی خواهند داشت، زیرا چنین مطالباتی نظام اسلامی را به تامین خواستههایی سوق میدهد که در مجموع سعادت فرد، خانواده و اجتماع را تأمین خواهد کرد.
نیازها، چه کاذب و چه واقعی، وقتی به مرحله احساس و ادراک خودآگاه فرد میرسند، منشاء آثار خواهند شد. اگر نیاز کاذبی، به دغدغه فردی بدل شود، میتواند در مسیر طبیعی زندگی فرد اخلال ایجاد کند؛ آرامش خانوادگی، هویت جنسی و رضایتمندی از زندگی از جمله مواردی هستند که در چنین شرایطی لطمه میبینند. اگر زنی گمان کند که نداشتن تحصیلات عالیه یا استقلال مالی، به شدت از ارزشهای انسانی و اجتماعی او میکاهد، بدیهی است ضمن احساس نارضایتی از زندگی، فشارهای روانی بیشتری را متحمل میشود و بعضی اوقات نیز فضای فرهنگی نارضایتی از زندگی و ناخشنودی از زن بودن را بر او تحمیل میکند. تحقیر نقشهای خانگی، در کنار منزلت یافتن شخصیتی و اجتماعی زنان شاغل یا دارای تحصیلات عالیه، این نارضایتی را به گونهای اغراق آمیز به افراد القاء میکند و بنابراین زنان بیش از حد به تحصیلات عالیه یا اشتغال و درآمدزایی توجه میکنند در صورتیکه این امتیازات را کسب نکنند، احساس سرخوردگی و خلأ میکنند.
حال اگر نیازهای کاذب به دغدغهای اجتماعی تبدیل شوند و رنگ مطالبه به خود بگیرند، در برنامهریزیهای کلان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تأثیر خواهند داشت و در ابعاد فرهنگی نیز به تغییر خردهفرهنگها وعرفهای گوناگون منجر خواهند شد.
در مقابل اگر یک نیاز واقعی، شناسایی و احساس نشود، واقعیتی که به تعادل زندگی کمک میکند مورد غفلت قرار میگیرد. برای مثال اعتماد به نفس و ارتقاء خودآگاهی، آگاهی از مهارتهایی که برای بهبود وضعیت زندگی لازم است، ازدواج و تشکیل خانواده نیازهایی هستند که باید انسانها به موقع، بدانها توجه کنند. بدیهی است مطالبه یک نیاز واقعی توسط گروهی از زنان، سرمایه معنوی مهمی به شمار میآید مطالبه این نیاز را تا مرحله اقدام متولیان پیش میبرد. بنابراین باید راههایی مطمئن برای احراز مطالبات واقعی زنان یافت.
به طور معمول، مطالبات با روش تحقیقات میدانی و با تکیه بر اطلاعات و آمار کشف میشوند. اما آمار آینه تمام نمایی برای بیان مسائل واقعی و پایدار نیستند. ممکن است یک جامعه آماری در محدودة سنی خاص، مانند دختران 15 تا 19 ساله، مطالباتی داشته باشند که مقطعی و ایدهآلگرایانهاند؛ اما این مطالبات با گذشت زمان و با رشد فکری دختران و درک واقعیتهای زندگی از طرف آنان، رنگ میبازند. لذا حاکمیت نباید در برنامهریزیهای درازمدت مطالبات ناپایدار را به جای مطالبات اساسی بگذارد و لازم است به نیازهای اصلی افراد، به ویژه نیازهایی که در دامنة زمانی طولانیتری، زنان را درگیر میسازد، توجه کند. برای مثال تحصیلات برای همه مهم است؛ اما برای دختر25 ساله، اهمیت ازدواج به مراتب بالاتر از اهمیت تحصیلات است چون صدمات تأخیر در سن ازدواج و از دست دادن فرصت ازدواج نسبت به ازدواج بههنگام و گذران تحصیلات عالیه با زحمتی بیشتر جبرانناپذیر است.
از سوی دیگر گاهی مطالبات واقعی به طور مستقیم بیان نمیشوند. به عنوان نمونه تلاش تعداد قابل توجهی از دختران برای کسب مدارج علمی یا موقعیت شغلی بدان دلیل نیست که آنان احساس میکنند مدرک یا شغل از ازدواج مهمتر است، بلکه به این دلیل است که معیارهای انتخاب همسر تغییر کرده است و اگر دختری مدرک یا شغل داشته باشد، شانس بیشتری برای ازدواج دارد؛ چنان که تمایل به تبرج و جلوهفروشی در شکل بدحجابی همواره نشانگر مطالبة آزادی در روابط نیست. این رفتار میتواند از کوششی برای مطلوبیت حکایت کند. بنابراین لازم است مطالبات رمزگشایی شوند.
عوامل مؤثر بر شکلگیری مطالبات
1- حوزه فرهنگ و اقتصاد:
گیرندههای شناختی- عاطفی ما تحتتأثیر عناصر گوناگون فرهنگی از جمله فضای تبلیغاتی و ارتباطات مجازی قرار دارند. ارزشهای اخلاقی، سبکهای زندگی و عرفهایی که بخش بزرگی از جامعه، آنها را پذیرفتهاند، شناخت ما از واقعیتها را متأثر میسازند و عواطف ما را جهت میدهند. تحول در حوزه فرهنگ و نظام ارزشی موجب تحول در میلها و گرایشهای عاطفی ما میشود. برای مثال اگر خانه و خانهداری پیوسته تحقیر شود، زنان نه لزوماً برای کسب درآمد، بلکه برای کسب وجاهت و نجات یافتن از فضای تنگ و تحقیرآمیز خانه احساس میکنند باید به فعالیتی اجتماعی روی بیاورند. اگر لذت و رفاه، ارزشهای اصیل باشند و قناعت، صرفهجویی و سادهزیستی بیارزش یا کم اهمیت تلقی شوند، هر کوششی برای بالا بردن رفاه مادی و ازدیاد درآمدها به یک نیاز تبدیل میشود. در صورت اخیر تغییرات فرهنگی به ایجاد مطالبات اقتصادی منجر میشود.
سیطره فرهنگ مدرن به ارجحیت یافتن ثروت و قدرت منجر میشود. آزادی نامحدود (حتی در مواردی چون حق تسلط بر بدن) استقلال و فردگرایی، ارزشهای اساسی جامعه مدرن به شمار میآیند که هر کدام زمینهساز مطالباتی خاص و متناسب با فرهنگ مدرن هستند.
از سوی دیگر مشکلات واقعی معیشتی، تغییر برخی وضعیتها مانند وضعیت تأهل و تجرد، بالا رفتن سن ازدواج، میل دختران به اولویت تحصیلات عالیه در مقاطع سنی زیر بیست سال، میل پسران به ازدواج با زنان شاغل نیز به مطالبات خاص میانجامند. بدیهی است چنین رخدادهایی همواره مثبت نیستند، اما وقتی واقعیتهای موجود در جامعه باشند، در ایجاد خواستههای عمومی تأثیر میگذارند.
گاهی یک پدیده برای تعداد کمی از افراد جامعه (معمولاً نوآورها innovators مانند افراد طبقه بالا یا نخبگان) با ارزش میشود. البته این ارزشها، با هنجارهای پذیرفته شده در جامعه پیشین چندان مشابهت ندارند. اما در کنار نوآورها، همواره جمعیت زیادی وجود دارند که این ارزشها را میپذیرند و با رفتارهای مطابق این ارزشها همراه میشوند. این گروه را زودپذیرها مینامند که از نظر جامعهشناسان میتوانند جریانی بهمنگونه را شکل دهند و متناسب با ارزشها و هنجارهای جدید مطالباتی نو را به میان آورند و مدیران جامعه را برای تحقق مطالبات تحت فشار قرار دهند.
تغییر گروههای مرجع در بیست سال اخیر و در حاشیه قرار گرفتن کسانی که در اوایل انقلاب و در دوران دفاع مقدس نقشگروههای مرجع را ایفا میکردند، به تغییر در ارزشهای دختران و زنان منجر شد و در این قشر که در دهة اول انقلاب، متأثر از اقشار فرهیختهای چون دانشوران دینی و علمی، خانوادههای شهدا و جانبازان و بسیجیان، ارزشهای خود را به بیتوجهی به مناسبات مادی و توجه به ارزشهایی چون انقلابیگری، قناعت و تلاش میدانستند و سادگی را به عنوان سبک زندگی پذیرفته بودند، به تدریج به گروههایی دیگر چون جامعة هنری و ورزشکاران روی آوردند و سبک زندگی جدیدی را پذیرفتند که در نتیجة آن مدگرایی، مصرفگرایی، تبرج و روابط سهلانگارانه به دغدغههای قشر قابل توجهی از زنان تبدیل شد و در این بستر مطالبات جدیدی شکل گرفت.
2- حوزه سیاست:
یکی از اموری که در روند مطالبات اجتماعی تأثیرگذار است، رقابتهای انتخاباتی است. به دلیل آرای تعیین کنندة زنان، بسیاری اوقات به آنان به عنوان برگهای رأی نگریسته میشد. از این رو وعدههای انتخاباتی، شامل بستههای پیشنهادی خاص زنان نیز میشد. طرح خواستههای زنان و وعدههایی به آنان، به ایجاد موجی از مطالبات دامن میزد و همین مطالبات جدید بر حوزة سیاست و فرهنگ تأثیرگذار بود. در واقع میتوان میان انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان رابطهای دو سویه تصویر نمود که نتیجة آن برای کاندیداها، وصول به مناصب سیاسی و برای رأی دهندگان، شکلگیری و یا افزایش مطالباتی بود که برای اجرای آن مطالبات انتخاب شوندگان را تحت فشار قرار میدادند. چنین روندی میتواند، موجب فراگیر شدن مطالبات در جامعه زنان شود و تغییرات اجتماعی ایجاد کند. چنانکه واکنش سیاستمداران در برابر فشار مطالبات، که گاه خود در ایجاد آن سهیم بودهاند، میتواند به افزایش هویت مقاومت و بروز مشکلات اجتماعی و سیاسی منجر شود.
علاوه بر این در حوزه سیاست، مسائل کلانتری نیز مطرح است که به صورت عمیقتری بر روند مطالبات زنان تأثیر میگذارد. برای مثال مفاهیمی مانند دموکراسی و گفتمانهای مربوط به آن بر ساختار خانواده و روابط زن و مرد و تغییر خواستههای آنان تأثیر دارند. دخالت جریانهای بین المللی، نهادهای مدنی ـ سیاسی ، پیدایش ساز و کارهای ارجاع شکایت و دعاوی به خارج از مرزهای سیاسی و ملی کشور، به نوبه خود در ایجاد یا تقویت مطالبات زنان اثرگذار است.
مطالبات زنان، آثار و پیامدها
شناخت مسائل و مشکلات زنان و نیازهای واقعیشان، به انضمام درک صحیح و به موقع مسئولان از این امور، میتواند به همگرایی ثمربخشی در رفع مشکلات منجر شود اما پیدایش دوگانگی در این عرصه، باعث ایجاد مشکلات سیاسی و اجتماعی خواهد شد. اگر خواستههای زنان متفاوت از اولویتهای ارزشی نظام باشد، ایدة ناکارآمدی نظام اسلامی شکل میگیرد و این احساس در زنان پدید میآید که حاکمیت درصدد برآوردن مطالبات آنها نیست. حال اگر در این میان جریانها و تشکلهای زنانه و حتی فمینیستی وجود داشته باشند که خود را همسو با مطالبات زنان نشان دهند، جامعه زنان ائتلافی ناخواسته در مقابل حاکمیت شکل خواهد داد. به عبارت دیگر جریانهای مخالف نظام سیاسی از پتانسیل موجود در مطالبات زنان به نفع خود سود میبرند. بنابراین لایههای اپوزیسیون ضخیمتر خواهد شد.
گاهی ناهمسویی به شکل متفاوتی بروز میکند؛ هر چند که زنان با مشکلات عینی و واقعی دست به گریبانند و مطالباتی هرچند نهفته در این خصوص دارند؛ اما ممکن است نظام سیاسی کشور اولویتهای زندگی زنان را امور دیگری بداند. یکی از نشانههای تعارض زمانی است که حاکمیت تحتتأثیر خواست مجامع بینالملل و حتی متناسب با گزارشات، و بخشنامههای نهادهای بین المللی، اولویتهای زندگی زنان دیگر نقاط جهان یا اولویتهای تصمیمسازان و مدیران عرصه بینالملل در الگوی غربی را در صدر مطالبات زنان ایرانی قرار دهد.
در چنین فرضی نظام سیاسی، نیازهای کاذب یا مطالبات دسته چندم را به دغدغههای اصلی زنان تبدیل میکند. آنگاه تودههای میلیونی زنان که با مشکلات عینی دیگر دست به گریبانند، از وضعیت موجود احساس ناخرسندی میکنند. در حالت دیگر نخبگان جامعه که در زندگی مردم عناصری تصمیمساز و الگوساز بودهاند ، فارغ از دغدغههای زندگی مردم، احساسات و خواستهای خود را به همه زنان تسری میدهند.
وضعیت بالفعل زنان نخبه از نظر تحصیل، شغل و موقعیت اجتماعی ایجاب میکند که اولویتهای آنان تا حدی متفاوت از اولویتهای توده زنان باشد. از سوی دیگر قدرت چانهزنی نخبگان و توان مدیریتی آنان در هدایت و تصمیمسازی مدیران نیز به این مسئله اضافه میشود. این دوگانگی تأثیر گستردهای در هدایت نادرست مطالبات زنان خواهد داشت.
البته اگر رابطهای دوسویه و منطقی میان زنان نخبه و افراد جامعه زنان ایجاد شود میتواند به درک متقابل و همگرایی آنان منجر گردد. لذا مسئولیت نخبگان آن است که از وضعیت زنان در تمام نقاط کشور آگاهی کافی داشته باشند و با جامعه زنان همراه باشند تا به درک واقعیتهای اجتماعی نائل شوند و از واقعیتهایی که در آینه آمار منعکس نمیشوند، مطلع شوند.
همگرایی میان نظام ارزشی مورد نظر حاکمیت اسلامی و زنان، تبیین اولویتها و برنامههای نظام برای زنان، تاکید بر حل مشکلات واقعی و رهایی از برزخ و تعارض ارزشهای مدرنیته و اسلام به همسویی عظیمی میان زنان و حاکمیت تبدیل میشود. این همسویی مانع به هدر رفتن سرمایههای ملی میشود و حل مشکلات عینی و استقرار پایدار تفکر اسلامی در امر توسعه و عدالت را موجب میگردد.
نکته پایانی در این بخش این است که متأسفانه مسئله زنان، مطالبات و اولویتهای زندگی آنان، بیشتر برای مدیران زن و مدیران امور زنان دغدغه است و رجال سیاسی نسبت به این مسئله دغدغة کمتری دارند و حتی ممکن است احساس شود در حل مشکلات این قشر با صفبندی زنانه مردانه مواجه شدهایم. مسائل زنان به مسائل خانواده و مسئله خانواده به همه مسائل اساسی کشور در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ارتباط دارد و کم توجهی مسئولان نظام به مسائل زنان آسیبی جدی به شمار میآید.
بنابراین لازم است مدیریت نظام اسلامی در هرم سیاسی کشور به مطالبات زنان به عنوان کنشی اجتماعی بیندیشد که میتواند به مسایل فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و حتی امنیتی پیوند بخورد، قطعاً چنین کنش نیرومندی به راهبری و مدیریت نیازمند است.
نگاهی به مطالبات واقعی زنان
مطالبه چه برخواسته از نیاز واقعی باشد یا نیاز کاذب نیازمند توجه مسئولان کشور و مدیران فرهنگی است. به عنوان مثال اگر فرض شود که نظام آموزشی علی الاصول به منظور اشتغال طراحی شده است و به فرض اینکه نظام تحصیل تا سطوح عالیه، برای دختران آسان شده است کشور با سیل دختران تحصیلکردهای مواجه میشود که جویای شغل هستند. بنابراین نظام نمیتواند نسبت به اشتغال آنان بیتفاوت باشد و باید برای اشتغال آنان چارهای اندیشید چه اشتغال در زمرة نیازهای واقعی باشد و یا در زمرة مطالباتی باشد که برآمده از تأثیر ساختارهای فرهنگی اجتماعی و الگوهای سبک زندگی هستند. بنابراین همانگونه که برآوردن نیازهای واقعی، رسالت متولیان امور است. توجه به مطالبات دیگر و مواجهة صحیح با آن دسته از مطالبات هم رسالتی دیگر است.
در اینجا میتوان به فهرستی از مطالبات واقعی زنان اشاره کرد:
1) حمایت های مالی از زنان بدسرپرست و فاقد سرپرست
2) اصلاح نگرشها نسبت به جایگاه خانوادگی و اجتماعی زن و اصلاح باورهای عامیانه و تحقیرآمیز
3) ارتقاء وضعیت بهداشت زنان بهویژه در موقعیتهای خاص (از جمله بارداری و زایمان) و نسبت به بیماریهای خاص زنان (از جمله سرطان سینه)
4) افزایش امنیت زنان در محیط کار و محیط اجتماعی به منظور کاهش آسیبپذیری و افزایش کارآمدی اجتماعی آنان
5) کاهش زمینههای خشونت خانگی علیه زنان از طریق افزایش مهارتهای زنان، اصلاح نگرش مردان و مهارتافزایی آنان
6) حمایت از زنان سالمند؛ با توجه به بالاتر بودن سن امید به زندگی در زنان و افزایش احتمال تکزیستی در سنین کهنسالی و با توجه به شرایط عاطفی زنان
7) تسهیل شرایط ازدواج با توجه به بالا رفتن سن ازدواج دختران و افزایش میزان تجرد قطعی در میان آنان. این نکته که مردان در هر سنی که ارادة ازدواج کنند از شانس ازدواج برخوردارند اما دختران باید انتخاب شوند، به وضوح لزوم توجه خاص به دختران آمادة ازدواج را نشان میدهد.
8) آشنا کردن مردان با جایگاه و مسئولیتهای پدری و همسری.
در سالیان اخیر به دلایل مختلف نقش سازندة مردان در خانواده نادیده گرفته شده و یا کمرنگ جلوه نموده است و تضعیف این جایگاه، نه تنها نفعی برای زنان ندارد، که موجب افزایش فشار بر آنان برای تأمین بخشی از هزینههای اقتصادی و مدیریتی خانواده شده است و تعارض نقشها و فشار مضاعف بر زنان را به همراه داشته است، تثبیت جایگاه مدیریتی و حمایتی مردان به عنوان پدر و همسر میتواند حمایت از زنان را افزایش دهد و فشارها را از دوش آنان بردارد.
9) حل معضلات قضایی و مشکلات مربوط به آئینهای دادرسی زنان.
وابستگی زنان، به خانواده احتمال حضور زنان در محیط دادگاهها برای پیگیری دعاوی خود را کاهش میدهد، برخوردار نبودن زنان از درآمد مالی موجب پایین آمدن احتمال طرح برخی دعاوی حقوقی میشود و شرایط ویژة روابط زناشویی و خانوادگی احتمال طرح دعوا علیه همسر یا ثمربخش بودن طرح دعاوی را کاهش میدهد، لذا حمایتهای ویژه از زنان برای دستیابی به حقوقشان و یا حمایت های جانبی دیگر موجه میشود.
چگونگی مدیریت مطالبات
مدیریت مطالبات زنان، به معنای زمینهسازی برای شکلگیری مطالبات، شناسایی مطالبات در حال شکلگیری و هدایت مطالبات شکلگرفته یا در حال شکلگیری است. بدین منظور لازم است سیاستها و اقداماتی در دستور کار قرار گیرد و برای شکلگیری مطالبات صحیح، مبتنی بر نیازهای اساسی، زمینهسازی شود. به طور کلی میتوان اقدامات مورد نیاز را به منظور مفهومسازی، الگوسازی، آسیبشناسی و سازماندهی، در عرصههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در نظر گرفت. در اینجا صرفاً به برخی از اقدامات قابل پیگیری اشاره میشود:
1-1) تبیین نیازهای واقعی زنان؛ تبیین نیازهای واقعی در مرحلة پژوهش موجب تفاهم نخبگان و مدیران در خصوص موضوع واحد (نیازهای واقعی) میشود و تبیین این نیازها، در مرحلة تبلیغ و ترویج، ذهن جامعه را به سمت نیازهای اساسی و شکلگیری مطالبه حول این نیازها، معطوف مینماید.
2-1) تبیین چگونگی تأثیرگذاری ارزشهای مادی بر زندگی زنان
3-1) اصلاح الگوی سبک زندگی و الگوی مصرف اقتصادی، ترویج روحیة قناعت و کاهش حس رقابت در مصرف
4-1) اصلاح ساختارهای اقتصادی به منظور کاهش مشکلات معیشتی مردم و ایجاد آرامش روانی در خانوادهها
5-1) تقویت پیوندهای خویشاوندی به منظور افزایش حمایتها و انتقال بخشی از مطالبات به مسیری که در نظام خویشاوندی قابل پاسخگویی باشد.
6-1) استفاده از ظرفیتهای آموزشی و تبلیغی رسمی و غیررسمی در هدایت غیرمستقیم مطالبات و ایجاد مطالبات نو و تقویت پیوند نخبگان با جامعة زنان.
7-1) زمینهسازی برای شکلگیری، توانمندسازی و شبکهسازی سازمانهای مردمنهاد که در زمینههای پژوهشی و فرهنگسازی، نیازمندیهای جامعه زنان و پاسخگویی پسندیده به مطالبات موجود فعالیت میکنند.
8-1) ایجاد گفتمانهای مسئله محور و ائتلافهای غیرسیاسی به منظور دستیابی به اجماع در مسئلهشناسیها، سیاستها و اقدامات مورد نیاز
9-1) تقویت پیوند میان مدیران، نخبگان، پژوهشگران و کنشگران در فضایی کارشناسانه و غیرسیاسی که نتیجة آن افزایش کارآمدی مدیران، آشنایی کنشگران با معضلات اجرایی، نشاط در جامعه علمی کشور، کاهش نگرشهای انتزاعی و غیرواقعبینانه و برطرف شدن نگاه بدبینانه و صفبندیهای زیانبخش است.
10-1) گزارش مستمر تلاشهای صورت گرفته به جامعة زنان به منظور آشنایی هر چه بیشتر زنان با دستاوردها و ناکامیها، افزایش اقناع عمومی، ایجاد زمینه برای نقد منصفانه و افزایش احساس مسئولیت عمومی برای حل معضلات
آنچه گفته شد صرفاً پیشنویسی برای همفکری بیشتر میان مسئولان، نخبگان و فعالان به منظور حل هر چه بهتر نیازمندیها و پاسخگویی به مطالبات زنان است. به امید آن که این پیشنویس، تصحیح، تکمیل و مورد عنایت قرار گیرد.