روابط دختر و پسر در ایران;نقش خانواده درکاهش روابط دختر و پسر
آرشیو
چکیده
روابط دختر وپسر در شهرهای بزرگ به دلیل کنترل کمتر، بیشتر است. هر چه از روستاها و شهرستانها به سمت شهرهای بزرگ میرویم، آمار دوستیها سیر صعودی طی میکند و با گذشت سالها، این سیر رو به فزونی رفته است. اما این بدان معنا نیست که همه دخترها و پسرها دوستانی دارند؛ البته مراتب هم فرق میکند. عوامل رفاهی، مانند تلفن همراه و کلاسهای مختلف در افزایش این روابط بسیار مؤثر است. طی گفت و گویی از نظر دکتر محسن ایمانی در مورد روابط دختر و پسر در ایران و چگونگی ان آگاه می شویم.متن
دکتر محسن ایمانی عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس است. از وی مقالات و همچنین کتابهایی با عناوین «بررسی ابعاد تربیتی و روانشناختی دوران عقد»، «شیوههای شناخت و گزینش همسر»، «آسیب شناسی مطالعه»، «کلاساولیها» و «تربیت عقلانی» به چاپ رسیده است.
واقعیت جامعة امروز ایران درخصوص روابط دختر و پسر چیست؟
این روابط، در شهرهای بزرگ به دلیل کنترل کمتر، بیشتر است. هر چه از روستاها و شهرستانها به سمت شهرهای بزرگ میرویم، آمار دوستیها سیر صعودی طی میکند و با گذشت سالها، این سیر رو به فزونی رفته است. اما این بدان معنا نیست که همه دخترها و پسرها دوستانی دارند؛ البته مراتب هم فرق میکند. عوامل رفاهی، مانند تلفن همراه و کلاسهای مختلف در افزایش این روابط بسیار مؤثر است.
آیا منظور شما این است که این رویداد در فضای مدرن بیشتر مشاهده میشود؟
البته تنها مربوط به فضای مدرن نیست، کم و بیش و با شدت و ضعف در همه جا وجود دارد. جایی که رفاه بیشتر است این پدیده نیز بیشتر مشاهده میشود. برای مثال کامپیوتر، امکان چت کردن و ایمیل کردن را ایجاد میکند که چنین امکاناتی زمینه را برای ظهور این روابط آمادهتر مینماید.
آیا روابط دختر و پسر واقعیتی است که در همة جوامع اتفاق میافتد، یا یک سیر میباشد؟
ارتباط دختر و پسر در همة جوامع وجود دارد، اما در هر فرهنگ و جامعهای به نحوی خاص ظهور میکند. در مالزی ارتباطها چندان پیشرفته نیست. در بعضی مناطق حریمها بازتر است و در بعضی مناطق که سنتیتر هستند، این روابط محدودتر میباشد. درامریکا، مسیحیها به نسبت افراد دیگر که دیندار نیستند، بیشتر خود را کنترل میکنند و البته مسیحیان کاتولیک مقیدترند. خانوادههای یهودی نیز سعی میکنند کنترل بیشتری داشته باشند. در واقع این دو با هم رابطه عکس دارند، هرچه فرآیند مذهب قویتر میشود، ارتباطها نیز رنگ میبازند و هر چه اندیشة مذهبی افول میکند، این روابط بیشتر میشوند. این دو با هم رابطة عکس دارند. هر چه فضا مذهبیتر باشد روابط کمتر و بالعکس است.
در ترکیه نیز میزان کنترل خانواده، حساسیتها و اخلاقیات تأثیرگذار بوده است. هر چه بافت این کشور به سمت اروپا میرود، حجاب ضعیفتر میشود، دخترها و پسرها آزادتر هستند؛ و همچنین هر چه کنترل خانواده بیشتر بوده، این روابط کمتر دیده شده است.
در شکلگیری این روابط و میزان آنها، عوامل مختلفی دخیل هستند. یکی از این عوامل، مذهب میباشد. شأن، منزلت و جایگاه خانوادگی نیز عامل مهمی است. در خانوادههایی که شأن بالایی دارند، روابط دختر و پسر پیشرفته نیست و همچنین آگاهانه و بدون اغفال میباشد. اما در خانوادههایی که آگاهی کمتری دارند، اغفال دختران و پسران بیشتر اتفاق میافتد و روابط آنها پیشرفتهتر است.
جایگاه این موضوع در ذهن افراد جامعه هم تفاوت دارد. برای مثال تا 30 سال پیش در امریکا اگر دختر و پسری میخواستند با هم بیرون بروند، یک نفر با آنها میرفت. آن زمان اخلاقیات در جامعه قویتر بود. هرچه به سمت گذشته میرویم، دوستیها کمتر است، اما هر چه به سمت زندگی مدرنیته پیش میآییم، این روابط نیز بیشتر میشود.
آیا در اجتماع بشری، روابط دختر و پسر امری طبیعی است یا فرآیندی میباشد که این عامل مسبب آن هستند؟
از منظر علم روانشناسی، جهتگیری خاصی با هم ندارند. اما دو جنس به هم نیاز دارند. روانشناسی و علم جنبه ارزشی ندارند. کار علم بررسی رابطه متغیرها است که اگر این ارتباطها باشد، چه میشود یا چه نمیشود. در وهلة بعد که به موضوع با نگاهی ارزشی مینگریم، به دین و فلسفه محتاجیم. علم میگوید این دو جنس به هم نیاز دارند، اما دین میگوید این نیاز چگونه باید تأمین و کانالیزه شود.
قبل از اینکه بخواهیم ارزشگذاری کنیم، لطفاً موضوع را تحلیل بفرمایید و از نظر تاریخی نیز آن را بررسی کنید؛ ایدههای کمونیستی که درصدد ساختن آرمانشهر و حذف خانواده بودند، این تئوری را داشتند که همه با هم ارتباط داشته باشند؛ در این شرایط فرزندان بیرون از خانواده رشد میکردند. نظر شما چیست؟
در اندیشة افلاطون نیز بحث اشتراک زن وجود دارد. البته منتقدین زیادی نظر افلاطون را نقد کردهاند، زیرا او فیلسوفی اخلاقی بود، و نباید چنین نظری میداشت. انگلس هم در کتاب «منشأ خانواده» از اشتراک زن سخن گفته بود. اما یافتههای علمی بعدها ثابت کرد که این ایدهها به شکست خواهد انجامید. همانگونه که مبانی نظری و تئوری کمونیسم با شکست مواجه شد، این تئوری هم شکست خورد و در عمل هیچ جامعهای به آن سمت نرفت.
به دلیل شکست این تئوریها، چنین روابطی را در داخل خانواده تعریف کردهاند.
بله؛ البته شکل خانواده، الزاماً مانند خانوادة ایرانی نیست. ممکن است در فرهنگ غربی، خانوادهای وجود داشته باشد که در آن چند مرد و چند زن با هم زندگی کنند؛ در همین نگاه پوزیتیویستی که در آن ارزشها جایگاهی ندارند، تعدد روابط، مشکل ایجاد میکند؛ برای مثال بیماریهای مقاربتی مانند ایدز و هپاتیت در چنین جوامعی رشد داشته است. براین اساس غربیهایی که با یافتههای علمی سروکار دارند، در آموزشهای خود تأکید میکنند رابطه باید با یک نفر باشد و این همان چیزی است که تعهد ایجاد میکند و در آموزههای دینی نیز به شخص سفارش میشود که به دنبال روابط بیش از حد نرود و رفتارهای خارج از عرف انجام ندهد. بشر بعد از سالها فراز و نشیب، با بررسیهای خود، و با توجه به بررسی یافتههای علمی، به این نتیجه رسیده است، در حالی که خداوند قبلاً این آموزهها را ابلاغ فرموده است. بشر برای رسیدن به این یافتهها، ممکن است بسیاری از سعادتها را از دست بدهد، اما دین قبل از همه، این دستورات را به بشر ابلاغ کرده بود تا سعادت او را تأمین کند. ادیان الهی که از جانب خداوند و بر اساس علم او هستند، سعادت بشر را تضمین میکنند، بنابراین در خانوادههایی که دیندار هستند، این مشکلات کمتر وجود دارد، و حتی روابط زوجین هم بهتر است.
درایران نیز این روابط در میان خانوادههای مذهبی، یا وجود ندارد، یا اگر هست در راستای ارزشهای خانواده میباشد. البته امروز در کشور ما روابط دختر و پسر روند فزایندهای دارد.
در میان صحبتهایتان به عواملی که باعث نزول روابط دختر و پسر بود اشاره کردید؛ از جمله دین، اخلاق، کنترل خانوادگی و اجتماعی، شأن و جایگاه خانواده و علم؛ این موارد، عواملی سلبی هستند که باعث کنترل این روابط میشود. برایم جالب بود که در یک تحقیق علمی، دختران باکره دانشگاه میشیگان در رشتههای مختلف مورد بررسی قرار گرفتند. در رشته هنر 98 درصد دختران، باکره نبودند، اما در رشته ریاضی همه دختران باکره بودند. این مسئله به مذهب، خانواده و اخلاق ربطی ندارد، زیرا از هر خانوادهای در این رشتهها وجود دارند. بنابراین غیر از عوامل سلبی، عوامل دیگری هست شاید به قول فرمایش شما منزلت اجتماعی در رشتهای خاص، علت این امر باشد. درباره عوامل کاهش میزان روابط دختر و پسر چه نظری دارید؟
البته این آمار نمیتواند کاملاً درست باشد. البته هنر شاخههای مختلفی دارد و در معانی مختلفی استفاده میشود؛ برای مثال مذهبیها کمتر وارد رشته هنرهای نمایشی میشوند. بسیاری ازخانوادههای مذهبی در امریکا به فرزندانشان اجازه نمیدهند وارد هنرهای مبتذل شوند؛ اما رشته ریاضی را اجازه میدهند. لذا مذهب میتواند نقش مهمی داشته باشد.
گزارشی را مطالعه میکردم که در آن کلیفانو، وزیر بهداشت امریکا، که در تحقیقی روی دو گروه کار کرده بود، اذعان میداشت 95 درصد مردم به خدا معتقدند، هر چند ایمان در افراد مختلف شدت و ضعف دارد؛ اما فقط 35 درصد درمانگرها چنین باوری دارند. بنابراین نمیتوان گفت مذهب در اندیشه ریاضیخوانان یا در هنرمندان وجود ندارد.
شما عوامل سلبی را بیشتر مؤثر میدانید یا عوامل ایجابی را؟
مذهب هم جنبه ایجابی دارد و هم جنبه سلبی، اما آموختن مذهب جنبه ایجابی دارد. پس ما چه کنیم که بچهها گرفتار این مسائل نشوند؟ بدون ذکر این پیامدها، نمیتوانیم آنها را منع کنیم. ما باید رابطه را از ارتباط متمایز نماییم. اگر دختر نوجوانی از پسر نوجوانی آدرس بپرسد، چون این ارتباط بدون قصد لذت است و در دیانت هم مشکلی ایجاد نمیشود، اشکالی ندارد. اگر ارتباط بر اساس چارچوب اخلاقی و دینی رفتار باشد، اشکالی ندارد. اما آنجا که این ارتباط به رابطه تبدیل میشود، مشکلساز است. قصد لذت هر چند به روابط جنسی هم نینجامد خارج از مرز دیانت است. من با برخی از این دختر و پسرها ارتباط دارم؛ آنها غالباً روابط پیشرفتهای ندارند.
آنچه در جامعه ما بعد از انقلاب اتفاق افتاد، این بود که تا بیش از یک دهه، آنچه از نگاه کارشناسان، خانواده و اجتماع مذمت میشد، همان ارتباط بود؛ بعد از جنگ، رابطه بین دختر و پسر مطرح شد. شاید یکی از علتهای آن این بود که سن ازدواج بالا رفته، و رابطه دختر و پسر را نیز باید زیر 30 سال تعریف کرد و نه زیر 25 سال.
برنامه کلان دولتهای قبل در مسائل کلان بود؛ برای مثال به مسائل کلان اقتصادی وسیاسی میپرداختند، اما طرح امنیت اجتماعی یکی از فعالیتهای دولت نهم است. به نظرشما آیا دولت باید در این زمینهها برنامه داشته باشد و دخالت کند؟
وقتی بحث دولت اسلامی را مطرح میکنیم، انتظار داریم در امور عمومی و اجتماعی حساس باشد؛ اما دخالت در رابطه خصوصی افراد، در حیطه وظایف دولت نیست. وقتی یک موضوع، حالت اپیدمی پیدا میکند و گسترش میباید، دولت قطعاً باید نسبت به آن واکنش نشان دهد و طرح و برنامه داشته باشد. اگرجامعهشناسانه برخورد کنیم، باید بگوییم آنجا که افراد از هنجارهای اجتماعی فاصله میگیرند، دولت باید با کجرویها برخورد کند؛ اما برخورد دولت، باید برخوردی فرهنگی باشد. برای مثال از طریق آموزش و پرورش و رسانهها، جوانان را از آسیبهای این روابط آگاه نماید. از این جهت آموزش و پرورش که ارگانی دولتی است، دخالت میکند. به نظر من باید تفاوت ارتباط و رابطه برای نوجوانان روشن شود، و بیان این مطالب خوب است. از طرفی خانوادهها نیز وقتی نوجوانانشان با مشکل برخورد میکنند، نگران میشوند.
دولت وظیفه دارد امنیت در معنای کلان را در جامعه برقرار کند. لذا باید تدابیر مناسبی اتخاذ نماید تا افراد از این روشها استقبال کنند. برای مثال به خانوادهها از طریق مشاوره آگاهی دهد. رسانهها هم میتـوانند از طریق آگاهی، آموزش و حتی فیلمها مؤثر باشند و موارد تحریککننده را حذف نمایند. سازمان تبلیغات و وزارت ارشاد که وجوه دیگری از دولت هستند نیز میتوانند بسیار مؤثر عمل کنند. به نظر من دولت میتواند در این زمینه نقش بسیار قوی داشته باشد؛ اما طرح امنیت اجتماعی آخرین مرحله است. باید با کسانی که در ملأ عام هنجارشکنیهای غیر متعارف انجام میدهند، برخورد شود؛ البته مراکز فرهنگی سهم بیشتری دارند.
اگر تهیه امکانات فرهنگی و ورزشی، و پرکردن اوقات فراغت، وظیفه دولت است، باید تعداد باشگاهها به میزان کافی باشد. تنوع کتابها برای نوجوانان کم است و کتابها به زبان بزرگسالان است. مخاطب فیلمها، بیشتر بزرگسالان هستند، نه نوجوانان؛ اغلب هنرپیشهها نیز بزرگسال هستند. بنابراین برخوردها باید متعادل و متناسب بوده، به قصد اصلاح باشد و فرد نیز احساس کند که از این طریق آگاه شده است.
اگر دولت بخواهد در راستای سیاستگذاریهای کلان فعالیت کند، چه پارامترهایی را باید در نظر بگیرد؟ برای مثال قانون کلانی در مجلس وجود دارد که بر مبنای آن نباید هیچ یک از مصوبات به ضرر خانواده باشند. این یک سیاستگذاری کلی است. در این راستا برنامههای فرهنگی نیز باید در روند توسعه سنتها قرار گیرد نه مدرنیته؛ ما در خصوص روابط دختر و پسر به چه سیاستهای کلانی نیاز داریم؟
در مواجهه با این موارد علاوه بر سیاستهای کلان، به سیاستهای خرد هم نیازمندیم. برای مثال برخوردهای پلیس نسبت به افراد مختلف، تفاوت دارد.
یکی از مسائل کلانی که باید مد نظر قرار گیرد، بحث ازدواج است. در جامعه ما سن ازدواج بالا رفته است و باید برای حل این بحران، بیندیشیم. به هر حال دختران در نه سالگی و پسران در 15 سالگی بالغ میشوند. پسران در 18 سالگی به رشد فکری میرسند، اما آیا کار، درآمد و مسکن دارند؟ لذا در سیاستگذاریها باید به اینگونه نیازها توجه شود.
در جامعه ما جوانان زیادی در سن ازدواج هستند، اما آمادگی ازدواج ندارند. برای مثال در مجلس مصوب شد که اگر پسری در زمان خدمت سربازی ازدواج کرده باشد سعی شود که در شهر خود خدمت کند. اما مشکل ازدواج فقط بحث سربازی نیست. جوانی که در سن ازدواج است؛ اما نمیتواند ازدواج کند چگونه میتواند غریزه جنسی را مهار کند؟ یا باید میل جنسی را سرکوب نماید، یا خود ارضایی میکند، و یا به نوامیس دیگران تجاوز مینماید، که هیچ کدام از اینها، راه حل مناسبی نیستند؛ قرآن میفرماید کسانی که امکان ازدواج ندارند، عفت پیشه کنند که خداوند از فضل خویش آنها را بهرهمند میکند. اما این غنا، غنای فردی است. دولت باید اقداماتی انجام داده، و مردم را تشویق کند تا برای ازدواج سرمایهگذاری کنند، و جلب مشارکتهای مردمی، مساعدت خیرین و حمایت NGOهایی که در این زمنیه کار میکنند را دریافت نماید. باید با فعالیتهای فرهنگی، هدف ازدواج و ضرورت آن در سن پایین را تبیین نمود.
آیا دولت میتواند به عنوان راهکار جلوگیری از روابط دختر و پسر، بحث ازدواج را مطرح کند زیرا هر جا ازدواج صورت گیرد، روابط دختر و پسر کمتر است. غیر از کاهش سن ازدواج، قوت بخشیدن به بنیادهای فکری و مذهبی نوجوانان بسیار مهم است. اگر میبینیم که این روابط در حال گسترش است، به دلیل شکل نگرفتن بنیادهای مذهبی است. مذهب یک مهار درونی است و نمیتوان تنها با برخوردهای بیرونی فرد را کنترل کرد.
اگر بخواهیم فکر نوجوان انسجام یابد، باید از جلسات مذهبی استفاده کنیم، چنین نباشد که این مجالس، منحصر به روضهخوانی و مداحی باشد. در جلسات مذهبی باید، بحث اندیشهای و تفکر پررنگتر باشد تا معرفت نوجوان رشد کند.
روشهای بیان پیامد دوستیها بسیار مهم هستند. این پیامدها باید تبیین شود؛ البته نه فقط از طریق نصیحت، بلکه لازم است یک کار تطبیقی میان جوانهای اوایل انقلاب با جوانان امروز صورت گیرد و زندگیها را بررسی کند؛ یا مقایسهای میان ایران و کشوهای غربی انجام شود و یا حتی میان گروههایی که چنین روابطی دارند و گروهی که این روابط را ندارند، تحقیق گستردهای انجام شود تا نشان دهد کدام موفقتر بوده و آرامش بیشتری داشتهاند. کسانیکه عاقلانه زندگی میکنند، کمتر دغدغه فکری دارند. بسیاری از افسردگیها و اضطرابها، از همین روابط ناشی میشود. باید بازخورد و نتیجه چنین روابطی را به جوانها و والدین آنها نشان داد. والدین نیز باید نسبت به ازدواج جوانان حساس باشند. یکی از حقوقی که فرزند بر گردن پدر دارد، فراهم کردن امکان ازدواج اوست.
توسعه بحث پوشش و آگاهیدهی در مورد آسیبهای آرایش و خودنمایی هم میتواند از جمله اقدامات باشد. البته نیاز به خودنمایی و جلب توجه در ذات دختران وجود دارد، اما بعضی با آرایش و نوع لباس، خودنمایی میکنند و برخی دیگر با تحصیلات ابراز وجود مینمایند. باید به خودنمایی دختران جهت داد و اصالت پوشش را برای آنان تبیین نمود تا بدانند که ما فرهنگی غنی داریم.
باید فرهنگ پوشش را با فرهنگ برهنگی مقایسه کرد. فیلمهایی وجود دارند که روابط آزاد و فرهنگ برهنگی را نشان میدهند و این صنعت بسیار هم پردرآمد است. چنین فیلمهایی نوجوانان را درگیر میکنند. گاهی نوجوان با دیدگاهی متضاد مواجه میشود برای مثال یک روانشناس خود ارضایی را مجاز میداند و روانشناس مقید آن را منع میکند. بنابراین باید با راهکارها و سیاستهای همگون، نوجوان را هدایت کرد. حتی بزرگترها هم باید گفتمان واحدی داشته باشند.
با توجه به آنچه فرمودید، فعالیتهای نظام را در خصوص روابط دختر و پسر چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر من برنامههای دولت کافی نیست. سرمایهگذاریها با وسعت مشکل تطابق ندارد. به نظر من صاحبنظران باید بیشتر با هم گفتگو و تعامل داشته باشند مراکزی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی، سازمان تبلیغات و وزارت ارشاد اسلامی باید بیشتر سرمایهگذاری کنند.
ارتباط دولت در همین بخش خاص، با نهادهای علمی و دانشگاهها به چه میزان است؟
کارهای علمی شبیه پایاننامهها در دانشگاهها انجام شده است که دولت نیز از آنها حمایت میکند، اما وسعت نیاز جامعه با محصولات تولید شده متناسب نیست و دستگاههای سرمایهگذاری و دانشگاهها نیز باید برای تولید این آثار بیشتر تلاش کنند. و آثار را تبلیغ نمایند. جایی مانند سازمان ملی جوانان که آثار تولیدی با این موضوعات و عناوین دارد برون رفت زیاد ندارد و یا اگر برون رفتی وجود دارد، اطلاعرسانی از چگونگی و زمان برنامهها کم است. باید اطلاعات در مورد جوانها و سیاستهای موجود، و نیز روند فعالیتهای انجام شده را در اختیار کسانی که با جوانان سروکار دارند، قرار دهند.
از نظر روانشناسی، سیاستهای موجود در مورد روابط دختر و پسر، بیشتر باید متوجه دختران باشد یا پسران؟
در برخی مواقع دختران و در مواقع دیگر پسران؛ برای مثال خودنمایی دختران، پسران را جذب میکند. پسران به نیازها و مسائل اولیه و دختران به مسائل ثانویه میاندیشند. پسرها ابتدا برای دوستی با دخترها اقدام میکنند و یا در ازدواج نیز پسرها به خواستگاری دخترها میروند. ما باید به دختران و پسران آگاهی دهیم و دوستی را نیز به طور مطلق رد نکنیم، بلکه آن را مشروط به ازدواج کنیم. ما باید به ایجاد این شرایط کمک کنیم؛ برای مثال زمینهی اشتغال را برای آنها فراهم نماییم. از سیاستهای مهمی که به نظر من باید روی آن کار شود، اولویت اشتغال است. راننده لوکوموتیو معمولاً مرد است و یا دبیر مدرسه دخترانه، زن است. پس تفکیک شغلی اهمیت دارد. باید زمینه اشتغال برای زنان سرپرست خانوار فراهم شود. یا باید از زنان نخبه و توانمند در زمینه شعر، رمان و ادبیات، در سطح جامعه استفاده کرد اما به علت محدودیت شغلی در جامعه، وقتی یک شغل و یک فعالیت، هم از عهده زنان برمیآید و هم ازعهده مردان، اولویت باید به مردان داده، شود، نه به خاطر دیدگاه مرد نگر، بلکه به دلیل صلاحیت اجتماعی؛ چون زن شاغل حاضر نیست همسر مرد بیکارشود؛ و یا اگر زنی با تحصیلات عالی شاغل نباشد، مشکلی برای او ایجاد نمیشود، اما مرد نمیتواند بیکار بماند. از سوی دیگر، زن بیکار در منزل برای خود مشغولیت ایجاد میکند مثلاً گلدوزی میکند، یا مقاله مینویسد، اما مرد بیکار ممکن است به اعتیاد روی آورد. بنابراین چون در این برهه از زمان فرصتهای شغلی کماند، بهتر است اولویت شغلی در کارهای علیالسویه را به مردان بدهیم که یکی از نتایج این کار، تحقق ازدواج است.
تا اینجا بیشتر در مورد روابط دختران و پسران بحث کردیم، اما شما روابط زنان و مردان متأهل که نیازهایشان هم برطرف میشود را چگونه تحلیل میکنید؟
در خانوادههایی که زن و مرد با افرادی غیر از همسران خود ارتباط دارند نیازها برطرف نمیشود. برای مثال خانمهایی که اظهار میکنند همسرشان نیازهای عاطفیشان را برطرف نمیکند، به این ارتباطات روی میآورند. یا وقتی نیازهای جنسی هر کدام از طرفین به دلایل مختلف مانند آشنایی و آگاهی نداشتن از چگونگی ایجاد روابط زناشویی صحیح، میتواند منجر به ایجاد چنین ارتباطاتی شود. فاصلههای سنی زیاد بین زن و مرد میتواند مشکلآفرین باشد. عوامل اجتماعی دیگر مانند مهمانیهای آزاد با حضور تعداد زیادی از زنان و مردان و پوشش نامناسب زنان بسیار تأثیرگذار است. بیاحترامی به زنان در خانواده از عوامل مهم است؛ اگر مرد به زنش فحاشی کند یا او را مورد آزار و اذیت قرار دهد و حتی کتک بزند، باعث میشود زن به ارتباط دیگری روی آورد.
البته گاهی مردان نیز در ایجاد این روابط مؤثرند. برای مثال مردی به هر دلیل ارتباط دیگری با زنی برقرار میکند و این موضوع را در محیط خانواده مطرح مینماید و با این کار حس انتقام را در همسرش ایجاد میکند و باعث میشود که زن نیز به چنین ارتباطی روی آورد؛ و یا بعضی مردان به دوستان خود و یا مردهای غریبه بیش از حد اعتماد میکنند و با وارد کردن آنها به محیط خانواده، مقدمات این انحراف را ایجاد مینمایند. برخی هم در حضور همسرشان با زنان دیگر رابطه عاطفی قوی ایجاد میکنند. اما افرادی هم هستند که به خاطر اعتقاداتشان، هر چند شرایط بدی دارند، به بیراهه نرفتهاند. پس کاهش اعتقادات نیز فاکتور مؤثری است.
در تحقیقاتی که دانشجویان انجام دادهاند، عواملی مانند بیمحبتی و یا نابسامانی خانواده را مؤثر دانستهاند. در تحقیقی دیگر به این نتیجه رسیدهاند که افراد با هوش عاطفی زیاد کمتر به اینگونه روابط روی میآورند، و از عوامل مؤثر در جلوگیری از ایجاد چنین روابطی را آگاهی خانوادهها دانستهاند.